.

مار قهقهه

تکامل شناخت و معرفت نسلها تنها از مجرای علوم اکتسابی و رسمی صورت نمی گیرد و فراتر از چارچوب تنگ علوم نظری،قواعد نانوشته ای وجود داردکه از راه تجربه و کشف و شهود بی واسطه صورت می گیرد که از طریق افسانه ها و مثل ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.ویژگی این نوع اگاهی ،عدم صراحت و قابلیت تاویل پذیری است.یعنی به فراخور ادراک مخاطب و در شرایط زمانی و مکانی می توان از هر تمثیل و افسانه ای برداشتهای گوناگونی انجام داد و این چند گانگی در علوم رسمی وجود ندارد.

اما استخراج حقیقت و شناخت از این تمثیل ها برای هرکسی مقدور نیست.و ذهنیتی آزاد اندیش و غیر وابسته به اغراض شخصی را می طلبد.ذهنیتی که برای او صرفا حقیقت و واقعیت مهم باشد نه خوشایند قدرتهای حاکم که حتی اندیشه ها و منش فردی را در خط خدمت خود می خواهند.

اگر دگراندیشان و روشن فکران در تبین اندیشه های مترقی خود به این تمثیلها متوسل می شوند قصدشان رونمائی و رمز گشائی حقیقت بدون تصادم با اغراض ارباب قدرت است.

یکی از شاعرانی که بیشترین استفاده را از تمثیل ها در آثارش به کار برده مرحوم مهدی اخوان ثالث است.

که مصداق بارز آن ، شعرهای آخرشاهنامه ،مرد و مرکب و شهریار شهر سنگستان می باشد.

"مارقهقهه"یکی از آخرین شعرهای شاهکار مرحوم مهدی اخوان ثالث- این شاعر طراز اول نیمائی سرا-ست.که در حوالی سالهای شصت سروده شده و اولین بار در کتاب باغ بی برگی با عنوان شعری که سالها پیش سروده شده بود چاپ شده است.ولی در کتاب حریم سایه های سبز در جائی شاعر از مارقهقهه به عنوان اخرین سروده اش یاد می کند که به قول خودش پر بدک نیست.

یکی از شاعرانی که بیشترین استفاده را از تمثیل ها در آثارش به کار برده مرحوم مهدی اخوان ثالث است.

که مصداق بارز آن ، شعرهای آخرشاهنامه ،مرد و مرکب و شهریار شهر سنگستان می باشد.

شعر از یک افسانه قدیمی الهام گرفته است و حکایت ماری مهیب و زهربار است که خواب و خوراک را بر اهالی منطقه ای حرام کرده است و کسی از زهر مهلک او رهائی ندارد.و چنان جان افراد را به خطر انداخته که دست به دامن مارگیران از اقصای دنیا شده اند ولی تن به دامی نداده است.در آخر سر پیری از راه می رسد و علاج دفع او را نهادن آئینه ای در برابر لانه مار می داند.

وقتی چنین می شود مار از دیدن قیافهء کریه خود چنان به قهقهه می افتد که سست می شود و در دام می افتد.

شعر اخوان چنین شروع می شود:

میهنم آیینه ای سُرخ است

با شکافی چند بشکسته ،

که نخواهند التیامی داشت

زانکه قابی گردشان را با بسی قلاب ها بسته

آری ائینه ای که چهرهء کریه حاکمان این سرزمین را می نماید.مدعیان نجاتی که بر موج نارضائی ستمدیدگان سوار شدند و با شعارهای رنگارنگ آزادی،عدالت ،تمدن و سرفرازی ایران امدند اما حاصل عملشان جز مرگ و ویرانی و نابودی سرمایه های ملی و منابع انسانی نبود.و همه ثروت ملی هزینه شد تا عقده های خودشیفتگی و حقیرشان اندکی تسکین بپذیرد.بر خلاف نظر عده ای از تاریخ نویسان که جنگ ها و کشورگشائی ها را برگ زرینی از تاریخ این سرزمین دانسته اند،اگر از جنبهء انسانی و عاطفی به این قضیه نگاه کنیم متوجه فشاری که از لحاظ تامین نیروی انسانی و هزینه لشکر کشی بر اقشار محروم وارد می شد نیز باید بشویم.

مثل دریاچه ی بزرگی، راه های رودها مسدود بر آن مانده ؛ پیوسته

می خورد از مایه تا گردد کویری خشک

نم نمک ، آهسته آهسته

دراین خاک نفرین شده که محروم از زایش و تولید است و اندیشه ها جز در تحقق اراده دیکتاتورها آزاد نیست بدیهی ست که راه برای بالش و پرورش قطبهای مستقل اقتصادی نیز بسته است و لذا منابع و ثروتهای طبیعی هدر خواهند رفت تا به ته برسند.چون در این فضای مسموم جز چاپلوسان و متملقین را مجال خود نمائی نیست تا به همین واسطه از رانتها بهره مند شوند و به زندگی انگلی خود ادامه دهند.

معبر دلخسته ی بس قتل عام آتشینش این

خوب گویم بدترینش این.

آی مار قهقهه ، آیینه ی دلخسته را بردار

چند و چون بشکسته را بردار

خویش را لختی در آن بنگر

دلبر ای دلبر

ای درونت کُشته ما را و برونت کُشته با آوازه عالم را

-ای فقط آوازه ، دیگر هیچ-

خویش را بنگر، ببین چونی؟

چیستی ، آزار یا آزر؟

یا مَهیب خویش خور، آذر؟

اشاره اخوان در این بند به ماشین تبلیغاتی ارباب قدرت است که حقیقت را تحریف شده و وارونه به خورد مردم می دهد و ضحاک وار به ضرب و زور از مردم گواهی می گیرند که در عدالت و مردم داری نظیری نداشته اند..لذا باطل السحر این هیولا حقیقت و واقعیت است که چهرهء کریه این سیری ناپذیر بی رحم را آنگونه که هست بنمایاند.از آن روست که این دستگاه عظیم تبلیغاتی اندیشه ستیز است و خرد گریز.هیچ اندیشهء آزاد و مستقلی را بر نمی تابد و سانسور و ممیزی را چون امری مقدس اجرا می کند چرا که حیاتش وابسته و پیوسته به جهل و بی خبریست.

آی مار قهقهه ، هم زشت ، هم پستی

همچنان بی رحم و سیری ناپذیری دون

تا چه دیدی تو در این آیینه ی سُرخم

که چنینش خُرد بشکستی؟

از درون بینان

نیست در گیتی که اوصاف تو نشناسد

هیچ کس.

من چرا زین بیشتر گویم؟

پس بس.

اخوان شاعری سیاسی نیست اما دمساز با تاریخ است.تاریخی که ورق با خون و نابودی خورده است.تاریخ حقیر مردانی که پشت حرفهای قشنگ و ادعا های بزرگ پنهان شدند تا جز ظلم و ستم بر این سرزمین جاری و ساری نشود.و گمان بردند که با مدیحه سرائی شاعران هنر به مزد نامی نیک از خود در تاریخ به جا خواهند گذاشت.چنانکه در شعر پوستین در بارهء تاریخ چنین اظهار نظر می کند:

این دبیر گیج و گول و کور دل: تاریخ،
تا مذهب دفترش را گاه گه می خواست
با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید،
رعشه می افتادش اندر دست
در بنان درفشانش کلک شیرین سلک می لرزید،
حبرش اندر محبر پر لیقه چون سنگ سیه می بست.
زانکه فریاد امیر عادلی چون رعد بر می خاست:
ـ«هان کجایی، ای عموی مهربان! بنویس.
ماه نو را دوش ما، با چاکران، در نیمه شب دیدیم.
مادیان سرخ بال ما سه کرت تا سحر زایید.
در کدامین عهد بوده ست این چنین، یا آن چنان بنویس.»

آری ،این آئینهء خونین و شکسته بسیار ماران قهقهه دیده است.و سرنوشتش متاسفانه با سرنوشت این ماران گره خورده است.تا چه زمانی این طلسم شکسته شود.

میهنم آیینه ای سُرخ است

(و مار قهقهه زان دور)

با شکافی چند...

ده: چرا؟!! واقعا چرا؟

دوشنبه 30 فروردین1389 ساعت: 19:45

سلام !
چرا انقدر فقر تو جامعه زیاد شده؟
چرا همه نمیتونند یه زندگی راحتی داشته باشن؟
چرا بیش از 60درصد ایرانیان آرزوی پولدار شدن رو دارن مخصوصا جوون ها؟

شیوه ی کار دست ماست! لطفا فقط 3 دقیقه به سایت شرکت ما بیاین.
فقط 3 دقیقه!
اگه پشیمون شدین سایت رو زود ببنیدن: اما باور کنید ارزش یکبار دیدن رو داره.

" کسب درآمد به شیوه ای نوین چه در اینترنت و چه بدون اینترنت " " آموزش وام های میلیونی "

wWw.2012.RshoP.Ir
wWw.2012BesT.Tk

.

درباره من

روزانه‌ها

پیوندها

دسته‌ها

ابر برجسب

جدیدترین یادداشت‌ها

بایگانی

مار قهقهه