دل تنگم اگر هویی کشد چاک گریبانها از این آیینه دریا مشت آبی زد به چشم خود مرا تلخاست بیداری چه آرم زین جهان بر تو من آن داوود بینایم همین بیناییام خوشتر سخن از محشر خون است و خون دریای پنهانم زمان تلخ است خون سینهی سهراب میجوشد زمان تلخ است با یاد دیار و یار میگریند زمان تلخ است تیمور آمدهست و رفته و حافظ خیابانها چو خطهایی ز خون بر نطع تاتاری زمان تلخ است عصر جمعه سر بگذاشته غمناک از مرحوم نوذر پرنگ
نهد تا دامن صبح قیامت سر به دامانها
پریشان شد ز آشوب خیالش خواب طوفانها
که خواب کاکل روحت نگردد از پریشانها
که گر تابم به نی سوزاند افغانش نیستانها
به خود میپیچد اندر خلوت از هنگامهی جانها
ز نقش پردهی تاریخ و میریزد در ایوانها
هزاران ناصر اندر غار یمگان بدخشانها
کشیده خرقه چون مهتاب بر خاک خیابانها
زمان چون تشتی از خاکستر برگشته بر آنها
به آیین غریبان بر ضریح قدس بارانها
مرحوم جواد کناره چی متخلص به آذر از اساتید طراز اول و بنام شعر تبریز بود که متاسفانه بنده توفیق بهره گیری از دریای فیض ایشان را نیافته بودم ولی از طریق استاد عابد که افتخار تلمذ در محضر ایشان را داشتم با گوشه ای از کمال و دانش آن شاعر بزرگوار آشنا شده ام.ایشان در طرز هندی از اساتید مبرز بود ،علاوه بر این تصنیفهای جاودانه ای آفریده است که از جمله آنها تصنیف "ز سکوت سرد زمان"است که توسط استاد شجریان اجرا شده و تصنیف "ای پدر "که توسط استاد شهرام ناظری در سوگ آیت الله طالقانی مورد اجرا قرار گرفته.
ایشان بدلایلی جلای وطن کردند و در زمستان سال 1379 در آلمان رخ در نقاب خاک کشیدند که به همین مناسبت ویژه نامه ای در باره ایشان تهیه کردم که در نشریه شمس تبریز در خرداد1380 به چاپ رسید.از مراتب فیض او همین بس که استاد عابد در قصیده ای به ماده تاریخ فوت ایشان سروده است که:
به هجری قمری گفت: جمله اهل ادب
"به ناله اند به سوگ کناره چی آذر"
غزلی از ایشان را بسیار دوست دارم که زینت تارنمای خود می کنم:
مرثیه
همین نه من،که به هر گوشه سوگوارانند
چو لاله هم نفس داغ خیل یارانند
به هم نوائیت ای مرغ حق در این شب تار
چکیده خون دل از نای ،حق گذارانند
به پای یاد تو ای سرو هرچه دامن و چشم
ز جوش اشک روان رشک جویبارانند
دریغ نامه ء سوگ ترا چو خامهء من
ز چاک ریش دل خسته اشکبارانند
به خون تپیده سپردی ره وفا و هنوز
ببین درین ره خونین چه رهسپارانند
ز پایداری منصور قصه کوته کن
که پایدار درین پهنه سر بدارانند
نشسته بر سر راه غروب تلخ عدم
در انتظار شبانگاه تیر بارانند
به بیکرانهء آفاق تیره دوخته چشم
به صبح روشن فردا امیدوارانند
چو گردباد ز حیرت به خویش می پیچم
که یکه تاز درین عرصه نی سوارانند
به حکم سابقه انبوه ابرهای سیاه
در ین کویر ،امیدآفرین بارانند
کجائی ای به تو آرام جان خسته دلان
به بوی زلف تو آشفته روزگارانند
بیابیا که به شاد آمد تو چشم به راه
نشسته در پس زانوی غم هزارانند.
نوح جدید ایستاده بر در کشتی
کشتی او پر ز موش و مار صحاری
لیک در آن نیست جای بهر کبوتر
لیک در آن جای نیست بهر قناری
نوح جدید ایستاده بر در کشتی
گوید"آنک عذاب کفر و تباهی!
هرکه نباشد درون کشتی من نیست
ایمن،از موج خیز خشم الاهی"
نوح نو آئین ستاده بر در کشتی
خیره در ابری که نیست بر همه آفاق
گوید "وایا به روزگار شمایان
چون ببرد آذرخش دست به چخماق"!
میغ عذاب آمده ست و کشتی پربار
تندی تندر گسسته کار ز هنجار
طوفان،طوفان راستین دمنده
کشتی او کاغذی میانهء رگبار
توضیح:
روان شناسی ،هیچ کاربردی هم که نداشته باشدحداقل برای توجیه چرائی و ماهیت بسیاری از عکس العمل ها و واکنشهائی که از اشخاص سر می زندجوابی دارد؛و کتابهائی چون "آناتومی ویران سازی انسان"نوشتهء اریک فروم یا خط سوم نوشته دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی گواه روشنی بر این مدعاست.اخیرا به مقاله ای با همین مایه ها دست یافتم که خلاصه ای از آنرا در این پست نقل می کنم.
امید است که مورد استفاده قرار گیرد:
نارسیس در لغت به معنی گل نرگس است. بر اساس اسطورههای یونان باستان، «نارسیوس» (Narcissus) جوانی بود که انعکاس چهره خود را در چشمه دید و عاشق آن شد. او در حالی که در تکاپوی در آغوش گرفتن انعکاس چهره خود بود، در برکه غرق شد و با مرگ او گل نرگس در کنار برکه رویید. در اینجا پیامی که از اسطوره گرفته میشود، این است که: «شیفته خود شدن به هلاکت میانجامد.» ...
براساس دیدگاههای روانشناسی نیز افراد خودشیفته (narcissistic) با این ویژگی خودبزرگبینانه که احساس میکنند افراد بسیار مهمی هستند و از هر جهتی نظیر ندارند، در جامعه مشخص میگردند. از جهت اپیدمیولوژی، شیوع تقریبی اختلال شخصیت خودشیفته، بین 2 تا 16 درصد از جمعیت بالینی و کمتر از یک درصد در جمعیت عمومی است. همچنین خطر بروز این اختلال در فرزندان افراد مبتلا ممکن است بیشتر از دیگران باشد.
در رابطه با خودشیفتگی و چگونگی شکلگیری آن، باید به تعریف سه مفهوم دیگر نیز اشاره شود:
ارزش خود (Self – esteem) یا عزتنفس: حس خودارزشی، بر اساس موفقیت و پیروزیهای نایل شده شخصی و نیز ادراک اینکه تا چه اندازه فرد توسط همسالان، اعضای خانواده، معلمان و به طور کلی جامعه، مورد ارزش و بها قرار داده میشود، سنجیده میشود.
ادراک خود (Self – perceived): به دیدگاه عینی درخصوص مهارتها، صفات و ویژگیهایی که در یک فرد وجود دارد یا ندارد اطلاق میشود.
خودآرمانی (Ideal – self): به تصوری که هر فرد، دوست دارد یا به صورت آرمانی از خود دارد گفته میشود.
باید توجه داشت که هر زمان «ادراک خود» و «خودآرمانی» با هم همتراز باشند، فرد از «ارزش خود» بالایی برخوردار خواهد بود.
ادامه مطلب ...