عنوان مجموعه اشعار : لب مهتابی اندوه
شاعر : محمد راثی
عنوان شعر اول : دوبیتیدوبیتی :
لب دریا به موجی، صخره می گفت :
که از بی تابی تو، خوابم آشفت
جوابش را، غریوی زد کف آلود :
مگر با این تلاطم، می توان خفت!
عنوان شعر دوم : رازنیمایی :
آن واژه رازناک سحر آمیز،
آن واژه کجاست،
من نمی یابم
آن معجزه، اسم اعظم جاوید
تعقید و غموض را گشاینده
آن واژه کجاست تا پلی باشد
بین من بی مخاطب امروز
با نسل علاقه مند آینده
عنوان شعر سوم : کیش و ماتD R:
چهار پاره :
آن خاربوته ام که در این کوره راه پرت
جز قهر تند باد نصیبی نبرده ام
آدم اگر عقوبت عصیان خود کشید
با من چه جرم بود که سیبی نخورده ام
بذر هزار شبهه فشاندند در دلم
بذر هزار پرسش بی پاسخ از ازل
تخدیر عافیت طلبی کارساز نیست
وقتی که این سوال خروسی ست بی محل
ناظر به این تسلسل و تکرار فاجعه
قادر به هیچ کار نبودن -عذاب من -
هر روز در خیال خودم می شوم شهید
تمکین این معارضه -سرب مذاب من -
اندیشه رهایی این بندیان خطاست
تقدیس می کنند چو زنجیر خویش را
هر مهره ای اگر که به میدان بیاوری
تکرار می کند فقط این مات و کیش را