.

.

.

.

سه گانی ها۶

1

این ستاره نیست

روی نعش آفتاب

سکه ء ترحم فرشته ایست

2

مثل شکنجه ایست شدید و سخت

در ازدحام آهن و سیمان و دود شهر

تنهائی درخت

3

از اهل سیاست سخن راست مجو

کس نشنود از کلاغ لحن داوود

از حنجر دود کش فقط خیزد دود!

4

چشم درانده تا بترساند

دیکتاتور درون این پوستر

نفرت خلق را نمی داند!


26اردیبهشت 90

ادامه مطلب ...

سه گانی های ۵

1

به چشم من ایام

هزار بار اگر نو شود همان کهنه ست

که گفته قصه بی اعتباریش خیام

2

از پله چهل که فرا رفتی

هرگز غمت مباد که افتادی از نفس

زیرا ازین به بعد سرازیری است و بس


3

عقربه های شتابناک چه دانند

زیج نشینان پیری -این حرکت را-

دشمن بی انعطاف عمر بخوانند


4


برفی که بر آئینه ء تو بارید

گویای وداع تو از جوانی ست

آغاز زمستان زندگانیست


5 فروردین 90

ادامه مطلب ...

سه گانی ها4


اگر این خطای دید است چرا هنوز برجاست؟

و برغم این چراغانی بی حساب گوید

ظلمات حکم فرماست!

2

چگونه برگ خزانی نترسد از جانش؟

که مثل شعلهء فانوس رو به خاموشی

به فوت باد گره خورده است پایانش

3

گفتی که وقتی بیائی

گرمای مهرت کند پاک اشک جدائی

قندیل بسته ست اشکم کجائی؟

4

یک لحظه از خزیدن و تشویش دادنم

جانش نیآرمید

این عقربک که مو شود از زهره اش سپید


ادامه مطلب ...

سه گانی ها 3


نیم آن ترس است و نیم دیگرش اعجاب

آنچه هر شب می رباید روح تو از تو

اژدهای بالدار آسمان خواب!

۲

پنداشته این عنکبوت ،قوتست!

غافل که بهم ریخته بنایش

صیدی که گسسته ست تارهایش

۳

صبح سراسیمه مثل رعشه ء صرعی

در تن این شهریان رمق نگذارد

بی سببی نیست کس قرار ندارد

۴

گردبادی که پیچیده در این صحاری

آشنا با جنون است

خاربنها چه دانند از بی قراری

ادامه مطلب ...

سه گانی های 2

1


تا اصطکاک نعل سمند صبح

آتش جهاند از همه آفاق ناگهان

برخاست دود تیرگی از دشت آسمان!

۲

هر چند نا رواست

می پروریم در دل خود اضطراب را

این موریانه ای که بقایش زوال ماست

۳

مچاله می شود این آرزوی دور و دراز

که بادبادک شادی در این وزیدن یاس

فراز بام تو آید دوباره در پرواز

 

۳

هرچه تعلل کند بر او حرچی نیست

قاصدک شرمسار تا که نگوید

منتظران زمانه را فرجی نیست

ادامه مطلب ...