.

.

.

.

از سهم مخاطب برنداریم/ عبد الله مقدمی





عنوان مجموعه اشعار : لب مهتابی اندوه
شاعر : محمد راثی


عنوان شعر اول : لطیفه
هر قدر هم اگر که کثیف است
چرکین نمی نماید
پیش نگاه صاحب این بنز
وقتی که در توقف مجبور چارراه
اکراه دارد از تو و از دستمال تو

هر قدر هم اگر که نحیف است
می ارزد این تجسم تبعیض عمرکاه
بر بازوان با مدد قرصها ستبر

انسان و آن قداست نامش لطیفه ایست
فرقی نمی کند که چه رفتار می کنند
با هد عتاب و فحش،
با هر تصدقی که به ناچار می دهند
ویرانگر درون دلت را
بیدار می کنند


عنوان شعر دوم : ۰
۰

عنوان شعر سوم : ۰
۰
نقد این شعر از : عبدالله مقدمی
آقای راثی شعرهای زیادی را برای نقد به پایگاه فرستاده‌اند. این نشان از عزم جزم شاعر برای بهتر شدن آفریده‌های خودش است و البته جای تحسین دارد. متاسفانه شاعران بسیاری گرفتار «احسنت»‌های بی‌پشتوانه و متظاهرانه می‌شوند و فرصت تغییر و ترفیع جایگاه شعر خویش را از دست می‌دهند. این در جا زدن باعث می‌شود شاعرانی با سابقه‌ء شعر گفتن بسیار، در برابر مخاطب زیرک و شعرشناس آورده‌ای ناچیز و اندک داشته باشند.
شعر در قالب نیمایی است و این خود نشان دیگری از جسارت شاعر است. چه؛ مدت‌هاست اکثر شاعران در انتخاب قالب‌، یا به سراغ شعر سپید می‌روند و یا شعر کلاسیک. انگار قانونی نانوشته آنها را از نزدیک شدن به قالب و حال و هوای شعر نیمایی دور می‌کند. اما به نظر من این قالب هنوز استعداد اتفاق‌هایی بیشتر و گسترده‌تر را دارد. اتفاق‌‌هایی که می‌تواند ورای تغییر قالب صرف باشد. به شعر بپردازیم:
به نظر من اشکال بزرگی که در شعر دیده می‌شود این است که متن اجازهء تصوّر و تصویرسازی را به مخاطب نمی‌دهد. حتی در قسمت‌هایی از شعر که سخن از تصویری خاص است. مثلاً در پاره اول، تصویر کودک دست‌فروش پشت چهارراهی است که می‌خواهد شیشهء بنزی را پاک کند. در این شعر اگر چه عناصری تصویری مانند چهارراه، بنز، دستمال وجود دارند اما عنصر خیال در آن تکامل نمی‌یابد.
هر قدر هم اگر که کثیف است
چرکین نمی نماید
پیش نگاه صاحب این بنز
وقتی که در توقف مجبور چارراه
اکراه دارد از تو و از دستمال تو
چرا؟ به این خاطر که مفهوم کلی‌ای که در این پاره به ذهن متبادر می‌شود، تصویری نیست. کل این متن ذهن را به سوی «کثیف بودن نگاه صاحب بنزی که پشت چهارراه از دیدن کودکی که می‌خواهد شیشه‌ ماشینش را تمیز کند» معطوف می‌کند. اولاً چند لایه شد‌ن عطف‌ها در جمله‌ها باعث سردرگمی خواننده خواهد شد. شاید اگر می‌شد این توالی به هم چسبیدهء آزارنده جملات را اصلاح کرد، شعر راحت‌تر خوانده می‌شد. موقوف‌ شدن معنی هر تکه به باز کردن گره جمله بعدی باعث می‌شود مخاطب از یافتن سرنخ‌های معنایی خسته شود. زیرا برای این یافتن مجبور است که شعر را چند بار بخواند.
ثانیاً عطف نهایی این جملات «کثیف بودن نگاه» است. چیزی که هم تکراری و کلیشه‌ای است و هم ذهنی و غیرقابل لمس‌. البته شاعر خواسته با مقایسهء کثیفی دستمال کودک کار و نگاه راننده، آن را ملموس کند اما شاید اگر در شعر تصویر دستمال کثیف پررنگ‌تر بود و «نگاه کثیف» در لایه پنهان‌تری نمون پیدا می‌کرد، شعر از شعارزدگی دور می‌شد.
هر قدر هم اگر که نحیف است
می ارزد این تجسم تبعیض عمرکاه
بر بازوان با مدد قرصها ستبر
باز در پاره بعدی با مقایسه‌ای دیگر مواجهیم. مقایسه‌ای که در آن باز هم شاعر قبل از مخاطب، زحمت نتیجه‌گیری‌اش را می‌کشد. این باعث می‌شود که چیزی برای کشف و چالش ذهنی خواننده نماند جز درگیری‌اش با تتابع اضافات «تجسم تبعیض عمرکاه»! یعنی پیچیدگی به جای اینکه در زبان و اندیشهء شعر باشد، در بیان و نحو جمله‌ها پدید آمده است. خود ترکیب «تجسم تبعیض عمرکاه» باید چند بار در ذهن بالا و پایین شود تا بتوان از آن نتیجهء معنایی دقیقی گرفت. اما نکته اینجاست که بعد از راه یافتن به معنا، می‌بینیم که کل این پروسه، چیز دندان‌گیری نداشته است و برای ما نکتهء خاص و کشف شاعرانه‌ای کنار گذاشته نشده است.
انسان و آن قداست نامش لطیفه ایست
فرقی نمی کند که چه رفتار می کنند
با هر عتاب و فحش،
با هر تصدقی که به ناچار می دهند
ویرانگر درون دلت را
بیدار می کنند
در این پاره هم با سطح نازلی از شعار مواجهیم. چیزی که شعر باید از آن بگریزد نتیجه‌گیری و قضاوت مستقیم و مشخص است. باید یادمان باشد که در شعر چیزی که سهم مخاطب است و شاعر حق ندارد به آن دست‌درازی کند همین «نتیجه» است. هر چقدر در آثارمان به این سمت برویم، حرف‌مان بیشتر کلیشه‌ای و شعارزده خواهد شد. همچنین در همین پاره باز به «ویرانگر درون دل» توجه کنید. یک مفهوم انتزاعی و ذهنی که خواننده با آن به سختی ارتباط برقرار می‌کند.

منتقد : عبدالله مقدمی

عبدالله مقدمی (زادهٔ ۱۳۵۹ خورشیدی) شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار، طنزپرداز ایرانی است. از سال‌های میانی دههٔ هفتاد شروع به نوشتن کرد. اگر چه تا سال ۱۳۸۰ در جلسات و انجمن‌های تهران و شهرری فعالیت می‌کرد ولی در این سال با عضویت در انجمن شاعران ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد