.

.

.

.

1984

کتاب 1984نوشتهء جرج ارول را سالها پیش خوانده بودم ،زمانی که جو جامعه غیر سیاسی بود و این همه مطلب و تحلیل سیاسی بطور ساری و جاری در جراید و مطبوعات نوشته نمی شد و دانش سیاسی من بسیار محدود بود ؛لذا نتوانستم ارتباط زیادی با آن کتاب پیدا کنم.اخیرا فرصتی شد که دوباره این اثر بسیار عمیق را مطالعه کنم و متوجه ابعادی شوم که در نوبت اول خواندن این کتاب مورد توجه قرار نداده بودم.پیش از همه با خواندن این کتاب یاد مقاله افتادم که به مناسبت پیروزی طالبان در افغانستان در هفته نامهء راه نو به سردبیری اکبر گنجی نوشته شده بود و تحلیل بسیار جالبی ارائه داده بود.

یکی از آرزوهای دوردست حکومتهائی که بر پایه ایدئولوژی بنا شده است،برپائی مدینهء فاضله و آرمان شهریست که بزعم آنان سعادت بشری را تامین کند و دنیائی از نو  با شعارهای قشنگ و فریبنده بیافریند که هیچ نقصان و انحرافی در اجزایش راه نیابد.صرف نظر از تفاوتهائی که در ایدئولوژی های مختلف وجود دارد،این آرزوی محال ،برآیند مشترک و موتور محرکهء منازعات و درگیری هائیست که مابین طبقهء حاکم و طبقهء محکوم رخ می دهد و در پشت سر جز ویرانی و تراژدی انسانی برجا نمی گذارد.برای ریشه یابی این توهم محال و دلیل اصرار بر اجرای آن به هرقیمت از نظر روان شناسی تحلیل های متفاوتی ارائه شده است ولی آنچه که از همه برجسته تر است هذیان بزرگ منشی و euphoria ناشی از کامیابی  است که اعتماد به نفس کاذبی به شخص می دهد که خود را تواناتر از آنچه هست بپندارد و هر ناممکنی را ممکن بداند.

کتاب 1984،روایت دقیق و جزء به جزء از ماهیت  و هویت این تراژدی های انسانیست که تاریخ از بدو پیدایش بشر تا به حال به کرّات شاهد آن بوده است.


کتاب 1984نوشتهء جرج ارول را سالها پیش خوانده بودم ،زمانی که جو جامعه غیر سیاسی بود و این همه مطلب و تحلیل سیاسی بطور ساری و جاری در جراید و مطبوعات نوشته نمی شد و دانش سیاسی من بسیار محدود بود ؛لذا نتوانستم ارتباط زیادی با آن کتاب پیدا کنم.اخیرا فرصتی شد که دوباره این اثر بسیار عمیق را مطالعه کنم و متوجه ابعادی شوم که در نوبت اول خواندن این کتاب مورد توجه قرار نداده بودم.پیش از همه با خواندن این کتاب یاد مقاله افتادم که به مناسبت پیروزی طالبان در افغانستان در هفته نامهء راه نو به سردبیری اکبر گنجی نوشته شده بود و تحلیل بسیار جالبی ارائه داده بود.

یکی از آرزوهای دوردست حکومتهائی که بر پایه ایدئولوژی بنا شده است،برپائی مدینهء فاضله و آرمان شهریست که بزعم آنان سعادت بشری را تامین کند و دنیائی از نو  با شعارهای قشنگ و فریبنده بیافریند که هیچ نقصان و انحرافی در اجزایش راه نیابد.صرف نظر از تفاوتهائی که در ایدئولوژی های مختلف وجود دارد،این آرزوی محال ،برآیند مشترک و موتور محرکهء منازعات و درگیری هائیست که مابین طبقهء حاکم و طبقهء محکوم رخ می دهد و در پشت سر جز ویرانی و تراژدی انسانی برجا نمی گذارد.برای ریشه یابی این توهم محال و دلیل اصرار بر اجرای آن به هرقیمت از نظر روان شناسی تحلیل های متفاوتی ارائه شده است ولی آنچه که از همه برجسته تر است هذیان بزرگ منشی و euphoria ناشی از کامیابی  است که اعتماد به نفس کاذبی به شخص می دهد که خود را تواناتر از آنچه هست بپندارد و هر ناممکنی را ممکن بداند.

کتاب 1984،روایت دقیق و جزء به جزء از ماهیت  و هویت این تراژدی های انسانیست که تاریخ از بدو پیدایش بشر تا به حال به کرّات شاهد آن بوده است.

جرج اول با آگراندیسمان زندگی روزانهء یکی از کارمندان جزء این سیستمهای توتالیتر ،و بازگوئی تاثرات و احساسات او ،ما را به عمق این جوّ سرشار از دروغ، نفرت و قطب بندی می برد.

قهرمان داستان که در دنیای قالبی همچون هزاران همسان خود زندگی می کند و لحظه لحظه اش در زیر تسلط ناظر کبیر و حزب حاکم سپری می شود به مرور زمان و با مشاهدهء تفاوت حقیقتها و آنچه به عنوان واقعیت به خورد او می دهند دچار تعارض  و تردید می شود و سعی می کند رفتاری خلاف رفتار دیکته شده در پی گیرد ولی توسط مامورین دولتی دستگیر شده و به عنوان چهره ای نامطلوب و خائن طرد و مجازات می شود.

    همانگونه که سنگ بنای این آرمانشهر کذائی توهم بیمار گونه ای بیش نیست،مجریان این شعارها بتدریج در این توهم خود پای می فشارند که آنرا واقعیت و حقیقت مطلق فرض می کنند وچون در عملی کردن اوهام و  اندیشه های بیمار گونهء خود به موانع عملی برخورد می کنند دچار پارانویا و سوء ظن مطلق شده همه موانع را توطئه های دشمن پنداشته و با تسری دادن سوء ظن و بدگمانی خود به طبقهء محکوم،  جهنمی دهشتبار و مخوف  می آفریند که سایه دار و کابوس عقوبتش بر سر مردم تحت سلطه سنگینی می کند.و این دور و تسلسل تکرار می شود تا ماشین سرکوب و قلع و قمع دستگاه حاکم فرسوده شود و طبقهء حاکم به نحوی سرنگون شوند.

مهمترین ظرافت جرج ارول در روایت این داستان تصویر کردن میزان سلطه طلبی بی حد و حصر حزب حاکم است که حتی از حریم شخصی و خصوصی افراد نمی گذرد و با نصب تله اسکرین در هر خانه علاوه بر پخش اخبار یکسویه و جانبدارانه ،احساسات طرف خطاب خود را ثبت می کند و لحظه ای از مراقبت غافل نمی شود!

غافل از این که وجود این سیطره و سلطه بدلیل الاستی سیته روحیه آدمی بطور اجتناب ناپذیری مخالفت بر انگیز است.انسان رباتی بی اراده نیست که جزء به جزء زندگیش بر اساس برنامه ای از پیش ساخته پیش برود و عقل سود و زیان اندیش او همیشه در عرض این سلطه و سیطره قد علم می کند.به همین دلیل است که قهرمان داستان در اولین فرصتی که بدست می آورد مراتب نفرت خود را از ناظر کبیر با نوشتن مرگ بر ناظر کبیر اظهار می کند.

مهمترین فراز این رمان ،گفتگوی بازجوی حزب با قهرمان داستان است ک به نوعی به تحلیل رفتاری این احزاب می پردازد:

-حالا به من بگو که"چرا "به قدرت می چسبیم.انگیزهء ما چیست؟چرا باید در طلب قدرت باشیم؟

خودم جواب سوالم را برایت می گویم.و آن اینست که حزب فقط به خاطر خودش قدرت را می جوید.ما به خیر و صلاح دیگران علاقه نداریم.تنها و تنها به قدرت علاقه مندیم.نه ثروت یا تجمل یا طول عمر یا خوشبختی.فقط قدرت،قدرت محض.اینکه قدرت محض چیست الآن می فهمی.فرق ما با الیگارشی های گذشته در اینست که می دانیم چه می کنیم.تمام الگارشی های دیگر ،حتی آنها که شبیه ما بودند ترسو و محافظه کار بودند.نازی های آلمان و کمونیستهای روسیه به لحاظ روش خیلی به ما نزدیک بودند اما هیچگاه شهامت باز شناسی انگیزه هایشان را نداشتند.آنها وانمود می کردند یا حتی عقیده مند شدند که قدرت ناخواسته و برای زمانی محدود در دست گرفته اندو دم دست بهشتی خوابیده اند که در آن انسانها آزاد و برابر می شدند .ما این گونه نیستیم.ما می دانیم هیچ کس قدرت را به قصد واگذاری آن بدست نمی گیرد.قدرت وسیله نیست،هدف است.

کتاب قطور تاریخ ،مشحون از فصول و بخشهائیست که به جنایات و اعمال غیر انسانی این منجیان کذائی اختصاص دارد منجیانی که در هر عصر و دوره ای با پرچمی متفاوت ظهور کردند اما به جای آرمانشهر دوزخی از عقده ها و نفرتهای بیمار گونه شان ساختند.مادام که ارادهء خرد جمعی در جامعه حاکم نباشد بسیارند ساده لوحانی که فریفته  این شعارهای  قشنگ شوند و هیمه های این دوزخ خود خواسته را بیفروزند

!! نوشته شده توسط محمد رضا راثی پور | 0:55 | شنبه بیست و پنجم مهر 1388 • 42 نظر

نویسنده: احمد
شنبه 25 مهر1388 ساعت: 1:27
مطلب مفید و خواندنی ای بود.

نویسنده: آذرین
شنبه 25 مهر1388 ساعت: 1:56

نویسنده: مهدی فر زه
شنبه 25 مهر1388 ساعت: 9:50

نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی زاده
شنبه 25 مهر1388 ساعت: 11:47
سلام..عزیز صمیمی بزرگوارم جناب رانی پور مطلب مهمی از کتاب فوق استخراج فرمودیداز این نظر یه پرداز بزرگ..مضمون متعالی را مطرح فرمودید....خویشتن را برای همه خواستن...
نکته وفلسفه جهانی وعرفانی است..البته قبلا افلاطون مدینه فاضله را نوشته بود
واندیشه خورا برای تعالی بشر.جهت رضای خدا... پیامبر اکرم ومولاا علی ع..تاکید فرموده بودند 
........... 
توبا عطر حضور خود شکوفا مکنی ما را
کویرم...با محبت مثل دریا میکنی ما را
...........
به خلوت تنهایی شاعر جنوبی خوش آمدی صمیمی بزرگوار
سلامی از دیار نخل ها واز کرانه خلیج فا رس..به دوست دریا دلم.....
عطر دلنشین پیامت دل وجانم را صفا داد..وگلواژه ی نقد معطرت به 
شعرم شکوفایی وطراوت بخشید..قلم وقدمت همیشه ی ایا م سبز
...........

نویسنده: فرزانه
شنبه 25 مهر1388 ساعت: 15:22
سلام 
وقتی عنوان پست را دیدم فکر کردم حالا وقتش است که دوباره بروم سروقت کتاب اورول و دوباره بخوانمش بعد دیدم شما هم به همین موضوع اشاره کرده اید من هم سالها پیش کتاب را خوانده ام ولی انگار برخی کتابها تاریخ مصرف ندارند و باید بارها آنها را خواند
برداشت بزرگی که از این کتاب می شود کرد این است که هر ایدئولوژیی با قوانین خودساخته اش عاقبت خودش را خفه می کند

نویسنده: اصلاح طلب
شنبه 25 مهر1388 ساعت: 18:7
سلام.
خوبین؟
خیلییییییییی دلم می خواد این کتاب رو بخونم.
خیلی هم تعریفش رو شنیدم اما نمی دونم چرا وقتش رو پیدا نمی کنم اما در اسرع وقت حتما میگیرمش.
اما در جوامع توتالیتر من معتقدم چون ایدئولوژی حاکم بیشتر شبیه توهمات فانتزی ساخت به قول شما مدینه فاضله هست همیشه هم در همان صورت خواهد ماند...و هیچگاه به واقعیت مبدل نخواهد شد..

به هر حال قدرت مسئله ایست که باید برای دسترسی به آن محتاطانه تر برخورد کرد...

نویسنده: لطف الله
شنبه 25 مهر1388 ساعت: 22:57
دوست عزیز ارول جزو معدود نویسندگانی است
که با دوکتاب خود مزرعه حیوانات و 1984برای همیشه
جاودانه شدند
هردو کتاب از درد مشترک تمام انسانها و انقلابها می گویند

نویسنده: شیدا
شنبه 25 مهر1388 ساعت: 22:58
سلام استاد

بازم مثل همیشه شرمنده محبتتون کردید بنده رو

سپاس و درود

نویسنده: عدالتخواه
شنبه 25 مهر1388 ساعت: 23:47
سلام
"منجیانی که در هر عصر و دوره ای با پرچمی متفاوت ظهور کردند اما به جای آرمانشهر دوزخی از عقده ها و نفرتهای بیمار گونه شان ساختند.مادام که ارادهء خرد جمعی در جامعه حاکم نباشد بسیارند ساده لوحانی که فریفته این شعارهای قشنگ شوند و هیمه های این دوزخ خود خواسته را بیفروزند"
البته تاریخ از این افراد به عنوان منجی یاد نکرد!!! بله تاریخ پر از داستان هایی در مورد افرادی با ارمان های بزرگ وتوان فکری کوچک بود ونتیجه اش همان که فرمودید شد ولی در تاریخ نسخه هایی دارمم که بودند ادم هایی بزرگ که درمیان مردمانی با اندیشه های کوچک زندگی می کردند واتفاقا در ان عصر مردمانشان همین صحبتها را راجع به ان ها می کردند وفقط تاریخ بود که حقانیتشان را ثابت کردعلی (ع) خود بزرگ ترین مثال تاریخی ماست
تاریخ ما با تاریخ غرب فرق دارد همان طور که تعاریف ما با انان فرق دارد !!!
والعاقبة للمتقین

نویسنده: سردبیر نارنج سبز سیاسی اجتماعی
یکشنبه 26 مهر1388 ساعت: 0:11
سلام
ممنون از پیامتان
یکی از دوستانم میگفت آدم باید در اندیشه ایده آلیست باشه ولی در عمل رئالیست عمل کنه!
منظور اورل همینه؟
اگه لینک فارسی کتاب را هم بذارید ممنون میشیم
چند نفری دعاتون میکنیم

نویسنده: امین
یکشنبه 26 مهر1388 ساعت: 5:44
با درود خدمت دوست گرامی، جناب راثی پور؛
بسیار برایم تعجب آور بود وقتی که مطلب را خواندم. هفتهء گذشته و بعد از تماشای دو فیلم قدیمی، که یکی از آنها بر اساس همین رمان بود، به صرافت بازخوانی آن کتاب افتادم. این بار البته از روی متن اصلی اش و تازه دیروز تمامش کردم !! البته کتاب را از کتابخانه امانت گرفتم( بعد از کتاب سوزانی که سال 60 بنا بر آنچه افتد و دانی انجام دادم، دیگر دلم نیامد کتاب بخرم تا روزی بالاجبار با دست خودم، بکشم اش).

چند وقت پیش با دوستی که به حق شعر و ادبیات داستانی ایران را می فهمد، صحبت می کردم و معترض و ناراحت از اینکه چرا اشخاصی مثل او که تسلط کافی بر زبان انگلیسی دارند دستی برای ترجمه و شناساندن کارهای فارسی نمی کنند. پاسخی از سر درد داد که مرا هم رنجاند، گفت: ادبیات ما یا آنقدر بومی است که دیگری نمی تواند با آن همپنداری کند یا اگر سعی داشته که از چهارچوب صرفاً ایرانی خود برهد، در میان این همه متن اعلا که در دست رس هست، به کودکی بیش نمیماند...

نویسنده: امین
یکشنبه 26 مهر1388 ساعت: 6:6
... اگر از قضیهء نوین ادبیات تنها برای ادبیات بگذریم ( و این که دیگر رمان ها قابلیت پیام رسانی سیاسی و ساختارسازی اجتماعی را ندارند؛ همان هنر تنها برای هنر!)، رمان های از دست 1984، به نوعی کالبدشکافی ساختار سیاسی و نوع تفکر حاکمیت هایی است که در زمان خود در حال انسجام بودند. به گفتاری دیگر، زنگ خطرهایی را در کناره های مسیر حرکت جامعه با حدس، گمان و اخلاق شناسی انسانی کاشته اند؛ آن هم در قالبی همزادگرا. در یک متن سیاسی بر پایهء حقایق، حتی اگر یک مقاله باشد، انسان به صورت گزیده، به کنش یا واکنش سیاسی یک فرد یا گروهی از افراد، فکر می کند. در رمان اما وقایع ممکن است هرگز اتفاق نیافتند، با این وجود خواننده به همراه قهرمانان داستان و با آنان تمامی اما و اگرها را زندگی می کند و این برایش به مثابهء یک تجربه ذخیره می شود. این است که با لمس یکی از اتفاقات مجازی داستان در زندگی، توان بررسی و حدس ادامهء آن را در خود بیابد. حکومت دموکراسی، مانند هر حاکمیت دیگری، میل به انحصار قدرت دارد. تنها مزیتش این است که ابزار ناقد و بازدارندهء خود را خفه نمی کند. امید اینکه در ایران ما هم 1984 هایی نوشته شوند و تجربهء ناکرده ای برای ملت ما و شاید دیگر ملل باشند. تا آن روز !

نویسنده: دست خیال
یکشنبه 26 مهر1388 ساعت: 9:59
این روزها عجیب دلم میخواهد باز هم قلعه حیوانات و 1984 را بخوانم و به تطابق شرایط آن زمانها و امروز بیندیشم.هر چه بیشتر می گذرد بیشتر به این بحث تکرار تاریخ فکر می کنم و چرایی اش.
راستی داستان بلند میرا هم اثر جالبی است در همین راستا.

نویسنده: ققنوس خیس
یکشنبه 26 مهر1388 ساعت: 10:23
سلام دوست من.
1984 واقعا محشره ... من 4 تا کتاب از اورول خوندم ولی این یکی یه چیزه دیگه س ...
ممنون که در موردش نوشتی... منم در مورد یه کتاب نوشتم.

به این روزهای ما هم خیلی می خوره

نویسنده: سیاوش
یکشنبه 26 مهر1388 ساعت: 17:10
این کتاب دقیقا آیینه امروز ماست. فقط با این تفاوت که شکنجه گران می توانند روی اشخاص تاثیر بگذارند اما به دلیل وسایل ارتباطی نوین قادر به تاثیر روی جامعه نیستند.
هر چند خواندن این کتاب را من هم به همه توصیه می کنم.

نویسنده: اورنگ زیب
یکشنبه 26 مهر1388 ساعت: 17:24
درود بر رانی پور عزیز !
راستیش این کتاب رو نخوندم ، اما کوشش میکنم بخونمش.
ممنون که خبر کریدد و ببخشید که دیر کردم.
فرصت داشتین سر بزنین تازه آپ کردم

نویسنده: مسعود ناظم رعایا
یکشنبه 26 مهر1388 ساعت: 20:56
سلام برادر مهربان حالا که هر کسی یک صحبتی کرده من هم یک کتاب بسیار ارزشمند تر از کتاب اورول معرفی می کنم و ان کتاب روح پراگ’ است که شامل بیست مقاله از ایوان کلیما، نویسنده چک تبار، که در برگیرنده‌ نگاه او به سیاست، هنر، ادبیات و شهر است.مخصوصا ان ترجمه ای را بخوانید که خشایار دیهیمی انجام داده است زیاده عرضی نیست بدرود

نویسنده: آذرین
یکشنبه 26 مهر1388 ساعت: 23:48
وبت همیشه خواندنی و خودت همیشه دوست داشتنی ..

از خادم اهرمن چرا 

دیدن فرمائید .

نویسنده: احمدی
دوشنبه 27 مهر1388 ساعت: 11:24
سلام.

نویسنده: دررودی
دوشنبه 27 مهر1388 ساعت: 11:40

نویسنده: حمید جباری
دوشنبه 27 مهر1388 ساعت: 16:7
"آذربایجانین گورکملی موسیقیچی لرینین سسلری"نی موسیقی میز و یارادیجی لیغلاری حاققیندا آمان تئللو بلوگوندا دینله یه بیلرسیز.
حاجی بی لی
جاهانگیر جاهانگیراو...

نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)
دوشنبه 27 مهر1388 ساعت: 20:3
سلام
خوب شما هم از آن دوستان با ذوق هستید دیگه...
خیلی ممنونم
راستی میتونید جواب حافظ رو هم بخونید...
..
در سرزمین شما همیشه نوشته ها نشان میدهند که چطور اهل مطالعه اید
البته داغ دل من تازه میشود که اصلا فرصت خواندن ندارم

نویسنده: فریادیاسکوت
دوشنبه 27 مهر1388 ساعت: 20:20
کمتر از تحسین لایق شما نیست ....

نویسنده: مسافر
دوشنبه 27 مهر1388 ساعت: 22:36


بامهر همیشه وبلاگت را مرور میکردم ولی از بال فراموشی در پرواز نموانستم به هم لینک بودنت طالب شوم 
واینبار دوست دارم که اگر پسندی از شما داشتم مارا هم به خوان وبلاگت دعوت نما منتظر دعوت نامه وما با کله دویدن به سویت را دارم 
دوست دار وبلاگت مسافر سیاست یعنی چه؟ ((وبلاگ دوقلو))
-.13572033
blogfa.com
+++++++++++++++

gowara.blogfa.com
=============

نویسنده: یه غریبه
سه شنبه 28 مهر1388 ساعت: 11:36
سلام - دوست دارم اضافه کنم بخاطر همین نکاته که شاید خواننده عادی هم زیبایی های این رمان رو بخوبی حس می کنه .
در رتبه بندی هایی که موسسات و افراد مختلف از رمان های برگزیده تاریخ می کنند این رمان معمولا جزو 100 رمان برتر شناخته میشه . از جمله اخیرا در نظر سنجی نیوزویک بعد از رمان جنگ و صلح عنوان دوم رو کسب کرده بود .
شاد باشید

نویسنده: آذرین
سه شنبه 28 مهر1388 ساعت: 14:5
سلام 

راثی پور عزیز و بزرگوار 

با کرامت انسان 

به روزم 


نویسنده: محمد یزدی زاده
سه شنبه 28 مهر1388 ساعت: 15:6
باسلام و خسته نباشید. با مطلب زیر به روزم.

اجرای طرح تحول اقتصادی رفع تکلیف یا حل مشکل؟

نویسنده: ازاورادگل سرخ
سه شنبه 28 مهر1388 ساعت: 22:17
این رمان یکی از بهترین کارهای سیاسی در دوره ی معاصر است . خصوصا برای ما ایرانی ها که الان همچین وضعی را داریم تحمل می کنیم .اتفاقا چند وقت پیش فیلمی را که براساس همین رمان ساخته شده بود دیدم .بسیار عالی اقتباس کرده بود .رمان که الحق خواندنی است ولی فیلم "1984" هم دیدنی است .

نویسنده: شیدا
چهارشنبه 29 مهر1388 ساعت: 13:40
سلام بر استاد عزیزم,جناب راثی پور

چون همیشه به انتظار نفس گرمتون توی نسیم عشق هستم

آپ جدید.

نویسنده: شیدا
چهارشنبه 29 مهر1388 ساعت: 16:6
سلام استاد راثی پور عزیز

ممنونم از نظر ارزشمند شما.

به واقع دلسوزی شما عزیزان است که مایه امید و سرمایه گران بهایی در کارم.

ولی باید خدمتتون عرض کنم ,اولین بار است و اولین نفری هستید که اشعار چهارتایی یا به قول شما دو لتی را منوط به اتمام در یک لت میدانید.اصولا در غزل هر دو لت یا دو مصراع به هم وابستگی معنایی دارند

از سعدیست در همین وزن

روز همه سر بر کرد از کوه و شب ما را

سر بر نکند خورشید الا ز گریبانت

یا

دیگر نتوانستم از فتنه حذر کردن

آنگه که در افتادم با قامت فتانت


یا در غزلی دیگر

مه روی بپوشاند.خورشید خجل ماند

گر پرتوی نور افتد بر طارم افلاکت 

و.......

نویسنده: شیدا
چهارشنبه 29 مهر1388 ساعت: 16:9
قصدم دفاع از کار خودم نیست,ولی تا حالا این گفته شما رو نشنیده بودم.

اگه اشتباه میکنم,تصحیح بفرمایید.

نویسنده: آذرین
چهارشنبه 29 مهر1388 ساعت: 18:35
راثی پور عزیز 

خیلی محبت کردی آن دو بیت زیبا را برایم گذاشتی 

ممنون از جنابعالی 

ضمنا 

به وبلاگ شاعران معاصر ایران زمین هم یک سری بزن 

از دوستان عزیزی چون کریم فرزاد فر و شیدا غزلهائی منتشر کرده . 

از من هم غزل بیکران درج است . 

نشانی http://shaeran-shaeran.mihanblog.com


نویسنده: شیدا
چهارشنبه 29 مهر1388 ساعت: 23:11
سلام
حسابی منو شرمنده کردی جناب راثی پور.
یه جورایی بد متوجه شده بودم.الان فهمیدم.حق با شماست.کاملا درسته.ممنون از تذکر بجای شما.
سعی میکنم در کارای بعدی لحاظ کنم.
جناب راثی پور.....
تو کامنتام دو تا از دوستان(هاشمی زاده) و (بلبل)نظراتی دارن که میخوام نظر شما رو هم بدونم.
مخصوصا در رابطه با زبان شعر.اینکه آیا شاعر یا نویسنده باید خودشو مقید به زبان یا گویش بخصوصی کنه؟

منتظرم

نویسنده: Maryam
پنجشنبه 30 مهر1388 ساعت: 9:42
سلام 
همیشه اینطوری بوده  تا آدم میخواد به خودش بیاد همچین میزنن تو ذوق آدم که .... 
اصلا بی خیال 
وبلاگ خوبی دارید 
موفق باشید 

نویسنده: احسان افشاری
پنجشنبه 30 مهر1388 ساعت: 10:25
تشکر و تحسین بابت این نگاه انتقادی ظریف .
قدرت آینه اییه که اگر تمام قد باشه خطرناکه باید اون رو خورد کرد تا هر کس سهمی داشته باشه
اما دغدغه ی بزرگ اینجاست که آینه شکسته جلوه کنه اما باز تو هر تیکه ش تصویر یک نفر باشه
درست فرموردید هیچ کس به قصد واگذاری قدرت رو بدست نمگیره 
این مهمترین نکته این مقاله بود

نویسنده: علی(وبلاگ ادبی طرفه)
پنجشنبه 30 مهر1388 ساعت: 12:9
سلام جناب راثی پور
ببخشید دیر خدمت رسیدم.مثل همیشه بی نظیر بود.
اراده خرد جمعی....
وبلاگ ادبی طرفه بروز شد.
با چند حکایت از عبید زاکانی منتظرم 

نویسنده: محمدرضا . م
پنجشنبه 30 مهر1388 ساعت: 19:3
درود رفیق
این بار آمدم بگویم 
این جا پرندگان نمی خوانند 
با تمام مردگان خویش بر صخره های خاموشی 
اما در کار تیز کردن پنجه های خود
چرا که یکه و تنها نوید داده اند 
آزادی را ؟!
با پرندگان خاموش به روز هستم 
منتظرتان هستم .

نویسنده: سویدا
پنجشنبه 30 مهر1388 ساعت: 20:52
سلام.
بعد از مدتی تاخیر در سر زدن میام. از این بابت پوزش.
کتاب فوق اعاده ای رو معرفی کردین. اگه یادتون باشه منم یه پست در مورد همین کتاب نوشتم. اثر فوق العاده ایه. به شدت گویا در بیان چگونگی حکومتهای توتالیتر و تک حزبی و نحوه زندگی در شرایط به شدت تحت کنترل در این نوع حکومتها. قسمتهای نحوه بازداشت و اعتراف گیری شخصیت اول داستان به شدت شبیه جریان بازداشتها و اعتراف گیری ها در همین روزهای پس از انتخابات در ایرانه! به طوری که گویا نویسنده واقعا داره فضای ایرانو به تصویر میکشه. حذف انقلابیون و صاحبان اصلی قدرت و سپس پروسه تواب سازی و حذف و اعتراف و غیره.....
خلاصه کتاب خوندنیه. پیشنهاد منم به دوستان اینه که حتما بخونن.
سبز باشید.

نویسنده: آذرین
جمعه 1 آبان1388 ساعت: 10:49
سلام 

بر راثی پور عزیز و بزگوار

با 

حاجی به تزویر 

به روزم 


نویسنده: یک معلم
جمعه 1 آبان1388 ساعت: 13:25
سلام دوست بزرگوار

یکی از بزرگان می گوید: بشر در همه زمینه ها پیشرفت کرد الا علم سیاست.
خودخواهی ها،ظلم ستم , سوئ استفاده ه و.. همان است که صدها سال پیش بود لکن جامه عوض کرده اند.
یاد خاطره افتادم

درس کلیله ودمنه بود از استاد پرسیدیم سیاست یعنی چه؟ گفتند: سیاست سوار بر گرده مردم شدن است به طوریکه سوار دهنده نه تنهت ناراحت نمی شود بلکه احساس لذت هم می کند.

نویسنده: ابن محمود
جمعه 1 آبان1388 ساعت: 20:53
سلام مؤمن!
از الطاف هماره شما ممنونم بی‌شمار.
داشتم چند مطلب اخیر را می‌خواندم
در مطلب «دو نامه» به این عبارت برخوردم:
«و سلطنتی بسیار یاقوت در آن سامانها تاسیس کنید».
هرچه فکر کردم وجه معنایی سلطنت یاقوت را متوجه نشدم
احتمال دادم «سلطنت با قوت» باشد.
تا یار چه فرماید؟

نویسنده: آذرین
جمعه 1 آبان1388 ساعت: 22:35
سلام 

بر راثی پور عزیز 

از کامنت زیبایت 

و شعر بسیار عالی 

ممنونم . 

با عبد یزدانم 

به روزم 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد