.

.

.

.

نقدی بر طبع تبریز




سالها پیش فرصت دیداری با آقای حسین آرزو –شاعر نو پرداز تبریز-دست داده بودکه پس از مدتها غیبت سر و کله اش پیدا شده بود و از هر دری سخن می گفتیم که چشمش افتاد به مقاله ای از من که در باره حبیب ساهر نوشته بودم و در یکی از نشریات چاپ شده بود ؛گفتند: یک چیزی را از مدتها پیش می خواستم به شما بگویم و فرصت نمی شده است.وقتی اشتیاق مرا به شنیدن دید ادامه داد:این فعالیتهای شما به هیچ وجه آتیه ای ندارد و به جائی نمی رسد .وقتی علتش را پرسیدم گفتند :کارهای نوشتاری و تحقیقی شما هیچ خط سیر منظمی را ندارند و در عین حال که تفننی وارند موضوعات پراکنده ای را شامل می شوند که در ارتباط با هم نیستند.یهو از شعر دوران مشروطیت می روی به بررسی داستانهای صمد بهرنگی و این در آخر برای تو مجموعه ای از کارهای ناقص و پریشان را خواهد گذاشت .گفتم پس من چه کار کنم ؟ گفت :مثلا همین حبیب ساهر،اگر از جنبه های گوناگون به آثار این شاعر مهجور وقت صرف کنی،فردا می توانی مولف کتاب جامعی در مورد حبیب ساهر باشی .دیدم انصافا بیراه نمی گوید.

اما هدف از ذکر این مقدمه طولانی این است که چرا به بررسی کتاب "طبع تبریز"پرداخته ام.کتابی که با عنوان جنگ و تذکره شاعران معاصر تبریز در سال 1374 به چاپ رسید و  تصویر نامناسبی را از شعر تبریز ارائه کرد و در همان زمان با انتقادهای زیادی مواجه شد.نگارنده چون پیش از این دو مقاله در باره شعر معاصر تبریز و تذکره شاعرلر مجلسی نگاشته ام برای تکمیل کارهایم در این شاخه ناگزیر از پرداختن به این مجموعه هر چند بحث بر انگیز می باشم .با توجه به اینکه پس از گذشتن این چند سال و در گذشت مولف اصلی کتاب ،حساسیت به این موضوع از بین رفته است.

مشخصات:

این کتاب به همت اداره ارشاد اسلامی تبریز و با جلد گالینگور و قطع وزیری در 220 صفحه حاوی آثار 29 نفر از شاعران معاصر است.انتخاب و گزینش اشعار توسط مرحوم شکیب و جناب آقای  شهبازی صورت گرفته است و در عین حال حاوی چند شعر از شعرای متقدم است که که با خطاطی جناب شهبازی در صفحاتی جداگانه آمده است.و حاوی مقدمه ای 27 صفحه ای ست که توسط مرحوم استاد عابد  نوشته شده است و نگاهی دارد به تاریخ ادبیات آذربایجان و چهره ها ی سرشناسی که از این خطه زرخیز برخاسته اند.

برای هریک از این 29 شاعر بیوگرافی مختصری نوشته شده است و چند شعر از هرکدام انتخاب شده است.

 

هر چند به اعتقاد  محمد عظیمی مولف فاضل کتاب   از پنجره های زندگانی هر کس می تواند با استفاده از قیچی و چسب شعرهای مورد علاقه خود را از کتابهای گوناگون بردارد و و مجموعه ای منتخب از اشعار خود ترتیب دهد که از دیدگاهش بهترین اشعار است ولی گزینش و انتخاب مجموعه ای جامع که معرف و گویای ادبیات یک برهه خاص زمان باشد چنان که یک شمای کلی را برای خواننده ء نا آگاه ترسیم کند و همه ء سلایق و جوانب را در بر گیرد، کاریست بسیار دشوار که قابلیت و توانمندی های متعددی را می طلبد:

نخست سواد ادبی که سره را از ناسره باز شناسد و دوم ذوق سلیم که روابط رابه ضوابط ترجیح ندهد و سوم نوعی بی طرفی که در مورد سبکی خاص متعصب نباشد.

لذا برای پرهیز از اطاله کلام کتاب مذکور را  از این سه لحاظ بررسی می کنیم :

 

ادامه مطلب ...

روشن

چون سنگواره ای که براو سالهای سال گذشته ست پرملال

از تو به توی غربت اعصار

سر بر کشیده است

و در خیال آنکه بر آشوبد این سکوت

پر می زند نگاه غمینش چه خسته بال

روشن1

ای شیر کورزاد رعیت نژاد راد

کو بادپا سمند خروشان تو" قیرآت"2

کو "چم لی بئل3 "نهانگه مردان با ثبات

روشن

تیغ برهنه ات

کنج کدام موزه فتاده ست

سازت که یک زمان

هم پای با خروش دل عاصی تو بود

در دستهای پیر کدام "آشیق"4

اینک زبان به شکوه گشاده ست

روشن

"سارا"5 هنوز بانگ حزینش رسد به گوش

گرید هنوز " خان چوبانی 6" در دلش خموش

گر ژرف بنگری به ارس بینی

گویا به جای آب

خوناب چشم ماست که اینسان کند خروش

گر ژرف بشنوی

طوفان خشم ماست که کولاک می کند

در قله های سر به فلک سای برف پوش

روشن ببین که درد جدائی7

-این زخم چرکیی که رسیده به استخوان-

امّید از التیام بریده ست

روشن ببین که دست سیاست

بین برادران

دیواری از محال کشیده ست

اینجا زمان که بود زمانی گریزپای

پایش فرو شده ست به گرداب ریگزار

حتی نسیم هم که بیارد پیام دوست

باید اجازه گیرد از سیم خاردار8

روشن نمان خموش

از رخوت تحمل بیداد ها در آ

فریاد کن جراحت این زخم کهنه را

بهمن 1369

1.روشن از قهرمانان افسانه ای آذربایجان است.بدلیل اینکه پدر او که مهتر اسبان خان بود و بدستور خان از هردو چشم نابینا شده بود ،کور اوغلو نامیده می شد.او با مبارزه اش خواب را بر خان ظالم حرام کرد.

2.قیرآت نام اسب معروف کوراوغلو

3.چم لی بئل نام پناهگاه کوراوغلو و دوستانش

4.آشیق نوازنده های محلی اذربایجان هستند

5 و 6.سارا نامزد چوپان خان (خان چوبانی)بوده که در شب زفاف توسط عوامل خان دزدیده می شود اما برای اینکه بدست خان نیفتد در بین راه خود را در رود ارس می اندازد.

7.اشاره به ترانه معروف آیریلیق (جدائی)

8.این تعبیر را از نزار قبانی عاریت گرفته ام

ادامه مطلب ...

علی از دیدگاه اندیشمندان

جورج جرداق مسیحی درباره این بزرگ مرد آقا امیرالمؤمنین علی (ع) می گوید:
در پیشگاه حقیقت و تاریخ برابر است چه این بزرگ مرد را بشناسی و چه نشناسی زیرا حقیقت و تاریخ گواهی می دهند که او عنصر بی پایان فضیلت، شهید و سالار شهیدان ندای عدالت انسانی و شخصیت جاودانه شرق است.
ای جهان چه می شد اگر همه نیروهایت را درهم می فشردی و در هر روزگاری شخصیتی مانند (آقا) علی (ع) با آن عقل و قلب و زبان و شمشیر نمودار می کردی اسلام علی (ع) مانند اسلام سایر مسلمانان در شرایط خاصی نبود، اسلام او از نهاد قلبش مانند جریان آب از سرچشمه جوشش داشت، نیایش هر یک از مسلمانان آن روز در آغاز برای بت های قریش بود اما نخستین نیایش علی (ع) در برابر خدای محمد(ص) برگزار شد آری این است اسلام مردی که آنچنان خواسته شده تا در عشق به نیکی و یاری پیامبر رشد کند و رهبر عدالت خواهان و ناخدای کشتی در اعماق طوفانهای سهمگین و امواج فتنه گردد.
درمیان فرزندان آدم و حوا در تاریخ بشریت هیچکس مانند علی (ع) و سقراط در راه حق گام برنداشته است از یک اجتماع نوین و نیازمندیهای تازه ای بودند که اصول فرسوده ای را در هم ریختند و بنیادی نو درانداختند ولی مردم به دشمنی آنان برخاستند.
اما آنها هم مانند کوه در راه حق پای استقامت بدامن کشیدند هر کدام از این دو مرد با سرشت انسانی پاک و نیروی خرد و دلگرمی روشنی نهاد و ایمانی که به خیرو نیکی داشت در برابر اشرافیت و سرمایه پرستی و ظلم و قدرتهای حکومت فاسد مقاومت و مبارزه کرد هر یک از این دو مرد بزرگ بر انسانیت میراثی گرانبها بشمار می رود.
(
فراموش نشود که جورج جرداق یک مسیحی است و این مقایسه علی و سقراط از لحاظ یک مسیحی چندان قابل سرزنش نمی باشد ولی از لحاظ یک مسلمان این مقایسه مع الفارق است هر چند که سقراط را در هر مرتبه ای هم بشناسند).
چه بزرگ مردی که بشریت او را مقیاس مردی و انسانیت می بیند، آنچنان که اگر کسی به او عشق بورزد و پیرو او باشد، عاشق و جویای نیکی و عدالت و حق و جوانمردی است، و اگر از محبت او برکنار باشد، از نیکی و فضائل بزرگی سرزده است.
آری نام علی (ع) در تاریخ اسلام انگیزه آرزوهای هر ستمدیده ای است و فریادی است که از گلوی هر مظلومی برمی خیزد تا آنجا که نام علی (ع) مرادف نهضت و اصطلاحات شده است.
از نقطه آسانی کار هیچ چیز را نمی توان یافت که در اعلامیه حقوق بشر که سازمان ملل متحد آن را انتشار داده وجود داشته و فرزند ابوطالب در قانونش آن را فرو گذار کرده باشد بلکه در قانون او چیزهائی خواهید یافت که به مراتب برتر و افزون تر است.
علی (ع) دریای مواجی است که سراسر هستی را فرا گرفته اما از قطره اشک یتیمی طوفانی می شود.
این علی (ع) است که در جنگ معنی دیگری می دانست غیر آنکه دیگران می دانستند و به قصد دیگر جنگ می کرد غیر آنکه دیگران می کردند. با زهد جهاد را برگزید و زاهدان گوشه انزوا را، مهربانی نسبت به بیچارگان او را به فتح قلعه ها و امیداشت و در راه محبت به درماندگان کاخ ستمگران را با خاک یکسان کرد چون در مکارم اخلاق به حداعلی رسیده بود.
قرن بیستم می آید و ناگاه می نگریم که معانی و ارزشهائی که از شخصیت فرزند ابوطالب نمودار می شود.همواره در نفوس بزرگ می گردد و اوج می گیرد، و ادب اخلاق دامنه داری را نتیجه می دهد که بدان وسیله وفای انسان مجسم می شود به ارجمندترین کیفیت تجسم وفا، و همینگونه زمانها به کمک هم برمی خیزند تا همه با هم در آستانه دوستی و بزرگداشت علی (ع) فرو آیند و همانا این دوستی عظیم و این تجلیل و بزرگداشت عظیم است که در راه آن بیش از گذشتن هزار سال و با اختلاف زمین ها و شرایط جغرافیائی نابغه معرّه و هنرمندان لبنان بهم می رسند.
نهج البلاغه علی (ع) از فکر و خیال و عاطفه آیاتی بدست می دهد که تا انسانی وجود دارد با ذوق بدیع ادبی و هنری وی پیوند خواهد داشت.

ادامه مطلب ...

اسطوره



ممکن که کند -غیر من- این ناشدنی را

یعنی شکند هیبت دیوار منی را

دیوارمنی را که میان من و مقصود

انداخته این فاصله ی اهرمنی را

این فاصله ی غفلت و افسوس که بگذاشت

از کف بدهم فرصت نایافتنی را

در تور  ِ تو این ماهی لغزنده نماند

مادام که واقف نشوی فوت و فنی را

بر عزم خلیلانه چه امد که نیارست

تجدید کند خاطره ی بت شکنی را

آن را که بیابان طلب پای نفرسود

باور نکند سعی اویس قرنی را

شیرینی ِ عشق است که اسطوره بسازد

فرهاد چه داند هنر کوه کنی را

آلاله چو بیند عَلَم غیرت عشاق

از یاد برد دعوی خونین کفنی را

ادامه مطلب ...