.

.

.

.

معرفی از نیل و آفتاب/سروده محسن صلاحی راد/محمد رضا راثی پور




پیشنهادات و ابداعاتی که مرحوم نیما یوشیج در عرصه ادبیات مطرح کرد تنها محدود به کوتاه و بلند کردن مصراعها و تغییر محل قافیه نبود .شاید از یک نظر مهمترین اقدام نیما اهمیت دادن به فرم و کمپوزیسیون منحصر به فرد برای هر شعر بود که موجب افتراق شعر نو از شعر قدیم می شد.چرا که قالب های قدیمی تنها امکان طبع آزمائی در فرم های از پیش تعیین شده و بی انعطاف را به شاعر می داد.

البته این ابداع نیما در نتیجه سالها ممارست و تجربه حاصل شده و تنها در آخرین شعرهایش که اتفاقا جزء درخشان ترین شعرهای نیما بود نمود پیدا کرد.لذا در بررسی اشعاری که در قالب نیمائی سروده شده است باید به این مولفه نیز توجه شودو اصولا وجه تمیز یک شاعر مسلط و آشنا با مبانی شعر نو با یک شاعر تازه کار همین رعایت مبانی ست.و بدون بررسی شعر از لحاظ فرم نمی توان در مورد ایجاز و افاده معنی یک شعر نیمائی نظر داد.

متاسفانه اکثر اشعاری که امروزه در قالب نیمائی عرضه می شود بیان سر راست و بدون ظرافت یک موضوعی با حداقل چند تصویر ابتدائی و تکراری است که خواننده را در همان سطرهای اول از ادامه شعر منصرف می کند.حال آنکه خلق شعری با فرم و ترکیب بندی متناسب پشتوانه و قابلیتی می طلبد که جز با سواد و سالها ممارست و تجربه حاصل نمی آید.

یکی از معدود شاعران نیمائی سرا که این ظرائف را در مدنظر دارد و به واسطه قریحه سرشار و سواد ادبی خود از عهده عبور از این مضایق برآمده است جناب محسن صلاحی راد است که با انتشار مجمموعه شعر "از نیل و آفتاب" نشان داد که هنوز چشمه شعر نیمائی خشک نشده و این جریان هرچند بی هیاهو ولی زلال و شفاف ادامه دارد و چشم انداز هائی فریبنده را فراروی علاقه مندان شعر نو عرضه می کند.

صلاحی راد کیمیا گریست که که با ترکیب واژه های معمولی اکسیری جادوئی می آفریند:

 

گاهی به جای ابر

گاهی به جای باد

سهم من از تمام تو این واژه های تار

این واژه های خالی

                         و بی رنگ

                                      و نابکار

در اشعار این مجموعه بیشتر ردپا و تاثیر دوشاعر بزرگ دیده می شود.نخست مرحوم م.آزاد که صلاحی بازی های خلاقانه زبانی و تکرار و تاکید و خلق  تصاویر لابیرنتی را که موجب ایجاد عمق و ابهام در شعر می شود از آزاد فراگرفته است:

 

گاهی فقط صدای تو می آید

گاهی فقط صدای تو زیباست

گاهی فقط صدای تو با گوش آشناست

اما گاهی صدای تو

اصلا به گوش کس نمی آید

اصلا به گوش هیچ کسی خوش نیست

انگار کن که همهمه دور و مبهمی است

اما

گاهی فقط صدای تو می آید

 

دوم استاد شفیعی کدکنی با شعر معنا گرا که عصاره ای از تاریخ پر تعارض و اضطراب را بازتاب می دهد  البته با زبانی نرم تر و امروزی تر:

 

چندان که می خورند حریفان خراب تر

اوج هزار خاطره خونین

در ناکجای خاطر من درد می کند

تا کی به باده بگذرد این تلخ بی گمان

تا کی به سرخ گونه زنگار بسته تیغ فسرده

این جایگاه تشنه خونهای بی غش است

 

لازم به ذکر است که آثار این دو شاعر بزرگ از تقلید ناپذیر ترین شعرهای نیمائی است و خلاقیت و قابلیتی فراتر از توان یک شاعر عادی می طلبد که صلاحی راد خوشبختانه واجد آنست.

یک ویژگی دیگر شعرهای این کتاب تصویرسازی های تو در تو و پیچیده است که نشان گر وسواس شاعر است:

 

مردی از خاطره هائی که نمی دانی

                                         در اوج

                                             پران

بال در بال کبوترها

 

یا

 

شب همنشین اشک نهفته ست

چاه هزار درد نگفته ست

 

یا

 

آنقدر که خالی همیشه سبد

از نگاه های خسته ی

                        امیدهای بسته

                                      پرشود.

 

البته همه شعرهای این مجموعه یکدست نیستند و بعضی شعرها مثل شعر" مسئله " به نظر ضعیفتر می رسند .بعضی سطرها نیز همچون سطر زیر جای پرداخت بیشتری دارد :

 

تا سرم بپیچد و ببینمش درست و بشنوم که ناگهان

 

که تعبیر پیچیدن سر زیاد در این سطر فصیح نیست

 

درکل ، این مجموعه نوید ظهور شاعری ورزیده و کار کشته را می دهد که ثابت می کند که در صورت داشتن سواد و قریحه خوب هنوز می توان در قالب های نیمائی حرفی برای گفتن داشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد