کتاب 1984نوشتهء جرج ارول را سالها پیش خوانده بودم ،زمانی که جو جامعه غیر سیاسی بود و این همه مطلب و تحلیل سیاسی بطور ساری و جاری در جراید و مطبوعات نوشته نمی شد و دانش سیاسی من بسیار محدود بود ؛لذا نتوانستم ارتباط زیادی با آن کتاب پیدا کنم.اخیرا فرصتی شد که دوباره این اثر بسیار عمیق را مطالعه کنم و متوجه ابعادی شوم که در نوبت اول خواندن این کتاب مورد توجه قرار نداده بودم.پیش از همه با خواندن این کتاب یاد مقاله افتادم که به مناسبت پیروزی طالبان در افغانستان در هفته نامهء راه نو به سردبیری اکبر گنجی نوشته شده بود و تحلیل بسیار جالبی ارائه داده بود. یکی از آرزوهای دوردست حکومتهائی که بر پایه ایدئولوژی بنا شده است،برپائی مدینهء فاضله و آرمان شهریست که بزعم آنان سعادت بشری را تامین کند و دنیائی از نو با شعارهای قشنگ و فریبنده بیافریند که هیچ نقصان و انحرافی در اجزایش راه نیابد.صرف نظر از تفاوتهائی که در ایدئولوژی های مختلف وجود دارد،این آرزوی محال ،برآیند مشترک و موتور محرکهء منازعات و درگیری هائیست که مابین طبقهء حاکم و طبقهء محکوم رخ می دهد و در پشت سر جز ویرانی و تراژدی انسانی برجا نمی گذارد.برای ریشه یابی این توهم محال و دلیل اصرار بر اجرای آن به هرقیمت از نظر روان شناسی تحلیل های متفاوتی ارائه شده است ولی آنچه که از همه برجسته تر است هذیان بزرگ منشی و euphoria ناشی از کامیابی است که اعتماد به نفس کاذبی به شخص می دهد که خود را تواناتر از آنچه هست بپندارد و هر ناممکنی را ممکن بداند. کتاب 1984،روایت دقیق و جزء به جزء از ماهیت و هویت این تراژدی های انسانیست که تاریخ از بدو پیدایش بشر تا به حال به کرّات شاهد آن بوده است.
کتاب 1984نوشتهء جرج ارول را سالها پیش خوانده بودم ،زمانی که جو جامعه غیر سیاسی بود و این همه مطلب و تحلیل سیاسی بطور ساری و جاری در جراید و مطبوعات نوشته نمی شد و دانش سیاسی من بسیار محدود بود ؛لذا نتوانستم ارتباط زیادی با آن کتاب پیدا کنم.اخیرا فرصتی شد که دوباره این اثر بسیار عمیق را مطالعه کنم و متوجه ابعادی شوم که در نوبت اول خواندن این کتاب مورد توجه قرار نداده بودم.پیش از همه با خواندن این کتاب یاد مقاله افتادم که به مناسبت پیروزی طالبان در افغانستان در هفته نامهء راه نو به سردبیری اکبر گنجی نوشته شده بود و تحلیل بسیار جالبی ارائه داده بود. یکی از آرزوهای دوردست حکومتهائی که بر پایه ایدئولوژی بنا شده است،برپائی مدینهء فاضله و آرمان شهریست که بزعم آنان سعادت بشری را تامین کند و دنیائی از نو با شعارهای قشنگ و فریبنده بیافریند که هیچ نقصان و انحرافی در اجزایش راه نیابد.صرف نظر از تفاوتهائی که در ایدئولوژی های مختلف وجود دارد،این آرزوی محال ،برآیند مشترک و موتور محرکهء منازعات و درگیری هائیست که مابین طبقهء حاکم و طبقهء محکوم رخ می دهد و در پشت سر جز ویرانی و تراژدی انسانی برجا نمی گذارد.برای ریشه یابی این توهم محال و دلیل اصرار بر اجرای آن به هرقیمت از نظر روان شناسی تحلیل های متفاوتی ارائه شده است ولی آنچه که از همه برجسته تر است هذیان بزرگ منشی و euphoria ناشی از کامیابی است که اعتماد به نفس کاذبی به شخص می دهد که خود را تواناتر از آنچه هست بپندارد و هر ناممکنی را ممکن بداند. کتاب 1984،روایت دقیق و جزء به جزء از ماهیت و هویت این تراژدی های انسانیست که تاریخ از بدو پیدایش بشر تا به حال به کرّات شاهد آن بوده است. جرج اول با آگراندیسمان زندگی روزانهء یکی از کارمندان جزء این سیستمهای توتالیتر ،و بازگوئی تاثرات و احساسات او ،ما را به عمق این جوّ سرشار از دروغ، نفرت و قطب بندی می برد. قهرمان داستان که در دنیای قالبی همچون هزاران همسان خود زندگی می کند و لحظه لحظه اش در زیر تسلط ناظر کبیر و حزب حاکم سپری می شود به مرور زمان و با مشاهدهء تفاوت حقیقتها و آنچه به عنوان واقعیت به خورد او می دهند دچار تعارض و تردید می شود و سعی می کند رفتاری خلاف رفتار دیکته شده در پی گیرد ولی توسط مامورین دولتی دستگیر شده و به عنوان چهره ای نامطلوب و خائن طرد و مجازات می شود. همانگونه که سنگ بنای این آرمانشهر کذائی توهم بیمار گونه ای بیش نیست،مجریان این شعارها بتدریج در این توهم خود پای می فشارند که آنرا واقعیت و حقیقت مطلق فرض می کنند وچون در عملی کردن اوهام و اندیشه های بیمار گونهء خود به موانع عملی برخورد می کنند دچار پارانویا و سوء ظن مطلق شده همه موانع را توطئه های دشمن پنداشته و با تسری دادن سوء ظن و بدگمانی خود به طبقهء محکوم، جهنمی دهشتبار و مخوف می آفریند که سایه دار و کابوس عقوبتش بر سر مردم تحت سلطه سنگینی می کند.و این دور و تسلسل تکرار می شود تا ماشین سرکوب و قلع و قمع دستگاه حاکم فرسوده شود و طبقهء حاکم به نحوی سرنگون شوند. مهمترین ظرافت جرج ارول در روایت این داستان تصویر کردن میزان سلطه طلبی بی حد و حصر حزب حاکم است که حتی از حریم شخصی و خصوصی افراد نمی گذرد و با نصب تله اسکرین در هر خانه علاوه بر پخش اخبار یکسویه و جانبدارانه ،احساسات طرف خطاب خود را ثبت می کند و لحظه ای از مراقبت غافل نمی شود! غافل از این که وجود این سیطره و سلطه بدلیل الاستی سیته روحیه آدمی بطور اجتناب ناپذیری مخالفت بر انگیز است.انسان رباتی بی اراده نیست که جزء به جزء زندگیش بر اساس برنامه ای از پیش ساخته پیش برود و عقل سود و زیان اندیش او همیشه در عرض این سلطه و سیطره قد علم می کند.به همین دلیل است که قهرمان داستان در اولین فرصتی که بدست می آورد مراتب نفرت خود را از ناظر کبیر با نوشتن مرگ بر ناظر کبیر اظهار می کند. مهمترین فراز این رمان ،گفتگوی بازجوی حزب با قهرمان داستان است ک به نوعی به تحلیل رفتاری این احزاب می پردازد: -حالا به من بگو که"چرا "به قدرت می چسبیم.انگیزهء ما چیست؟چرا باید در طلب قدرت باشیم؟ خودم جواب سوالم را برایت می گویم.و آن اینست که حزب فقط به خاطر خودش قدرت را می جوید.ما به خیر و صلاح دیگران علاقه نداریم.تنها و تنها به قدرت علاقه مندیم.نه ثروت یا تجمل یا طول عمر یا خوشبختی.فقط قدرت،قدرت محض.اینکه قدرت محض چیست الآن می فهمی.فرق ما با الیگارشی های گذشته در اینست که می دانیم چه می کنیم.تمام الگارشی های دیگر ،حتی آنها که شبیه ما بودند ترسو و محافظه کار بودند.نازی های آلمان و کمونیستهای روسیه به لحاظ روش خیلی به ما نزدیک بودند اما هیچگاه شهامت باز شناسی انگیزه هایشان را نداشتند.آنها وانمود می کردند یا حتی عقیده مند شدند که قدرت ناخواسته و برای زمانی محدود در دست گرفته اندو دم دست بهشتی خوابیده اند که در آن انسانها آزاد و برابر می شدند .ما این گونه نیستیم.ما می دانیم هیچ کس قدرت را به قصد واگذاری آن بدست نمی گیرد.قدرت وسیله نیست،هدف است.
نکته وفلسفه جهانی وعرفانی است..البته قبلا افلاطون مدینه فاضله را نوشته بود
واندیشه خورا برای تعالی بشر.جهت رضای خدا... پیامبر اکرم ومولاا علی ع..تاکید فرموده بودند
...........
توبا عطر حضور خود شکوفا مکنی ما را
کویرم...با محبت مثل دریا میکنی ما را
...........
به خلوت تنهایی شاعر جنوبی خوش آمدی صمیمی بزرگوار
سلامی از دیار نخل ها واز کرانه خلیج فا رس..به دوست دریا دلم.....
عطر دلنشین پیامت دل وجانم را صفا داد..وگلواژه ی نقد معطرت به
شعرم شکوفایی وطراوت بخشید..قلم وقدمت همیشه ی ایا م سبز
...........
وقتی عنوان پست را دیدم فکر کردم حالا وقتش است که دوباره بروم سروقت کتاب اورول و دوباره بخوانمش بعد دیدم شما هم به همین موضوع اشاره کرده اید من هم سالها پیش کتاب را خوانده ام ولی انگار برخی کتابها تاریخ مصرف ندارند و باید بارها آنها را خواند
برداشت بزرگی که از این کتاب می شود کرد این است که هر ایدئولوژیی با قوانین خودساخته اش عاقبت خودش را خفه می کند
خوبین؟
خیلییییییییی دلم می خواد این کتاب رو بخونم.
خیلی هم تعریفش رو شنیدم اما نمی دونم چرا وقتش رو پیدا نمی کنم اما در اسرع وقت حتما میگیرمش.
اما در جوامع توتالیتر من معتقدم چون ایدئولوژی حاکم بیشتر شبیه توهمات فانتزی ساخت به قول شما مدینه فاضله هست همیشه هم در همان صورت خواهد ماند...و هیچگاه به واقعیت مبدل نخواهد شد..
به هر حال قدرت مسئله ایست که باید برای دسترسی به آن محتاطانه تر برخورد کرد...
که با دوکتاب خود مزرعه حیوانات و 1984برای همیشه
جاودانه شدند
هردو کتاب از درد مشترک تمام انسانها و انقلابها می گویند
بازم مثل همیشه شرمنده محبتتون کردید بنده رو
سپاس و درود
"منجیانی که در هر عصر و دوره ای با پرچمی متفاوت ظهور کردند اما به جای آرمانشهر دوزخی از عقده ها و نفرتهای بیمار گونه شان ساختند.مادام که ارادهء خرد جمعی در جامعه حاکم نباشد بسیارند ساده لوحانی که فریفته این شعارهای قشنگ شوند و هیمه های این دوزخ خود خواسته را بیفروزند"
البته تاریخ از این افراد به عنوان منجی یاد نکرد!!! بله تاریخ پر از داستان هایی در مورد افرادی با ارمان های بزرگ وتوان فکری کوچک بود ونتیجه اش همان که فرمودید شد ولی در تاریخ نسخه هایی دارمم که بودند ادم هایی بزرگ که درمیان مردمانی با اندیشه های کوچک زندگی می کردند واتفاقا در ان عصر مردمانشان همین صحبتها را راجع به ان ها می کردند وفقط تاریخ بود که حقانیتشان را ثابت کردعلی (ع) خود بزرگ ترین مثال تاریخی ماست
تاریخ ما با تاریخ غرب فرق دارد همان طور که تعاریف ما با انان فرق دارد !!!
والعاقبة للمتقین
ممنون از پیامتان
یکی از دوستانم میگفت آدم باید در اندیشه ایده آلیست باشه ولی در عمل رئالیست عمل کنه!
منظور اورل همینه؟
اگه لینک فارسی کتاب را هم بذارید ممنون میشیم
چند نفری دعاتون میکنیم
بسیار برایم تعجب آور بود وقتی که مطلب را خواندم. هفتهء گذشته و بعد از تماشای دو فیلم قدیمی، که یکی از آنها بر اساس همین رمان بود، به صرافت بازخوانی آن کتاب افتادم. این بار البته از روی متن اصلی اش و تازه دیروز تمامش کردم !! البته کتاب را از کتابخانه امانت گرفتم( بعد از کتاب سوزانی که سال 60 بنا بر آنچه افتد و دانی انجام دادم، دیگر دلم نیامد کتاب بخرم تا روزی بالاجبار با دست خودم، بکشم اش).
چند وقت پیش با دوستی که به حق شعر و ادبیات داستانی ایران را می فهمد، صحبت می کردم و معترض و ناراحت از اینکه چرا اشخاصی مثل او که تسلط کافی بر زبان انگلیسی دارند دستی برای ترجمه و شناساندن کارهای فارسی نمی کنند. پاسخی از سر درد داد که مرا هم رنجاند، گفت: ادبیات ما یا آنقدر بومی است که دیگری نمی تواند با آن همپنداری کند یا اگر سعی داشته که از چهارچوب صرفاً ایرانی خود برهد، در میان این همه متن اعلا که در دست رس هست، به کودکی بیش نمیماند...
راستی داستان بلند میرا هم اثر جالبی است در همین راستا.
1984 واقعا محشره ... من 4 تا کتاب از اورول خوندم ولی این یکی یه چیزه دیگه س ...
ممنون که در موردش نوشتی... منم در مورد یه کتاب نوشتم.
به این روزهای ما هم خیلی می خوره
هر چند خواندن این کتاب را من هم به همه توصیه می کنم.
راستیش این کتاب رو نخوندم ، اما کوشش میکنم بخونمش.
ممنون که خبر کریدد و ببخشید که دیر کردم.
فرصت داشتین سر بزنین تازه آپ کردم
از خادم اهرمن چرا
دیدن فرمائید .
حاجی بی لی
جاهانگیر جاهانگیراو...
خوب شما هم از آن دوستان با ذوق هستید دیگه...
خیلی ممنونم
راستی میتونید جواب حافظ رو هم بخونید...
..
در سرزمین شما همیشه نوشته ها نشان میدهند که چطور اهل مطالعه اید
البته داغ دل من تازه میشود که اصلا فرصت خواندن ندارم
بامهر همیشه وبلاگت را مرور میکردم ولی از بال فراموشی در پرواز نموانستم به هم لینک بودنت طالب شوم
واینبار دوست دارم که اگر پسندی از شما داشتم مارا هم به خوان وبلاگت دعوت نما منتظر دعوت نامه وما با کله دویدن به سویت را دارم
دوست دار وبلاگت مسافر سیاست یعنی چه؟ ((وبلاگ دوقلو))
-.13572033
blogfa.com
+++++++++++++++
gowara.blogfa.com
=============
در رتبه بندی هایی که موسسات و افراد مختلف از رمان های برگزیده تاریخ می کنند این رمان معمولا جزو 100 رمان برتر شناخته میشه . از جمله اخیرا در نظر سنجی نیوزویک بعد از رمان جنگ و صلح عنوان دوم رو کسب کرده بود .
شاد باشید
اجرای طرح تحول اقتصادی رفع تکلیف یا حل مشکل؟
چون همیشه به انتظار نفس گرمتون توی نسیم عشق هستم
آپ جدید.
ممنونم از نظر ارزشمند شما.
به واقع دلسوزی شما عزیزان است که مایه امید و سرمایه گران بهایی در کارم.
ولی باید خدمتتون عرض کنم ,اولین بار است و اولین نفری هستید که اشعار چهارتایی یا به قول شما دو لتی را منوط به اتمام در یک لت میدانید.اصولا در غزل هر دو لت یا دو مصراع به هم وابستگی معنایی دارند
از سعدیست در همین وزن
روز همه سر بر کرد از کوه و شب ما را
سر بر نکند خورشید الا ز گریبانت
یا
دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن
آنگه که در افتادم با قامت فتانت
یا در غزلی دیگر
مه روی بپوشاند.خورشید خجل ماند
گر پرتوی نور افتد بر طارم افلاکت
و.......
اگه اشتباه میکنم,تصحیح بفرمایید.
خیلی محبت کردی آن دو بیت زیبا را برایم گذاشتی
ممنون از جنابعالی
ضمنا
به وبلاگ شاعران معاصر ایران زمین هم یک سری بزن
از دوستان عزیزی چون کریم فرزاد فر و شیدا غزلهائی منتشر کرده .
از من هم غزل بیکران درج است .
نشانی http://shaeran-shaeran.mihanblog.com
حسابی منو شرمنده کردی جناب راثی پور.
یه جورایی بد متوجه شده بودم.الان فهمیدم.حق با شماست.کاملا درسته.ممنون از تذکر بجای شما.
سعی میکنم در کارای بعدی لحاظ کنم.
جناب راثی پور.....
تو کامنتام دو تا از دوستان(هاشمی زاده) و (بلبل)نظراتی دارن که میخوام نظر شما رو هم بدونم.
مخصوصا در رابطه با زبان شعر.اینکه آیا شاعر یا نویسنده باید خودشو مقید به زبان یا گویش بخصوصی کنه؟
منتظرم
همیشه اینطوری بوده تا آدم میخواد به خودش بیاد همچین میزنن تو ذوق آدم که ....
اصلا بی خیال
وبلاگ خوبی دارید
موفق باشید
قدرت آینه اییه که اگر تمام قد باشه خطرناکه باید اون رو خورد کرد تا هر کس سهمی داشته باشه
اما دغدغه ی بزرگ اینجاست که آینه شکسته جلوه کنه اما باز تو هر تیکه ش تصویر یک نفر باشه
درست فرموردید هیچ کس به قصد واگذاری قدرت رو بدست نمگیره
این مهمترین نکته این مقاله بود
ببخشید دیر خدمت رسیدم.مثل همیشه بی نظیر بود.
اراده خرد جمعی....
وبلاگ ادبی طرفه بروز شد.
با چند حکایت از عبید زاکانی منتظرم
این بار آمدم بگویم
این جا پرندگان نمی خوانند
با تمام مردگان خویش بر صخره های خاموشی
اما در کار تیز کردن پنجه های خود
چرا که یکه و تنها نوید داده اند
آزادی را ؟!
با پرندگان خاموش به روز هستم
منتظرتان هستم .
بعد از مدتی تاخیر در سر زدن میام. از این بابت پوزش.
کتاب فوق اعاده ای رو معرفی کردین. اگه یادتون باشه منم یه پست در مورد همین کتاب نوشتم. اثر فوق العاده ایه. به شدت گویا در بیان چگونگی حکومتهای توتالیتر و تک حزبی و نحوه زندگی در شرایط به شدت تحت کنترل در این نوع حکومتها. قسمتهای نحوه بازداشت و اعتراف گیری شخصیت اول داستان به شدت شبیه جریان بازداشتها و اعتراف گیری ها در همین روزهای پس از انتخابات در ایرانه! به طوری که گویا نویسنده واقعا داره فضای ایرانو به تصویر میکشه. حذف انقلابیون و صاحبان اصلی قدرت و سپس پروسه تواب سازی و حذف و اعتراف و غیره.....
خلاصه کتاب خوندنیه. پیشنهاد منم به دوستان اینه که حتما بخونن.
سبز باشید.
یکی از بزرگان می گوید: بشر در همه زمینه ها پیشرفت کرد الا علم سیاست.
خودخواهی ها،ظلم ستم , سوئ استفاده ه و.. همان است که صدها سال پیش بود لکن جامه عوض کرده اند.
یاد خاطره افتادم
درس کلیله ودمنه بود از استاد پرسیدیم سیاست یعنی چه؟ گفتند: سیاست سوار بر گرده مردم شدن است به طوریکه سوار دهنده نه تنهت ناراحت نمی شود بلکه احساس لذت هم می کند.
از الطاف هماره شما ممنونم بیشمار.
داشتم چند مطلب اخیر را میخواندم
در مطلب «دو نامه» به این عبارت برخوردم:
«و سلطنتی بسیار یاقوت در آن سامانها تاسیس کنید».
هرچه فکر کردم وجه معنایی سلطنت یاقوت را متوجه نشدم
احتمال دادم «سلطنت با قوت» باشد.
تا یار چه فرماید؟
بر راثی پور عزیز
از کامنت زیبایت
و شعر بسیار عالی
ممنونم .
با عبد یزدانم
به روزم