.

.

.

.

درد دلی با مولا




بر منبر از عدالت تو حرف می زند

آن واعظ جهول که با لا نشستنش
بر رغم سطح دانش پائین نشستگان
گویا ترین نشانه ء نقض عدالت است!


بسیار واژه  های مقدس  که روز و شب
از هر بلند گو و تریبون
تکرار می شود به تواتر
اما تفاوت عمل و قول

-ضدیت شنیدن و دیدن ها-

هر واژه را تهی کند از معنا




اینجا زبان غیر خودی ها را
داغی چنان الیم گذارند
تا از زیاده خواهی تاریخی عقیل
حرفی به اعتراض نیارند

وقتی ملاک شیفتگی شد به خویشتن
باری زبیر و طلحه بهانه ست
تا مشت آهنین شکند هر دهان که گفت
غیر از مجیز ما
خلخال و آن حکایت غارت فرو گذار
اینجا ابوهریره دهد حکم ارتداد
مالک شتر چراند و مقداد دق کند
مروان به پارسائی و تقوی شود عیار

آنان که عقل بر سر اغراض باختند
ای کاش جای ساختن مرقد طلا
یا این همه مبالغه تا حد معصیت
یک ذره از عدالت تو می شناختند


۳۰ مرداد۹۰

خواندنی ها ۱۰

 


۱

 

وقتی مصعب ابن زبیر، مختار را کشت عبدالملک مروان برای تصرف عراق به جنگ مصعب آمد و او را شکست داد. می گویند وقتی عبدالملک بر عراق مسلط شد وارد دارالاماره کوفه شد و سر بریده مصعب را جلوی او نهادند. مردی از عرب به نام« ابی مسلم نخعی» برخاست و خطاب به عبدالملک گفت:« من در همین مکان(دارلاماره) بودم و دیدم که سر بریده حسین(ع) را جلوی ابن زیاد نهادند و چندی بعد دیدم سر ابن زیاد را در همین مکان جلوی مختار گذاشتند و مدتی نگذشت که دیدم سر بریده مختار را در اینجا جلوی مصعب بن زبیر نهادند و حال، سر بریده مصعب را در جلوی تو می بینم!» گویند عبدالملک وحشت زده شد و دستور داد آن بنا را ویران کنند.

 

 

منبع: تاریخ ابن اثیر

 

 

2

 

در ژانویه سال 1946، به دستور استالین  دسته ای مخصوص قتل و خرابکاری در خارج از کشور به کار گمارده شد که این دسته تحت نظر پلیس مخفی اداره می شد. اولین رییس گروه یک قهرمان جنگ به نام پاول آناتولویچ سودوپلاتوف بود. او یک بار به مسوول استخدام این گروه گفت: "دنبال افرادی بگرد که نقص عضوی دارند، زشتند و یا عقده ای، و کسانی که شهوت قدرت دارند و هیچ وقت نتوانسته اند به آن دست یابند. چنین افرادی احساس می کنند که با کار کردن در اداره ما، قدرتی به دست آورده اند و با آن می توانند عقده های خود را سر افراد دارا، خوش سلیقه و سالمی که اطرافشان قرار دارند، خالی کنند و برای اولین بار در زندگی خود، احساس مهم بودن می کنند. موضوع تأسف آوری است که بعضی از انسان ها چنین حالتی دارند ولی ما باید از آن ها استفاده کنیم".

 

منبع: وبلاگ احسان براتی

 

3

 

 

همه چیز را می ‌شود اصلاح کرد. هر زمینی را می ‌شود اصلاح نمود. هرکارخانه ‌ای را می ‌توان ایجاد کرد. هر مؤسسه‌ ای را می ‌توان بکار انداخت. اما چه باید کرد با این اخلاق و فسادی که در اعماق قلب مردم ریشه دوانیده، و نسلاً بعد نسل برای آنها طبیعت ثانوی شده است؟ سالیان دراز و سنوات متمادی است که روی نعش این مملکت ادامه مطلب ...

اراده



فرسایش زمین و زمان را

بی‌دست‌گیری ابر

با ریشه‌های خود به جدال ایستاده است.

 

 

بر رغم تازیانه‌ی طوفان

تن بر قبول خانه به دوشی نداده است.

 

آن‌سان که گردباد حضورش را

مدیون بی‌قراری شن‌هاست

این خاربن رهین ثبات اراده است.

 

10 آبان 88

شادی

طفلی به نام شادی، دیریست گمشده ست   

 

با چشمهای روشن براق 

 با گیسویی بلند به بالای آرزو

 

هرکس از او نشانی دارد 

 

ما را کند خبر  

 

این هم نشان ما 

  


یک سو خلیج فارس / سوی دگر خزر


شفیعی کدکنی

سه گانی ها۷

1

مردک صرعی که در پیاده رو افتاد

جلب به خود می کند توجه مردم

اجرت او-سکه ء سیاه ترحم-

2

این لحظه ها عجول و سراسیمه طی شدند

آنسان که آهوان برمند از خروش شیر

آنسان که سارها بپرند از صدای تیر!

3

غروب می کوشید

که یکنواخت کند هرچه نور و ظلمت بود

شب آمد و به فسونی ازو مجال ربود!

4

تاریخ و آن تورق پی در پی شکست

باور به خویش را امشی وار پیش ما

مسموم کرده است!



*تاریخ سرایش این شعر ها به سالها پیش برمی گرد که در اصل شعرهائی کوتاه بودند که  سعی شده در قالب سه گانی اصلاح شوند

ادامه مطلب ...