.

.

.

.

سه گانی ها 17

1


بیهوده گرد و خاک به پا می کند نسیم

تا مژده ی بهار بیارد به زعم خویش

از بخل ابرها شده هر شاخه ای عقیم!



2

هرچه بگوئی تصوریست دروغین

وصف بهاران

واژه ای از جنس برگ خواهد و باران


3

به چشم بچه ی تخسی که کرده است کمین،

ترقّه ایست نوید رسیدن نوروز

به چشم رهگذر اما اذیّتی دیرین


4

بر ماهی ِ در کنج تُنگ محبوس

-قربانی تزئین هفت سین ها-

عید من و تو نیست غیر کابوس!


اسفند 93

سه گانی ها 16

1


چون برق می درخشد و خاموش می شود

تصویر غنچه ای که در این صبح سوزناک

با دستبرد باد فراموش می شود!


2


چون اژدها که بر سر گنجی دهد کشیک

با باور خرافی خود خو گرفته است

غافل که مغز منجمدش بو گرفته است!


3


خفّت زین را نکرده است تحمل،

اسب چموشی که تن سپرده به شلاق

تا بکند طاقت مربّی خود طاق!


4


از صفای صبحدم چه می دهی شعار؟

تو که چشم وا نمی کنی

بی شماتتی به ساعت شماطه دار!




سه گانی 14


1


آغوش باز کرد به هر تیر

تنها ترین منادی آزادی

تا بشکند ابهت زنجیر


2


آزادگی اگر شنود پند احتیاط

هر نان به نرخ روز خوری کار خویش را

جا می زند به منزله شدت ثبات


3


مهمان کشان کوفه! سیه باد رویتان

هر نامه دروغ فرستادید

طومار لعنتی شد و برگشت سویتان


4


دشمن اگر چه جان عزیزت را

آماج تیرهای گدازان کرد

دیدار دوست را به تو آسان کرد

سه گانی ها 13

1


کاش به جای خراب کردن بت ها

بت شکنی بی کلنگ قهر و تعصب

پنجره ای می گشود جانب فردا


2


به پرواز بالی اگر وا کند

بساید پرش را به اوج اثیر

غذای قفس کرده این مرغ اسیر!


3


گفتی شبانگاه آیی سراغم

گفتی و شب رفت و خورشید سر زد

خاکستری باز ماند از چراغم!


4


دیگر نه بت ، نه خود، نه خدا، بت شکن گریست

وقتی که در قلمرو ویران خویش دید

پاداش هر مجاهدتی غیر هیچ نیست!

سه گانی ها ۱۲



۱

از بس که پای بند سکون است و انجماد

انسان از ابتدا

ترجیح داد سنگ پرستد به جای باد!


۲

کاش خبر داشت دیکتاتور که پس از او

می شود آماج ریشخند و اهانت

پوستر در دست چاکران ثنا گو!


۳

در آسمان تهی از بشارتی روشن

غنیمتی ست عبور پرنده ای هرچند

پرنده ای که سفر را گزید بر ماندن!


۴

اگر این ابر جای ما زبانی داشت

برای شرح درد ما

زمین را از طنین رعد می انباشت!