.

.

.

.

۱۰ عمل مبتذل ایرانیان

امیدواریم شما یکی از این افراد نباشید!


1- غیبت و دخالت در امور خصوصی و شخصی دیگران
یکی از سوژه های اصلی محاورات که به شدت بین مردم مرسوم شده است عمل زشت غیبت می باشد. این روزها زمانی که افراد همدیگر را ملاقات می کنند و یا در میهمانی ها حاضر میشوند عملاً حرفی جز غیبت کردن درمورد دیگران ندارند و با هیجان کامل به این کار مبادرت می کنند. برخی هم به خود اجازه میدهند در حریم خصوصی ترین مسائل دیگران وارد شوند و به امر و نهی و دخالتهای بی مورد بپردازند.

2- عدم رعایت حق عابرین پیاده
در اکثر نقاط دنیا دیدن یک عابر پیاده در خیابان به معنای فرمان ایست و احتیاط برای راننده مقابل است در صورتیکه در ایران برخی رانندگان به محض دیدن عابر پیاده سرعت خود را بیشتر نموده و بدون لحاظ کردن مسائل ایمنی و حق تقدم با بی رحمی تمام و با ایجاد رعب و وحشت برای عابرین پیاده به مسیر خود ادامه میدهند.


3- حفظ نشانه های نو بودن کالا
همسایه تان اتومبیلی نو خریداری کرده اما بعد از سپری شدن یک هفته هنوز برچسب شماره اولیه که بصورت تکه کاغذی روی شیشه جلو چسبیده است را جدا نکرده و حتی فومهایی که بصورت ضربه گیر در اطراف دربهای ماشین نصب شده است کماکان وجود دارند. دوستتان نیز بعد از گذشت یک هفته هنوز برچسب روی نمایشگر گوشی موبایل جدیدش را جدا نکرده!

4- تنبلی و از زیر کار در رفتن
متوسط ساعت مفید کار در ایران کمتر از یک ساعت و سی دقیقه میباشد که دلیل آن نبودن فرهنگ کار، فقدان انگیزه، تنبلی و بی مسئولیتی افراد است. این امر باعث نارضایتی ارباب رجوع، پایین آمدن کارایی و بهره وری و در کل کاهش پیشرفت ملی خواهد شد.

در اغلب شرکتها، ادارات و سازمانها اینگونه باب شده که کسی زرنگ و با ذکاوت است که تا حد امکان از انجام مسئولیتهایش شانه خالی کند و کم کاری را استراتژی اصلیش بداند و در عین حال حقوق و مزایایش را بصورت تمام و کمال دریافت نماید.

کارمندان هیچ تلاشی در راستای بالابردن کیفیت و راندمان شرکت انجام نداده و در عین حال انتظار بالا رفتن درآمد خود را دارند. به ارباب رجوع کمتر احترام گذارده میشود و طلب کارانه با وی برخورد میشود.

5- تجمل گرایی و مصرفی شدن
امروزه شاهد آن هستیم که جامعه با سرعتی باور نکردنی به سوی مصرفی شدن در حال حرکت است. افراد بجای سرمایه گذاری پول خود در مکان مناسب و برای تولید بیشتر و اشتغال زایی ملی، ترجیح میدهند با خرید اتومبیلهای گران و کالاهای لوکس مصرفی ظاهری معقول کسب نموده و اعتبار خود را در بین اطرافیانشان بالا ببرند.

چشم و هم چشمی های فراوان، گرفتار وامها و قرضهای سنگین شدن و استرس از جمله پیامدهای این مسئله است. اکثر مردم خوشبختی را در تجملات و برتری مالی می دانند و بین نیازها و خواسته هایشان تمایزی قائل نمی شوند. مسابقات و رالی خرید امری ناپسند ولی متداول در جامعه ایرانی است.

6- فقدان فرهنگ تشکر و احترام
از کوچه و خیابان گرفته تا دانشگاه و محل کار و اماکن عمومی، کمتر شاهد شنیده شدن جملاتی مانند "از لطف شما ممنونم"، "خواهش میکنم"، "اختیار دارید"، "تمنا می کنم"، "بفرمایید"، "بزرگوارید"، ... هستیم.

بجای آن فضای زیرآب زنی، استفاده از الفاظ ناشایست، بی حرمتی به افراد مسن، به سخره گرفتن افراد، بالا بردن تن صدا،... امری متداول شده است. مردم باید بیاموزند احترام به دیگران، احترام به هویت ملی یک کشور محسوب میشود. اگر افراد یک مملکت به یکدیگر احترام نگذارند چگونه میتوانند انتظار کسب احترام از ملتهای دیگر را داشته باشند؟!


7- عدم رعایت نظافت شخصی و شهری
احتیاج به توضیح ندارد که متاسفانه نظافت شخصی و اجتماعی از طرف برخی افراد جامعه رعایت نمیگردد. از طرز لباس پوشیدن تا بوی بدن و دهان و آرایش موها گرفته تا ریختن زباله در محیطهای شهری و تفریحی.


8- درگیری در صف و نوبت
صف ها هرکجا و به هر علتی که تشکیل شوند معمولاً تبدیل به جولانگاه بی نظمی، درگیری، فحاشی و هتاکی عده ای از افراد به اصطلاح "زرنگ" خواهند شد. حفظ نظم و ترتیب در صف نشان دهنده بالا بودن رتبه اجتماعی و فرهنگ کسانی است که در صف حضور دارند.

متاسفانه شاهد آن هستیم که در برخی امور مذهبی و خیریه مانند سرو غذای نذری نیز چنین بی نظمی ها و زد و خوردهایی بوجود می آیند. احتمالاً باید برخورد کرده باشید در مجالس عروسی گاهی زمان سرو شام جمعیت با چه سرعتی به سمت میز سلف سرویس هجوم می آورند!


9- پرورش اندام برای رعب و ترس
شاید دیده باشید پسرانی که با اندامهای پرورش یافته و عضلانی درحالی که بازو و سینه های خود را در معرض نمایش گذاشته اند با چهره ای مهاجم و آماده درگیری در همه جا پرسه می زنند! آنها با نگاه خود اطرافیانشان را به مبارزه می طلبند!

چه نکوهیده است زمانی که برخی افراد انگیزه های اصلی ورزش و تناسب را فراموش کرده و صرفاً برای عرض اندام، قلدری و جلب توجه در سطح جامعه اقدام به حجیم کردن عضلات خود می کنند.


10- اسراف، اسراف، اسراف!

اسراف یعنی زیاده روی در مصرف، بیهوده مصرف کردن، بیش از نیاز مصرف کردن، مصرف کنترل نشده، دور ریختن چیزی که میتوان از آن استفاده کرد. کافیست با محاسباتی ابتدایی متوجه شوید که میزان اسرافی که در کشور به عناوین مختلف همه روز در حال انجام است اگر جلوگیری می شد، چه میزان در صرفه جویی خانوادگی و ملی اثر می گذاشت و مشکلات چه تعداد از مردم حل می شود



 انتخاب شده از سایت banki.ir

شعری که چین کاغذ را/استاد ضیا موحد


شعری، خدای را

بی

"خیلی دلم گرفته"

 

شعری در ستایش از لبخند

از سلام

و لذتی که دارد یک جرعه چای گرم

همراه یک رباعی خیام

 

شعری،

نزدیک تاب کودک در پارک

پهلوی خنده­ی نگران مادران

شعری که کودکان را بازیگوش­تر کند

 

دیروز کاغذی را شاعر سیاه­کرد

امروز

کاغذ سفید بود

شب واژه­ها گریخته بودند

شعری که واژه­ها را با هم مهربان کند

شعری که واژه­ها را آبی کند

هوا را پاک

چین کاغذ را صاف

 

شعری که باغبان چو بخواند به خشکسال

گندم به شوره­زار بروید

 

شعری

خدای را

شعری عاشقانه

شعری ناممکن در این دیار.

 

 

                                  از کتاب نردبان اندر بیابان

لطایف الشعرا



۱


سالها پیش به خاطر سوء تفاهمی بین  استاد شهریار و اساتید انجمن ادبی تبریز نقاری رخ داده بود و با توجه به طبع حساس شهریار اساتید می خواستند به این کدورت پایان بدهند.استاد سلطان آبادی وقتی از جریان باخبر می شود می گوید من خودم قضیه را حل می کنم.لذا یک روز بعد از ظهر قرار می شود چند استاد با گل و شیرینی دسته جمعی به منزل استاد در محله مقصودیه بروند.

رفقا سر وقت در محل حاضر شده و پس از مدتها دق الباب از پشت در صدای استاد را می شنوند.وقتی استاد در را باز می کند از دیدن آنان بسیار ناراحت می شود و شروع می کند به توپیدن به آنها که با چه روئی به خانه او آمده اند و کسی لام تا کام چیزی نمی گوید. در این حیث چشم استاد به سلطان آبادی می افتد که با خونسردی دارد به حرفهای نه چندان خوشایندش گوش می دهد لذا عصبانی تر می شود که :

-سلطان آبادی ،تو که رسما دیوانه ای .تو دیگر برای چه اینجا آمدی؟

سلطان آبادی جواب می دهد:

والله به من گفتند که بخش روانی گمش قیه(نام محله ای در تبریز) در مقصودیه یک شعبه زده ،چون بهر حال به من مربوط می شود خواستم ببینم درست گفته اند یا نه؟

عصبانیت استاد از این جواب رندانه فروکش می کند و ماجرا ختم به خیر می شود!

 

ادامه مطلب ...

هنر مند و شناوری ارزشها

 

 

 

سالها پیش در دهه پنجاه با مرحوم محمد حقوقی مصاحبه ای شده بود و در بین سوالات نظرش را در مورد ترانه های روز جویا شده بودند.ایشان در چند جمله کوتاه بدرستی وضعیت و ماهیت این ترانه ها را توصیف کرده بود و اظهار داشته بود:حقیقتا نوعی تصنع و دوگانگی درمتن  این ترانه ها وجود دارند.هرچند متن این ترانه ها مملو از کلماتی چون عصمت، نجابت ، صداقت و صمیمت است اما نمی دانم چرا هنگام اجرا و شنیده شدن جز مفاهیم وقاحت و گناه و دروغ را القا نمی کند .این آمبی والانس و دوگانگی بعدها توسط دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی شناوری نام گرفت به این عنوان که کلمات از بار معنائی تهی شده و معنای اصلی خود را از دست بدهند.این دگرگونی از کلمات به رفتارها و منش ها و مناسبات اجتماعی تسری می یابد و فضائی پر دروغ و تظاهر را پدید می آورد که جز تباهی طبایع و قریحه ها تبعاتی ندارد.تبعاتی که تا  عصر حاضر  با قی مانده و بدلیل دخالت ابزار های ارتباطی و رسانه های گروهی افکار و آرای مردم به نفع اربابان قدرت سمت و سو داده می شود و حقیقت ها مصادره به مطلوب می شود . حال سوال این است که ،هنرمندان مستقل ،چگونه می توانند وظیفهء خطیر خود را انجام دهند.؟چگونه می توان در شناور شدن ارزشها و بی اعتباری مفاهیم و تعبیر وارونه از خوب و بد بر باورهای خود پافشاری کنند  و تسلیم این جو مسموم نشوند؟

اگر در این مهم ،چشممان به پیش کسوتان باشد ،با توجه به تفاوت دنیا و دیدگاههای ما با آنان،آیا کمیتمان همچنان لنگ نمی ماند.پاسخ به این سوال چندان آسان نیست؛جانمایه هدف   هر هنر مند و شاعر  مستقل  بطور کلی ستایش ارزشها و حقیقت ها و نفی ضد ارزش ها و دروغها و زشتی هاست،به نحوی که پنجره ای فراروی ادراک مخاطبان بگشاید و آفاق تازه ای از معرفت را به آنان بنماید.هر چند این تعریف کوتاه و کلیشه ای همه مطلب را ادا نمی کند ولی اگر هر هنرمندی تنها به این حداقل بسنده کند، در محدوده کار خود کاری کرده است کارستان.

متاسفانه  پیشینیان ما که ذهن و زبانشان در دوران مطلق گرائی نشو و نما یافته بود همه چیز را یا سیاه سیاه می دیدند و یا سفید سفید.بر مبنای چنین دیدگاه انعطاف نا پذیر قادر به درک و تجزیه تحلیل بسیاری از معضلهای پیش روی خود نشدند و با عقب ماندن از جنبش های سیاسی و اجتماعی ناچارجز واکنش انفعالی از خود نشان ندادند.لذا اگر امروز یک نوع بدبینی نسبت به فضای روشنفکری وجود دارد تاوان همین واکنش انفعالیست که ایجاد ارتباط اقلیت نخبه را با بدنه عامه مشکل کرده است.

واکنش انفعالی شعر زمان بویژه شعر نو در بر خورد با انقلاب اسلامی و جاماندن آن از تحولات ایجاد شده و رخوت و سستیی که در شاعران بوجود آمد میدان را برای ظهور مجدد شعر کلاسیک باز کرد و شاعرانی که با استفاده غیر امانتدارانه از امکانات شعر نو در قالب غزل هم با نو آوری های ظاهری شاعران جوان را جذب کالای هنری خود کردند و هم با تخطئه نو سرایان فضائی پر از بدبینی نسبت به انان فراهم آوردند .این نسل شاعران حتی اگر در قالبهای نیمائی طبع ازمائی می کردند غرضشان استفاده از این حربه بر علیه نوسرایان بود:

 


 

ادامه مطلب ...