.

.

.

.

تلفیق موسیقی و فکر / فریبا یوسفی





عنوان مجموعه اشعار : لب مهتابی اندوه
شاعر : محمد راثی


عنوان شعر اول : رباعی



ما سرخی تازیانه ی بیدادیم
تاریخ غروب این خراب آبادیم
از بس که امیدمان قرین شد با یاس
پژواک صدای تیشه ی فرهادیم !



عنوان شعر دوم : سه گانی
بسیار واژه ها که مرا از تو دور کرد
شاید برای آن که تو باشم
باید از ین حصار به نوعی عبور کرد

عنوان شعر سوم : سه گانی
همچنان نا شسته از دیروز
وقت ما ماسیده در این استکانهای ترک خورده
با خیال صبح فردا خوابمان برده !
نقد این شعر از : فریبا یوسفی
این سه شعر در دو قالب کوتاه (رباعی و سه‌گانی) شکل یافته‌اند. انتخاب قالب‌هایی از این دست، آگاهی از شرایط روز است که گرایش به کوتاه‌گویی و کوتاه‌خوانی است. هرچند ظاهرا این شتابزدگی نتایج خوبی نداشته و نخواهد داشت و بی‌تردید همچنان دوست‌داران اصیل و خاص شعر، صرف‌ نظر از کوتاهی و بلندی قالب، خواهان و خوانندۀ شعرهای فاخر و سالم و دقیق‌اند، به هرحال گرایش عام در این دوره مایل به شعرهای کوتاه است و این میل و آثار و نتایجش جای تامل دارد.
نگاه به شعرهای جناب راثی که آمیختگی اندیشه و موسیقی در آن نمایان است، این نکته را روشن می‌کند که ایشان به دقایق و ظرایف شعر آشنا هستند و سعی در به کار گرفتن دانش و ذوق خود در سرایش دارند. بنابراین اشارات بنده ناشی از توجهی وسواس‌آمیز به شعرهاست.
شعر اول (رباعی) شعری ساده است. سخنی که ذهنیات شاعر را انتقال می‌دهد و بر پایۀ اندیشه و سخن بنا شده است. همچنان که شعر سوم و دوم این شاعر نیز. در واقع شاعر اندیشه و فکری را که در ذهن دارد با موسیقی و تصویر آمیخته و شکل شعر به آن داده است. از موسیقی و تصویر در این رباعی، آنچنان که انتظار می‌رود، کاری شگفت سر نزده است و با همان نقش ثابت و معمول در این شعر حاضرند. بنابراین شعر اول بدون برجستگی یا تغییر، در خطی صاف، حرکتی ساده دارد. در این حالت اگر زبان و ساختار شعر نیز نقشی ویژه در تغییر حرکت شعر نداشته باشند، شعری یکنواخت ساخته خواهد شد که میزان طنین و ایجاد حرکت در ذهن مخاطب در آن به حداقل می‌رسد. در این رباعی هماهنگی و پیوستگی اجزای شعر بدون بهره‌گیری از ظرفیت‌های ممکن یا ایجاد ظرفیت‌های تازه، سبب ساختی ساده از رباعی شده و در نتیجه تمام شعر معطوف است به اندیشه و سخنی که شاعر برای بیان آن، آن را به رشتۀ نظم کشیده است. فراموش نکنیم که در رباعی اتصال و اتحاد مصرع‌ها نه تنها از منظر اندیشه، که در انتخاب فضای سخن، تصویرها، کلمات و ... نیز لازم است مراعات شود تا در این مجال اندک، آشفتگی و چندگونگی ایجاد نشود و انتقال اندیشه، حس یا پیام، به کامل‌ترین و اثرگذارترین حالت ممکن صورت گیرد. در این رباعی، این پیوستگی و هماهنگی اگر با زمینۀ هنری دقیق‌تر و مستحکم‌تری ایجاد شود و حمایت و پشتیبانی کلمات و تصاویر از هم بیشتر باشد، قوت شعر بیشتر خواهد بود.
همین موارد در دو شعر دیگر نیز قابل توجه و اعتناست. جز این، لازم است به حضور خنثی یا گاهی ناموجه برخی کلمات نیز در شعر دوم و سوم اشاره شود. از آن جمله است؛ «به نوعی» در سطر سوم شعر دوم که از جنس کلمات کلیشه و مصطلح این روزهاست و در این مصرع رسانای معنای منظور شاعر نیست و می‌توان گفت تقریبا زائد است و صرفا وزن شعر را تکمیل می‌کند. در شعر سوم، دومین مصرع: «وقت ما ماسیده در این استکان‌های ترک خورده» با این که مقصود شاعر روشن است و تصویری که انتخاب شده، برای بیان ناشستگی و ماسیدگی، تازگی دارد، به نظر می‌رسد برای «وقت» چندان متناسب نیست. هرچند شعر نمونه‌هایی انتزاعی از این دست، ثبت شده در سابقۀ خود دارد و با استناد به آن نمونه‌ها ناشسته و ماسیده ماندن «وقت» در استکان‌های ترک‌خورده قابل پذیرش است و از منظری می‌تواند شایسته تحسین نیز باشد، اما بهتر این است که به ارزش‌های معنایی کلمۀ «وقت»، به منظور بهره‌گیری از ظرفیت‌های موجود در آن و ایجاد تناسب‌هایی دقیق‌تر، دقت شود. درباره سومین شعر، همچنان بر ارجمندی سخن و تصویر تاکید می‌کنم.
با آرزوی موفقیت بیشتر برای این شاعر توانمند.

منتقد : فریبا یوسفی

شاعر، نویسنده، منتقد ادبی تولد: 22مهرماه 1349، تهران تحصیلات: فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران آثار و فعالیت‌ها: ـ مجموعه شعر "حالا تو"، نشر تکا، 1387(برگزیده جایزه ادبی پروین اعتصامی) ـ "تا روح تنهای تن‌ها"، مجموعه شعر، ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد