.

.

.

.

میراث فرهنگی مرحوم تربیت

کم نیستند کسانی  که میزان پیش رفت هر شهر  را معادل مدرنیزاسیون دانسته و مدنیت شهر را به این می دانند که برجها و اسمان خراشهایش بیشتر باشد و طرق و شوارعش  بر طبق استانداردهای ترافیک باشد.هرچند موارد ذکر شده شرط لازم برای توسعه یافتن هر شهر است ولی شرط کافی نیست.مدنیت بدون نهادینه شدن تفکر مدنی در ذهن آحاد شهروندان تحقق نمی یابد و بر خلاف سایر موارد فوق چیزی وارداتی نیست که با دستور دولتی و به یمن دلارهای نفتی فراهم شود.بلکه نیاز به بسترسازی و مجاهدت فرهنگ دوستانی دارد که در این مهم همت بگمارند و با بذل وقت و سرمایهء معنوی معارف را به نسل جدید انتقال دهند.و ارزش کار هریک از این بزرگ مردان کمتر از تاریخ سازان نیست که با پرورش و تهذیب اخلاق نسل آینده آنرا در برابر انحرافات و گرایشهای مخرب بیمه می کنند.چرا که سلاح انسان در برابر هر عقیدهء باطلی خرد و اندیشهء اوست.یکی از این بزرگ مردان فرهنگ ساز مرحوم  محمد علی خان موسس کتابخانهء تربیت بود.کتابخانه ای با قدمت 80 سال در تبریز که نگارنده در ایام جوانی و سنین دبیرستان از کتب ارزشمند و نایابش بهره ها برده ام و در شکل دهی شناخت و اندیشه من نقش مهمی داشت.دوست محقق و دانشمندم استاد رضا همراز مقاله را در باره خدمات فرهنگی مرحوم تربیت نگاشته که بهتر دیدم زینت وبلاگ خود کنم.



زنده یاد محمد علی خان تربیت یکی از معارف پروران؛ نویسندگان؛ سیاستمداران و

کتابشناسان معاصر بودند که در دو جبهه ی سیاست و

معارف به مووازات هم مصدر خدمات چندی برای آذربایجان

و ایران بودند.او سالهایی از عمر خود را در سنگر سیاست

و بر کرسی وکالت گذراند.بی جهت نبود که یار غار آن

مرحوم؛ زنده یاد حاج محمد نخجوانی که پس از در گذشت

وی مقاله ای به زبانهای ترکی و فارسی نوشته بودند که

((مرحوم تربیت پیش از آنکه صحبت مشروطه و آزادی در

ایران خصوصا در تبریز به میان آید به دستیاری چند نفر از

هم فکرانش در نشر مرام آزادی خواهی و بیداری هموطنان خود تلاش و سعی

فراوانی مبذول داشتند

و از این رو آن مرحوم را پیشقدم آزادی خواهان میتوان شمرد و به همین منظور کتابخانه ای به طرز جدید بنام تربیت در سال 1316 قمری در تبریز دائر کردند که اشتهاد آن مرحوم بنان تربیت به مناسبت همان کتابخانه است و اغلب کتب و مجلات مطبوعه در مصر و اسلامبول و اروپا را که در آن زمان کمتر به تبریز می رسید وارد کرده و در همان کتابخانه در دسترس طالبین می گذاشتند و همچنین مدرسه ای با اصول جدید به یاری و همراهی همان چند نفر تاسیس نمودند... هنگامی که در ایران صحبت مشروطه  و تشکیل مجلس قانون گذاری به میان آمد آن مرحوم از سر دسته ی آزادی خواهان و مشروطه طلبان بود و جان فشانی ها در این قسمت نمود.))

 




ادامه مطلب ...

حسرت

حسرت پرواز




سبز شود باغ اگر تبر بگذارد

صبح کند جلوه،شب اگر بگذارد

بگذرد از سیم خاردار بهاران

تا که به افسردگان اثر بگذارد

رشک برم هر نفس به جاری جوبار

چونکه به هرجا که خواست سر بگذارد

آه ،چه داند قفس ،که حسرت پرواز

بر دل دربند نیشتر بگذارد

یار دل ما ببین که در ره بیداد

جملهُ اغیار پشت سر بگذارد

ای که فروزی شرار جور،مپندار

آتش این فتنه خشک و تر بگذارد

سلب اگر می کنی مجال تظلم

بر تو عقوبت کجا مفر بگذارد

 

بهار ۷۶

ادامه مطلب ...

حسرت پرواز




سبز شود باغ اگر تبر بگذارد

صبح کند جلوه،شب اگر بگذارد

بگذرد از سیم خاردار بهاران

تا که به افسردگان اثر بگذارد

رشک برم هر نفس به جاری جوبار

چونکه به هرجا که خواست سر بگذارد

آه ،چه داند قفس ،که حسرت پرواز

بر دل دربند نیشتر بگذارد

یار دل ما ببین که در ره بیداد

جملهُ اغیار پشت سر بگذارد

ای که فروزی شرار جور،مپندار

آتش این فتنه خشک و تر بگذارد

سلب اگر می کنی مجال تظلم

بر تو عقوبت کجا مفر بگذارد

 

بهار ۷۶

ادامه مطلب ...

ناصر خسرو و معاد

 

مردکی را به دشت گرگ درید

زو بخوردند کرکس و دالان

این یکی ریست بر یکی بن چاه

آن یکی رفت بر سر ویران

این چنین کس به حشر زنده شود

..........بر ریش مردم نادان*

 

قطعه فوق یکی از  شعر های مورد مناقشه ء منسوب  به  حکیم نا صر خسرو قبادیانی

است که یکی از اصول ثابت و غیر قابل انکار دین یعنی معاد را به چالش کشیده است.حال

آنکه در قرآن کریم اشارات و بیّنات صریحی در مورد اثبات معاد وجود دارد و منکران این

اصل را به  کژ فهمی و بی بصیرتی متهم می کند:

 

و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من یحیى العظام و هى رمیم×قل یحییها الذى انشاها

آیه 78 سوره یس

"..و برای ما مثلی زد در حالی که خلقت خود را فراموش کرد،و پرسید چه کسی این

استخوانهای پوسیده را زنده می کند،بگو همان که ترا آفرید...

 

گویندهء این اشعار اگر فردی عادی بود بر او حرجی وارد نبود چرا که به مرور زمان و با

نشستن غبار نسیان ،قبح سخنش از یادها می رفت.اما این سخن شخصیتی اخلاق گرا و

بزرگوارست  که با مجاهدتها و ریاضتهای خود فصلی تازه را در ادبیات گشوده است و

ابیات جاودانه اش در رد مدیحه سرائی پادزهری شد  بر فضای مسمومی که شاعران هنر

به مزد بی سیرت آفریده بودند:

 

پسنده ست با زهد عمار و بوذر

کند مدح محمود مر عنصری را

من آنم که در پای خوکان نریزم

مر این قیمتی درّ لفظ دری را

 

ادامه مطلب ...

فریاد

پشت این شیشه که دنیای مرا


به همین عادت و تکرار تنزّل دادست


بی کرانیست پر از تجربه های تازه!

 


کاش فریاد کمک خواهی این ماهی تنگ


می توانست ازین شیشه فراتر برود


 

دی ماه 88


ادامه مطلب ...