.

.

.

.

نگاهی به شعر سکوت/سروده استاد مهدی عاطف راد/محمد رضا راثی پور




در قلب هر سرود سکوتیست راز ناک
خنیاگر ترانه‌ی افسوسهایمان
سرمی‌کشد از آتش خاموش یادها
ناگفته‌های خاطره را می‌کند بیان.

بگذار تا سکوت
گویای حرفهای نگفته
نجوای رنجهای نهفته
باشد میان ما.

بگذار تا سکوت
چون شعله سرکشد
اخگرفشان شود
اینک میان ما.

من از سکوت در شب تاریک انتظار
یک آسمان ستاره‌ی تابنده ساختم
هم‌چون شهاب در شب اندوه سوختم
خورشیدوار در تب حسرت گداختم.

 آذر 1392

 هر هنر مند خلاقی که در تعارض بین ایده آلها و رئالها زندگی می کند ،سعی دارد با کمک تخیلش بین آنچه که هست و آنچه که باید باشد پلی بر قرار کند.به عبارت دیگر تخیل همان خلاقیت با لقوه است که در آفرینش اثر هنری به فعل در می آید.

آنجا که شاعر در فضای بسته تهدید ها و تعصب ها می خواهد از تشویش ها و دلهره هایش حرف بزند دست به دامن سمبولیسم و سور رئالیسم می شود.و عناصری را بر می گزیند که ما به ازای محیط اطراف شاعر باشد.اینجاست که شب و سکوت مظهر بدی و ترس و اختناق می شود و آواز و سپیده مظهر و نماد رهائی و آزادی

 

 

شعر معنا گرا خواه نا خواه جانبدارانه است و چالش بر انگیز.و هرچه شاعر بتواند نیتش را پشت لفافه ها و تاویل پذیری ها پنهان کند موفق ترست و بهتر خود را از زیر ذره بین ممیزی نجات می دهد..

شعر سکوت استاد عاطف راد یکی از این قبیل اشعار موفق است .تم غالب اشعار جناب عاطف راد معنا گرائی و گرایش صریح به پیام دهی است اما این شعر استثنائا حالتی تاویل پذیر دارد .

شاعر محترم سعی کرده است در این شعر پیام خود را در لابلای ترکیب ها و تصویر ها پنهان کند.

بطور کلی این قبیل اشعار از حیث پرداخت شبیه قصیده هستند .همانطور که در قصیده شاعر ابتدا از تشبیب و مقدمه چینی شروع می کند در این مایه  اشعار ابتدا مقدمه  و تصویری فرعی مطرح می شود :

 

نوش لب لعل تو قیمت شکرّ شکست

چین سر زلف تو رونق عنبر شکست

نوبت خوبی بزن هین که سپاه خطت

کشور دیگر گشاد لشکر دیگر شکست

نسخه زلف تو برد آنکه بر اطرف صبح

طره میگون شب خم به خم اندر شکست

 

نقطه پیوند مقدمه و مقصود شاعر  بیت براعت استهلال است:

 

.....خسرو فیروز شاه آنکه به بزم و به رزم

بذلش لشکر فزود باسش لشکر شکست

 

 

بند اول شعر روایتیست رمز آلود که پر انرژی بیان شده است:

 

 در قلب هرسکوت سرودی‌ست رازناک
خنیاگر ترانه‌ی افسوسهایمان
سرمی‌کشد از آتش خاموش یادها
ناگفته‌های خاطره را می‌کند بیان

 

هر چند تم روائی ایجاب می کند که در سطر سوم و چهارم نیز ارجاعی به سکوت داده شود که ازآتش خاموش یاد ها سر می کشد و ناگفته های خاطره را بیان می کند.احتمالا دلیل  شاعر در این مورد خاص   رعایت ایجاز بوده است.البته همیشه مواردی پیش می آید که شاعر در انتخاب  بین ایجاز و اقناع معنی دچار تردید می شود  . پاره ای از شاعران  مثل مرحوم م.آزاد و مرحوم حقوقی از توضیح های تو در تو و به تعبیر هوشنگ گلشیری غلت و واغلت استفاده کرده اند مثل

       

از خواب صبح می پرم از خواب روستا

از خاک از صدای قدیمی

_از خواب از صدای خروسی پریده ام_

مهتاب می پرد

یک پیشنهاد این است که راز ناک به قرینه معنوی حذف شود تا فاعلیت آن در سطر های دوم و سوم و جهارم بارز تر شود.

بند دوم و سوم بیشتر حالت ربط دهنده دارند:

بگذار تا سکوت
گویای حرفهای نگفته
نجوای رنجهای نهفته
باشد میان ما.

بگذار تا سکوت
چون شعله سرکشد
اخگرفشان شود
اینک میان ما

 

از لحاظ فرم و ساختار بند دوم و سوم ضعیفتر از دیگر بند ها می نماید.نخست بدلیل صریح تر شدن لحن شاعر، دوم بدلیل ضعف تالیف سطر" باشد میان ما " .بهر حال باتوجه به  دامنه آزادی شاعر در کوتاه و بلند تر کردن مصراع امکان انتخاب گزینه های بهتری هم وجود داشت.حتی به نظر من بهتر بود بدلیل مکمل بودن معنای هم  این دو بند تبدیل به یک بند می شد. رعایت زبان معیار در شعر نیمائی یک اصل است.با توجه به باز بودن دست  شاعر در کوتاه و بلند کردن مصراع ها ،پس و پیش کردن کلمات به اقتضای وزن و استفاده از کلمات مخفف بهتر است حالت استثنا داشته باشد.پیشنهاد من این است که می توان از تکرار سطر اول استفاده کرد و چنین نوشت


در قلب هر سکوت سرودیست

گویای رنجهای نهفته

نجوای دردهای نگفته


البته در پسند و سلیقه جائی برای مناقشه وجود ندارد.البته اشکال این بند پیشنهادی این است خدشه ای در عنصر  مورد استفاده شاعر -یعنی آتش- که در هر سه بند تکرار شده است ایجاد می شود.البته آنچه بنده جسارتا عرض کردم یک پیشنهاد است .

 

 

من از سکوت در شب تاریک انتظار
یک آسمان ستاره‌ی تابنده ساختم
هم‌چون شهاب در شب اندوه سوختم
خورشیدوار در تب حسرت گداختم

 

بند پایانی بسیار زیبا و حساب شده تمام می شود و منظور شاعر را از مقدمه چینی بند اول تشریح می کند.

بنده فکر می کنم که این شعر حالت بداهه سرائی داشته یعنی در ابتدا مضمونی به ذهن شاعر رسیده است بدون اینکه تعمدی وجود داشته باشد و بعدا مضمون پرورده شده و به این شکل آمده است که البته تجربه موفقی در کارهای جناب عاطف راد است و استثنائی در کار های شاعر محترم محسوب می شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد