.

.

.

.

سر زمین نیرنگ

".....تو فراسوی سرزمین ترفند و نیرنگ و فریب و خودکامگی می روی ،به سر مردمانی می روی که بر بدی گستاخ گشته اند و بدان دست یازیده اند و خوبی را یاد نگرفته اند؛اگر گرفته اند ،از یاد برده اند! بنگر تا چگونه باشی. زبانت را نگه دار و راز خود را آشکار مدار.راز تا هنگامی که آنرا پاس بدارد،ایمن و دژ گزین است و از جائی که نخواهد بدو گزندی نرسد چون راز آشکار سازد، همراه آن به سوی تباهی تازد!....." فرمان عمر بن خطاب –خلیفه دوم – به ابو عبید ثقفی -فرمانده ء لشکر گسیل شده -برای تسخیر ایران کامل ابن اثیر-جلد سوم –صفحه 1335 ادامه مطلب ...

اندیشهء ترسا شدن سزار روم

انگیزهء در آمدن سزار به کیش ترسائی این بود* که گویند او پیر و بد رفتار گشت و دچار پیسی شد .رومیان خواستند او را بر کار کنند و دارائی اش را به وی واگذارند .او با نیک خواهان خود به کنکاش نشست و آنان گفتند :تاب پایداری در برابر مردم را نداریم ،زیرا برای بر کناری تو هم داستان شده اند ؛با ترفند و نیرنگ کار خود را پیش ببر و خر خود را از پل بگذران.آئین ترسائی دراین هنگام به گونه ای نهانی در میان مردم راه یافته بود.به او گفتند از ایشان فرصت بخواه که به دیدار بیت المقدس روی ،چون بدانجا شوی به کیش ترسائی در آئی و مردم را به این کیش در آوری که در برابر تو سر فرود آورند و زیان کسان از پی سود خود بجوئی و دین اندر آری به پیش!دستاویز دین را بهانه سازی و نافرمانان خویش را بدست فرمانبران خویش کشتار کنی،چه این بار شمشیر دودم و برّندهء دین را به دست خویش داری!هیچ مردمی بر سر دین کارزار نکرند ،مگر که پیروز گشتند.

او چنان کرد و گروه انبوهی پیرو او گشتند و فراوانی به ناسازگاری با وی برخاستند و بر کیش یونانی بماندند.او به جنگ با ایشان برخاست و بر ایشان پیروز گشت و ایشان را کشتار کرد و دانش و کتابهای ایشان را بسوخت و و حکمتهاشان را از بین برد!

کامل تاریخ-عزالدین ابن اثیر-ترجمهء دکتر محمد حسین روحانی-ص 461




*نمی خواستم در مورد این مطلب حاشیه ای بنگارم ولی برای جلوگیری از برخی سوء تعبیرها فقط خواستم به این نکته اشاره کنم که گاهی تعصب ،کار دست آدم می دهد ،چنانکه ابن اثیر مورخ شهیر را به بافتن این داستان واداشته است ،غافل از اینکه ممکن است همین فکر توسط عده ای در مورد دین مبین نیز تداعی شود.

راستی چرا وقتی نمی توانیم حقیقتی را بپذیریم سعی می کنیم با هر لطایف الحیلی که می توانیم انرا مخدوش جلوه دهیم؟

ادامه مطلب ...

غراب

به حکم استقرا

غراب سیاه است

چنین ارسطو در ارغنون نوشت

Μετά την εκτέλεση του

و پور سینا در منطق شفا آورد

که:الغراب اسود

و در قرون وسطی

توماس اکویناس یک روز دید

به روی سنگ سیاه سر در کلیسای او

نوشته اند

که:

negro es  corvus

و این چنین بود و بود

که ناگهان خبر آوردند

غرابهای سفیدی هم پیدا شده است

و دیده اند

که روی کنگره های خراب قصری ویران

غرابهای سفید

نشسته اند کنار غرابهای سیاه

غرابهای سفیدی با همان قواره و قد و قارقار و غیره و غیره!

و شیخ ما

-که مزارش غرق نور رحمت حق باد

چو این شنفت

تبسمی فرمود و گفت

نه!

غراب

به هفت دریا هم پر اگر بشوید

سیاه است

غراب

سفیدهم اگر باشد

همان سیاه سیاه است

همان سیاه سیاه سیاه!

اسفند 66

دکتر ضیاء موحد


ادامه مطلب ...

میراث فرهنگی مرحوم تربیت

کم نیستند کسانی  که میزان پیش رفت هر شهر  را معادل مدرنیزاسیون دانسته و مدنیت شهر را به این می دانند که برجها و اسمان خراشهایش بیشتر باشد و طرق و شوارعش  بر طبق استانداردهای ترافیک باشد.هرچند موارد ذکر شده شرط لازم برای توسعه یافتن هر شهر است ولی شرط کافی نیست.مدنیت بدون نهادینه شدن تفکر مدنی در ذهن آحاد شهروندان تحقق نمی یابد و بر خلاف سایر موارد فوق چیزی وارداتی نیست که با دستور دولتی و به یمن دلارهای نفتی فراهم شود.بلکه نیاز به بسترسازی و مجاهدت فرهنگ دوستانی دارد که در این مهم همت بگمارند و با بذل وقت و سرمایهء معنوی معارف را به نسل جدید انتقال دهند.و ارزش کار هریک از این بزرگ مردان کمتر از تاریخ سازان نیست که با پرورش و تهذیب اخلاق نسل آینده آنرا در برابر انحرافات و گرایشهای مخرب بیمه می کنند.چرا که سلاح انسان در برابر هر عقیدهء باطلی خرد و اندیشهء اوست.یکی از این بزرگ مردان فرهنگ ساز مرحوم  محمد علی خان موسس کتابخانهء تربیت بود.کتابخانه ای با قدمت 80 سال در تبریز که نگارنده در ایام جوانی و سنین دبیرستان از کتب ارزشمند و نایابش بهره ها برده ام و در شکل دهی شناخت و اندیشه من نقش مهمی داشت.دوست محقق و دانشمندم استاد رضا همراز مقاله را در باره خدمات فرهنگی مرحوم تربیت نگاشته که بهتر دیدم زینت وبلاگ خود کنم.



زنده یاد محمد علی خان تربیت یکی از معارف پروران؛ نویسندگان؛ سیاستمداران و

کتابشناسان معاصر بودند که در دو جبهه ی سیاست و

معارف به مووازات هم مصدر خدمات چندی برای آذربایجان

و ایران بودند.او سالهایی از عمر خود را در سنگر سیاست

و بر کرسی وکالت گذراند.بی جهت نبود که یار غار آن

مرحوم؛ زنده یاد حاج محمد نخجوانی که پس از در گذشت

وی مقاله ای به زبانهای ترکی و فارسی نوشته بودند که

((مرحوم تربیت پیش از آنکه صحبت مشروطه و آزادی در

ایران خصوصا در تبریز به میان آید به دستیاری چند نفر از

هم فکرانش در نشر مرام آزادی خواهی و بیداری هموطنان خود تلاش و سعی

فراوانی مبذول داشتند

و از این رو آن مرحوم را پیشقدم آزادی خواهان میتوان شمرد و به همین منظور کتابخانه ای به طرز جدید بنام تربیت در سال 1316 قمری در تبریز دائر کردند که اشتهاد آن مرحوم بنان تربیت به مناسبت همان کتابخانه است و اغلب کتب و مجلات مطبوعه در مصر و اسلامبول و اروپا را که در آن زمان کمتر به تبریز می رسید وارد کرده و در همان کتابخانه در دسترس طالبین می گذاشتند و همچنین مدرسه ای با اصول جدید به یاری و همراهی همان چند نفر تاسیس نمودند... هنگامی که در ایران صحبت مشروطه  و تشکیل مجلس قانون گذاری به میان آمد آن مرحوم از سر دسته ی آزادی خواهان و مشروطه طلبان بود و جان فشانی ها در این قسمت نمود.))

 




ادامه مطلب ...

حکایتی از روضة الصفا

...روزی حضرت نایب السلطنه فتح علی خان جهانبانی (فتحعلی شاه

)بدان پادشاه آگاه (آغا محمدخان قاجار )خدمتی شایسته

کرد.پاسخی درخور و بایسته گفت تا طبع آن حضرت نیک بشکفته شد

و به برادر زاده فرمود:"از من تمنائی کن که روا دارم".شاهزادهء آزاده را

تملق و خوش امدی به خاطر رسیده عرض کرد که الحمد لله مرا از

دولت ان حضرت حاجت دیناری نیست.....اما اگر تخفیفی در جمع

منال رعایا رود مزید به دعا گوئی بشود(یعنی خراج و مالیات سالانه را

تخفیف دهند)

پادشاه دانا برآشفت و او را براند.و پس از لابه و الحاح و انابه دگرباره

خواند و فرمود:"ای فرزند ارجمند،رایت خام است و بر خطاست؛چون با

رعیت به سربرده ای از حالت این گروه تجربتی حاصل نکردی.رعیت

چون آسوده گردد در فکر عزل رئیس و ضابط خود افتد.وعلی هذا

القیاس چون عموم اهالی ملک را فراغت روی دهد ،به عمال و حکام

تمکین نکنند و در فکر های دور و دراز افتند.این گروه فرومایه را باید به

خود مشغول کردن که از کار رعیتی و گرفتاری فارغ نگردند،والاّ کار

زراعت و فلاحت نقصان یابد و توفیر در غله و حاصل ضعیف شود و قحط

پدیدار شود و لشکری از کار بیفتد و فشارهای عظیم روی دهد و ملک

از میان برود.ارباب زراعت و فلاحت چنان باید باشد که هر ده خانه را

یک دیگ نباشد تا به جهت آشی یک روز عطلت و انتظار به سر ببرند و

الّا رعیتی نکنند و نقصان در ملک روی دهد.

 

کتاب روضة الصفا :نوشته رضا قلی خان-جلد نهم-صفحة 301

ادامه مطلب ...