-
ترا ز کنگره عرش می زنند صفیر!
شنبه 8 مهرماه سال 1391 23:26
تو مانده ای و همان اضطرابهای حقیر! نسیم و ابر و پرنده که ترجمان دلت بودند میان خط کشی گیج شهر جاماندند در این حقارت بالکن که روزنامه نگوید بجز دروغ و هراس چه ذوق می بری از صبح و صرف صبحانه؟
-
نکته
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1391 22:36
گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز که هست در پی شام سیاه صبح سپید
-
به اقبال مردم دل نبند و از ادبارشان نومید مشو
یکشنبه 19 شهریورماه سال 1391 00:11
گویند روزی مولانا ، شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید:آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟ مولانا حیرت زده پرسید:مگر تو شراب خوارهستی؟! شمس پاسخ داد:بلی. مولانا:ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!! ـ حال که فهمیدی برای من شراب...
-
صبح به قرار پنجره/تی اس الیوت
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 00:02
در سردابها بشقابهای صبحانه به هم می خورند و من از امتدادِ کنارههای لگدشدهی خیابان از روحهای دلمردهی خدمتکاران که با ناامیدی از دروازه های محله جوانه میزنند آگاهم. امواج قهوهای مِه چهرههای در هم از پایین خیابان و اشک عابری با دامن گِلی و لبخند بیمقصدی که در هوا شناور است و در آستانهی بامها ناپدید میشود را...
-
کارکاتور از علی فرزاد
دوشنبه 30 مردادماه سال 1391 13:23
-
سریال shield
یکشنبه 15 مردادماه سال 1391 12:18
یکی از سریالهای جالبی که در این اواخر دیدم سریال شیلد(جان پناه) بود.برخلاف تم حادثه ای پلیسی عامه پسند و گاه ادبیات و صحنه های نامتعارف حاوی لایه های پنهانی بود که به خوبی در بین صحنه های جذاب و اکشن جاسازی شده بود و پیام اصلی را بطور غیر مستقیم به بیننده القا می کرد. داستان فیلم از این قرار است که در یک محله شلوغ و...
-
خواندنی ها ۱۵
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 00:22
۱ روزی رضاخان با هیات همراه با ماشین جیپ در حال حرکت به سوی جنوب بوده که سر راه از یزد رد می شود و میبیند که مردم زیادی در آن جا گرد هم جمع شده اند. رضا شاه به جلو می رود و از حاضرین می پرسد که چه خبر شده..؟؟ در پاسخ می گویند که: آخوند فلان مسجد یک دعایی خوانده که کور مادرزاد را شفا داده است. رضا شاه می گوید: آخوند و...
-
شکوه بانگ رهایی/محسن صلاحی راد
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 00:25
اگرچه سخت شکستهست بالِ فریادت شکوهِ بانگِ رهایی نرفته از یادت غمی که پایِ تو را بسته با طنابِ سکوت نشسته بر سرِ آوازهای آزادت چنینکه کلبهی مخروبهی کلاغانی چگونه زار نگریم بهیادِ آبادت؟ دریغ آتشِ عشقی که در مصافِ جنون فروختی به فریبیّ و داد بر بادت هنوز خاکِ تو بویِ امید میشنود که لب به نغمه گشادهست جانِ آزادت....
-
۱۰ عمل مبتذل ایرانیان
یکشنبه 25 تیرماه سال 1391 13:58
امیدواریم شما یکی از این افراد نباشید! 1- غیبت و دخالت در امور خصوصی و شخصی دیگران یکی از سوژه های اصلی محاورات که به شدت بین مردم مرسوم شده است عمل زشت غیبت می باشد. این روزها زمانی که افراد همدیگر را ملاقات می کنند و یا در میهمانی ها حاضر میشوند عملاً حرفی جز غیبت کردن درمورد دیگران ندارند و با هیجان کامل به این کار...
-
شعری که چین کاغذ را/استاد ضیا موحد
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 23:40
شعری، خدای را بی "خیلی دلم گرفته" شعری در ستایش از لبخند از سلام و لذتی که دارد یک جرعه چای گرم همراه یک رباعی خیام شعری، نزدیک تاب کودک در پارک پهلوی خندهی نگران مادران شعری که کودکان را بازیگوشتر کند دیروز کاغذی را شاعر سیاهکرد امروز کاغذ سفید بود شب واژهها گریخته بودند شعری که واژهها را با هم مهربان...
-
لطایف الشعرا
دوشنبه 12 تیرماه سال 1391 00:08
۱ سالها پیش به خاطر سوء تفاهمی بین استاد شهریار و اساتید انجمن ادبی تبریز نقاری رخ داده بود و با توجه به طبع حساس شهریار اساتید می خواستند به این کدورت پایان بدهند.استاد سلطان آبادی وقتی از جریان باخبر می شود می گوید من خودم قضیه را حل می کنم.لذا یک روز بعد از ظهر قرار می شود چند استاد با گل و شیرینی دسته جمعی به منزل...
-
هنر مند و شناوری ارزشها
یکشنبه 4 تیرماه سال 1391 14:27
سالها پیش در دهه پنجاه با مرحوم محمد حقوقی مصاحبه ای شده بود و در بین سوالات نظرش را در مورد ترانه های روز جویا شده بودند.ایشان در چند جمله کوتاه بدرستی وضعیت و ماهیت این ترانه ها را توصیف کرده بود و اظهار داشته بود:حقیقتا نوعی تصنع و دوگانگی درمتن این ترانه ها وجود دارند.هرچند متن این ترانه ها مملو از کلماتی چون...
-
دو رباعی از استاد جلیل صفر بیگی
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 13:09
برای ایران دزد زده گنجی است که غارت شده است از آغاز از چارطرف شده ست درهایش باز این گنج مگر چقدر گوهر دارد؟ دزد آمد و...نه!نرفت و دزد آمد باز برای ایران دزد ها عمری ست اسیر دامتان است ایران غارت شده ی تمامتان است ایران شاه و شیخ و امیر و سردار و وزیر ارث پدر کدامتان است ایران؟
-
پل
یکشنبه 21 خردادماه سال 1391 14:34
آن واژه ی رازناک سِحرآمیز، آن واژه کجاست؟ من نمی یابم آن معجزه، اسم اعظم جاوید تعقید و غموض را گشاینده آن واژه کجاست تا پلی باشد بین من ِ بی مخاطب امروز با نسل علاقه مند آینده! 8فروردین 71
-
۵ سالگی از هر دری سخن
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 18:08
یکی از اولین شاعران حرفه ای و اسم و رسمدار که با ایشان آشنا شدم مرحوم محمد سهرابی متخلص به صدیق بود که همکار اداری برادر بزرگم بود و متاسفانه در اوائل فروردین ماه امسال دار فانی را وداع گفت..ایشان علاوه بر شاعری به چندین هنر دیگر آراسته بود وخط نستعلیق را بسیار زیبا می نوشت.روزی در خدمت ایشان بودم و شعری را که به شیوه...
-
سه گانی ها ۱۲
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 00:12
۱ از بس که پای بند سکون است و انجماد انسان از ابتدا ترجیح داد سنگ پرستد به جای باد! ۲ کاش خبر داشت دیکتاتور که پس از او می شود آماج ریشخند و اهانت پوستر در دست چاکران ثنا گو! ۳ در آسمان تهی از بشارتی روشن غنیمتی ست عبور پرنده ای هرچند پرنده ای که سفر را گزید بر ماندن! ۴ اگر این ابر جای ما زبانی داشت برای شرح درد ما...
-
نگاهی به معمای هویدا
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 00:49
مرور زندگی و منش بازیگران عرصه سیاست بویژه حکومت قبلی که بدلیل از بین رفتن حساسیتهای ناشی از حب و بغض امکان طرح آزادانه تر انتقاد وجود دارد سرگرمی ارزشمندیست بویژه اگر نگارنده کتاب در کارش خبره باشد و فارغ از تعصبات کور تکه هائی از پازل حقیقت را به ما نشان دهد. چه بسی می توان با خواندن فرازهائی از این کتاب و قرار...
-
سه گانی ها ۱۱
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 14:48
۱ یک نه اگر از این دیار می خاست در چنگ سلاطین زبون نمی شد بازیچه ی امیال دون نمی شد! ۲ تلویزیون هرچه داشت شعبده رو کرد ذهن معلق میان حیرت و تردید غیر وقاحت از این مقوله نفهمید! ۳ روی دیوار شبانگاه نوشتم مشعل روز روشن تو نوشتی ظلمات نشود مشکل من با تو به اسانی حل! ۴ با بار اندوه و تشویش حیران در ناکجا بغض خود را ببارد...
-
شعری از ادیب الممالک
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1391 14:12
برخـیز شـتربـانـا بربـنـد کـجـــاوه کز چرخ همی گشت عیان رایت کاوه در شاخ شجر برخـاست آوای چکاوه وز طول سفر حسـرت من گشت علاوه بگذر به شتاب اندر از رود سمـاوه در دیـده مـن بـنـگر دریـاچـه سـاوه وز سینه ام آتشکده پارس نمودار از رود سماوه ز ره نجد و یمامه بشتاب و گذر کن به سوی ارض تهامه بردار پس آنگه گهرافشان سرخامه این...
-
هست معلم پیمبری که برتبت/بر تر ازو نیست جز خدای معلم
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1391 22:50
چه میدانند معماران فردا همین از فرط غم افسردگانند که از سنگینی بار معیشت چو موری خسته گام و ناتوانند هنوز از امتیاز علم گویند برغم دیدن رجحان ثروت تو گوئی نیست آن جز رنج و حرمان تو گوئی نیست جز نفرین و نکبت عدد هائی که مشق کودکان است برایش شکل اقساط است و کابوس به شاگردان چه سان امّید بخشد چو خود این گونه غمگین است و...
-
خواندنی ها۱۴
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 13:41
۱ ناصر الدین شاه در بازگشت از سفر فرنگ باز هم بلژیک را به لفظ عوام بلجیک می خواند.روزی یکی از نزدیکان شاه که دقت به خرج می داد در فرصتی مناصب معروض داشت که در شان شاه یک مملکت نیست که مثل عوام کالانعام صحبت کند.شاه بدون اینکه جوابی به او دهد یکی از درباریان را فراخواند و گفت فردا شب به آشپزت بگو که بلجیک پلو بپزد که...
-
تامل
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1391 14:06
خواب است و خیال صبح می گفتند جنجال کنان کلاغهای لجباز وقتی که -به زعم خویش- می کوشیدند با قیچی بالشان و حربه قیل و قالشان تاریک کنند ساحت آفاق هر چند که طول و عرض این غوغا در چشم شکوه بی کران صبح اندازه هیچ بود بی اغراق! اسفند ۷۱
-
نقدی بر یک سه گانی من/نوشته م.حجری
یکشنبه 20 فروردینماه سال 1391 13:18
• به چشم من، ایام • هزار بار اگر نو شود، همان کهنه است • که گفته قصه بی اعتباری اش خیام. • مفاهیمی که شاعر در این شعر به کار می برد، عبارتند از «ایام»، «نو»، «کهنه» و «اعتبار» 1 مفهوم «ایام» • معنی تحت اللفظی ایام عبارت است از روزها. • منظور شاعر اما روزگار است، زمانه و دهر است. • مفاهیم روزگار، زمانه و دهر از دیرباز...
-
سه گانی ها ۱۰
دوشنبه 14 فروردینماه سال 1391 01:04
۱ تا چو پروانه در باغ رویا بگردد عالمی بین چه بی تاب می تند گرد خود پیله ی خواب ۲ از بس که جای راه نشان داده اند چاه در افتراق این دو نگاهم هر آینه افتد به اشتباه! ۳ آن گوی بلورین که آرزوها تنها شود از لمس آن محقق زائیده عجز است و یاس مطلق! ۴ تاوان بی انگیزه گشتن ها در سنگلاخ ماجرا جوئی ست این تاول بی التیام پا !
-
خواندنی ها ۱۳
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1391 22:09
۱ از حکایات شنیدنی جنگ دوم جهانی نقل شده است که در جریان عملیات پیاده شدن قوای متفقین در نورماندی، روزی ژنرال آیزنهاور فرمانده قوای آمریکا و ژنرال مونتگمری فرمانده قوای بریتانیا با هم جلسه داشتند . چون از جلسه بیرون آمدند افسر نگهبان یادداشتی به دست آیزنهاور داد . آیزنهاور یادداشت را خواند و گفت بسیارخوب، من همراه...
-
بهار بی تو
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1390 14:43
بهار بی تو غمم را هزار چندان کرد چگونه می شود این زخم کهنه درمان کرد گشود چون سر گیسوی ابر، دست نسیم دو باره خاطر مجموع من پریشان کرد دلم به رسم غریبان به یاد یار و دیار نشست پای ضریح غروب و افغان کرد لهیب فاجعه از هر کرانه می خیزد کدام سحر عزا و نشاط یکسان کرد ؟ درخت ها همه تاراج نامه ایست حزین چمن،حکایت آن غارتی که...
-
رنج دیرینه/ه.ا.سایه
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1390 23:26
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست آه ازین درد که جز مرگ منش درمان نیست این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر انتظار مددی از کرم باران نیست به وفای تو کمر بستم و عمر از کف رفت آن خطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست...
-
یک شعر قدیمی
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 21:45
ترا جویم از برگ برگ گل سرخ و از صفحه صفحه کتاب ضمیرم ترا جویم از لحظه ی آشنائی و از خاطرات فنا ناپذیرم ترا بویم از عطر یاس سپیدی که در باغ تنهائی من شکفته ترا جویم از آن نسیم امیدی که در بند بندش رهائی نهفته ترا پرسم از سهره ی بی قراری که بر شاخساران ترا می ستاید ترا پرسم از هر درخت بهاری که با دستهایش ترا می سراید تو...
-
روایت تاریخ/دکتر عباس میلانی
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 22:46
.......روایتمان از تاریخ را اغلب کسانی شکل بخشیده اند *که واقعیات را تخته بند منافع حزبی یا اقتصادی یا سوق الجیشی کرده بودند. ....خواندن و نوشتن تاریخ هردو برغم ظاهر ساده هریک پدیده هائی پیچیده اندو با بافت و ساخت قدرت زمان پیوندی تنگاتنگ دارند.می دانستم که بی طرفی کامل در عرصه تاریخ نگاری و نیز هنگام خواندن تاریخ ،...
-
زنجیر
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 21:41
نیامد آنکه بگشاید ازین دل مردگان زنجیر و ما ماندیم و رو در رو همان بند و همان زنجیر چنان راه نفس بستند فریاد عدالت را که از این ظلم طاقت سوز ، آمد در فغان زنجیر مزامیر رهایی در تبار من نمی گیرد که غالب گشته بر اندام خواب آلودشان زنجیر به قهر آورد رو،خود کامه و نشنید از تاریخ که روزی بشکند از انقلابی ناگهان زنجیر هنوز...