توضیح:
روان شناسی ،هیچ کاربردی هم که نداشته باشدحداقل برای توجیه چرائی و ماهیت بسیاری از عکس العمل ها و واکنشهائی که از اشخاص سر می زندجوابی دارد؛و کتابهائی چون "آناتومی ویران سازی انسان"نوشتهء اریک فروم یا خط سوم نوشته دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی گواه روشنی بر این مدعاست.اخیرا به مقاله ای با همین مایه ها دست یافتم که خلاصه ای از آنرا در این پست نقل می کنم.
امید است که مورد استفاده قرار گیرد:
نارسیس در لغت به معنی گل نرگس است. بر اساس اسطورههای یونان باستان، «نارسیوس» (Narcissus) جوانی بود که انعکاس چهره خود را در چشمه دید و عاشق آن شد. او در حالی که در تکاپوی در آغوش گرفتن انعکاس چهره خود بود، در برکه غرق شد و با مرگ او گل نرگس در کنار برکه رویید. در اینجا پیامی که از اسطوره گرفته میشود، این است که: «شیفته خود شدن به هلاکت میانجامد.» ...
براساس دیدگاههای روانشناسی نیز افراد خودشیفته (narcissistic) با این ویژگی خودبزرگبینانه که احساس میکنند افراد بسیار مهمی هستند و از هر جهتی نظیر ندارند، در جامعه مشخص میگردند. از جهت اپیدمیولوژی، شیوع تقریبی اختلال شخصیت خودشیفته، بین 2 تا 16 درصد از جمعیت بالینی و کمتر از یک درصد در جمعیت عمومی است. همچنین خطر بروز این اختلال در فرزندان افراد مبتلا ممکن است بیشتر از دیگران باشد.
در رابطه با خودشیفتگی و چگونگی شکلگیری آن، باید به تعریف سه مفهوم دیگر نیز اشاره شود:
ارزش خود (Self – esteem) یا عزتنفس: حس خودارزشی، بر اساس موفقیت و پیروزیهای نایل شده شخصی و نیز ادراک اینکه تا چه اندازه فرد توسط همسالان، اعضای خانواده، معلمان و به طور کلی جامعه، مورد ارزش و بها قرار داده میشود، سنجیده میشود.
ادراک خود (Self – perceived): به دیدگاه عینی درخصوص مهارتها، صفات و ویژگیهایی که در یک فرد وجود دارد یا ندارد اطلاق میشود.
خودآرمانی (Ideal – self): به تصوری که هر فرد، دوست دارد یا به صورت آرمانی از خود دارد گفته میشود.
باید توجه داشت که هر زمان «ادراک خود» و «خودآرمانی» با هم همتراز باشند، فرد از «ارزش خود» بالایی برخوردار خواهد بود.
توضیح:
روان شناسی ،هیچ کاربردی هم که نداشته باشدحداقل برای توجیه چرائی و ماهیت بسیاری از عکس العمل ها و واکنشهائی که از اشخاص سر می زندجوابی دارد؛و کتابهائی چون "آناتومی ویران سازی انسان"نوشتهء اریک فروم یا خط سوم نوشته دکتر ناصرالدین صاحب الزمانی گواه روشنی بر این مدعاست.اخیرا به مقاله ای با همین مایه ها دست یافتم که خلاصه ای از آنرا در این پست نقل می کنم.
امید است که مورد استفاده قرار گیرد:
نارسیس در لغت به معنی گل نرگس است. بر اساس اسطورههای یونان باستان، «نارسیوس» (Narcissus) جوانی بود که انعکاس چهره خود را در چشمه دید و عاشق آن شد. او در حالی که در تکاپوی در آغوش گرفتن انعکاس چهره خود بود، در برکه غرق شد و با مرگ او گل نرگس در کنار برکه رویید. در اینجا پیامی که از اسطوره گرفته میشود، این است که: «شیفته خود شدن به هلاکت میانجامد.» ...
براساس دیدگاههای روانشناسی نیز افراد خودشیفته (narcissistic) با این ویژگی خودبزرگبینانه که احساس میکنند افراد بسیار مهمی هستند و از هر جهتی نظیر ندارند، در جامعه مشخص میگردند. از جهت اپیدمیولوژی، شیوع تقریبی اختلال شخصیت خودشیفته، بین 2 تا 16 درصد از جمعیت بالینی و کمتر از یک درصد در جمعیت عمومی است. همچنین خطر بروز این اختلال در فرزندان افراد مبتلا ممکن است بیشتر از دیگران باشد.
در رابطه با خودشیفتگی و چگونگی شکلگیری آن، باید به تعریف سه مفهوم دیگر نیز اشاره شود:
ارزش خود (Self – esteem) یا عزتنفس: حس خودارزشی، بر اساس موفقیت و پیروزیهای نایل شده شخصی و نیز ادراک اینکه تا چه اندازه فرد توسط همسالان، اعضای خانواده، معلمان و به طور کلی جامعه، مورد ارزش و بها قرار داده میشود، سنجیده میشود.
ادراک خود (Self – perceived): به دیدگاه عینی درخصوص مهارتها، صفات و ویژگیهایی که در یک فرد وجود دارد یا ندارد اطلاق میشود.
خودآرمانی (Ideal – self): به تصوری که هر فرد، دوست دارد یا به صورت آرمانی از خود دارد گفته میشود.
باید توجه داشت که هر زمان «ادراک خود» و «خودآرمانی» با هم همتراز باشند، فرد از «ارزش خود» بالایی برخوردار خواهد بود.
خصایص بالینی
افراد خودشیفته، احساس خود بزرگبینی دارند و خود را فرد مهمی میدانند. تصور میکنند که فرد منحصر به فردی هستند و دیگران باید به طرز خاصی با آنها همراهی کنند. احساس برتری و استحقاق آنها کاملا چشمگیر است. تاب تحمل انتقاد را ندارند و از اینکه هر کسی اجازه انتقاد کردن از آنها را داشته باشد، عصبانی میشوند و یا ممکن است نسبت به انتقادها کاملا بیاعتنایی کنند. این افراد تنها نظر خود را قبول دارند و اغلب در طمع کسب شهرت و ثروت باد آورده هستند. روابط آنها شکننده است و به دلیل آنکه به قواعد مرسوم رفتار تن در نمیدهند، ممکن است دیگران را نیز عصبانی نمایند.
رفتار استثمارگرانه در روابط بین فردی آنها مساله کاملا پیش پا افتاده و رایجی است چراکه آنها نمیتوانند از خود همدلی نشان دهند و تنها برای دستیابی به اهداف خودخواهانه خود، تظاهر به همدردی میکنند.
خودشیفتگی و مدیریت
برجستگی گرایش به احساس خودبزرگی، سبب میشود قدرت و مدیریت برای فرد خودشیفته، به عنوان بزرگ انگاشته شدن، تحسین شدن و هدایتگر بودن، شغل جذابی به حساب آید و متاسفانه این امر موجب میشود تا «مدیریت» حرفهای آسیبپذیر باشد.
Otto kernberg یکی از افرادی است که روی مدیریت و خودشیفتگی در آن کار کرده و معتقد است مدیران خودشیفته ممکن است با استعداد و پرکار باشند اما نیاز آنها به تحسین ممکن است آنها را از اصل کار منفک نموده و یا اطراف آنها را افراد متملقی پر کند که به نیاز آنها به تمجید پاسخ مثبت دهند و نه کسانی که از صلاحیت برخوردارند. باید به این نکته توجه داشت که گرایشهای نارسیستیک «رهبر» یا «پیرو» و یا احساس «خودبزرگی» و «آرمانیسازی» کم و بیش در افراد وجود دارد و میزان آن در افراد گوناگون، متفاوت است.
راهکارهای پیشگیرانه از شکلگیری مدیریت خودشیفته
در مقابل مدیریت خودشیفته، راهکارهایی وجود دارد که استفاده از آنها میتواند موجب پیشگیری از شکلگیری مدیریت خودشیفته در سازمانها شود. از جمله این موارد میتوان به اعمال ارزیابی سلامت روانی در نظام انتخاب مدیران، ترغیب به تشکیل انجمنهای صنفی و نیز جوامع مدنی، شفافیت و اطلاعرسانی در تمامی کارکردهای مدیریتی، پاسخگو بودن تمامی کانونهای قدرت اعم از تقنینی، اجرایی، مالی، امنیتی، قضایی و نظامی به زیرمجموعهها، ایجاد ساز و کار قانونی مصونیت برای انتقاد از مدیریت، تقبیح رفتار تکبر و تملق و ترویج رفتار تواضع و تعامل و درنهایت چرخشی بودن و محدود بودن دوره مدیریت افراد اشاره کرد.
خودشیفتگی فرهنگی
براساس نظر مردمشناسان، اکثریت افراد جامعه ویژگی «پیرو» بودن و گروه اندکی ویژگی «رهبر» بودن را دارا میباشند. اگر ارزشها و رفتارها و در مجموع، ویژگیهای بارز خودشیفتگی در گروه کثیری از جمعیت یک قوم، جامعه یا کشور، به تبعیت از رهبران و فرهنگسازان آن اجتماع، آگاهانه یا ناآگاهانه، فعالانه یا منفعلانه، نهادینه گردد و این ویژگیها در سبک زندگی مردم خود را نمایان سازد، میتوان گفت که بنیاد «خودشیفتگی فرهنگی» شکل گرفته و یا در حال شکلگیری است.
شواهد تاریخی خودشیفتگی در جهان و ایران
در اینجا نمونههایی از افرادی که در تاریخ به خودشیفتگی دچار بودهاند و سرانجام کار آنها اشاره میکنیم.
آدولف هیتلر (1945-1889)، مصداق گفتار و رفتار خودشیفته: آلمان نژاد برتر، رهبری حزب نازی، ستم به دیگر اقوام و حمله به سایر کشورها و... سرانجام کار: خودکشی فردی، محاکمه سران حزب نازیسم، اشغال و تجزیه آلمان و...
صدام حسین (2006-1937)، مصداق گفتار و رفتار خودشیفته: اعراب قوام برتر رهبری حذب بعث، ستم به دیگر اقوام و حمله به سایر کشورها... سرانجام کار: محاکمه و اعدام صدام، اشغال و فلاکت عراق، محاکمه سران بعث.
سلطان محمد خوارزمشاه (هفتمین پادشاه سلسله خورازمشاهیان)، مصداق گفتار و رفتار خوشیفته: دستور قتل بازرگانان مغول در شهر اترار و نیز دستور قتل سفیر چنگیز... سرانجام کار: شکست از پسر چنگیز، انقراض حکومت خوارزمشاهیان در چند سال بعد
خسروپرویز (میلادی 627-590)، مصداق گفتار و رفتار خودشیفته: او مردی متکبر، خودپسند و خوشگذران بود. با فرستادگان پیامبر اسلام بدرفتاری و نامه آن حضرت را پاره نمود. سرانجام کار: مردمان خودش علیه او شورش نمودند. او را روانه زندان کرده و پسرش برزویه را جانشین او نمودند. از آن پس دولت ساسانی بیش از پیش به سراشیبی سقوط افتاد و به این ترتیب او یکی از عوامل انقراض حکومت چهار صدساله ساسانیان شد.
فتحعلی شاه قاجار (1213-1176)، مصداق گفتار و رفتار خودشیفته: او مردی سرکوبگر و قاتل صدر اعظم خود اعتمادالدوله بود. ناآگاه درحد اطلاعات رییس ایل، ولی مدعی اصلاح فرنگیان. سرانجام کار: کارنامه 37 ساله او مشحون از قراردادهای ننگین استعماری و وطنفروشی است.
محمدرضا پهلوی (1359-1298)، مصداق گفتار و رفتار خودشیفته: لافزنی مکرر، سرکوب و اختناق در داخل، جابهجایی 31 نخستوزیر در طول دوران حکومت 37ساله بود. مدعی راهنمایی ابرقدرتها و مژده رسیدن ایران به دروازه تمدن بزرگ... سرانجام کار: فرار از کشور و مرگ ذلتبار، سقوط رژیم پهلوی و انقراض نظام شاهنشاهی.
نگرانی جدی و تاملی اساسی
آیا استفاده از تعابیری همچون ضرورت هدایت فرنگستان گمراه، ورود به دروازه تمدن بزرگ، اولین و بزرگترین در خاورمیانه اولین و برترین در جهان، ایران قلب سیاسی جهان، دستیابی به رتبه اول در جهان، اصفهان نصف جهان، هنر نزد ایرانیان است و بس، کشورها زنبیل به دست برای برقرار رابطه با ایران، الهامبخشی مدیریت ایران به دنیا، امروز همه تصمیمگیریها در جهان متوقف و معطوف به نحوه تصمیمگیریهای جمهوری اسلامی ایران است و... در بین صاحب منصبان، مدیران، نویسندگان و گاهی مردم عادی، جای نگرانی جدی وجود ندارد؟ آیا اگر الفاظ فوق را با ارزشی دانستن مدرک تحصیلی از دانشگاههای دست چندم آمریکا و اروپا، اشتیاق برای استفاده از لوازم و وسایل خارجی در سبک و سیاق زندگی روزمره مسوولان و مردم را کنار یکدیگر بگذاریم، جای تاملی اساسی وجود ندارد؟
یادآوری
باید توجه کرد که آرمان خواهی، افقنگری و بلندپروازیها عاقلانه، جلوهای از کمال طلبی انسانی است. خودشناسی و واقعبینی، چراغ راه مسیر کمال است و کمال آدمی محصول تلاش اوست. تاریخ و تجربه به ما میگوید مسیر طولانی، پرپیچ و خم و با فراز و فرود راه کمال و سعادت، نه تنها افراد، بلکه اقوام و ملل خود بزرگبین و غیر واقع بین را به سراشیبی گمراهی، ناکامی و نابودی، سوق میدهد.
نتیجهگیری
• همه انسانها در مسیر رشد و تکامل شخصیتی و شکلگیری ارزش خود و اعتماد به نفس از ویژگیهای خودشیفتگی برخوردار میگردند و کم و بیش درجاتی از این خصایص را دارا میباشند.
• خودشیفتگی برجسته و کامل که پیروی از نماد شیطانی است، مسیر زیادهخواهی، سرکشی، ظلم به نفس و دیگران، هبوط و سرانجام هلاکت همراه با عذاب دردناک را در پی خواهد داشت.
• از جمله مضرات مدیریت خودشیفته، اشاعه و تعمیم ارزشها و رفتارهای آسیبزا به یک قوم و گروه و سرانجام شکلگیری خودشیفتگی فرهنگی است.
• خودشیفتگی فردی بدون استقبال و پیروی گروهی به اصلاح و سازگاری و یا هلاکت فردی میانجامد.
• خودشیفتگی گروهی یا فرهنگی در صورت تداوم منحصر به ناکامی و نابودی قومی میشود. براساس آیه 44 سوره یونس، خدا به هیچ وجه به مردم ستم نمیکند، لیکن مردم، خود بر خویشتن ستم میکنند.
• ضروری است چشمانی روشنبین و ریزبین آحاد خودشیفته را رصد نماید تا این جمعیت کمتر از یک درصدی، صفات شخصیتی بیمارگونه خود را به اکثریت فرمانپذیر جامعه تسری ندهند و در مراحل اولیه، شناسایی و دیگران از خطر بالقوه آنان آگاه گردند.
• بروز نشانههایی از خود شیفتگی در فضای جامعه ما، علامت آسیبزایی و هشدار دهنده میباشد و تا دیر نشده، تدبیری جدی و اقدامی فرهنگی برای اصلاح نفوس میطلبد.
مضرات مدیریت خودشیفته
مدیریت خودشیفته دارای مضرات گوناگونی است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1 به طور ناگهانی احساساتشان تغییر میکند و در موقعیتهای گروهی رفتارشان با کارکنان تحقیرآمیز میشود.
2 تصمیمهای آنها اغلب تابع شرایط خلقی و خودمحوری آنها است.
3 کارکنان و سازمان را جهت رسیدن به اهداف خودشان مورد بهرهکشی قرار میدهند.
4 ممکن است واقعیتها را انکار کنند و یا نادیده بگیرند.
5 در صورت پیروزی یا شکست گرایشهای مخرب نشان میدهند.
6 انتقادناپذیر بوده و برای استفاده از مشاوران بیرغبت هستند.
7 حس همدلی نداشته و افراد خلاق و مبتکر را تشویق نمیکنند.
8 بین کارکنان سطوح بالای سازمان رقابت شدید و کارکنان سطح پایین، ضعف پیوندهای اجتماعی ایجاد مینمایند.
9 با گرایشهای خود، سازمان و افراد را به مکانیسم دو پارگی (کاملا خوب و کاملا بد) و بیعلاقگی سوق میدهند.
10 افراد خودشیفته اشکال جدی در کار گروهی ایجاد میکنند.
11 در مدیران گزارشدهنده و احتمالا تصمیمساز، چرخش سریع و زیاد شغلی ایجاد میکنند.
12 تعمدا جانشینهای نامناسبی انتخاب میکنند.
13 باعث تسری ارزشها و رفتارهای خودشیفتگی به گروه زیادی از زیرمجموعه مدیریتی میشوند.
14 نه تنها روند توسعه سازمان را کند و گاهی متوقف میکنند بلکه ممکن است ناکامی، ورشکستگی و سقوط دستگاهی را سبب شوند.
سوالهای اساسی
• آیا همکاران و صاحبنظران اخلاق در علوم و فناوری، در جامعه و فرهنگ ما علایمی بیمارگونه و هشداردهنده احساس میکنند؟
• اگر علایمی مشاهده میشود چه باید کرد؟ چون قوم قارون؟ و یا چون جنود فرعون؟
• در این شرایط خاص سیاسی و اجتماعی باید سکوت کرد و یا واکنش نشان داد؟
• آیا سکوت احتمالی ما را آیندگان و تاریخ میپذیرند؟
• آیا واکنش ما تاثیرگذار است؟
• چگونه باید واکنش نشان داد تا نظر کارشناسی و علمی ما در گرداب فضای آلوده سیاسی و غیر اخلاقی جامعه، به ناکجا آباد زمانه منتهی نشود؟
• آیا آگاهسازی صاحبنظران و دستاندرکاران جامعه وحداقل گروه پزشکی در راستای ارتقای سلامت روان، جزء رسالت ما محسوب میشود یا خیر؟باید چه کرد، شما بگویید؟
ویسنده: قلم
دوشنبه 8 تیر1388 ساعت: 0:27
در این برهه
تنها یک چیز برای خودم و دیگر ایرانیان خواهانم:
خدا عاقبت ما و کشورمان را ختم به خیر کناد!
نویسنده: بهاره
دوشنبه 8 تیر1388 ساعت: 12:56
سلام
خوبی؟
وب خیلی خیلی قشنگی داری
خوشحال میشم بهم سربزنی
اگه با تبادل لینک موافقی خبرم کن
منتظرتم
نویسنده: اصلاح طلب
دوشنبه 8 تیر1388 ساعت: 23:55
سلام.
خوبین؟چه جالب.
آخه به روحیه بعضیاااا خیلی شباهت داره...
دیگه ما از بس این روزا تو سیاست بودیم متون روانشنانسی رو هم میخوایم به اینو اون
ربط بدیم...
باورکن توخیابون همه رو احمدی نژاد میبینم...
آفرین!
چند تا مجموعه شعر تا بهحال چاپ کردین؟
با اسم رائی پور دیگه؟!
نویسنده: راثی پور
سه شنبه 9 تیر1388 ساعت: 14:57
سلام.فقط همین مجموعه از من چاپ شده
نویسنده: فرشید
سه شنبه 9 تیر1388 ساعت: 18:27
سلام
مطلب بسیار وزینی بود
در ضمن نارسی نام یک فیلم شاهکار روسی هم هست. دیده اید که؟!
یاعلی
تابعد...
نویسنده: فاطمه
سه شنبه 9 تیر1388 ساعت: 23:57
سلام
نویسنده: پرستو
چهارشنبه 10 تیر1388 ساعت: 5:45
جالب و خواندنی بود استفاده کردم
نویسنده: فرزانه
چهارشنبه 10 تیر1388 ساعت: 8:18
با سلام
مطلب بسیار بجایی است و بجا ترین استفاده از روانشناسی در مورد سیاسیون که بسیار
در معرض ابتلا به خود شیفتگی قرار دارند تمام نشانه هایی که ذکر کرده اید در رییس
کنونی دولت وجود دارد و باید اقرار کرد نام بعدی در لیست رهبران خود شیفته نام
ایشان است .
این نشانه ها را به عینه می بینیم و در پایان سوالاتی را آورده اید که به ذهن
خواننده این مطلب هم خطور می کند درباره این سوالات براحتی نمی توانم پاسخ بدهم
اما در حال حاضر فکر می کنم سکوت جایز نیست مشارکت روشنفکران و نخبگان از این جا
به بعد خیلی مهم است مشارکت که فقط انداختن یک برگ رای نیست
مطمئناً واکنش های عقلانی و توام با آگاهی و تدبیر تاثیر گذار است و وظیفه دانایان
جامعه است که همگان را در این مورد و موارد مشابه بسیار آگاه کنند
نویسنده: سویدا
چهارشنبه 10 تیر1388 ساعت: 11:22
سلام.
انتخاب فوق العاده ای بود. راهکارهای پیشگیرانه از شکلگیری مدیریت خودشیفته! اگه
بخواد تو ایران عملی بشه که باید کلاسهایی به با ظرفیت تمام کابینه دولت و نخبگان
دولتی بشکل بگیره! که این کار در حد و توان جامعه روانشناسی ایران نیست! بندگان
خدا تا بیان حضرات رو از نظر سلامت روانی ارزیابی کنن که خودشون......
بعد چه سازکار قانونی ای میشه با این دولت برای مصونیت از انتقاد از مدیریت در نظر
گرفت! وقتی تنها اعتراض مدنی و تجمعی که تنها با سکوت اعتراض میکنه به باد کتک و
حتی گلوله گرفته میشه دیگه اصلاَ امیدی به بهبود نباید داشت!
نکته جالب موارد مثالی در شباهت بین محمدرضا پهلوی و احمدی نژاده که البته به قول
آقای کروبی که میگفت حیفه که این دولت با قاجار هم مقایسه بشه! حیفه این قیاس هم
صورت بگیره! اما در مدل گفتمان و شیوه مدیریت بدجوری به هم شبیه هستن!
اما در نتیجه گیری اونچه که زیاده و نمونه اش در تاریخ فراوانه عاقبت این خود
شیفتگی هاست! و اونچه که از اون زیادتره عدم درست گرفتن از این عاقبتهه!!
زیبا بود. سبز باشید.
نویسنده: زمهریر
چهارشنبه 10 تیر1388 ساعت: 16:13
درود بر تو
جناب راثی ور
مطلب ارزشمندی بود و متناسب با شرایط امروز
از شما سپاسگزارم دوست عزیز
نویسنده: روشنان
چهارشنبه 10 تیر1388 ساعت: 21:12
سلام
وخداقوت....سال گذشته یه تحقیق داشتم پیرامون همین موضوع ...درواقع ترکیبی از روان
شناسی وادبیات بود که فوق العاده لذت بردم مثل همین الان
موفق باشین
نویسنده: شهروز اقبال زاده
پنجشنبه 11 تیر1388 ساعت: 0:15
عین حقیقت ست خود آنچه گفته شد . سلام
نویسنده: ...
پنجشنبه 11 تیر1388 ساعت: 0:31
با سلام
این تراما به روز است
و منتظر
حضور سبز
و نقد ونظرات ارزشمند شما ؛دوست عزیز
با تشکر
تراما سعید
آدرس وبلاگ:
http://intrama.blogfa.com
نویسنده: آذرین
پنجشنبه 11 تیر1388 ساعت: 14:31
سلام بر راثی
پور عزیز ممنون از التفات جنابعالی
ضمنا .............
این تک بیت را برای وبلاگ شما سرودم
---------------------------------------------------------------------------------
از هر دری سخن
به نقد خود برسان ء زهر دری سخنی ..
رفیق داهی ی من ء که خود کمال منی
نویسنده: مهرداد امیررحیمی
پنجشنبه 11 تیر1388 ساعت: 21:44
جناب آقای
راثی پور با سلام
از ابراز محبتی که فرمودید ممنون ، مطالب جدیدتان را خواندم و مثل همیشه لذت بردم
، ریزبینی شما در بررسی روانشناسانه اتفاقات بسیار ارزشمند و شعر زیبای دریغ که
الحق قابل تحسین است ، مشغله تنها عذر بنده برای کوتاهی در سر زدن به بزرگان و
دوستانی همچون شماست ، بر من ببخشید ...!
امیدوارم همواره شاد و سربلند باشید
ارادتمند امیررحیمی
نویسنده: امین
جمعه 12 تیر1388 ساعت: 23:15
با تشکر از
لطفی که در خصوص نوشتار صفحهءبنده داشتید، مطلب حاضر، متن جالب و البته به
موقعیست. گرچه خودشیفتگان شناخته شدهء جامعهء ما دچار درد دگر شیفتگی هم هستند.
شیفتهء کسانیند که از خودشیفته گی ِ مطلق رنج می برند....
در پایان اگر از مجموع غزلیاتتان بیشتر فیض برسانید خوشحالمان کرده اید.
پاینده و برقرار باشید.
نویسنده: قلم
جمعه 12 تیر1388 ساعت: 23:22
سلام جناب
راثیپور عزیز.
از لطف سرشارتان ممنونم. بنده نیز بسیار به دوستی با شما، شاعر فاضل سرشناس، میبالم
و از صمیم دل خوشحالم که نوشتهها و شعرهایم موردتوجه کسی چون شما واقع شده است.
من هم تا حد زیادی با شما همداستانم: شعر ترکان فارسیگو هر امتیازی دیگری بر شعر
دوستان فارسیزبان عزیزمان نداشته باشد، از نظر عمق عاطفه و شور و شیدایی معمولاً
یک سر و گردن بالاتر از ایشان ایستاده است؛ چندان که حتی گاهی دلم به حال شاعر
بزرگی مانند مرحوم عماد خراسانی عزیز میسوزد که چرا از نظر تاریخی همدوران با
شهریار شورافکن و شیرینسخن افتاد و بسیار کمتر مجال بروزی همسطح او یافت؟! البته
مقصودم ازین سخن نفی جایگاه والای شعر عماد خراسانی یا دیگر شاعران بزرگ نیست!...
درهرحال باز هم ممنونم که سر میزنید و نظر میدهید و تشویق میکنید!
پاینده باد!