.

.

.

.

دونامه

"...ای جوان کم تجربت،باز نصیحتی از پدر بشنو ؛از برای قبولاندن مذهب تازه ات خون مسلمانان را مریز.فرستادن پوست سر شیبک خان سلاطین شجاعت آئین عثمانی را دچار خوف و تلاشی نمی کند.بعضی اشخاص بلعنت اختصاص را به این مملکت(منظور سرحدات عثمانی)فرستادن و جهال نیک و بد نفهم این ممالک را بوسیله ایشان با لاغفال به ایران کوچانیدن و در رهگذارشان آبادی ها را تاراج کردن و اهالی مسکونه را مقتول گرداندن کار دزدانست نه پادشاهان.

مملکت ایران پلیست که میان دو اقلیم وسیع اسلام نشین قرار دارد و این پل محتاج به یک محافظ با اقتدار است که هنگام لزوم در سر پل،جلو دشمن اسلام را بگیرد و به امداد غازیان نگذارد که حمله آوران از پل به اقلیم دیگر بگذرند و به خرابی بپردازند.از روش کارهای فوق الطبیعه چنین استنباط می شود که حضرت مالک الملک شما را جهت محافظت از ان پل انتخاب کرده است.

پس لازم و واجب است که تشکرات مقتضیه خداوندی را بجای آورده قدر این نعمت عظمی را بدانید و این پل را بواسطه مباینت مذهب قطع نکرده مسلمان طرفین را منع از مراوده و ملاقات یکدیگر ننمائید.چنانکه پیش از این اظهار کرده بودیم رعیت عدالت می خواهد و سلطان اطاعت رعیت.مذهب امریست معنوی،سلطنت امریست مادی.برسلطانست که عدالت پیشه کرده و مداخله به امور معنویه ننماید.

دیگر اینکه از استیلای ممالک روم قطع امید کنید و بهتر آنست جد وجهد به اضمحلال وجود ملوک الطوایف ایران و توران و هندوستان نموده و سلطنتی بسیار یاقوت در آن سامانها تاسیس کنید.و من بعد طوری رفتارننمائیدکه غازیان عثمانیان که مشغول جهاد فی سبیل الله و مساعی به اعتلای کلمه الله هستند ناچار به کشیدن شمشیر انتقام از نیام گشته رو به ایران آورند و بیش از پیش ویران سازند."

 

فرازی از نامه دوم سلطان بازید پادشاه وقت حکومت عثمانی به شاه اسماعیل صفوی موسس سلسله صفوی

 


"...ای جوان کم تجربت،باز نصیحتی از پدر بشنو ؛از برای قبولاندن مذهب تازه ات خون مسلمانان را مریز.فرستادن پوست سر شیبک خان سلاطین شجاعت آئین عثمانی را دچار خوف و تلاشی نمی کند.بعضی اشخاص بلعنت اختصاص را به این مملکت(منظور سرحدات عثمانی)فرستادن و جهال نیک و بد نفهم این ممالک را بوسیله ایشان با لاغفال به ایران کوچانیدن و در رهگذارشان آبادی ها را تاراج کردن و اهالی مسکونه را مقتول گرداندن کار دزدانست نه پادشاهان.

مملکت ایران پلیست که میان دو اقلیم وسیع اسلام نشین قرار دارد و این پل محتاج به یک محافظ با اقتدار است که هنگام لزوم در سر پل،جلو دشمن اسلام را بگیرد و به امداد غازیان نگذارد که حمله آوران از پل به اقلیم دیگر بگذرند و به خرابی بپردازند.از روش کارهای فوق الطبیعه چنین استنباط می شود که حضرت مالک الملک شما را جهت محافظت از ان پل انتخاب کرده است.

پس لازم و واجب است که تشکرات مقتضیه خداوندی را بجای آورده قدر این نعمت عظمی را بدانید و این پل را بواسطه مباینت مذهب قطع نکرده مسلمان طرفین را منع از مراوده و ملاقات یکدیگر ننمائید.چنانکه پیش از این اظهار کرده بودیم رعیت عدالت می خواهد و سلطان اطاعت رعیت.مذهب امریست معنوی،سلطنت امریست مادی.برسلطانست که عدالت پیشه کرده و مداخله به امور معنویه ننماید.

