.

.

.

.

سه گانی ها4


اگر این خطای دید است چرا هنوز برجاست؟

و برغم این چراغانی بی حساب گوید

ظلمات حکم فرماست!

2

چگونه برگ خزانی نترسد از جانش؟

که مثل شعلهء فانوس رو به خاموشی

به فوت باد گره خورده است پایانش

3

گفتی که وقتی بیائی

گرمای مهرت کند پاک اشک جدائی

قندیل بسته ست اشکم کجائی؟

4

یک لحظه از خزیدن و تشویش دادنم

جانش نیآرمید

این عقربک که مو شود از زهره اش سپید


پاییز رحیمی
سه شنبه 19 بهمن1389 ساعت: 2:24
سلام استاد.

سه گانی های شما هم ،چون سایر اشعارتان پرمغز و پر اندیشه است.

خوشحالیم که این همه را یکجا می خوانیم وبهره می بریم.
نویسنده: سلام 2
سه شنبه 19 بهمن1389 ساعت: 2:26
سلام استاد بزرگوار.

خیلی زیبا بودند سه گانی هاتون.

ممنون از اطلاع رسانیتون. به زودی در سلام 2 خبر این سه گانی های شیرین را می بینینم
نویسنده: حفره
سه شنبه 19 بهمن1389 ساعت: 10:40
آری خطای دید است ...
نویسنده: سلام
سه شنبه 19 بهمن1389 ساعت: 11:42
سلام جناب راثی پور.
آفرین. همه عالی. و الگوی کامل سه ‌گانی.
طبعتان همواره جوشان باد.
نویسنده: سولبیز
سه شنبه 19 بهمن1389 ساعت: 17:41
نیه شهریاری اوخومورام ؟


دومان اردم


.... آنتی آذربایجان و آنتی تورک دیکتاتور محمدرضا پهلوینین فیرقه داغیلاندان سونرا تبریزه گلدیی زامان فدایی لری اونون آیاغینا قوربان کسدیریلن چاغدا، ائل شاعیری ایسه پهلویلری قازئته ده فارسجا شعریله مداحته چکدی. ان چوخ سئودییم شاعیر علیرضا اوختایی، صمدی، بهروزو ومرضیه اوسکویونی هابئله یوزلرجه آذربایجانلی شاعیر، یازار آیدینلاری مسلخ دن کئچیره ن فاسید دیکتاتور پهلویلره مدیحه یازدی. شهریاری اوخوماماق منیم اوچون دموکراتیک بیر شرف و حاقدیر. 



آردی سولبیزده
نویسنده: باران
سه شنبه 19 بهمن1389 ساعت: 20:31
سلام بزرگوار
بسیار بهره بردم از خواندن این سه گانیهای قوی و زیبا.
پایدار باشید
نویسنده: فرید صلواتی
چهارشنبه 20 بهمن1389 ساعت: 12:58
فرید صلواتی , بدان که باید ابتدا از خود آغاز کنی
نویسنده: آنتی هیستامین
چهارشنبه 20 بهمن1389 ساعت: 22:1
.......... نی ائروتیزم له دئییشیک سالان، کلاسیسیزمی دوشونمه دن مدرن لشه بیلمه یه ن و مدرنیزمی یاشاماییب پست مدرنیزمی طوطی کیمی یانسیلاماق ایسته یه ن 


سلام

عزیز دوستوم .سایقیلارلا
سیزده ن رجا ائیدی رم بیر آزجا تولرانسیمیزی قارشی داکی دوشونجه لر و طرزلرینه ن 
چوخالداخ.قضاوتی ده طرفسیز اخویانلارین حقیدیر که یاخچی نی یامان دان تشخیص ویره لر
نویسنده: ایمان عباس پی
پنجشنبه 21 بهمن1389 ساعت: 0:16
اگر این خطای دید است چرا هنوز برجاست؟
خواندمتان.
زیبا...

کمی "اهواز" می نوشی؟
به خوانش غزلم با چراغ
مهمانی
نویسنده: مهدی فر زه
پنجشنبه 21 بهمن1389 ساعت: 0:20
سلام

چه نیکو گفته اید استاد رائی پور عزیز
بسیار زیبا و منسجم. 


چگونه برگ خزانی نترسد از جانش؟

که مثل شعلهء فانوس رو به خاموشی

به فوت باد گره خورده است پایانش
نویسنده: فصل بی پرنده
پنجشنبه 21 بهمن1389 ساعت: 11:24
سلام.....

سه گانی ها همه پر از مفهوم عمیق بودند.

دستتان درد نکنه.
نویسنده: شهاب
پنجشنبه 21 بهمن1389 ساعت: 22:36
سلام استاد
جالب بود
با یک غزل به روزم
نویسنده: لطف الله
جمعه 22 بهمن1389 ساعت: 1:15

مثل همیشه قوی بود و پرمحتوا
و به حد کافی گویا
نویسنده: رضا شیبانی
جمعه 22 بهمن1389 ساعت: 8:13
سه گانی های زیبائی بودند.دست مریزاد
نویسنده: سولبیز
شنبه 23 بهمن1389 ساعت: 11:33
من از لوبیای چشم بلبلی متنفرم





(تحلیل مانیفست آنتی ادبیات وداشته ها ونداشته های این نظریه درمواجهه با ادبیات آذربایجان)





صالح سجادی





نویسنده ی این مقاله از نظر خودش وهمیچنین بسیاری از دوستان و دشمنانش در بدبینانه ترین وحداقل ترین شکل ممکن سالهاست یکی ازمخاطبان جدی و حرفه ای ادبیات ترکی وفارسی علی الخصوص ادبیات کلاسیک این دوزبان است لذا هم خود من و نیز همه ی دوستان ودشمنان من انتظار دارند در برخورد با پدیده هایی مثل آنتی ادبیات به شدت واکنش منفی نشان بدهم یا اصلا قاطی این مسائل نشوم لذا هنگام نوشتن این متن بالا بلند خودم از خودم بسیار تعجب کردم وهم قطعا دوستان و دشمنان محترم بنده هنگام خواندن این متن تعجب خواهند کرد اما برای نوشتن این متن دلایل بسیاری دارم که شاید بعد ازخواندن این متن وخواندن مانیفست آنتی ادبیات توکه مخاطب دوست یا دشمن منی هم ممکن است به آن برسی و درست واکنش نشان بدهی. بعد از خواندن دقیق مانیفست ومباحثی که درحول آن مطرح شده به این نتیجه رسیدم که نمیتوان از کنار این پدیده بی تفاوت گذشت(از کسانی هم که واقعا دغدغه بروز کردن ادبیات آذربایجان را دارند انتظار میرود بی تفاوت نمانند و واکنش مخالف و یا موافق خودرا با دید انتقادی و ذکر دلایل نشان دهند).


ادامه در سولبیز
نویسنده: پاسخ من به سولبیز
شنبه 23 بهمن1389 ساعت: 13:32
سلام و عرض ادب

مطلب نسبتا مفصل جناب سجادی را خواندم.بنده هم تقریبا همین نظر را دارم و در یکی از کامنتها ها هم به آن اشاره کرده بودم.
در ضمن آرزوی موفقیت برای شما قویا معتقدم که هیچ حرکت نفی و اثباتی یا اصلاحی موفق نخواهد بود مگر اینکه از کنار نظرهای ابراز شده به آن بی تفاوت نگذرد و مدام در حال ترمیم و نوسازی نقاط آسیب پذیر خود باشد.
نویسنده: امیر نقی لو
یکشنبه 24 بهمن1389 ساعت: 10:21
سلام.

بروزم با سالگرد رها شدن رها.

...........................................
باید که اشک در غم ما پرده در شود
از درد تو تمام جهان باخبر شود
...........................................

به امید دیدار
نویسنده: یارین- بزرگ امین
یکشنبه 24 بهمن1389 ساعت: 15:38
سلام. سایین صالح سجادینین آنتی- ادبیاتا یازدیغی پروفسیونال تحلیلین القیشلی جاوابلا یئنیلندیم. ساغ اولون راثی پور جنابلاری
نویسنده: خورشید
یکشنبه 24 بهمن1389 ساعت: 16:22
درود
بسیار بسیار زیبا و ارزشمند سروده اید، همچون همیشه، لذت بردم

با "بمب خنده چه می خواهد؟" آمده ام

شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود

سلام و عرض ادب

بر خلاف شما بدلایلی این کار جناب مدیری را بسیار پسندیدم.
اصولا یک کار طنز چیزی شبیه کارکاتور است.همان طور که یک کاریکاتور ویژگی های چهره آدمی را برجسته تر می کند تا نقاشی را تاثیر گذار تر بکشد کار طنز نیز برکشیدن و بر جسته تر کردن نقاط ضعف است.
تا مدتها قبل از آشنائی با کانالهای لس آنجلسی فکر می کردم بهر حال نوعی الیناسیون در اقشار مهاجر بوجود آمده و ممکن است از بعضی ضعفها ی ما عاری باشند.
حتی در مورد مسیحیت نیز نظرم این بود که بهر حال در تضارب با فلسفه ای اومانیستی غرب تا حدودی شاید قرائت انسانی تری از رابطه انسان با معنویت داشته باشد.
دیدن برنامه های هخا! و شبکه رنگارنگ و تبلیغات مسیحیت کشیشهای مسلمان زاده ! ای که از طریق برنامه تلویزیونی متوسط به جادو و جنبل می شدند تا اعتیاد بیننده ای که به برنامه آنها زنگ زده بود را از طریق معجزه! عیسا شفا دهند به من ثابت کرد که خانه از پایبست ویران است.
به قول صائب
من از روئیدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها

مهران مدیری درست انگشت گذاشته است بر درد بی درمان ما که چقدر چوب کسانی را می خوریم که در جائی که سزاوارش نیست قرار گرفته اند و براستی باورشان شده است که حتما جوهری دارند.
نویسنده: سید علی لواسانی
دوشنبه 25 بهمن1389 ساعت: 9:35
سلام
با دو شعر به روزم
نویسنده: مجید لشکری
شنبه 30 بهمن1389 ساعت: 19:15
با سلام
با غزلی ناچیز
در مدح حضرت رسول صلی الله علیه و آله چشم به راه مهربانی تان هستم
علی علی...
نویسنده: حجری
دوشنبه 16 اسفند1389 ساعت: 20:17
اگر این خطای دید است چرا هنوز برجاست؟
و برغم این چراغانی بی حساب گوید
ظلمات حکم فرماست!
این شعر پاسخ رئالیستی (حداقل) به یاوه ایدئالیسم ذهنی اسقف برکلی است که همه چیزهای هستی را زاده ذهن بشر قلمداد می کند و منکر وجود عینی و واقعی آنها ست.
شاعر با تکیه بر پراتیک ـ این معیار رشوه نگیر تعیین «حقیقت» ـ یاوه بودن ادعای مربوطه را اثبات می کند.
حافظ هم از «محک تجربه» برای اثبات خلوص چیزها و انسان ها سخن گفته است که با شیوه استدلال شاعر این شعر انطباق مطلق دارد: صحت تئوری (اندیشه، نظر، ادعا) را فقط پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش) نشان می دهد و بس.
اگر «خطای دید» باشد، نباید وجود مستقل از بیننده داشته باشد:
پابرجائی آن دلیل بر بطلان ادعای مبتنی بر «خطای دید» است.
نویسنده: حجری
چهارشنبه 24 فروردین1390 ساعت: 10:47
بخش 1
سرچشمه: تارنمای «از هر دری سخن»

تحلیل از شین میم شین


• به چشم من، ایام
• هزار بار اگر نو شود، همان کهنه است
• که گفته قصه بی اعتباری اش خیام.

• مفاهیمی که شاعر در این شعر به کار می برد، عبارتند از «ایام»، «نو»، «کهنه» و «اعتبار»


1
مفهوم «ایام»



• معنی تحت اللفظی ایام عبارت است از روزها.
• منظور شاعر اما روزگار است، زمانه و دهر است.
• مفاهیم روزگار، زمانه و دهر از دیرباز در ادبیات ایران وجود داشته اند و در بهترین حالت به دوره قرون وسطی تعلق دارند.

• مفاهیم فرزندان زمانه خویش اند، مهر و نشان فرماسیون اجتماعی معینی را بر پیشانی خویش دارند و سطح توسعه علم و فن در زمان معینی را بازتاب می دهند.

• بدون تعریف مفاهیم نمی توان منظور کسی را دریافت.
• از این رو انسان ها برای جلوگیری از سوء تفاهم باید قبل از همه به تعریف مفاهیم بپردازند.

• ما هم برای درک منظور شاعر باید به معنی ایام پی ببریم.

• اگر روزها هزار بار نو شوند، علیرغم آن، همیشه همان می مانند، همیشه کهنه می مانند.

• منظور از نو شدن روز چیست؟

• کسی که حرکت را در حرکت دایره وار خلاصه کند، کسی که حرکت را تکرار مکرر تلقی کند، کسی که به توالی مراحل معینی باور داشته باشد، کسی که جایگزینی بهار بوسیله تابستان، پائیز و زمستان را به عنوان قانون حرکتی عام و جهانشمول تعمیم دهد، آنگاه منظور شاعر را می فهمد:
• واژه هزار بار هم بر این حقیقت امر دلالت می کند:
• اگر هزار بار زمستان جای خود را به بهار و الی آخر بدهد، جهان همان می ماند که بوده است.

• این بدان معنی است که هر دگرگونی و تغییری بنظر شاعر دگرگونی و تغییری صوری و فرمال است و نه دگرگونی محتوائی، ماهوی.

• برای درک بهتر منظور شاعر مثال دیگری هم می توان زد:
• انسان زاده می شود، رشد می کند، پس از طی دوره جوانی پیر می شود و می میرد:
• تریاد (تثلیث) زایش ـ رشد ـ زوال

• اگر هزاران نسل پدید آید، در جهان بینی شاعر، انسان همان می ماند که بوده است.

• حرکت در نظر شاعر نه حرکت به پیش، نه توسعه و تکامل، بلکه درجا زدن محض است! 

• بنا خانه می سازد، خانه مورد استفاده قرار می گیرد و آخر سر خراب می شود و به عناصر اولیه مبدل می شود.
• پس اگر هزاران بار خانه ساخته شود، تغییری در خانه پدید نمی آید؟
نویسنده: حجری
چهارشنبه 24 فروردین1390 ساعت: 10:50
2
مفاهیم «کهنه» و «نو»


• مفاهیم کهنه و نو از مفاهیم مهم فلسفی اند.

• اما منظور از کهنه و نو کدام است؟

• کهنه آن چیزی است که در بطن آن، نو نطفه می بندد، پس از رشد کمی معین به حد عینی معینی می رسد، تحول کیفی می یابد و پس از نفی کهنه، قد می افرازد تا خود نیز به مثابه کهنه بوسیله نوئی که در بطنش نطفه می بندد و رشد می کند، نفی شود:
• تخم مرغ، کهنه به معنی فلسفی آن است که در درونش نطفه ای به معنای فلسفی نو وجود دارد و در صورت فراهم آمدن شرایط عینی رشد، می تواند رشد کند و پس از رشد کمی معینی قوام یابد و پس از ترکاندن دیواره تخم مرغ به شکل جوجه بیرون آید و بعد خود تخم بگذارد و ماجرا از نو تکرار شود.

• هگل این ماجرا را با تریاد (تثلیث) تز ـ آنتی تز ـ سنتز فرمولبندی می کند:
• تخم مرغ ـ نطفه ـ جوجه.

• بنظر شاعر اگر هزاران بار هم تخم مرغ به جوجه تبدیل شود، همان تخم مرغی می ماند که بوده است.

• آیا واقعا اینطور است؟

• آیا واقعا جهان در گذار سیکلی خویش از زمستان به بهار، همیشه همان بوده است؟

• احکام زمانی اعتبار دارند که قابل تعمیم باشند.

• اگر شاعر مدعی همیشه همانی همه چیز است، باید آن را نه فقط در مورد خاص دلخواه خویش، بلکه در همه موارد اثبات کند و گرنه نظر او از حد ادعا فراتر نمی رود و با ریسمان چنین ادعائی نمی توان به چاه اندر شد و سالم و تندرست بیرون آمد.

• شاعر اما در مورد تکرار سیکلی تریاد تز ـ آنتی تز ـ سنتز حق دارد.
• نه کمتر و نه بیشتر.

• اما اگر او از عالم انتزاع وارد عالم مشخص بشود، خواهد دید که تفاوت میان تز اول با تز دوم چه بسا از زمین تا آسمان است.

• اگر همه فرزندان کپیه پدر و مادرشان باشند، می توان به شاعر حق داد.

• جامعه بشری از مرحله برده داری به جامعه فئودالی و سپس به جامعه سرمایه داری توسعه یافته است.
• شیوه زندگی و شیوه تفکر انسان ها زیر و رو شده است.
• شعرا اکنون با هواپیما به مکه می روند و نه با اسب و قاطر و الاغ.
• انسان ها در آپارتمان های مدرن بسر می برند با همه وسایل لازم برای سهولت زیست و نه در غارها و مغاره ها.
نویسنده: حجری
چهارشنبه 24 فروردین1390 ساعت: 10:51
بخش 3 

• خانه بلحاظ انتزاعی همان است که بوده، ولی بلحاظ مشخص توسعه یافته است، ساکنان خانه هم همین طور.

• کهنه و نو دیالک تیکی را با هم تشکیل می دهند.
• در دیالک تیک کهنه و نو نقش تعیین کننده از آن نو است.

• نو کهنه را بطور دیالک تیکی نفی می کند، یعنی جنبه های مفید کهنه را به خدمت می گیرد و جنبه های منفی آن را دور می اندازد:
• نطفه زرده و سفیده و آنزیم ها و ویتامین های تخم مرغ را جذب می کند و پوسته آن را دور می اندازد.

• در نتیجه این نفی دیالک تیکی، سنتز (شق ثالثی) تشکیل می شود که بدشواری می توان از تز و آنتی تز در آن نشانی یافت:
• نطفه با نفی تخم مرغ به جوجه بدل می شود که نه به نطفه شباهت دارد و نه به سفیده و زرده تخم مرغ.

• اگر کسی مدعی همیشه همانی چیزها باشد، باید ادعای خود را بطور عینی اثبات کند.


3

مفهوم «اعتبار»


• شاعر اما به جای اثبات عملی و علمی ادعای خود به حدیثی از حضرت خیام توسل می جوید:
• «که گفته قصه بی اعتباری اش خیام.»

• چنین استدلالی ارزش علمی نمی تواند داشته باشد.

• این شیوه اثبات ادعا را شیوه سوبژکتیویستی می نامند:
• چون سوبژکتی هزارسال پیش چنین ادعا کرده، پس چنین است.

• معیار حقیقت احکام اما نه ادعای صرف این و آن، بلکه پراتیک است.

• حتی حافظ از این معیار عینی و علمی مطمئن با خبر بوده است:


حافظ


• خوش بود گر محک تجربه آید به میان
• تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

• بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
• با دردکشان هر که درافتاد برافتاد

• پراتیک (تجربه، آزمون و آزمایش) مطمئن ترین ملاک و محک برای تعیین صحت و سقم نظرات است.

• پراتیک یگانه قاضی القضات رشوه ستیز است.

• برای اثبات صحت این حکم که آب در صد درجه سانتیگراد با فشار جو می جوشد، بهتر است که به قول حافظ به «محک تجربه» بزنیم، حرارتش بدهیم و دمای جوش را اندازه بگیریم و توسل به آیات و احادیث و روایات را برای اهل آیت و حدیث و روایت بگذاریم.

• مراجعه کنید به قانون نفی نفی.

پایان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد