.

.

.

.

نقدی بر منظومه شکار مرحوم اخوان ثالث




یکی از قله های مرتفع آفاق شعر نو که  با شاهکارهای گرانسنگش در ترویج و شناساندن این ژانر ادبی  نقش بسزائی داشت مرحوم مهدی اخوان ثالث  بود .ایشان با زبان خاص خود و استیل منحصر به فردی که داشت آثار جاودانه ای از خود بجا گذاشت.این زبان منحصر به فرد و ممتاز حاصل سالها سوزاندن زیت فکرت و طبع ازمائی و گذشتن از مضایق زبانی و سنگلاخهای دشوار بود..لذا در این بین تجربه های ناموفقی را نیز اخوان داشته است.در یک دید کلی اظهار نظر در باره شعر اخوان و قضاوت کلی بدون در نظر گرفتن همه شعرهای ایشان و سیر تکاملی آثارش کامل نخواهد بود.بویژه اگر بخواهیم در این مورد خاص دستخوش گرایشهای ذوقی نشویم.از کتاب ارغنون تا آخرین کتاب اخوان یعنی ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم یک مسیر قابل پیش بینی  منحنی وار با قسمتهای شروع و اوج  ،توقف و افول برای شعر اخوان فرا راه ما وجود دارد.

یکی از تجربه های ناموفق اخوان منظومه شکار است. منظومه شکار با آن لحن روائی و مقدمه ای که سعی می کند لحنی فلسفی به خود بگیرد به چند دلیل شکست می خورد و نه از سوی مخاطبان عام و نه از سوی خواص اقبالی نمی یابد
بحث در این باره خدای ناکرده نباید حمل بر جسارت به ساحت این شاعر بزرگوار انگاشته شود چرا که غث و سمین در شعر همه  بزرگان ادب فارسی دیده می شود و اما مسئله این است که خود سرودن این منظومه استادی و مهارت ویژه ای می طلبد و از عهده  هر شاعر متوسط و حتی خوبی خارج است.بحث ما بر سر اینست که چرا این شعر برغم واجد بودن همه خصلتهای شاعرانه نتوانسته است همسنگ دیگر شعرهای اخوان اقبال یابد.
.برای اینکه  بطور گزیده و اجمالی بتوان علتهای آن رابررسی کرد و بطور جامع به ان پرداخت، دلایل خود را فهرست وار جمع بندی کرده و تک تک به موارد آن پرداخته می شود:و در نهایت نظر چند تن از بزرگان شعر در مورد این مجموعه ذکر می شود.

1.قالب نا مناسب چهار پاره
2.زبان توصیفی و تصنعی  تحمیلی
3.اطناب و پرگوئی
4.مضمونی تکراری و غیر مرتبط با تحولات جامعه
5.جذاب نبودن در مقایسه با چهار پاره های مشابه



1.قالب نا مناسب چهارپاره



یکی از قله های مرتفع آفاق شعر نو که  با شاهکارهای گرانسنگش در ترویج و شناساندن این ژانر ادبی  نقش بسزائی داشت مرحوم مهدی اخوان ثالث  بود .ایشان با زبان خاص خود و استیل منحصر به فردی که داشت آثار جاودانه ای از خود بجا گذاشت.این زبان منحصر به فرد و ممتاز حاصل سالها سوزاندن زیت فکرت و طبع ازمائی و گذشتن از مضایق زبانی و سنگلاخهای دشوار بود..لذا در این بین تجربه های ناموفقی را نیز اخوان داشته است.در یک دید کلی اظهار نظر در باره شعر اخوان و قضاوت کلی بدون در نظر گرفتن همه شعرهای ایشان و سیر تکاملی آثارش کامل نخواهد بود.بویژه اگر بخواهیم در این مورد خاص دستخوش گرایشهای ذوقی نشویم.از کتاب ارغنون تا آخرین کتاب اخوان یعنی ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم یک مسیر قابل پیش بینی  منحنی وار با قسمتهای شروع و اوج  ،توقف و افول برای شعر اخوان فرا راه ما وجود دارد.
یکی از تجربه های ناموفق اخوان منظومه شکار است. منظومه شکار با آن لحن روائی و مقدمه ای که سعی می کند لحنی فلسفی به خود بگیرد به چند دلیل شکست می خورد و نه از سوی مخاطبان عام و نه از سوی خواص اقبالی نمی یابد
بحث در این باره خدای ناکرده نباید حمل بر جسارت به ساحت این شاعر بزرگوار انگاشته شود چرا که غث و سمین در شعر همه  بزرگان ادب فارسی دیده می شود و اما مسئله این است که خود سرودن این منظومه استادی و مهارت ویژه ای می طلبد و از عهده  هر شاعر متوسط و حتی خوبی خارج است.بحث ما بر سر اینست که چرا این شعر برغم واجد بودن همه خصلتهای شاعرانه نتوانسته است همسنگ دیگر شعرهای اخوان اقبال یابد.
.برای اینکه  بطور گزیده و اجمالی بتوان علتهای آن رابررسی کرد و بطور جامع به ان پرداخت، دلایل خود را فهرست وار جمع بندی کرده و تک تک به موارد آن پرداخته می شود:و در نهایت نظر چند تن از بزرگان شعر در مورد این مجموعه ذکر می شود.

1.قالب نا مناسب چهار پاره
2.زبان توصیفی و تصنعی  تحمیلی
3.اطناب و پرگوئی
4.مضمونی تکراری و غیر مرتبط با تحولات جامعه
5.جذاب نبودن در مقایسه با چهار پاره های مشابه



1.قالب نا مناسب چهارپاره

هر چند در این مبحث نمی خواهیم وارد تاریخچه قالب چهارپاره و اقبال به آن در شعر فارسی شویم و در باب این قالب بحثی تفصیلی داشته باشیم ولی ناچار از ذکر این نکته ایم که از وقتی که این قالب در شعر فارسی به منصه ظهور رسید حکم یک پاگرد برای صعود به شعر نو یافت  و کمتر جدی انگاشته شد.و از طرف دو طیف و با دو هدف متفاوت مورد استفاده قرار گرفت؛ نخست توسط گروهی از شاعران سنت گرا و کلاسیک که در پاره ای موارد برای نشان دادن مراتب احاطه خود به شعر نو و افریدن تصویرهای تازه این قالب ساده و دلخواه را انتخاب کردند و شعرهائی سرودند مثل مرحوم حمیدی شیرازی،مهرداد اوستا،امیری فیروز کوهی و....(حتی استاد بزرگوار من مرحوم عابد که یک شاعر کاملا سنتی و کلاسیک بود تفننهائی در این قالب داشت.)
دوم توسط شاعران نو سرا در مراحل ابتدائی طبع آزمائی که اتفاقا می توان گفت که حتما حجم عظیمی از اولین مجموعه های شاعران نیمائی را این قالب اشغال کرده است.
اتفاقا منظومه هائی که توسط شاعران این دو طیف سروده شده است مثل منظومه جلال الدین خوارزمشاه مرحوم حمیدی یا منظومه آرش مهرداد اوستا یا منظومه خواب امیری معمولا کمتر توجهی برانگیخته است.
علت این امر بی انعطاف بودن این قالب در مورد مضامین طولانی است که امکان تغییر لحن و فضا را بدلیل وجود وزن یکنواخت و قافیه های قراردادی و تحمیلی از شاعر سلب می کند.مرحوم فریدون توللی که بیش از همه در این قالب طبع ازمائی کرده بود با آگاهی از نقاط ضعف این قالب از آن برای سرودن  منظومه ای طولانی استفاده نکرد.
جالب اینکه چند چهار پاره موفق مثل بلم توللی، فعل مجهول سیمین بهبهانی و نادر یا اسکندر اخوان آنهائی بودند که هم بندهای کمتری داشتند و هم در اوزان کوتاه سروده شده بودند.

2.زبان توصیفی و تصنعی تحمیلی

شاید بزرگترین نکته ضعف این مجموعه را زبان آن دانست.زبانی تصنعی که در بعضی سطور به زبان امروزی می گراید و لحنی روائی و توصیفی بدون جاذبه.بدلیل قالب بینابین چهار پاره اخوان در این شعر نه توانسته است از زبان آرکائیک که احاطه بی نظیری بر ان دارد استفاده نکند و نه از قابلیتهای زبان محاوره ای سود جوید لذا یک زبان نیم بند تصنعی را تا آخر  شعر پیش برده است که شعر را نچسب و تصنعی کرده است:

وقتی که روز آمده اما نرفته شب
صیاد پیر- گنج کهنسال آزمون-
با پشتواره ای و تفنگی و دشنه ای
ناشسته رو ز خانه گذارد قدم برون

جنگل هنوز در پشه بند سحر گهان
خوابیده است و خفته بسی رازها دراو
اما سحر ستای و سحر خیز بلبلان
افکنده اند ولوله ز آوازها در او

بدلیل اینکه شاعر باید قصه را به پایان ببرد مجبور شده است همین نحو زبانی را بطور یکنواخت و کسل کننده ادامه دهد و آنجا که خواسته برای القا صمیمیت زبانش را محاوره ای کند در بافت کلی شعر چون وصله ای ناهم رنگ جلوه می کند:

همسایه قدیم من ای آبشار سرد
تا باز گردم از سفر امروز سوی تو
خورشید را بگو به دگر سوی ننگرد
از بستر و مسیر تو از پشت و روی تو!

3.پر گوئی و اطناب

هر چند ایجاز و اطناب اصولا امری قرار دادی است و بستگی به سلیقه شاعر دارد و هر چند در اشعار روائی و توصیفی دست شاعر برای پرداختن به جزئیات و پرگوئی بازست و نمی توان از این لحاظ بر او ایراد گرفت ولی باید در نظر داشت که تناسبی هم میان ظرف و مظروف وجود داشته باشد.فرض کنیم می خواهیم بگوییم که

پنجره را که باز کردم
چشمم به کلاغی خورد که روی آنتن نشسته بود

این سه جمله کوتاه را چنین می توانیم طول بدهیم:

می خواستم پنجره را باز کنم
تکانی به دست خواب رفته ام دارم
دستم کرخت بود
حسی مثل راه رفتن مورچه از سر انگشتانم تا بازو جریان داشت
گوئی با زبان بی زبانی از خستگی هایش می گفت و تصمیم مرا به مبارزه می طلبید

این متن را همین طور می توان ادامه داد ولی از هدف که صحبت از کلاغ بود منحرف می شویم و بهمین منوال حواس مخاطب را هم پرت می کنیم.

القا این مفهوم که همه در زندگی نوعی شکاریم و صیاد نیز آخر سر صید پنجه مرگ می شود مضمونی بود که دست کم در ده یازده بند  حتی اگر قصد تطویل شعر  هم در مد نظر بود،پرداخته شود  و تطویل این شعر با توصیفات هر چند زیبا ولی غیر ضروری جز کسل کننده تر کردن این شعر توفیری نداشته است.


اکنون شکار من ، ‌که گورنی ست خردسال
در زیر چتر نارونی آرمیده است
چون شاخکی ز برگ تهی بر سرش به کبر
شاخ جوان او سر و گردن کشیده است
 
چشم سیاه و خوش نگهش ، هوشیار و شاد
تا دوردست خلوت کشیده راه
گاه احتیاط را نگرد گرد خویش ، لیک
باز افکند به منظر دلخواه خود نگاه

تا ظهر می چمد خوش و با همگان خویش
هر جا که خواست می چرد و سیر می شود
هنگام ظهر ، ‌تشنه تر از لاشه ی کویر
خوش خوش به سوی دره ی سرازیر می شود

آنجا که بستر تو ازین تنگنای کوه
گسترده تن گشاده ترک بر زمین سبز
وین اطلس سپید ، تو را جلوه کرده بیش
بیدار و خواب مخمل پر موج و چین سبز
 
آورد شکار من ، ‌جگرش گرم و پر عطش
من در کمین نشسته ، ‌نهان پشت شاخ و برگ
چندان که آب خورد و سر از جوی برگرفت
در گوش او صفیر کشید پیک من که : مرگ

آن دیگران گریزان ، لرزان ، دوان چو باد
اما دریغ ! او به زمین خفته مثل خاک
بر دره عمیق ، ‌که پستوی جنگل است
لختی سکوت چیره شود ، ‌سرد و ترسناک
ز آن پس دوباره شور و شر آغاز می شود
گویی نه بوده گرگ ، نه برده ست میش را
وین مام سبز موی ، فراموشکار پیر ...........

4.مضمونی تکراری و غیر مرتبط با معضلات جامعه


نهایت سعی شاعر در این منظومه القاء اینست که در بازی تقدیر شکارچی و شکار هر دو یک سرنوشت را دارند و حتی تمام تمهید ها و تلاشهای بشر به نوعی شتاب برای هلاکت و مرگ است:
صیاد پیر به شکارش شلیک می کند ولی تیر کاملا کارگر نمی شود و صیاد را بدنبال خود می کشاند.صیاد برای سبک شدن بارش تفنگش را وا می نهد غافل از اینکه یوز پلنگی به بوی خون بدنبال او افتاده است:

بار منست اینکه برد او به جای من
هر چند تیره بخت برد بار خویش را
ای کاش هرچه دیر ترک اوفتد ز پا
کآسان کند تلاش من و کار خویش را

باید سریع تر بدوم کوله بار خویش
افکند و کرد نیز تفنگ خودش رها
گو ترکشم تهی باش این خنجرم که هست
یاد از جوانی آه مدد باش ای خدا

مضامین مربوط به شکست و سرخوردگی از اصلاح امور که پس از کودتای 28 مرداد در بین نخبگان ساری و جاری شد بارها دستمایه اشعار اخوان قرار  گرفته بود بویژه در اشعاری چون کتیبه، مرد و مرکب، پس از تندر و پوستین و شاعر همه شگرد هایش را در این زمینه رو کرده بود شاید انتشار این مجموعه در مقطع زمانی پس از انتشار این اشعار خود عامل دیگر عدم اقبال به این شعر بود.
از سوئی دیگر این همه تزریق دمسردی و یاس و عدم تغییر لحن خواه ناخواه عدم اقبال نسل جوان را داشت که بنا به ماهیت دینامیک سنی خود و میل به تغییر این رکود را بر نمی تافتند.جوان در جستجوی بهانه ای برای عصیان و به زعم خویش هموار کردن گیتی بود نه تکرار ترجیع وار نا امیدی و خمود.


5. جذاب نبودن در مقایسه با چهار پاره های مشابه

برای اینکه نظری هم به توانائی های اخوان داشته باشیم و فقط از دید منفی نگاه نکنیم این منظومه را با شعر نادر یا اسکندر مقایسه می کنیم.شعری بسیار نافذ و موجز و تاثیر گذار که بند بندش حکایت از دردیست سوزنده که نهادی آزاده را به خروش واداشته است:
موجها خوابیده اند ، آرام و رام
طبل طوفان از نوا افتاده است
چشمه های شعله ور خشکیده اند
آبها از آسیاب افتاده است

در مزار آباد شهر بی تپش
وای جغدی هم نمی آید به گوش
دردمندان بی خروش و بی فغان
خشمناکان بی فغان و بی خروش

آهها در سینه ها گم کرده راه
مرغکان سرشان به زیر بالها
در سکوت جاودان مدفون شده است
هر چه غوغا بود و قیل و قالها

آبها از آسیا افتاده است
دارها برچیده ، خونها شسته اند
جای رنج و خشم و عصیان بوته ها
پشکبنهای پلیدی رسته اند

مشتهای آسمان کوب قوی
وا شده ست و گونه گون رسوا شده ست
یا نهان سیلی زنان یا آشکار
کاسه ی پست گداییها شده ست
تصویر ها چنان جاندار هستند و زبان چنان نرم و سیال است که هر بند خواه ناخواه ما را به خواندن بندی دیگر مجبور می کند بی آنکه احساس ملالی بوجود آید:

باز می بینم که پشت میله ها
مادرم استاده ، با چشمان تر
ناله اش گم گشته در فریادها
گویدم گویی که من لالم ، تو کر

آخر انگشتی کند چون خامه ای
دست دیگر را به سان نامه ای
گویدم بنویس و راحت شو به رمز
تو عجب دیوانه و خود کامه ای

من سری بالا زنم چون مکیان
از پس نوشیدن هر جرعه آب
مادرم جنباند از افسوس سر
هر چه از آن گوید ، این بیند جواب

سیلان طنز و عاطفه در عین اینکه خواننده را به اعجاب و تحسین وامی دارد باعث می شود درد شاعر را با گوشت و خون لمس کند:


گوید اما خواهرت ، طفلت ، زنت...؟
من نهم دندان غفلت بر جگر
چشم هم اینجا دم از کوری زند
گوش کز حرف نخستین بود کر

گاه رفتن گویدم نومیدوار
وآخرین حرفش که : این جهل است و لج
قلعه ها شد فتح ، سقف آمد فرود
و آخرین حرفم ستون است و فرج

می شود چشمش پر از اشک و به خویش
می دهد امید دیدار مرا
من به اشکش خیره از این سوی و باز
دزد مسکین بُرده سیگار مرا

حال این چهار پاره گیرا و جاندار را مقایسه کنید با لحن غیر صمیمی و متصنع منظومه شکار:


ز آن نرم نرم نم نمگ ابر نیمشب
تر گونه بود جنگل و پر چشمک بلور
وز لذت نوازش زرین آفتاب
سرشار بود و روشن و پشیده از سرور
 
چون پر شکوه خرمنی از شعله های سبز
که ش در کنار گوشه رگی چند زرد بود
در جلوه ی بهاری این پرده ی بزرگ
گه طرح ساده ای ز خزان چهره می نمود

در سایه های دیگر گم گشته سایه اش
صیاد ، غرق خاطره ها ، راه می سپرد
هر پیچ و تاب کوچه این شهر آشنا
او را ز روی خاطره ای گرد می سترد
 
این سکنج بود که یوز از بلند جای
برگردن رفیق رهش حمله برده بود
تیرش خطا نکرد و سر یوز را شکافت
اما چه سود ؟ مردک بیچاره مرده بود

حتی اگر بخواهیم با چهار پاره های مشابه از نادر پور و توللی این شعر را مقایسه کنیم از لحاظ تصویر سازی و زبان پر دست انداز به اشکال بر می خوریم:

پیکر تراش پیرم و با تیشه خیال
یک شب تو را ز مرمر شعر آفریده ام
تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
ناز هزار چشم سیه را خریده ام

بر قامتت که وسوسه شستشو در اوست
پاشیده ام شراب کف آلود ماه را
تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم
دزدیده ام ز چشم حسودان، نگاه را

تا پیچ و تاب قد تو را دلنشین کنم
دست از سر نیاز به هر سو گشوده ام
از هر زنی، تراش تنی وام کرده ام
از هر قدی، کرشمه رقصی ربوده ام


5.نظر شاعران دیگر در باره این چهار پاره:

در باره این مجموعه دو شاعرمطرح  نظر داده اند:نخست مرحوم محمد حقوقی که این شعر را در القای پیام مورد نظر شاعر ناموفق دانسته است و دوم سیمین بهبهانی که از پرگوئی و اطناب آن ایراد گرفته و توصیف پرجزئیات این منظومه را ناهماهنگ با فضای همراه با سرعت العمل شکار دانسته است.
در مجموع می توان گفت که همانطور که خود اخوان شعر را محصول یک بی تابی می داند وقتی شاعر در تشعشع شور و شعور نبوت قرار می گیرد به نظر می رسد این شرایط در هنگام سرودن این منظومه نسبتا کوششی برایش فراهم نبوده است .

نظرات 15 + ارسال نظر
سلام یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ب.ظ http://www.alirezafouladi.blogfa.com

سلام آقای دکتر.
بهره ها بردم از این درک والای شعری و جسارت اندیشگی و انصاف منتقدانه.
خیلی خوب و پخته نوشته اید.
دستتون درد نکنه.

دردانه دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:40 ب.ظ http://www.taymaz14.blogfa.com

سلام و درود استاد بزرگوار ....
از این نقد ارزشمند و عالی بی نهایت استفاده بردم ....نکته های موشکافانه و دقیقی بیان کردید که توجه به آنها باعث اعتلای درک شعری می شود ...سپاس فراوان

هاشمی زاده دوشنبه 22 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:23 ب.ظ

سلام عزیز بزرگوار صمیمی

با تشکر از محبت وهمدلی شما...ای کاش چشم هایم در صحت کامل بودند...تا بهتر و روشن تر می توانستم از مطالب ارزشمند وبلاگتان بهره ببرم..ودر خدمت شما عزیز صمیمی باشم....وبتوانم عرض ادب نمایم....واز اینکه فراموشم نفرمودید وبه خلوت تنهایی ام سرزدید.. بسیار سپاسگزارم

بهروز سپیدنامه سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:08 ق.ظ http://sepidnameh.ir

سلام بهره بردم

لطف اله سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:11 ق.ظ http://lh2shirinzaban.blogfa.com/

یکی از هنرهای بزرگ هنرمندان این است که خودشان به مانند ناقدی سختگیر قبل از انتشار اثرشان بسیاری از اثار درجه دویشان را از بین ببرنند تا فقط بیت الغزل معرفت از انها باقی بماند

رضا همراز سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:53 ب.ظ http://www.salarsolmaz.blogfa.com

سلام و عرض ادب
خداوند اخوان را غرق در رحمت بیگران خود نموده ؛ عمری باعزت برای حضرتعالی عنایت فرماید .

ادب و هدایت چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:47 ب.ظ

نخستین جایزه هنری ادب و هدایت ویژه تکریم و معرفی نقش، جایگاه و ابعاد شخصیتی امام هادی علیه‌السلام
شعر / ترانه (مکتوب) / متن ادبی / داستان کوتاه / نمایشنامه / فیلمنامه
مهلت ارسال آثار: 15 آذر 1391
www.adabfest.ir
شماره تماس: 20 – 88504618 (021)

آرتان پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:05 ب.ظ http://artancctv.com/

ممنون از مطلبت درباره اخوان استفاده کردم زنده باشید و قلمتان شیوا و قابل تامل است باید درباره اخوان بازجست و تامل کرد ارادت بازهم ممنونم

منصورگروسی پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:00 ب.ظ http://asemanesher.blogfa.com

سلام

به


جناب اقای راثی پور دوست عزیز و بزرگوارم





از لطف و خط و خوی ات در دل شرری دارم

و ز آنچه تو گل گفتی . کی مختصری دارم ؟




همیشه ارادتمندم

حسین واحدی پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ب.ظ http://huseynvahedi.ir/

سلام
یولونوز آچیق اولسون عزیز دوکتور قارداشیم

http://huseynvahedi.ir/

http://urmufoto.photoblog.ir/

ساری تئل لی چاغلاریم جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:53 ب.ظ http://ceferi.blogfa.com/

سلام!

با "شعر ی در سالگرد ارتحال عزیز راحل" بروز و منتظر نظرات ارزشمندانه و منتقدانه ی حضرتعالی می باشم.

یا حق

huseyin arezu شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:49 ق.ظ http://h-arezoo.blogfa.com

yasha Dr. chokh yasha

[ بدون نام ] شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 ق.ظ http://borhannews.blogfa.com

جناب راثی پور عادت می کنی.
این قماش همین طور بی نزاکت و بی منطق هستند که به جای بحث علمی فقط فحشبلدند.
خداوند انشاالله هدایتشان فرماید.
به وبلاگ ضدتفکیکی ما هم سری بزن.

فاطمه هاوشکی شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:18 ب.ظ http://najvayeatash.blogfa.com

سلام
پرچین با سپیدی از ماندانا کافی به روز و منتظر نقد و نظر شماست

فریبرز چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1402 ساعت 06:28 ب.ظ http://farofar@gmail.com

جناب راثی‌پور گرامی، با درود و آرزوی توفیق،
منابع مرجع خودتان را نام برده‌اید. اگر ممکن است به اصل اثر منتشر شده، محل و تاریخ و نوع اثر اشاره کنید.
با سپاس
فرشیم

سلام و عرض ادب.ممنون از صرف وقت شما.حقیقتش معمولا برای نقد آثار شعری از مرجع استفده نمی کنند.اما تا آنجا که به یاد می آورم منابع من یکی همین منظومه شکار - شعر و شاعران محمد حقوقی- یاد بعضی نفرات سیمین بهبهانی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد