.

.

.

.

بیدارباش




از زنگ ساعت تا سقوط از پله های خواب

یک لحظه حتی نیست

اما در این کوتاه ِغافل گیر

چون آدم ِمطرود از فردوس

از هر چه می بینی شوی دلگیر

صبح ِ تو در چشم ِ عجول ِ تاکسی تصویر تکراریست

خورشید جز نوری مزاحم نیست!


تا کی در این بیدار باش ِ اضطراب آلود

محروم از سیّالی و وارستگی باشی

و لحظه هایت بگذرد سنگین و خواب آلود


فروردین 88

ادامه مطلب ...

مار قهقهه

تکامل شناخت و معرفت نسلها تنها از مجرای علوم اکتسابی و رسمی صورت نمی گیرد و فراتر از چارچوب تنگ علوم نظری،قواعد نانوشته ای وجود داردکه از راه تجربه و کشف و شهود بی واسطه صورت می گیرد که از طریق افسانه ها و مثل ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.ویژگی این نوع اگاهی ،عدم صراحت و قابلیت تاویل پذیری است.یعنی به فراخور ادراک مخاطب و در شرایط زمانی و مکانی می توان از هر تمثیل و افسانه ای برداشتهای گوناگونی انجام داد و این چند گانگی در علوم رسمی وجود ندارد.

اما استخراج حقیقت و شناخت از این تمثیل ها برای هرکسی مقدور نیست.و ذهنیتی آزاد اندیش و غیر وابسته به اغراض شخصی را می طلبد.ذهنیتی که برای او صرفا حقیقت و واقعیت مهم باشد نه خوشایند قدرتهای حاکم که حتی اندیشه ها و منش فردی را در خط خدمت خود می خواهند.

اگر دگراندیشان و روشن فکران در تبین اندیشه های مترقی خود به این تمثیلها متوسل می شوند قصدشان رونمائی و رمز گشائی  حقیقت بدون تصادم با اغراض ارباب قدرت است.

یکی از شاعرانی که بیشترین استفاده را از تمثیل ها در آثارش به کار برده مرحوم مهدی اخوان ثالث است.

که مصداق بارز آن ، شعرهای آخرشاهنامه ،مرد و مرکب و شهریار شهر سنگستان می باشد.

"مارقهقهه"یکی از آخرین شعرهای شاهکار مرحوم  مهدی اخوان ثالث- این شاعر طراز اول نیمائی سرا-ست.که در حوالی سالهای شصت سروده شده و اولین بار در کتاب باغ بی برگی با عنوان شعری که سالها پیش سروده شده بود چاپ شده است.ولی در  کتاب  حریم سایه های سبز در جائی شاعر از مارقهقهه به عنوان اخرین سروده اش یاد می کند که به قول خودش پر بدک نیست.

ادامه مطلب ...

عابر باران

ای عابرِ عبوس ِ شب ِباران

چتر ملال از سر خود بردار

تاکی به لاک خویش فرورفتن

خود را به این زلال ِ رها بسپار

 

آری ،به این زلال رها-باران-

باران،زنی که می گذرد سنگین

باران،زنی که مادر رویاهاست

با بالهای رنگی و آهنگین

 

آن مادر ِ صبور که می کوشد

طفل شرور ِ خاک بخواباند

همراه لای لای غم اهنگش

گهواره ء گیاه بجنباند

 

بر گوش ِ شاخه های خزان دیده

سیمینه گوشوار می آویزد

با مرگ برگ،مرثیه می خواند

وقت بهار شور می انگیزد

 

چون رقص آذرخش ،شبا هنگام

رعد ِ گرفته را به صدا آرد

بر شیشه ها زند به سر ِ انگشت

سنتور خویش را به نوا آرد

 

آنک ببین چگونه ترا باران

همراه خود برد به خیالستان

چتر ملال از سر خود بردار

ای عابر عبوس شب باران

 

اسفند 72

ادامه مطلب ...

نگاهی بخه خاطرات بوریس باژانف

وضعیت سیاسی و فرهنگی شوروی در زمان حکومت استالین با توجه به جوّوحشتبار و فضای مسدودی که داشت از دیر باز مورد توجه علاقه مندان تاریخ بوده و برای اطلاع یافتن از این فضای غریب هرکتابی که در این زمینه به چاپ رسیده با اقبال گستردهء خوانندگان مواجه می شده است.و برای عده زیادی جالب بوده که چگونه به دنبال شعار های آزادی خواهی و برابری طلبی و حمایت از محرومان و مستضعفان پایهء بزرگترین دیکتاتوری تاریخ بنا می شود که با به کار انداختن ماشین کشت و کشتارامان را از افراد تحت سیطرهء خود می گیرد.

کتاب خاطرات بوریس با ژانف-منشی مخصوص کمیتهء مرکزی حزب کمونیست-که پس از سرخورده شدن از مرام کمونیست از این کشور گریخته و به غرب پناهنده می شود، می کوشد تا حدود زیادی به این پرسش پاسخ دهد.
خاطرات باژانف با توجه به مقام و شغل حساسی که داشته و وسواسی که در نگاشتن مطالب به خرج داده یکی از دقیق ترین کتابهائی است که به تحلیل بی غرض رزیم کمونیستی می پردازد.مولف کتاب را در زمانی نگاشته که بسیاری از همکارانش از مناصب دولتی کنار کشیده اند و نسیم پروستریکا در شوروی وزیدن گرفته است لذا بیم بازداشت و تعزیر همکاران او مرتفع شده است.ضمنا قلم شیوای دکتر عنایت الله رضا که به ترجمهء این کتاب اهتمام ورزیده این کتاب را بسیار جذاب و خواندنی کرده است.

ادامه مطلب ...

دست لرزان

گر چه هریک از آن ابرها می اندیشید

جزای رُستن ِ بیگاه در زمستان را،

تکیده –مثل گدایان- گشوده بود، نهال

به سوی آن همه بی رحم دست لرزان را

ادامه مطلب ...