بیدارباش

بیدار باش

از زنگ ساعت تا سقوط از پله های خواب

یک لحظه حتی نیست

اما در این کوتاه ِغافل گیر

چون آدم ِمطرود از فردوس

از هر چه می بینی شوی دلگیر

صبح ِ تو در چشم ِ عجول ِ تاکسی تصویر تکراریست

خورشید جز نوری مزاحم نیست!

تا کی در این بیدار باش ِ اضطراب آلود

محروم از سیّالی و وارستگی باشی

و لحظه هایت بگذرد سنگین و خواب آلود

فروردین 88

آذرین

دوشنبه 6 اردیبهشت1389 ساعت: 23:48

سلام

بر راثی پور عزیز و گرانمایه

-----------------------------
شعر و طرحی که زحمتش را کشیدید از اندیشه والائی حکایت میکند


از زنگ ساعت تا سقوط از پله های خواب


یک لحظه حتی نیست

اما در این کوتاه ِغافل گیر

چون آدم ِمطرود از فردوس

از هر چه می بینی شوی دلگیر

(((((باید سرموقع در سرکار حاضر بشوی
ساعتی کوک کردی و طبق عادت صبح هنگام بیدار میشوی و هراسان
کارهای قبل از رفتن را به سرعت و با اکراه انجام میدی در حالیکه از خواب نازت هنوز بهره کافی نبرده ای ))))))

صبح ِ تو در چشم ِ عجول ِ تاکسی تصویر تکراریست

خورشید جز نوری مزاحم نیست!

((((سوار تاکسی میشوی به طرف مشرق در حرکتی و

راننده تاکس در آینه مثل همیشه ترا میپاد . این در حالیست که نور آفتاب هم به صورت آزار دهنده ای به چشمانت افتاده است ))))

تا کی در این بیدار باش ِ اضطراب آلود

محروم از سیّالی و وارستگی باشی

و لحظه هایت بگذرد سنگین و خواب آلود

((((این کار را از روی اکره انجامش میدهی تکرار مکررات به انگیزه امرار معاش است

اصلا هم دوستش نداری )))))))))

داخل (((((......)))))

تفسیر من بود از شعر و طرح جنابعالی

خوش و خرم باشی در پناه حق .



در وبلاگ من خلیج همیشه فارس و جزایر همیشه ایرانی را بخوانید
هم چنین پرچم اقلیمی ایران را

درود بر ایران و آنانکه قلبشان برای ایران میتپد

وب سایت

نویسنده: الیاس

سه شنبه 7 اردیبهشت1389 ساعت: 7:43

بسیار زیبا بود.

وب سایت

نویسنده: لطف الله

سه شنبه 7 اردیبهشت1389 ساعت: 9:54

من دلم سخت گرفته است از این
مهمانخانه مهمان کش بد
که به جان هم انداخته است
مشتی ناهنجار....
مثل همیشه زیبا و بکر بود

وب سایت

نویسنده: اوکتای

سه شنبه 7 اردیبهشت1389 ساعت: 12:13

آمده ای که بشکنی عهد محبت مرا
از حسدت به هم زنی حالت راحت مرا
آمده ای که با دروغ باز مرا دهی فریب
جلب به سوی خود کنی باز ارادت مرا
عاشق داغ خورده ام راه به تو نبرده ام
بی ثمرست تا کنی کسب مودت مرا
خنجر دوست سینه امکرده بدل به چاه شک
هیچ نیاید از کسی کار مرمت مرا
دین چو به پول داده اند طفل به غول داده اند
تا کنند منحرف فکر سلامت مرا
غیر تفکر خودم نیست عقیده ای به حق
طعنه نمی توان زدن خط حقیقت مرا
هرچه که حق شنفته ام با همه خلق گفته ام
گوش سپار مدعی!حرف و عبارت مرا

نویسنده: گاه نوشت های دبیر ادبیات

سه شنبه 7 اردیبهشت1389 ساعت: 15:47

سلام و عرض ادب

به قول معروف: خوابیده را می شود بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده هرگز!

بسیار زیباست با تصاویر بکر و زنده. ولی افسوس که ما با این اشعار بیدار نمی شویم چون عالم خواب برای خود عالمی دارد!!

وب سایت

نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی زاده

سه شنبه 7 اردیبهشت1389 ساعت: 17:40

سلام بزرگوار صمیمی

وب سایت

نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی زاده

سه شنبه 7 اردیبهشت1389 ساعت: 17:42

سلام بزرگوار صمیمی جناب رایی پور
....این شعر ارزشمند ونواندیش سپیدتان بکر وتازه بامضمونی معطر بود
.................
به خلوت تنهاییم خوش آمدی...صفا وصمیمیت ودوستی ومحبت ارمغان آوردی
..وباعث تعالی ورویش بهتر اشعارم شدید.....قلم وقدمتان همیشه ی ایام سبز
ومعطر..از شعر ارزشمند تان هم که بامضامین لطیف..وزبانی زلال وصمیمی آراسته شده بود لذت بردم.....دوستیتان پایدار
شهادت مظلومانه فاطمه اطهر...زهرای مطهر بشما اندیشمند صمیمی تسلیت
آنکس که به علم وحلم چون دریا بود........آثار ســــــتم با بازویش پیــــدا بود
اومعنی ِ واژه واژه ی مظلومیست...........اوزهره ی حق..فاطمه ی زهرا بود
..........
زن بود ولی زمردها بالاتر......فریاد وی از نبرد ها بالاتر
پنهانی قبر فاطمه در عالم......از جمع تمام دردها بالاتر
اشعار....هاشمی زاده

وب سایت

نویسنده: گِل

سه شنبه 7 اردیبهشت1389 ساعت: 21:52

باز هم درود
نیمایی قشنگی بود
والبته بنده خدا رو شکر چند سالی هست که از هر نوع بیدار باش اضطراب آلود خودم رو خلاص کردم و تلاش میکنم سیال باشم
تو این دوره زمونه تنها در صورتی میشه وارسته بود که غنی به قناعت باشی

وب سایت

نویسنده: aks98

سه شنبه 7 اردیبهشت1389 ساعت: 23:49

شما از این پس می توانید عکس ها و فایل های وبلاگ یا سایت خود را به راحتی در سایت عکس 98 ذخیره و در وبلاگ یا سایت خود استفاده نمائید
در عکس 98 عکس ها و فایل های شما با سرعت بالا ذخیره شده و برای همیشه ( مدت نامحدود ) باقی می ماند
عکس 98 بزرگترین و مطمئن ترین , مرکز آپلود عکس و فایل با لینک دهی مستقیم و آپلود فایل های حجم بالا و پشتیبانی از فرمت های :
.JPEG, .JPG, .GIF, .PNG, .ICO, .RAW, .TGA, .TIFF, .BMP, .DXF, .DWG, .CPT, .CDR, .PDF, .PSD, .SWF, .FLA, .ZIP, .RAR, .MP4, .3GP, .AVI, .WMV, .OGG, .MP3, .TXT, .DOC, .PPT and .EXE

www.Aks98.com

نویسنده: rooya

سه شنبه 7 اردیبهشت1389 ساعت: 23:50

با سلام به شما دوست عزیز

ست مروارید عشق - هدیه ای برای بهترین همدم شما....
هدیه ای برای خانم ها - دختران و زوج های جوان
http://www.118irshop.com/?p=25

نویسنده: kian

سه شنبه 7 اردیبهشت1389 ساعت: 23:51

سلام دوست عزیز
وبلاگ قشنگی دارید.
من امروز یک مسابقه آپ کردم. که جایزه هم داره.
اگه قابل دونستید یه سری هم به ما بزنید.
www.buter-fly.blogfa.com
با تبادل لینک هم موافقم.
اگر خواستید منو با نام **پیله ی پروانه ها** لینک کنید.
بعد خبر بدید تا لینکتون کنم

وب سایت

نویسنده: علی کشکولی

چهارشنبه 8 اردیبهشت1389 ساعت: 5:59

سلام عزیز گرامی

حکایت حکایت انسان های عصر بی هویتی باشد که




از زنگ ساعت تا سقوط از پله های خواب

یک لحظه حتی نیست

انسان هایی که اگر بخواهند ارامش داشته باشند فضای ارامش نباشد در عصر آهن و دود و شک و تردید و سو ظن و جدال و سگ دو زدن برای لقمه ای نان انسان

خسته از تکرار زنگ ساعت و تا سقوط از پله های خواب انسان از مسیر منزل تا اداره یا شرکت در خواب انسان در جاده ای پر از برگ های زرد و خاک بی تپش و گیا هان بی حیات و بدور از زمان به لب بید های رود رسیدن اری انسان در بند زنگ ساعت تا وووو

درود

وب سایت

نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)

چهارشنبه 8 اردیبهشت1389 ساعت: 11:51

سلام
شعری بسیار کار درست
این روزها که اثری از نیمایی در آثار شاعران نیست خواندن شعر زیبای نیمایی شما روحی تازه داد
به خصوص سه سطر آخرش که پایان بندی هولناکی را به مخاطب القا میکنند

وب سایت

نویسنده: علی اکبر لطفی

چهارشنبه 8 اردیبهشت1389 ساعت: 20:18

سلام زیبا بود
خواندم ولذت بردم
شما را به خواندن سه رباعی دعوت می کنم
در پناه حق

وب سایت

نویسنده: دردانه

چهارشنبه 8 اردیبهشت1389 ساعت: 21:55

سلام خدمت شما بزرگوارم

سروده زیبای شما رو خوندم و لذت بردم....مثل همیشه تحسین برانگیز بود ...
نگاه زیبای شما به مکررات روزانه واقعا عالی بود....اگر دید ما به هر رویدادی متفاوت باشه دیگه اون حالت خستگی و خواب آلودگی تکرار اون رویداد این چنین تبدیل به سروده ای زیبا میشه ....از لطف شما نیز سپاس گزارم

دستمریزاد میگم .....همیشه سرافراز باشید

وب سایت

نویسنده: فرزانه

پنجشنبه 9 اردیبهشت1389 ساعت: 0:4

سلام
این شعر برای من مصداق عینی زجر بیدار شدن در صبح زود است
زمانی که پسرم کوچکتر بود و قبل از محل کارم باید می بردمش مهد کودک و چه عذابی داشت بیدار کردن اون طفل معصوم صبح به آن زودی
بعد از چند سال مبارزه توانسته ام مجوز تاخیر موجه روزانه بگیرم و از این زجر خلاص شوم

وب سایت

نویسنده: همکار آذرین

پنجشنبه 9 اردیبهشت1389 ساعت: 0:15

سلام

ادامه حماسی ها را در وبلاگ اشعار اصیل پارسی ملاحظه فرمائید .

وب سایت

نویسنده: ضیا, مصباحی

پنجشنبه 9 اردیبهشت1389 ساعت: 0:26

درودبرشما وشعرزیبایتان قابل تامل است وخواندنی شرمسارمحبتتان
مانا باشید

وب سایت

نویسنده: توتقون

پنجشنبه 9 اردیبهشت1389 ساعت: 8:0

سلام جناب راثی پور، خیل خوب و زیبا بود لذت بردم. دست مریزاد

وب سایت

نویسنده: afshin

پنجشنبه 9 اردیبهشت1389 ساعت: 13:41

zende baad

وب سایت

نویسنده: علی(وبلاگ ادبی طرفه)

پنجشنبه 9 اردیبهشت1389 ساعت: 14:28

سلام
بسیار زیبا بود.تا بحال به این یک لحظه فکر نکرده بودم.اما حالا می بینم چون آدم مطرود از فردوس از هرچه می بینم می شوم دلگیر...
برقرار باشید

وب سایت

نویسنده: نازنین ( برگ بی برگی )

پنجشنبه 9 اردیبهشت1389 ساعت: 18:49

فکر میکنم توی همین تکرار ها هم میشه رها بود ... اگه راهش رو پیدا کردید به منم بگید ...

وب سایت

نویسنده: nimche

پنجشنبه 9 اردیبهشت1389 ساعت: 22:35

وب سایت

نویسنده: حسین چمنی

جمعه 10 اردیبهشت1389 ساعت: 10:4

با سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما

دوست گرانقدر

سروده ی زیبایتان را خواندم .

لذتی وافر حاصل آمد ؛ آری خاصیت شعر هم

همین است ،

سکرآور و لذت بخش.

نشئگی اش بی مثال است ، شعر وشاعری .

آنان که شعر را می فهمند چه کم دارند ؟ !

و آنان که نه ، پس چه دارند ؟ ! ! !

خوشا به حال شما که هم شاعرید و هم شعر

را می فهمید .

اگر دوست داشتید از آخرین سروده ی این

حقیر به نام سرنوشت بازدید فرموده و بنده را از

نظرات ارزشمندتان بهره مند فرمایید .

متشکرم

ژرف اندیش مانید و پراحساس

وب سایت

نویسنده: saber

جمعه 10 اردیبهشت1389 ساعت: 14:31

عالی بود فقط همینو میتونم بگم

نویسنده: nani

جمعه 10 اردیبهشت1389 ساعت: 17:53

وب سایت

نویسنده: baran

جمعه 10 اردیبهشت1389 ساعت: 17:57

بسیار زیبا بود و فلسفی.ممنون...

نویسنده: بابک

جمعه 10 اردیبهشت1389 ساعت: 17:58

.........از پله های خواب و کوتاه غافلگیر خیلی خوشم آمد
و...سبز

وب سایت

نویسنده: علی کشکولی

شنبه 11 اردیبهشت1389 ساعت: 0:21

سلام عزیز گرامی

دست بی وضویی که آبرویی نریزد خوشتر از وضوی ریا کاری که آلوده به غیبت است

به روزم

درود بر شما

وب سایت

نویسنده: رضاپارسی پور

شنبه 11 اردیبهشت1389 ساعت: 2:15

سلام دوست عزیز... دیدی که آمدم. چرا که نه . راستی آپم.

وب سایت

نویسنده: عبدالحسین انصاری

شنبه 11 اردیبهشت1389 ساعت: 8:18

سلام دوست من!
نیمایی کار کردن همونقدر که ساده به نظر می رسه مشکله
ولی اگه خوب بیفته موندگار می شه
امیدوارم که کارهای شما هم به اون مرحله برسه
در پناه خدای بارون

وب سایت

نویسنده: مهدی فر زه

شنبه 11 اردیبهشت1389 ساعت: 14:26

سلام رائی پور عزیز

یکی دو نمونه از شعر هایم در دستنوشته هایم در وبلاگ موجود ست بزودی در صددم که مجموعه ای از شعر هایم را به نشر بسپارم. شعرم آمیخته ای از فرهنگ ایرانی و شاهنامه ی فردوسی به عنوان روبنا و قرآن و عشق به حضرت مهدی(عج) و ائمه ی اطهار(ع) به عنوان زیربناست یعنی ظاهر شعر ایرانی و باطن آن شیعی ست . شعرم نوعی شعر روایی ست ، داستان دارد و از نظر وازگان بسیار پارسی گراست.

دوستدار شما مهدی فر زه

وب سایت

نویسنده: غزل بانو

شنبه 11 اردیبهشت1389 ساعت: 22:11

خورشید جز نوری مزاحم نیست !
ممنونم جناب راثی پور اما چقد خوب میشد اگه ما قادر به درک زیبایی ها حتی توو ساعات نامناسب روز بودیم.

وب سایت

نویسنده: ghesse goo

شنبه 11 اردیبهشت1389 ساعت: 22:15

سلام به شما دوست گرامی
آیا تا به حال به صورت اینترنتی لوازم مورد نیاز خود را تهیه نموده اید؟ آیا می خواهید چندین روز وقت خود را صرف جستجوی کالای مورد نیاز خود در شلوغی خیابانهای شهر نمائید و یا اینکه ترجیح می دهید کالا را درب منزل خود تحویل بگیرید و سپس هزینهٔ آن را بپردازید؟ آیا می دانید بهترین و کم هزینه ترین روش خرید هم از نظر مالی و هم از نظر زمانی٬ به صورت اینترنتی می باشد؟
پس چرا اقدام نمی کنید؟
شما می توانید فقط با گذراندن زمان بسیار کوتاهی و با استفاده از آیکون جستجو (در بالای صفحهٔ وبلاگ و یا در بالای قسمت نظر سنجی وبلاگ)٬ کالای مورد نیاز خود را خرید نمائید و سپس با تحویل کالا در آدرس خود٬ هزینهٔ آن را به مٲمور پست بپردازید. برای این کار شما می توانید با ورود به وبلاگ قصه گوی شهر به آدرس زیر٬ کالای مورد نیاز خود را انتخاب و اقدام به خرید آن نمائید.
http://gheseguyeshahr.persianblog.ir
هر آنچه شما نیاز دارید٬ موجود می باشد.
ارزش بیشتری برای وقت خود قائل باشید.
با تشکر از شما دوست عزیز

نویسنده: reza mashhadi

شنبه 11 اردیبهشت1389 ساعت: 22:19

سلام دوست عزیز، سطر چون آدم مطرود از فردوس را هم به لحاظ ترکیب کلمات و به لحاظ وزن در این نوع شعر نپسندیدم. اما سطر :
صبح تو در چشم عجول تاکسی تصویر تکراریست
به نظرم زیبا بود.

وب سایت

نویسنده: ahmad tamimi

شنبه 11 اردیبهشت1389 ساعت: 22:20

سلام جناب راثی پور عزیز.
کار خوبی بود. از زنگ خوردن ساعت تصویر خوبی برای مفهوم (( بیداری )) ساخته اید و در ادمه با دست مایه قرار دادن این تصویر معنای مورد نظر را رسانده اید. با نظر رضای عزیز هم موافقم گرچه از منظر معنایی اون سطر چهارم در کار جای میگره اما از منظر زبانی و نیز تکنیکی کمی به کار ضربه می زند.

تا فردایی بهتر.

وب سایت

نویسنده: مهران

شنبه 11 اردیبهشت1389 ساعت: 22:34

سلام استاد
به روزم

وب سایت

نویسنده: مهران

شنبه 11 اردیبهشت1389 ساعت: 22:35

سلام استاد . . .
به روزم .
پاینده باشید .

وب سایت

نویسنده: ناظمی

یکشنبه 12 اردیبهشت1389 ساعت: 0:1

عالی.سیالی و وارستگی.آنچه بشر امروز بشدت از این دو فاصله دارد!

وب سایت

نویسنده: دررودی

یکشنبه 12 اردیبهشت1389 ساعت: 9:12

در نوار غزه چه می گذرد؟

از همراهی تان ممنونم



شعر زیبایی بود

وب سایت

نویسنده: قاسم ترکان

یکشنبه 12 اردیبهشت1389 ساعت: 17:13

بسیار زیبا بود مثل همیشه . من مدام به شما مراجعه می کنم اما کمتر یادداشت می گذارم لطفا آدرس بفرستید برایتان کورپو بفرستم
راستی اگر از اروج نجف علیزاده خبری داشتید مرا در جریان بگذارید .قربانت

وب سایت    

نویسنده: علی حیدری

یکشنبه 12 اردیبهشت1389 ساعت: 19:1

سلام استاد
بسیار زیبا بود دست مریزاد

وب سایت

نویسنده: رضاپارسی پور

دوشنبه 13 اردیبهشت1389 ساعت: 1:31

تو صاف و پاک و زلالی بلور و آینه ای ازآسمـــان نگـــاهت بهـــــار می بارد

تو را که گــــرم ترین آفتـــاب معـــرفتی خـــدای در همه حـــال از بلا نگه دارد
شعر از : " پریزاد برکه ی نور "

وب سایت

نویسنده: سید مهدی موسوی

دوشنبه 13 اردیبهشت1389 ساعت: 13:56

سلام
«پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود! نه کوچولو!»
منتشر شد...
انتشارات «سخن گستر»
(بخش «این روشنای نزدیک»)
سالن ناشران عمومی- راهرو 19- غرفه 6

با این کتاب و چندین کتاب از مجموعه های غزل پست مدرن
در نمایشگاه کتاب امسال
منتظر شماست...
...
به روزم
با چند عکس و یک عالمه تکه شعر
با خبرهایی خوب از نمایشگاه کتاب و معرفی دهها کتاب
با چند حکایت و ماجرای بامزه
و...
به روزم و مثل همیشه منتظر شما
...
به امید دیدار

وب سایت

نویسنده: الهام

دوشنبه 13 اردیبهشت1389 ساعت: 18:56

سلام آقای رائی پور داخل پیوندهاتون اسمم رو پیدا نکردم؟؟!! حذفش کردین؟؟
مهم نیست ولی به هر حال من به روزم

وب سایت

نویسنده: نسترجهان

دوشنبه 13 اردیبهشت1389 ساعت: 20:50

سلام مهربان: وقتتون بخیر و انشاالله در کمال صحت و سلامت روزگار راسپری نمائیدو گریبانگیر ،قانونهایی من در اوردی که قانونمند میشوند ، نشوید ، میتونید تشریف بیارید و نمونه هایش را مشاهده فرمائید درود بر شما و قلمتان

وب سایت

نویسنده: دست خیال

دوشنبه 13 اردیبهشت1389 ساعت: 21:51

تصویر زیبایی از خواب آلودگی اول صبح را نمایش داده بودی و البته ایهام جالب نهفته هم.

وب سایت

نویسنده: حسین میدری

دوشنبه 13 اردیبهشت1389 ساعت: 23:9

درود،
از اینکه دیر به پستتان سر میزنم از شما پوزش میخواهم؛
یک هفته ی تمام مسافرت بوده و هیچ گونه دسترسی به اینترنت نداشته ام..
نیمایی تان را خواندم، شعر تصویرگرای خوبی بود؛
اما با برخی واژه ها زیاد نمی توانم ارتباط برقرار کنم و شعر مدرن امروز آنها را
نمی پذیرد؛
واژه هایی مانند: مطرود-فردوس-شوی-سیالی
افزون بر آن این سطر هم در بافت کلی شعر خوب جا نیافتاده:
"صبح تو در چشم عجول تاکسی تصویر تکراری ست"

سپاس از آمدن و فراخوانتان،
بزرگ باشید و از اهالی امروز...