.

.

.

.

سنت شکنی و خطر پذیری در شعر شهریار/محمد رضا راثی پور



بسیاری از کسانی که شهریار را یکی از چهره های مطرح در سطح غزل معاصر می دانند از پرداختن به اشعار سیاسی -اجتماعی او که در سالهای آخر عمرش سروده تعامدا طفره می روند .شاید استدلال آنها این باشد که که در بررسی کارنامه شعری شهریار این اثار نقطه ضعفی محسوب می شود .اما همان طور که با پاک کردن صورت مسئله،مسئله حل نمی شود لازم است این وجه پرداخت نشده که اتفاقا شاملا درصد معتنا بهی از حجم اشعار شهریار می شود بدون لحاظ کردن تعصب نقد شود.
چرا نه تنها این مورد مخصوص به شهریار نبوده و نظایر آن در هم عصران شهریار دیده می شود بلکه یکی از اساسی ترین جنبه های اختلاف بین طرفداران مکتب هنر برای هنر با هنر برای جامعه است.
با شناختی که از شهریار به عنوان یک شاعر آوانگارد در زمان خوددر ساختار شکنی غزل سنتی و سر پیچی از رعایت مبانی استاتیک داریم ، برذای ما غیر قابل تصور نیست که شاهد باشیم شهریار در پیرانه سر دو باره دست به تغییر در ساختار غزل بزند و غزلهائی متفاوت از فرمهای معهود قبلی بسراید.مضاف بر اینکه او در اذین زمینه تجربه شعرای دوره مشروطیت را پیش رو دارد که قالب های سنتی را در خدمت سرودن شعرهای سیاسی در آوردند ؛هرچند اهمیت اشعار دوره مذکور نه از لحاظ تکنیکی و هنریست بلکه از لحاظ محتوائی ست.
هم چنان که ادبیات دوره مشروطه بازتابی از حوادث و اتفاقات آن دوره و ناشی از ناتوانی ساختار تصنعی شعر آن زمان در پرداخت و همراهی با این تحولات بود که منجر شد شاعران آن دوره در استفاده از واژگان دایره لغات خود را وسیعتر کنند این قبیل اشعار شهریار نیز محصول همان عدم هماهنگی ست.شاعر بدون اینکه کاملا در متن جریان این تحول و حادثه قرار گیرد و آن را در ذهن خویش درونی سازد تحت تاثیر حوادث انقلاب اسلامی قرار گرفته و ناچار پوسته شعرش را شکافته است تا بتواند از کلمات ساری و جاری مصطلح آن زمان استفاده کند تا شعرش رنگ و بوی زمان داشته باشد:

دمید فجر که خورشید باز می گردد
امید در دل نومید باز می گردد
نگین ملک سلیمان ستانده ایم از دیو
دوباره جام به جمشید باز می گردد
نگین گم شده اینک حکومت اسلام
که با مراجع تتقلید باز می گردد

شاعران طراز اولی چون شهریار که به ذهن و زبان و دایره واژگان خاصی دست یافته اند و واجد صافی ذهنی دقیقی هستند که هر کلمه بیگانه و جدید بدون پرداخته شدن نمی تواند وارد شعر آنها شود .جز در مراحلی که شاعر قصد طبع آزمائی و سیاه مشق نوشتن داشته باشد.مثلا دو واژه زندانی و پیروزی امکان نداشت در شعرهای مالوف شهریار این چنین بدون عقبه و پرداخت وارد شود ولی مع الاسف این واژه ها در شعرهای متاخر شهریار بدون پرداخت وارد می شوند و به کل شعر لطمه میزنند:

شکافت ظلمت شبهای بهمن و اسفند
شکفت در دل زندانیان فروغ امید
از آنکه مژده پیروزی است و نوروزی
چو لاله داغ به دل نیز می توان خندید

رخداد جنگ تحمیلی نیز از چشم شهریار دور نمی ماندو اراده او در این زمینه معطوف به تهییج و تشویق مردم به دفاع از میهن اسلامی می شود:

جبهه را بازر نیاز است و ترا باز بخوانند
تو سرودی که با انجام و به آغاز بخوانند

یا

این جبهه تا عرش برین توفیق پروازیش هست
خون شهادت می کند نقشینه پر و بال ما

همچنان که همه اشعار شهریار در یم سطح از ارزش ادبی نمی باشد،در این اشعار نیز موارد ضعف و قوت وجود دارد.مخاطب شهریار در این اشعار توده های بی شکل و هویت مردم است که قرار است از طریق این اشعار فرمایشی سمت و سو داده شوند و در جهت منویات حاکم گام بردارند.لذا همت او مصروف این شده که به ساده ترین زبان ممکن که گاه به نثری گزارش گونه می گراید به بیادن مطلب بپردازد:

زن الگو مثالش بنت زهرا زینب کبراست
که سر مشقی به خوش خطی این خاتون نخواهد شد.

نهایت هنر شهریان در این شعر ایجاد نوعی جناس میان خط و خاتون است.
برو عیالدت معلول جان فشان جهاد
که پر فشانده ملائک به پای ایمانش

یا
بنام این شهدا کن بنای مدرسه ها
که در صحیفه تاریخ یادگارانند

با توجه به روزمره بودن این اشعار ،شهریار از طبیف وسیعی از اصطلاحات محاوره ای و ،لغات خارجی و ترکیبالت روزنامه ای بهره می گیرد و این تکثر و تنوع کلمات در هیچ شاعر دیگری ذدیده نمی شود :

در جنوب و غرب ایران صهیونیستان بالخصوص
شهرها و ساکنان با خاک یکسان کرده اند

صرف نظر از اینکه انگیزه شهریار در سرودن این شعرها احساس تکلیف بود یا درخواستهائی که از او می شد این سوال باقی می ماند که آیا می شود از شعر جهت تبلیغ و تهییج عواطف توده ای استفاده ابزاری کرد و هم چنان به مبانی زیبائی شناسی آن پایبند ماند؟به عبارت دیگر آیامحتوا آنقدر اهمیت دارد که بتوان فرم را فدای آن کرد؟
بر اساس مثلث س.ک. استید که در آن شعر، شاعر و شنوندگان (مردم)هر کدام راس یک مثلث را تشکیل می دهند ،آنجا که شاعر و شنوندگان به هم نزدیک می شوند راس سوم که شعر است از دو راش دیگر دور می شود و ماهیت شعر صدمه می بیند.
تا پیش از تاثیر ادبیات غرب و استقلال یافتن انواع هنر از هم در ایران شعر غالب ترین هنر بود و علاوه بر استعمال در جای خود محملی برای آفرینش ادبیات داستانی و ارائه اندیشه های فلسفی و اخلاقی بود.لذا شاعران دوره مشروطه نیز از شعر برای انتقال پیام های اجتماعی و بر انگیختن احساسات توده ای بهره گرفتند که .غافل از اینکه تغییر در محتوا نیازمند رویکردی دیگر گونه به ساختار شعر بود و محدودیتهای قالبهای کلاسیک مانع آفرینش آثار طراز اول می شد..کار شهریار هم بی شباهت به کار شعرای دوره مشروطه نبود.
رخداد های اجتماعی با همان سرعت که عامهع مردم را تحث تاثیر قرار می دهند نخبگان را نمی توانند متاثر کنند چون نخبگان با موضوعات بر خورد آگاهانه تری دارند و بدون تحلیل و تجزیه با مسائل برخورد نمی کنند
در صورت همراهی با حرکتهای توده وار چون مسائل به صورت درونی نشده در ذهن شاهر تلنبار شده است پرداختش نیز سطحی و عاری از ظرافت خواهد بود چرا که فرق است میان چیزی که دل مشغولی و دغدغه اصلی شاعر است با آن محصول سفارشی از تولید به مصرف که شب سفارش شده و صبح باید از تریبونهای رسمی قرائت شود.در این شعرها ما شاهد تلاش شهریار ادیب و شاعر هستیم که سعی می کند این مضمونهای دیکنه شده را رنگ و لعابی از شعر دهد و از چنته خود هر هنری دارد در بیاورد
خواه تتقابل قطبهای مثبت و منفی:

بهوش تا نشود نقل رستم و سهراب
که نوش داروی تو وحدتست و آگاهی

یا تضاد کوه و کاه

کنون که میدمد از مغرب آفتاب نیابت
چه کوههای دسلاطین که می شود پر کاهت

هرچند الگوی شهریار در این قبیل شعرها ادبیات مشروطه است و گاه زبان او بقدری نزذدیک می شود که فکر می کنیم داریم شعر عارف یا فرخی یزدی را تورق می کنیم:

نوجوانان وطن بستر به خاک و خون گرفتند
تا که در بر شاهد آزادی و قانون گرفتند
لاله از خاک جوانان می دمد بر دشت و هامون
یا درفش سرخ بر سر انقلابیون گرفتند
خرم آن مردان که روزی خائنین در خون کشیدند
زان سپس آن روز را هرساله عید خون گرفتند

آری عید خون معلوم نیست چه زمان و چه وقتی این عید خون و این تنش و دشمنی بین حق و باطل و خیر و شر خاتمه می یابد و چه زمانی جامعه دور از دست آرمانی تشکیل می شود و چقدر انسانی ترست افکار مولانا آنجا که می گوید

خون به خو ن شستن محال آمد محال

باری چون شهریار در اواخر عمرش به این طبع آزمائی دست یازیده بود عمرش کفاف نداد تا تجربه هایش را در این زمینه تکمیل کند ولی بهر حال به عنوان تجربه ای در کارنامه شعرزی شهریار باقی ماند و مسکوت گذاشتن آن جز امکان تکرار و دوباره کاری این تجربه ناموفق در شاعران جوان موجب خدشه دار شدن ارزش هنری دیگر اشعار شهریار نمی شود. .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد