.

.

.

.

زمان تلخ است

دل تنگم اگر هویی کشد چاک گریبانها
نهد تا دامن صبح قیامت سر به دامانها

از این آیینه دریا مشت آبی زد به چشم خود
پریشان شد ز آشوب خیالش خواب طوفانها

مرا تلخ‌است بیداری چه آرم زین جهان بر تو
که خواب کاکل روحت نگردد از پریشانها

من آن داوود بی‌نایم همین بی‌نایی‌ام خوشتر
که گر تابم به نی سوزاند افغانش نیستانها

سخن از محشر خون است و خون دریای پنهانم
به خود می‌پیچد اندر خلوت از هنگامه‌ی جانها

زمان تلخ است خون سینه‌ی سهراب می‌جوشد
ز نقش پرده‌ی تاریخ و می‌ریزد در ایوانها

زمان تلخ است با یاد دیار و یار می‌گریند
هزاران ناصر اندر غار یمگان بدخشانها

زمان تلخ است تیمور آمده‌ست و رفته و حافظ
کشیده خرقه چون مهتاب بر خاک خیابانها

خیابانها چو خطهایی ز خون بر نطع تاتاری
زمان چون تشتی از خاکستر برگشته بر آنها

زمان تلخ است عصر جمعه سر بگذاشته غمناک
به آیین غریبان بر ضریح قدس بارانها


از مرحوم نوذر پرنگ


ادامه مطلب ...

سکه

در این نطع،این نطع خونین

که هول و ولا لحظه لحظه

دو چندان کند هیبت مرگ ما را

 

چه کار آید از دست بسته

و از چشم مبهوت بر عقربکهای بی رحم

که پیمانهء مهلت ما بکوبند بر سنگ خارا

 

کجایند اینک بشارت فروشان

که تردید مارا ببینند و قطعیت ماجرا را

 

چه میشد که هر آرزو سکّه ای بود در قلّک ذهن

و گنجینه ای داشت این کودک ذهن

در این قحط سال مدارا.

 

خرداد 88

 

*با الهام از رمان "ابله" داستایوسکی


ادامه مطلب ...

جواب به قزوه

ای قزوه این اسائه و هتک ادب چه بود
بر آرزوی سبز جوانان غضب چه بود
حکم کلوخ داشت به حلاج،شعر تو
آلودن کلام به غیظ و شغب چه بود
رویت سیاه باد که با این همه دلیل
انکار صبح روشن و توجیه شب چه بود
واجب به پا نداشته در نفی جائرین
اصرار در گزاردن مستحب چه بود
صیاد تا به مرفقش آغشته شد به خون
کوچک نمائی تو به مشت و وجب چه بود
بر جای امتثال به حسان حق مدار
تقلید طعن جاهلی بولهب چه بود
مصداق آنچه گفت "سروشی" ز ما مرنج
ترجیح منتصب عوض منتخب چه بود
در گیر و دار فتنه زبان را مهار کن
هذیان بی مناسبت از فرط تب چه بود

جواب به قزوه

ای قزوه این اسائه و هتک ادب چه بود
بر آرزوی سبز جوانان غضب چه بود
حکم کلوخ داشت به حلاج،شعر تو
آلودن کلام به غیظ و شغب چه بود
رویت سیاه باد که با این همه دلیل
انکار صبح روشن و توجیه شب چه بود
واجب به پا نداشته در نفی جائرین
اصرار در گزاردن مستحب چه بود
صیاد تا به مرفقش آغشته شد به خون
کوچک نمائی تو به مشت و وجب چه بود
بر جای امتثال به حسان حق مدار
تقلید طعن جاهلی بولهب چه بود
مصداق آنچه گفت "سروشی" ز ما مرنج
ترجیح منتصب عوض منتخب چه بود
در گیر و دار فتنه زبان را مهار کن
هذیان بی مناسبت از فرط تب چه بود

طرح

به جز آذرخش بی صبر

کسی از درون آشفتهء او خبر نیارد

به چه فکر می کند ابر؟



فروردین 88


ادامه مطلب ...