.

.

.

.

1984

کتاب 1984نوشتهء جرج ارول را سالها پیش خوانده بودم ،زمانی که جو جامعه غیر سیاسی بود و این همه مطلب و تحلیل سیاسی بطور ساری و جاری در جراید و مطبوعات نوشته نمی شد و دانش سیاسی من بسیار محدود بود ؛لذا نتوانستم ارتباط زیادی با آن کتاب پیدا کنم.اخیرا فرصتی شد که دوباره این اثر بسیار عمیق را مطالعه کنم و متوجه ابعادی شوم که در نوبت اول خواندن این کتاب مورد توجه قرار نداده بودم.پیش از همه با خواندن این کتاب یاد مقاله افتادم که به مناسبت پیروزی طالبان در افغانستان در هفته نامهء راه نو به سردبیری اکبر گنجی نوشته شده بود و تحلیل بسیار جالبی ارائه داده بود.

یکی از آرزوهای دوردست حکومتهائی که بر پایه ایدئولوژی بنا شده است،برپائی مدینهء فاضله و آرمان شهریست که بزعم آنان سعادت بشری را تامین کند و دنیائی از نو  با شعارهای قشنگ و فریبنده بیافریند که هیچ نقصان و انحرافی در اجزایش راه نیابد.صرف نظر از تفاوتهائی که در ایدئولوژی های مختلف وجود دارد،این آرزوی محال ،برآیند مشترک و موتور محرکهء منازعات و درگیری هائیست که مابین طبقهء حاکم و طبقهء محکوم رخ می دهد و در پشت سر جز ویرانی و تراژدی انسانی برجا نمی گذارد.برای ریشه یابی این توهم محال و دلیل اصرار بر اجرای آن به هرقیمت از نظر روان شناسی تحلیل های متفاوتی ارائه شده است ولی آنچه که از همه برجسته تر است هذیان بزرگ منشی و euphoria ناشی از کامیابی  است که اعتماد به نفس کاذبی به شخص می دهد که خود را تواناتر از آنچه هست بپندارد و هر ناممکنی را ممکن بداند.

کتاب 1984،روایت دقیق و جزء به جزء از ماهیت  و هویت این تراژدی های انسانیست که تاریخ از بدو پیدایش بشر تا به حال به کرّات شاهد آن بوده است.


ادامه مطلب ...

دونامه

"...ای جوان کم تجربت،باز نصیحتی از پدر بشنو ؛از برای قبولاندن مذهب تازه ات خون مسلمانان را مریز.فرستادن پوست سر شیبک خان سلاطین شجاعت آئین عثمانی را دچار خوف و تلاشی نمی کند.بعضی اشخاص بلعنت اختصاص را به این مملکت(منظور سرحدات عثمانی)فرستادن و جهال نیک و بد نفهم این ممالک را بوسیله ایشان با لاغفال به ایران کوچانیدن و در رهگذارشان آبادی ها را تاراج کردن و اهالی مسکونه را مقتول گرداندن کار دزدانست نه پادشاهان.

مملکت ایران پلیست که میان دو اقلیم وسیع اسلام نشین قرار دارد و این پل محتاج به یک محافظ با اقتدار است که هنگام لزوم در سر پل،جلو دشمن اسلام را بگیرد و به امداد غازیان نگذارد که حمله آوران از پل به اقلیم دیگر بگذرند و به خرابی بپردازند.از روش کارهای فوق الطبیعه چنین استنباط می شود که حضرت مالک الملک شما را جهت محافظت از ان پل انتخاب کرده است.

پس لازم و واجب است که تشکرات مقتضیه خداوندی را بجای آورده قدر این نعمت عظمی را بدانید و این پل را بواسطه مباینت مذهب قطع نکرده مسلمان طرفین را منع از مراوده و ملاقات یکدیگر ننمائید.چنانکه پیش از این اظهار کرده بودیم رعیت عدالت می خواهد و سلطان اطاعت رعیت.مذهب امریست معنوی،سلطنت امریست مادی.برسلطانست که عدالت پیشه کرده و مداخله به امور معنویه ننماید.

دیگر اینکه از استیلای ممالک روم قطع امید کنید و بهتر آنست جد وجهد به اضمحلال وجود ملوک الطوایف ایران و توران و هندوستان نموده و سلطنتی بسیار یاقوت در آن سامانها تاسیس کنید.و من بعد طوری رفتارننمائیدکه غازیان عثمانیان که مشغول جهاد فی سبیل الله و مساعی به اعتلای کلمه الله هستند ناچار به کشیدن شمشیر انتقام از نیام گشته رو به ایران آورند و بیش از پیش ویران سازند."

 

فرازی از نامه دوم سلطان بازید پادشاه وقت حکومت عثمانی به شاه اسماعیل صفوی موسس سلسله صفوی

 


ادامه مطلب ...

شهریار در دوراهه سنت و مدرنیته



شاید در طول‌ تاریخ‌ ادبیات‌ معاصر، آثار هیچ‌ شاعری‌ در حیطة‌ادبیات‌ کلاسیک‌ به‌ اندازة‌ شهریار مورد مداقه‌ و بررسی‌ قرار نگرفته‌ ودر این‌ مورد اظهارنظرهای‌ مختلف‌ و گاه‌ ضد و نقیض‌ هم‌ ابراز نشده‌است‌ و در این‌ خصوص‌، کم‌ نبوده‌اند کسانی‌ که‌ موفقیت‌ شهریار را درمواجهه‌ با رقبای‌ قدرتمندی‌ چون‌ امیری‌ فیروز کوهی‌، ابوالحسن‌ورزی‌ و رهی‌معیری‌ و... در قدرت‌ و تسلط‌ شاعرانه‌ و دلیل‌ اقبال‌ عام‌به‌ آثار او را شاهکار بودن‌ و شعریت‌ محض‌ دانسته‌اند. صرف‌ نظر ازاین‌ عقیدة‌ شیفته‌ وارانه‌، که‌ خود جای‌ بحث‌ دارد، باید گفت‌ که‌موفقیت‌ شهریار مدیون‌ وجهی‌ دیگر است‌ که‌ همواره‌ از نظر ناقدان‌این‌ عرصه‌ پنهان‌ مانده‌ است‌. هر چند که‌ امروزه‌، رنه‌ولک‌، نظریه‌پردازنقد جدید، به‌ کلی‌ منکر ارزش‌ نقد تکوینی‌ شده‌ است‌ و اعتقاد دارد که‌آثار ادبی‌ باید فارغ‌ از مقتضیات‌ سیاسی‌ - اجتماعی‌ زمان‌ خود دربوتة‌ نقد قرار گیرد، اما آثار شهریار روشن‌ترین‌ مصداقی‌ است‌ که‌ ما رادر پذیرفتن‌ نظریة‌ رنه‌ولک‌ دچار تردید می‌کند. چرا که‌ بررسی‌ شعرشهریار بدون‌ در نظر گرفتن‌ مقتضیات‌ زمانی‌ ممکن‌ نیست‌.
در تاریخ‌ تطور ادبیات‌ ایران‌، هیچ‌ مقطع‌ زمانی‌ به‌ اندازة‌ مقطع‌ زمانی‌فعالیت‌ ادبی‌ شهریار دستخوش‌ بحران‌ و رفورماسیون‌ نبوده‌ است‌ چراکه‌ در این‌ برهه به‌ دنبال‌ روی‌ کار آمدن‌ حکومت‌ پهلوی‌ و اصراری‌ که‌

در مدرنیزه‌ کردن‌ بافت‌ سنتی‌ جامعه‌ وجود داشت‌، جامعه‌ با دگرگونی‌های‌ ساختاری‌ و بحران‌هویت‌ و شناور شدن‌ ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها مواجه‌ شده‌ بود و شهریار نماینده‌ای‌ از این‌ نسل‌است‌ و هیچ‌ یک‌ از آثار ادبی‌ او بی‌تأثیر از این‌ تحولات‌ نیست‌.

ادامه مطلب ...

از روزمرگی ها

"در حال خوردن ناهار بودم که هوشنگ از راه رسید.بدون تعارف نشست و یک لقمه کله گنجشکی گرفت:

-من امروز نمی توانم با شما ناهار بخورم،بماند برای بعد.کارهای ناتمام روی روی هم تلنبار شده است و من نمی دانم دست تنها چکار کنم،باید سریعا برگردم و آنها را سرو سامان دهم.

او دولپی می خورد و به ما فرصت پرسیدن هم نمی داد:

-می دانید امروز کجا بودم؟

هیچ کس زحمت پرسش به خود نداد ،او مدتی منتظر ماند تا از او سوالی شود ولی اگر از سنگ صدائی خاست از جمع ماهم سخنی شنیده شد.ولی هوشنگ بیدی نبود که از این بادها بلرزد:

-امروز در خزانهء بانک ملی بودم،سیستم امنیتشان خراب شده بود.هر کدام از مهندسان رفته بودند نتوانسته بودند درستش کنند.تا اینکه رئیس بانک به فکر من افتاده بود و امروز با التماس از من خواست بروم و یک نگاهی به سیستم امنیت بانکشان بکنم.با وجود گرفتاری های زیادی که داشتم همه کارهایم را نا تمام گذاشتم و رفتم بانک مرکزی.

همه سرشان را پائین انداخته بودند و در حال خوردن بودند،هیچ کس به حرفهای هوشنگ تره هم خرد نمی کرد ولی او همچنان با دهان پر ادامه می داد:

-فقط یک نگاه ساده کافی بود تا بفهمم قطعی از مدارست.هویه و لحیم را با خود برده بودم ولی چهار پایه نداشتم!..."

 

فرازی از داستان "کمبود چهارپایه" اولین داستان از مجموعهء"بخوریم و بکوبیم اثر لطف الله شیرین زبان

 

 

 

اهمیت هر اثر هنری تا حد زیادی بستگی به واقعیت و حقیقتی دارد که از آن نشات گرفته است.خالق هر اثر هنری با انتقال تجارب حسی و فکری خود به مخاطب این امکان را می دهد که با دیدی هوشیارانه تر به پدیده های پیرامون خود بنگرد و بی تفاوت از کنار هر چیزی نگذرد.همان طور که در کاریکاتور ما با نوعی اغراق در ویژگیهای تصویری چهره افراد مواجه هستیم در داستانها بویژه داستانهای کوتاه خصائل و عادات فردی که در نگاهی خام و غیر هنری چیزی عادی و غیر جذاب می نماید برجسته می شود و در خلال جلب توجه به آن پیامی بطور غیرمستقیم به مخاطب القا می شود.

ادامه مطلب ...

حبیب ساهر و تجربه های مستقل از نیما یوشیج

حبیب ساهر و تجربه های مستقل از نیما یوشیج

نوآوری‌های‌ حبیب‌ساهر، به‌ رغم‌ آنکه‌ در فضای‌ ادبیات‌ معاصر، انعکاس‌ چندانی‌ نیافته‌، از نقطه‌ نظر تاریخ‌ تطور شعر فارسی‌ حائز اهمیت‌ است‌.چرا که‌ از یک‌ طرف‌، بدعت‌های‌ او در شکستن‌ قالب‌های‌ کلاسیک‌، مستقل‌ از تجربة‌ نیما یوشیج‌ بود و از طرف‌ دیگر، اقتباس‌ و ترجمه‌هائی‌ که‌حبیب‌ ساهر از آثار ادبی‌ شاعران‌ ترکیه‌ به‌ عمل‌ آورده‌ است‌، از حیث‌ حجم‌ و کیفیت‌، خود خدمتی‌ در راستای‌ غنا بخشیدن‌ به‌ ادبیات‌ فارسی‌محسوب‌ می‌شده‌ است‌. اگرچه‌ کوشش‌های‌ حبیب‌ ساهر و نیما یوشیج‌ در نهایت‌ به‌ یک‌ راه‌ ختم‌ شده‌ است‌ ولی‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ در مورد حبیب‌ساهر، نوعی‌ اجحاف‌ صورت‌ گرفته‌ و تجربیات‌ و تلاش‌های‌ وی‌ به‌ نوعی‌ نادیده‌ گرفته‌ شده‌ است‌. شاید اگر حبیب‌ ساهر، همچون‌ نیما یوشیج‌،کارهای‌ خود را در زمان‌ مناسب‌ انتشار می‌داد، در تاریخ‌ تکامل‌ شعر نو جایگاهی‌ دیگر گونه‌ می‌یافت‌ و پژواک‌ فریادش‌ در هیاهوی‌ تبلیغات‌ دیگرمدعیان‌ به‌ فراموشی‌ سپرده‌ نمی‌شد. 


در بررسی‌ آثار حبیب‌ ساهر، با دیدن‌ کارهائی‌ که‌ در قالب‌ کلاسیک‌ سروده‌ شده‌ است‌، متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ وی‌ با ادبیات‌ کلاسیک‌ و ظرائف‌ آن‌،آشنائی‌ کاملی‌ داشته‌ است‌: 

ای‌ دهر، در بهار، گل‌ از ما دریغ‌ دار 
تا در خزانمان‌ نکنی‌ همنشین‌ خار 
من‌ غنچه‌ای‌ نچیده‌ام‌ از باغ‌ زندگی‌ 
بی‌بهره‌ را چه‌ فصل‌ خزان‌ و چه‌ نوبهار 
ما بادبان‌ به‌ باد حوادث‌ سپرده‌ایم‌ 
یا قعر موجهای‌ گران‌ یا کنار یار 


اگرچه‌ تازگی‌هائی‌ در محتوای‌ این‌ اشعار دیده‌ می‌شود که‌ آنها را متمایز می‌کند. حبیب‌ ساهر در این‌ اشعار درصدد تغییر دادن‌ فضا و بهادادن‌ به‌ایماژیسم‌ است‌: 

پاسی‌ زشب‌ گذشت‌ و بلرزید سایه‌ها 
آمد ستاره‌ای‌ زدل‌ تیرگی‌ فرود 

(غزل‌ نقش‌ سایه‌دار) 


در این‌ قبیل‌ اشعار، شاعر از طرح‌ مفاهیم‌ قراردادی‌ و کلیشه‌ای‌ چون‌ عرفان‌ و تصوف‌ و پند و حکمت‌ احتراز می‌کند و سعی‌ می‌کند جنبه‌ای‌ زمینی‌ وملموس‌ به‌ احساسات‌ و عواطف‌ خود بدهد. معشوق‌ او، همان‌ شاهد ازلی‌ نیست‌ که‌ دور از دسترس‌ طائر خیال‌ باشد، زندگی‌، با همة‌ درشتناکی‌ وخشونت‌هایش‌ در این‌ آثار رخ‌ می‌نماید و مجال‌ گرایش‌ به‌ انتزاع‌ و تجرید را از شاعر، سلب‌ می‌کند: 

هر چند از بهار، هوا مشک‌ بیز بود 
وی‌، نکهت‌ زنانه‌ بر آن‌ عطر می‌فزود 

(غزل‌ نقش‌ سایه‌دار) 



ادامه مطلب ...