دیگر اینکه از استیلای ممالک روم قطع امید کنید و بهتر آنست جد وجهد به اضمحلال وجود ملوک الطوایف ایران و توران و هندوستان نموده و سلطنتی بسیار یاقوت در آن سامانها تاسیس کنید.و من بعد طوری رفتارننمائیدکه غازیان عثمانیان که مشغول جهاد فی سبیل الله و مساعی به اعتلای کلمه الله هستند ناچار به کشیدن شمشیر انتقام از نیام گشته رو به ایران آورند و بیش از پیش ویران سازند."

 

فرازی از نامه دوم سلطان بازید پادشاه وقت حکومت عثمانی به شاه اسماعیل صفوی موسس سلسله صفوی

 

هرچند در باب تاریخ صفویه و چگونگی تاسیس این سلسله کتابهای فراوانی نگاشته شده و هر کدام از تاریخ نگاران فاضل و اندیشمند به روایت گوشه هایی از حقایق ان دوران پرداخته اند ،اما باز مجال بحث و بررسی در خصوص این برههء حساس تاریختی وجود دارد.

اخیرا کتابی به نام تاریخ صفویه تالیف دکتر احمد تاج بخش را که در تاریخ 1373 و توسط انتشارات نوید شیراز به چاپ رسیده است را می خواندم .توجهم به 2 نامه جلب شد که توسط سلطان بایزید دوم پادشاه وقت عثمانی به شاه اسماعیل صفوی موسس سلسله صفوی فرستاده شده و برغم نثر متکلف حاوی نکات ارزنده ای در آئین سیایست و حکمرانیست که متاسفانه مورد توجه شاه اسماعیل قرار نگرفت و سرمنشا تراژدی انسانی طولانی مدتی شد که با ضعف و فرمایش منابع انسانی و مالی دو کشور ایران و عثمانی سرنوشت شومی را برای این دو کشور در آینده رقم زد..

تا قبل از تاسیس سلسلهء صفوی ایران بطور ملوک الطوایفی و توسط تعدادی از امرا و حکام محلی اداره می شد و مجاور با مملکت  پهناور عثمانی بود که با  داعیه خلافت اسلامی امپراتوری وسیعی تشکیل داده و ارتش نیرومندش لرزه بر تن دولتمردان اروپا انداخته بود.شاه اسماعیل صفوی مقارن با این زمان با تعدادی از مریدان وفا دار خود خروج کرد و به سودای یکپارچه کردن ایران و اعلام استقلال در برابر حکومت عثمانی مذهب تشیع را مذهب رسمی کشور اعلام کرد و در ترویج این مذهب چنان راه افراط پیمود که عده ء زیادی از مخالفین را قتل عام کرد و حتی از تخریب قبور و مساجد و هتک حرمت بزرگان متوفی فرو گذار نکرد.*

که به این دلیل عده ای از نخبگان و اندیشمندان بدلیل تضییقات جلای وطن کرده و به هند مهاجرت کردند.صد البته در پی گرفتن این رویه افراطی خشم دولت سنی مذهب عثمانی را بر انگیخت .به همین دلیل سلطان بایزید که فردی صلح طلب بود برای کاهش تنش نامه یا بهتر بگوئیم اندرزنامه ای به شاه اسماعیل با این مضمون ارسال کرد:

 

"...لازم آمد که فتوحات پی در پی آن سیادت انتصاب شهامت نصاب را تبریک و تهنیت گویم و در طریقهء اخلاص کیشی و مودت گستری تقدم بجویم ،در ضمن وصایای بی غرضانه هم به گوش هوش نتیجهء ولایت رسانیده نظر دقت با فطانت آن امارت مآب در باب تعمیق مضار چند مسئله منعطف سازم:

اولا در اکفار و اسراف در قتل که باعث کوتاهی عمر و سبب بدنامی ابدی در شرع و در عقل غیر ممدوح است تابع هوای نفس جوانی نشده و اجتناب فرمایند.البته شنیدید که نام حجاج و چنگیز و تیمور را اعالی و ادانی به چه عنوان بزبان آورده و می آورند.

ثانیا لازم نیست که ترویج و تعمیم یک طریقهء مخالف عامه مسلمین را از برای پیشرفت امور سلطنت سه روزه دنیا آلت قرار داده و و در میان امت خیر البشر تفرقه بیندازند.بواسطهء این تباعد و تناظر امت اسلام را دشمن یکدیگر کنند و بدین وسیله باعث دست اندازی اعادی (دشمنان) دین بر ممالک مسلمین شوند.

ثالثا قبور و مساجد وتکایا و زوایا و سایر آثار سلاطین و امرا و علمای بالغین و سالفین و سابقین را بگذارند که بعضی نادانهای صوفیه باغوا و اغرای انبوهی از مغرضین که می خواهند موقوفات آنها را ملک قرار داده تا غصب کنند و خراب نمایند.

رابعا استمالت به عدل وانصاف در قلوب اهالی موثر تر از اظهار بطش و شدت خونریزیست.

ایرانیان ملتی بوده و هستند که تا پادشاه از نجبا و از خودشان نباشد به میل انقیاد اطاعت نمی کنند و می خواهند که پادشاه آنها در یکی از پایتخت های ایران ساکن شده خود را ایرانی بشناسد و ایرانیان را نیز ملت حاکمه قرار داده و به عدالت راه برود.

لله الحمد و المنه آن جناب از خانواده های قدیم ایرانیست و اگر عدالت را رپیشه کند اهالی ایران بالطوع و الرضا و اهالی هندوستان و ترکستان فقط به یک توجه آن والا ربقه تابعیت و اطاعت را بر رقبه عبودین و رقیت نهاده در بقاء و ارتقای دولت صوفیهء صفویه جانسپارانه خواهند کوشید.اما در عکس معامله هر گاه به حیف سیف، مالک  ایران باشند از شرق و غرب دولت و مملکت خود را هدف تیر عداوت عامهء مسلمین قرار داده آنی آسوده از هجوم و اقتحام حکمداران و امراء عامه اسلام نماند.مملکت ایران محصور و اهالی آن در انظار مسلمین مقهور خواهد شد.پس

چرا کاری کند عاقل که باز آرد پشیمانی!

پادشاه دین و مذهب که امور معنویه و اخرویه است چه کار دارد؟

متاسفانه شاه اسماعیل به نصایح سلطان بایزید ،وقعی ننهاد و چندان دراجرای منویات خود پافشاری کرد که دشمنی شیبک خان –پادشاه وقت ازبک- را برانگیخت و بهانه به دست او داد که خراسان را مورد تاخت و تاز و تعدی لشکر غارتگر خود قرار دهد.در عین حال از طرف دیگر به تحریک طوائف و قبائل شیعهء آناطولی پرداخت که نتیجهء آن برانگیختن دشمنی علمای دینی مملکت اسلامی و صدور فتوای معروف راجع به جایز بودن قتل شیعیان بود.و بدنبال بالا گرفتن دشمنی و احتلاف دو طرف ایران و عثمانی تا اوائل قرن بیستم تبدیل به دشمنانی سازش ناپذیر شدند و بروز جنگ و رقابت طولانی مدت ضمن فرسایش نیروی هردو دولت سرنوشتی تلخ و سراپا جنگ و خونریزی برای مردم این دو کشور رقم زد.

نکته جالب و فابل توجه در این خصوص این است که دشمنی شاه اسماعیل با عثمانیان  دلیل مذهبی نداشت چرا که شاه اسماعیل در همان زمان با حکومت سنی مذهب هند روابط بسیار مودت آمیز داشت.

در عین حال حکومت عثمانی نیز پیش از صفویان با ترکمانان قره قویونلو که شیعه مذهب بودند روابطی حسنه داشت و متحد هم بودند.لذا تصور می شد که با در پیش گرفتن سیاستی درست ممکن بود این اختلافات مذهبی تبدیل به جنگی طولانی و خانمان سوز نشود.

 

*بحث در مورد اقدامات شاه اسماعیل مثل  گنجاندن عبارت

اشهد ان اسماعیل ولی الله –در اذان مفصل است که در مجالی دیگر به آن پرداخته می شود.

نویسنده: شیدا
شنبه 11 مهر1388 ساعت: 15:11
درود بر جناب راثی پور عزیز

نسیم عشق با یک مطلب جدید و با آدرس جدید به روز و منتظر حظور شماست.
www.chakavakjoonam.blogfa.com

نویسنده: مصطفی
شنبه 11 مهر1388 ساعت: 15:15
سلام و درود

جناب راثی پور از مطالبتان بهره مند شدم و با اجازه کپی گرفتم

قلمتان پایدار

نویسنده: فرزانه
شنبه 11 مهر1388 ساعت: 15:50
با سلام 
فکر می کنم یاد آوری این بخش از تاریخ صفویه و چپاندن دین و مذهب در امر مملکت داری چیزی است که به دلیل مشابهت با اوضاع امروز آن را آورده اید 
پافشاری بر عقیده ای که به نظر یک شاه درست است و رواج آن به هر قیمتی و بدعت گذاری در دین از کمترین خیانتهای صفویان به ایران است

نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی زاده
شنبه 11 مهر1388 ساعت: 16:28
سلام مهربون صمیمی همدل جناب رانی پور
...................
از دقت نظرت در همه امور خصوصا تاریخ صفوی وتاثیرات سیاست گذاری نه چندان مطلوب آنان در خیلی از امور...وتبعات ناشی از انها که عاقبتش در دوره شاه سلطان حسن معلوم شد..که در کتاب تشیع علوی وتشیع صفوی دکتر شریعتی هم مفصلا بیان شده..و مهاجرت جمع زیادی از شعرای بزرگ از جمله صایب تبریزی وجمعی دیگر از شعرا به هندوستان نمونه ای از این بی مهری ها به اهل ادب بود..مطلب مستدل ودلنشینی بود

...............
سلامی از دیار نخل ها واز کرانه خلیج فا رس..به دوست دریا دلم.....
عطر دلنشین پیامت دل وجانم را صفا داد..وگلواژه ی نقد معطرت به 
شعرم شکوفایی وطراوت بخشید..قلم وقدمت همیشه ی ایا م سبز 
ودوستیت پایدار....
از حجم قفس پنجره ای باز کنیم.......آهنگ دل شکسته را ساز کنیم
ما چون دوکبوتر صمیمـــــی باهم.....تا اوج خدای عشق پــــــرواز کنیم

نویسنده: آذرین
شنبه 11 مهر1388 ساعت: 21:12
احسنت 

مرحبا 

لازمه زندگی خوب دانستن تاریخ و وقایع تاریخی میباشد . . 

دست مریزاد 


نویسنده: a
شنبه 11 مهر1388 ساعت: 22:1
باسلام به برادر قهرمان وهمسر مهربان ووفادار وفدارکاراو
ضمن احترام خاصی که برای همه شهیدان وشماقهرمانان به جا مانده از انقلاب وجنگ ایران قائل ام .به این چند سوال دوست دارم پاسخ بدهیم
1 چرا عدهای در زندانهای شاه شکنجه ودر دوران انقلاب برای پیروزی انقلاب اسلامی جان خودرا فدا کردند ؟آیا خدا کمبود دارد که خون ریخته بشه ؟ آیا خمینی تشنه خون بود ؟برای چی این همه خون بیگناهان با یک اشاره رهبری ومقتدای همه ما امام خمینی با دست خالی در برابر ظلمان ریخته شد ؟اسلام را برای چی می خواهیم برای اینکه در آخرت مارا در بغل حوری ها جا بده ؟یا اگر اطاعت امرش را نکردیم مارا در جهنم جا بده وعذاب بده ؟این دنیا باید برای ما محرومین و مستضعفین همش درد ورنج وبدبختی و فحشا باشه ؟ناموس چه معنائی داره ؟ ارزش انسانها چه معنائی داره ؟ حقوق اولیه پایمال شده محرومین ومستضعفین ومردم چیه ؟چه کسی باید به اونا جواب بده ؟حتما وعده سر خرمن امام زمان عجه التعالی فرجه که اهل سنت تمام این جریانات را نفی می کنند ؟ چرا این همه به اهل سنت گیر می دهند ؟شاید دلیل تضاد ابدی ما با اهل سنت همین است که چون عالمان ما می خواهند سر مردم را شیره بمالند احقاق حق محرومین را به حضرت ولی الله اعظم اروحنا لهو له مقدمه هو فدا حواله می دهند؟چرا جنگ ؟چرا ادامه جنگ چرا چرا چرااین همه آدم و مسلمان از دوطرف چرا کشته ومجروح وبی خانمان وفحشا در دوطرف مردم و مسلمانها ایجاد شد ؟ بدون نتیجه ؟چرا گروگانگیری شد؟ چرا بنی صدر رفت؟چرا مجاهدین شدن منافقین ؟چرا رجائی ؟چرا بهشتی شهید شدن؟ چرا هواپیما های ما می رفتن هوا به امید خدا ؟

نویسنده: شیدا
شنبه 11 مهر1388 ساعت: 23:28
سلام بر عزیز خودم


ممنون از تک بیت زیباتون

از خودتونه استاد؟؟؟؟؟

قدمتونو تو نسیم عشقمیگیرم.

نویسنده: ازاورادگل سرخ
یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 0:5
سلام جناب راثی پور!
متن جالبی بود دست کم می رساند که در گذشته ی این مملکت بودند افرادی که تدبیر ملک و ملت را مطابق خرد و سیاست عرفی پیش می بردند . جایشان خالی است بیایند و امروز را ببینند.
مطلب سودمند و جالبی بود

نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)
یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 0:16
سلام
به به
ممنونم
بسیار خواندنی بود... رفت در اطلاعات...

نویسنده: شفق
یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 1:19
آقای راثی پور مطالبت منو بر ان داشت که از سرزمین خورشیدهای روبه غروب پنجره ای به از هر دری سخن باز کنم. زنده باشی.

نویسنده: امین
یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 5:38
با درود بر شما استاد و دوست خوبم، جناب راثی پور گرامی؛
مطلب ارزشمندی بود، این نامه را دو سال پیش خواندم، اتفاقی البته. معمولاً در هنگام خواندن کتاب به توضیحات نویسنده اکتفا میکنم، خصوصاً که متن از نامه ای باشد با آن وضع نوشتاری مرسوم قدیم، اما آن بار این مطلب را خواندم. خارج از نکات بسیار ظریفی که به آنان اشاره کردید( و بیشتر دگر رنگ بودند)، دانستن خصوصیات و منویات شاه اسماعیل را برای درک لزوم نوشتن این نامه از سوی عثمانی واجب میدانم. کودکی که به دلیل پرورش در محیطی، از یک سو صوفی گرا و از سوی دیگر جنگجو، چیزی شبیه به برخی بسیجیان همزمان خودمان بار آمده بود که به آنها "بسیجی بی ترمز" میگفتند. ایشان نه تنها سرکرده گی صوفیان ترک و در نتیجه باور ارتباط با مهدی موعود را در پرونده داشت، بلکه پدر و پدر بزرگش هم به هوای پادشاهی همان کرده بودند که او کرد. تنها آنها شکست خوردند و او پیروز میدان شد.( برخی علت لشکر کشی او را در آن سن، انتقام کشی از خون پدر میدانند، که میتواند تا حد زیادی، در کنار دیگر موارد، درست هم باشد). اما اصلی ترین نکته این است که "او هم" بر این باور بود که جانشین و سایهء امام زمان در زمین است و بر اوست که به هر قیمت، ایران تا آن زمان اکثراً سنی را، برای ظهور آقا، آماده و پذیرا کند، حتی اگر شده با زبان شمشیر. نباید فراموش کرد که البته او موفق شد ما را که بازماندگان همان مردمیم مبدل به شیعه های مومنی سازد و تا به امروز حتی اگر سایهء شمشیرش از سرمان برداشته شده، خود ما آن سایه را بر دیوارهء قلبمان آویخته ایم....

نویسنده: احمدی
یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 9:39
سلام.
مطلبی پیرامون کم رنگی اشعار اجتماعی در "شعر در گیسو"

نویسنده: یه غریبه
یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 12:24
سلام - مطلب جامعی بود و برای من بسیار نکات جدیدی داشت مخصوصا متن این دو نامه را تا بحال ندیده بودم و شرح و توضیح شما هم کامل بود .
بسیاری از اختلاف نظر های شیعه با اهل تسنن از زمان صفویه شکل گرفت و بسیاری از مراسمات بگونه ای تغییر پیدا کردند که تمایز بین شیعه و سنی را به حداکثر برسانند. البته چون در آن زمان عثمانی دارلخلافه ممالک اسلامی محسوب می شد سلاطین صفوی بجز تفکیک مذهبی راهی برای استقلال تام پیدا نمی کردند . همانطور که در زمان خلفای عباسی سلسله های ایرانی بصورت نیمه مستقل اداره می شدند چون بغداد قطب مذهبی دنیای اسلام بود .

نویسنده: امین
یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 23:37
با درودی دوباره خدمت شما جناب راثی پور گرامی؛ 
به مناسبت تولد گاندی تحقیقکی نوشته ام که دوست دارم چنانچه وقتتان اجازه میدهد، مطالعه بفرمائید و با نظرتان راهنمایی کنید. در این خصوص از یکی دو دوست دیگر هم تقاضای مشابه کرده ام. در این گونه نوشتار کمی تازه کارم و محتاچ راهنمایی. ممنون می شوم.

نویسنده: فرید صلواتی
یکشنبه 12 مهر1388 ساعت: 23:54
نمی خواهم بخوانیدم . اینبار می خواهم فقط گوشم کنید

نویسنده: مسعود ناظم رعایا
دوشنبه 13 مهر1388 ساعت: 0:41
با سلام.یک نقد بر شعر یکی از دوستان نوشته ام.شعر را نیز اورده ام.هم نظر خودتان را می خواهم و هم نظر ان دوستانی را که می دانید در این زمینه چون خودتان صاحب نظرند.منتظر حضورتان می مانم.بدرود

نویسنده: a
دوشنبه 13 مهر1388 ساعت: 1:43
وبلاگ خط سفید دورغ گوئی بدتر از احمدی نزاد
دورغ هائی پشت سر امام و همت و احمد متوسلیان
از این دورغ هات آدم موبه کف دستش رشد می کند بسه دیگه کمتر مردم را خر فرض کنید .البته بجز آونهائی که سازمان خودشان خر است .من به جرئت قسم می خورم شمااز طرفداران خون شهدا نیستی ای فریب کار خدا نشناس .الان دیگه چون می بینی نه امام هست که این حرف هاراتائید کنه . نه همت که با بچه هایش معلوم است که چه کردید ونه با احمد که اون را هم خودتون سر به نیست کردید این دورغ هارا سر هم می کنید .شرم کنید عذاب الهی به زودی به دست همین مردم شمارا خواهد گرفت
جواب از انجمن دانا
دوست عزیز بحث سر این بود که یک دوستی مثل حضرت عالی گفته بودن چند نفری روز قدس آمدن و تعدادشان را تلویزیون صدا وسیمای دورغ ( صدا وسیمای جمهوری اسلامی )اعلام کرده بود دقیقا 800نفر بودن که اعتراض کردن به اخبار دورغ رسانه های دولت کودتا .ما گفتم دوست عزیز صدا وسیما همش داره دورغ به خورد مردم می دهد مردم در تهران بیشتر از این تعداد بوده اند و این دوست مان قبول نمی کرد .ما هم مجبور شدیم به اعترافات فرمانده سپاه سردار قاسمی اشاره کنیم که تعداد افراد مخالف را در روز قدس نزدیک به 2 میلیون اعلام کرده است .با بقیه اعترافات سعید قاسمی کاری نداریم که گفته اینائی که در تهران رای دادن مخالف آقا (خامنه ای )بوده اند و اقا (خامنه ای ) از این موضع ناراحت است. واعترافات دیگری که فعلا جای بحث آن اینجا نیست .

نویسنده: حسام رمضان زاده
دوشنبه 13 مهر1388 ساعت: 15:49
سلام دوست خوب

جالب بود آنچه خواندم و لذت بخش

با یک رباعی به روزم

تا بعد

نویسنده: فرصت میرزا
دوشنبه 13 مهر1388 ساعت: 17:6
ممنون از مطلب خوبت

نویسنده: http://www.shohodi.blogfa.com/
دوشنبه 13 مهر1388 ساعت: 17:43
http://www.shohodi.blogfa.com/

بروی رودی از ایثا ر و عاشقی می رفت 

شبیه زورقی از خون بسوی دریا دست

با شعر ناقابلی با عنوان دستهای زیبا

تقدیم به ساحت آسمانی قمر منیر بنی هاشم بروزم

نویسنده: دادا
دوشنبه 13 مهر1388 ساعت: 21:59

نویسنده: محمدرضا
سه شنبه 14 مهر1388 ساعت: 1:18
سلام
ممنون از حسن نظر شما. لطف دارید. قابل تعریف نبودیم البته

نویسنده: شیدا
سه شنبه 14 مهر1388 ساعت: 3:29
استاد بزرگوارم جناب راثی پور

سلام
به ما که افتخار نوش کردن بهتریناتونو نمیدین.همونایی که یه تک بیتشو واسم کامنت گذاشتید.

با یه پست جدید به روزم.قدم رنجه کنید.

نویسنده: علی(وبلاگ ادبی طرفه)
سه شنبه 14 مهر1388 ساعت: 18:33
سلام جناب راثی پور
ممنون از شما.استفاده کردیم.منتظر بحث شاه اسماعیل هم هستیم.
وبلاگ ادبی طرفه بروز شد.
با یک داستان طنز منتظرم

نویسنده: نازنین ( برگ بی برگی)
چهارشنبه 15 مهر1388 ساعت: 0:30
ممنون از نظری که دادید ... 

نویسنده: علی محمد محمدی
چهارشنبه 15 مهر1388 ساعت: 5:6
ٍسلا دوست عزیز !
بیشتر مطالب وبلاگ پر محتوایت را خواندم .
ارادتتان به شعر و ادب ستودنی است 
از ته دل می گویم :
بشکند 
دستی که بسته است کمر بر زوال تو !

درود و بدرود !

نویسنده: ضیا,مصباحی
چهارشنبه 15 مهر1388 ساعت: 9:50
سلام ممنون ازحضورسبزتون ولطف ومحبتتان مطالب جالبی است وخواندنی وعبرت گرفتنی موفق وپیروز باشید

نویسنده: لطف الله
چهارشنبه 15 مهر1388 ساعت: 9:55
استاد عزیز بیشتر بنویش که ما مشتاق شنیدن هستیم
مخصوصا درمورد صفویه که همه چیز اغراق امیزو امیخته بادروغ و ریاست

نویسنده: دکتر اسفندیار دشمن زیاری
پنجشنبه 16 مهر1388 ساعت: 0:25
سلام استاد عزیز
ممنون ازلطف شما. مطالب را خواندم. استفاده شد
پاینده باشید

نویسنده: انوش
جمعه 17 مهر1388 ساعت: 7:20
سلام.مطلب جالبی بود

نویسنده: یافته ها ودریافته ها
جمعه 17 مهر1388 ساعت: 7:51
سلام و عرض ارادت

اگر چند قرن به عقب برگردید متوجه می شوید اسلام نیز به همین روش در کشور رایج شد و اگر نبود ظلم وستم ساسانیان شاید تا امروز دژ ایران فتح نمی شد. این تغیر دین ومذهب به زور اسلحه باعث شده که تعالیم دین وارد جریان خون بسیاری افراد نشود و به صورت عملی نشانی از آن نیابیم هرچند که نمی توان از تاثیر فرهنگ ناب اسلام بر تمدن ایرانی گذشت و برتلالو این پیوند میمون چشم پوشاند.
ایام به کام.

نویسنده: خورشید
جمعه 17 مهر1388 ساعت: 9:40
درود
یک: باز هم پوزش فراوان برای چند روز نبودنم
دو: همانگونه که گفته اید این دو نامه نثر سختی دارد ولی آموزنده است چراکه تاریخ آموزگار خوبی است ولی کو گوش و چشم شنوا و بینا؟!
سه: امروز با "خنده اشک" آمده ام!
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود

نویسنده: شیدا
جمعه 17 مهر1388 ساعت: 17:28
سلا مهربان راثی پور عزیز

نسیم عشق به روز و منتظر حضور گرم شماست

نویسنده: حمید جباری
جمعه 17 مهر1388 ساعت: 18:20
رقص لریمیزده نه لر یاشاییر ؟اونلاری نئجه باشا دوشمک اولار ؟بو قونودا سواللارینیزین جاوابینی "زبان شناسی رقص های فولکلوریک" آدلی مقاله ده آرایا بیلرسینیز.

نویسنده: عدالتخواه
جمعه 17 مهر1388 ساعت: 20:23
سلام
"باید مسیری دیگر بسازیم"
منتظر شما هستم
والعاقبة للمتقین

نویسنده: عدالتخواه
جمعه 17 مهر1388 ساعت: 20:29
اما راجع به مطلب بینش احساس کردم پیامی داشت شاید بد خوندم!!! دین از سیاست جدا؟؟؟ بعد از جدایی دین از سیاست نوبت به جدایی دین از اجتماع نیست بعد حبس در خانه ها و.........وقتی من وتو ما می شویم چگونه است که من های الهی نمی توانند ما شوند اشکال از اصل شعا راست یا اشکال از برداشت ما از شعاروعمل ما به شعار برای حل یک مساله صورت مساله را پاک کنیم!!
والعاقبة للمتقین


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد