.

.

.

.

غراب

به حکم استقرا

غراب سیاه است

چنین ارسطو در ارغنون نوشت

Μετά την εκτέλεση του

و پور سینا در منطق شفا آورد

که:الغراب اسود

و در قرون وسطی

توماس اکویناس یک روز دید

به روی سنگ سیاه سر در کلیسای او

نوشته اند

که:

negro es  corvus

و این چنین بود و بود

که ناگهان خبر آوردند

غرابهای سفیدی هم پیدا شده است

و دیده اند

که روی کنگره های خراب قصری ویران

غرابهای سفید

نشسته اند کنار غرابهای سیاه

غرابهای سفیدی با همان قواره و قد و قارقار و غیره و غیره!

و شیخ ما

-که مزارش غرق نور رحمت حق باد

چو این شنفت

تبسمی فرمود و گفت

نه!

غراب

به هفت دریا هم پر اگر بشوید

سیاه است

غراب

سفیدهم اگر باشد

همان سیاه سیاه است

همان سیاه سیاه سیاه!

اسفند 66

دکتر ضیاء موحد


ادامه مطلب ...

امید

شور و نشاط عید و شتاب دقیقه ها

حسی ست مثل حسّ تهی گشتن از درون

حسّی چنان سقوط که هر لحظه،

در بهتِ ساعتِ شنیِ ذهنم

طوفانی از تلاطم و وحشت روان کند:

....این برگها که کَنده شد از تقویم

شیرازهء حیات مرا پاره پاره کرد،

این اضطراب را

آیا توان به یاری صحّاف ،چاره کرد؟


می گویدم امید:

               که این سبزه را ببین

هرچند ازو مضایقه شد مادر زمین،

رویایِ سبز گشتنش از سر نرفته است،

می آورد جوانه درین ظرف آهنین!

18 اسفند 88


+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و پنجم اسفند 13 ادامه مطلب ...

میراث فرهنگی مرحوم تربیت

کم نیستند کسانی  که میزان پیش رفت هر شهر  را معادل مدرنیزاسیون دانسته و مدنیت شهر را به این می دانند که برجها و اسمان خراشهایش بیشتر باشد و طرق و شوارعش  بر طبق استانداردهای ترافیک باشد.هرچند موارد ذکر شده شرط لازم برای توسعه یافتن هر شهر است ولی شرط کافی نیست.مدنیت بدون نهادینه شدن تفکر مدنی در ذهن آحاد شهروندان تحقق نمی یابد و بر خلاف سایر موارد فوق چیزی وارداتی نیست که با دستور دولتی و به یمن دلارهای نفتی فراهم شود.بلکه نیاز به بسترسازی و مجاهدت فرهنگ دوستانی دارد که در این مهم همت بگمارند و با بذل وقت و سرمایهء معنوی معارف را به نسل جدید انتقال دهند.و ارزش کار هریک از این بزرگ مردان کمتر از تاریخ سازان نیست که با پرورش و تهذیب اخلاق نسل آینده آنرا در برابر انحرافات و گرایشهای مخرب بیمه می کنند.چرا که سلاح انسان در برابر هر عقیدهء باطلی خرد و اندیشهء اوست.یکی از این بزرگ مردان فرهنگ ساز مرحوم  محمد علی خان موسس کتابخانهء تربیت بود.کتابخانه ای با قدمت 80 سال در تبریز که نگارنده در ایام جوانی و سنین دبیرستان از کتب ارزشمند و نایابش بهره ها برده ام و در شکل دهی شناخت و اندیشه من نقش مهمی داشت.دوست محقق و دانشمندم استاد رضا همراز مقاله را در باره خدمات فرهنگی مرحوم تربیت نگاشته که بهتر دیدم زینت وبلاگ خود کنم.



زنده یاد محمد علی خان تربیت یکی از معارف پروران؛ نویسندگان؛ سیاستمداران و

کتابشناسان معاصر بودند که در دو جبهه ی سیاست و

معارف به مووازات هم مصدر خدمات چندی برای آذربایجان

و ایران بودند.او سالهایی از عمر خود را در سنگر سیاست

و بر کرسی وکالت گذراند.بی جهت نبود که یار غار آن

مرحوم؛ زنده یاد حاج محمد نخجوانی که پس از در گذشت

وی مقاله ای به زبانهای ترکی و فارسی نوشته بودند که

((مرحوم تربیت پیش از آنکه صحبت مشروطه و آزادی در

ایران خصوصا در تبریز به میان آید به دستیاری چند نفر از

هم فکرانش در نشر مرام آزادی خواهی و بیداری هموطنان خود تلاش و سعی

فراوانی مبذول داشتند

و از این رو آن مرحوم را پیشقدم آزادی خواهان میتوان شمرد و به همین منظور کتابخانه ای به طرز جدید بنام تربیت در سال 1316 قمری در تبریز دائر کردند که اشتهاد آن مرحوم بنان تربیت به مناسبت همان کتابخانه است و اغلب کتب و مجلات مطبوعه در مصر و اسلامبول و اروپا را که در آن زمان کمتر به تبریز می رسید وارد کرده و در همان کتابخانه در دسترس طالبین می گذاشتند و همچنین مدرسه ای با اصول جدید به یاری و همراهی همان چند نفر تاسیس نمودند... هنگامی که در ایران صحبت مشروطه  و تشکیل مجلس قانون گذاری به میان آمد آن مرحوم از سر دسته ی آزادی خواهان و مشروطه طلبان بود و جان فشانی ها در این قسمت نمود.))

 




ادامه مطلب ...

حسرت

حسرت پرواز




سبز شود باغ اگر تبر بگذارد

صبح کند جلوه،شب اگر بگذارد

بگذرد از سیم خاردار بهاران

تا که به افسردگان اثر بگذارد

رشک برم هر نفس به جاری جوبار

چونکه به هرجا که خواست سر بگذارد

آه ،چه داند قفس ،که حسرت پرواز

بر دل دربند نیشتر بگذارد

یار دل ما ببین که در ره بیداد

جملهُ اغیار پشت سر بگذارد

ای که فروزی شرار جور،مپندار

آتش این فتنه خشک و تر بگذارد

سلب اگر می کنی مجال تظلم

بر تو عقوبت کجا مفر بگذارد

 

بهار ۷۶

ادامه مطلب ...

حسرت پرواز




سبز شود باغ اگر تبر بگذارد

صبح کند جلوه،شب اگر بگذارد

بگذرد از سیم خاردار بهاران

تا که به افسردگان اثر بگذارد

رشک برم هر نفس به جاری جوبار

چونکه به هرجا که خواست سر بگذارد

آه ،چه داند قفس ،که حسرت پرواز

بر دل دربند نیشتر بگذارد

یار دل ما ببین که در ره بیداد

جملهُ اغیار پشت سر بگذارد

ای که فروزی شرار جور،مپندار

آتش این فتنه خشک و تر بگذارد

سلب اگر می کنی مجال تظلم

بر تو عقوبت کجا مفر بگذارد

 

بهار ۷۶

ادامه مطلب ...