.

.

.

.

ادیب الممالک و وجدان بیدار




یکی از نخستین شاعران دوره قاجار که به موازات تحولات و دگرگونی های نهضت مشروطه  شعر خود را در خدمت اجتماع نهاد و از فضای بسته ای که شعرای دربار ی زمان بازگشت ادبی به تبع مقتضیات زمانی خاص دوره خود ایجاد کرده بودند خارج شد،ادیب الممالک فراهانی بود.

ادیب الممالک مثل سایر اسلاف خود شعر و شاعری را با مداحی آغاز کرده بود و.مثلا در جشنی که در سال 1308ه.ق به مناسبت تولد مظفر الدین شاه ترتیب داده شده بود ایشان را که به بزدلی معروف بود چنین ستوده بود:

 

ز هیبتت جگر سنگ خاره نرم شود

چنانکه آهن شد نرم در کف داوود

تو می توانی غلطاند ماه را ز فلک

چنانکه فرهاد از کوه بیستون بنمود

 

ادیب الممالک مدت مدیدی از عمر خود را در دستگاه حکومتی و محیط آلوده قدرت گذرانده بود ولی بر اثر تاثیر برگرفتن از دگرگونی زمان و آشنائی با افکار جدید که طی مسافرت به  روسیه آن زمان به آن دست یافته است  به یکباره تغییر رویه می دهد و ضمن محکوم کردن متحجرین ، بسیاری از هم مسلکان خود را مورد انتقاد قرار می دهد:

 

ای ادبا تا به کی معانی بی اصل

می بتراشید ابجد و کلمن را

ای شعرا چند هشته در طبق فکر

لیموی گلبوی یار و سیب ذقن را

 

این همان حالت است که در اصطلاح امروزی 

(vigilance of consciousness)

نامیده می شود (بیداری وجدان)  نامیده می شود.اما آن تحولی نیست که

یکی از نخستین شاعران دوره قاجار که به موازات تحولات و دگرگونی های نهضت مشروطه  شعر خود را در خدمت اجتماع نهاد و از فضای بسته ای که شعرای دربار ی زمان بازگشت ادبی به تبع مقتضیات زمانی خاص دوره خود ایجاد کرده بودند خارج شد،ادیب الممالک فراهانی بود.

ادیب الممالک مثل سایر اسلاف خود شعر و شاعری را با مداحی آغاز کرده بود و.مثلا در جشنی که در سال 1308ه.ق به مناسبت تولد مظفر الدین شاه ترتیب داده شده بود ایشان را که به بزدلی معروف بود چنین ستوده بود:

 

ز هیبتت جگر سنگ خاره نرم شود

چنانکه آهن شد نرم در کف داوود

تو می توانی غلطاند ماه را ز فلک

چنانکه فرهاد از کوه بیستون بنمود

 

ادیب الممالک مدت مدیدی از عمر خود را در دستگاه حکومتی و محیط آلوده قدرت گذرانده بود ولی بر اثر تاثیر برگرفتن از دگرگونی زمان و آشنائی با افکار جدید که طی مسافرت به  روسیه آن زمان به آن دست یافته است  به یکباره تغییر رویه می دهد و ضمن محکوم کردن متحجرین ، بسیاری از هم مسلکان خود را مورد انتقاد قرار می دهد:

 

ای ادبا تا به کی معانی بی اصل

می بتراشید ابجد و کلمن را

ای شعرا چند هشته در طبق فکر

لیموی گلبوی یار و سیب ذقن را

 

این همان حالت است که در اصطلاح امروزی 

(vigilance of consciousness)

نامیده می شود (بیداری وجدان)  نامیده می شود.اما آن تحولی نیست که در یک آن حادث شود.در ادبا و هنر مندانی چون او ، یک خار خار درونی و زمینه روحی هست ولی باید پیش آمدی وجود دئاشته باشد که استارت آن را بزند و در مورد ادیب الممالک این زمینه وجود داشت چرا که در 14 سالگی با مرگ پدرش مورد ظلم و تعدی حاکم اراک قرار گرفته  و املاک پدری اش توسط این شاهزاده قاجاری غصب شده بود .چنانکه ی در 16 سالگی به دلیل فشارهای کمر شکن فرمان رو مجبور به فرار از اراک شده بود و .ضمنا در مدتی که که در دیوان دولتی اشتغال داشت از نزدیک شاهد فساد دستگاه اداری و اجحافات و رشوه خواری عاملان حکومتی بوده است.

قطعه"صلحیه بلد" یکی از آثار موفق شاعر در انعکاس وضعیت دستگاه عدلیه آن دوره است و به  رغم استفاده بیش از حد شاعر از تعبیرات و ترکیبات عربی ، تصویری جاندار و گویا از رویه حقوقی آن دوره را نشان می دهد.شاعر در آگراندیسمان و تعمیم بی عدالتی ها از هیچ اغراقی فروگذار نمی کند:

دوش از جفای خصم ستمگر ظلامه ای

بردم به نزد قاضی صلحیه بلد

دیدم سرای تیره و تنگی بسان گور

تختی شکسته در بن آن هشته چون لحد

میزی پلید و صندلیی کهنه پای آن

بر صندلی نشسته سیاهی دراز قد

 

شاعر حتی از چهره قاضی نیز نمی گذرد و به سبک هجو گویان در زشت نمایاندن قیافه او مبالغه می کند:

سوراخ رخ ز آبله و چهره از جذام

خسته سرش ز نزله و چشمانش از رمد

از سبلتش بریخته چون گرگ پیر پشم

وز گردنش بر آمده چون سنگ پا غدد

زیبا ترین قسمت شعر قسمت مربوط به گفتگوی شاکی (خود شاعر ) با قاضیست که به صورت مناظره همراه با چاشنی طنز و اغراق سروده شده است:

 

قاضی به کبر گفت که خصم تو حاضر است

دعوی بیار و حجت و برهان مستند

گفتم ببین قباله این ملک را که من

هم مالکم به حجت و هم صاحبم به ید

گفتا که چیست مدرک و اصل این قباله را

بنمای بی لجاجت و تکرار و نقص و شد

گفتم که این علاقه1 به سادات هاشمی

نسلا به نسل ارث مضر2 باشد و معد3

این است مهر بوذر4 و سلمان5 و صعصعه6

هم اصبغ نباته7 سلیمان بن صرد8

گفتا بهل حدیث و خرافات و حجتی

آور که مدعی نتواند نمود رد

اینان که نام بردی ازیشان نه بوده اند

هرگز به نزد ما نه مصدق نه معتمد

گفتم به حکم شاه ولایت علی نگر

کو شد خلیفه بر نبی و مر مراست جد

گفتا علی به حکم غیابی علی الاصول

محکوم شد به کشتن عمرو بن عبدود

گفتم ز قول احمد مرسل بخوان حدیث

کز راویان رسیده به اصلش یدا به ید

گفتا چه اعتبار بر آن کس که بسته حبل

بر گردن ضعیفه بیچاره از مسد9

گفتم به نص قرآن بنگر که جبرئیل

آورده بر محمد از درگه احد

گفتا به پرسنل نبود نام جبرئیل

قرآن نخورده تمبر و نخواهد شدن سند

چون این سخن سرود یقین شد مرا که او

لا مذهبی پلید و بلیدیست نابلد!

توضیحات:

    1.علاقه:قطعه زمین به ارث رسیده

2و3:مضر و معد از اجداد حضرت رسول اکرم

4و5و 6و7و8:از صحابیان حضرت رسول اکرم

9:اشاره به زن ابولهب عموی بی ایمان پیامبر اکرم

 

دهه آخر عمر شاعر  مصروف  سرودن اشعار اجتماعی و سیاسی  می شود.شاعر در این آثار به فکر نوآوری های صوری و فرمالیستی نیست ولیکن محتوای اصلاح طلبانه و غنی آن ضمن ایجاد نوعی سنت گریزی و آشنائی زدائی طراوتی دیگرگونه به این اشعار می دهد که موجب تمایز آن از دیگر آثار ادیبانهم عصر او می شود.برای اثبات این مدعا، مطلع دو قصیده از شاعر را که اولی پیش از دوران مشروطه و دومی پس از دگرگونی فکری شاعر سروده شده است را مقایسه می کنیم:

نماز شام کز قندیل کوکب

چراغان کرد گردون خیمه شب

فرو بستند گوئی نوعروسان

به گردن عقد لولوی مثقب

و یا گسترده بر طاقی به عمدا

پرندی نیلگون یکسر مذهب

فلک کج رئو بسان پیل شطرنج

شهب باریده چون اسبان اشهب

ز کوه بیستون بر شد شباهنگ

چو از چاه مقنع ماه نخشب

با تدقیق در این چند بیت در می یابیم که فقدان درون مایه ای اندیشمندانه شاعر را به سمت عبارت پردازی و لفاظی سوق داده و محصولی ارائه کرده که جز تقلیدی هزار باره از آثارمنوچهری و امیر معزی نمی تواند باشد.

 

همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب

کشتی ما را که اوفتاده به گرداب

نه خبر از ساحل و نه راه به مقصد

نه اثر از نور آفتاب و نه مهتاب

موجی پهن و دراز و بی سر و پایان

بحری ژرف و عمیقر و بی بن و پایاب

بی خردانی زمامدار مهامند

کایچ نکردند فرق دوغ ز دوشاب

کار جهان را چگونه سنجد آنکو

تا کمر اندر خزیده در خز و سنجاب

تا که چنین ابلهان عوامل کارند

چرخ عمل را شکسته بینی دولاب

حال آنکه در شعر دوم، شاعر با للحنی درد مندانه از نابه سامانی اوضاع ایران و بی لیاقتی زمامداران آن شکایت می کند و با توجه به صداقت و صمیمیت بیان و گرایش به ساده گوئی در برقراری ارتباط با مخاطب بسیار موفق تر است.و در حقیقت شعر حقیقی جز این نیست و هرگونه تعمد شاعر در قدرت نمائی و نشان دادن احاطه و تسلط خود به کلام موجب عدم توفیق شغعر در برخورداری از اقبال عام می شودو خوشبختانه ادبیات مشروطه به منزله صافیی بود که ادبیات را از چنین آلایشهائی پاک کرد.

ادیب الممالک در این دوره وجدان نا آرام عصر خویش است؛او با نهضت مشروطه همراه می شود و در تمام فراز و فرودهای آن نقش فعالی دارد و در افتتاح مجلس شورای ملی می گوید:

شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب

از تو آید درد ملت را در این دوران طبیب

مجلس ملی ز یاد شاعران برد آنچه بود

از حماسه وز تهانی وز مدیح و از نصیب

شاعر با بمباران مجلس توسط کلنل لیاخوف می گوید:

ای کاخ بهارستان سقفت ز چه وارون شد

ای رشک نگارستان خاکت ز چه پر خون شد

آوخ که ز استبدا قانون تو شد بر باد

تقدیر چنین افتاد اوضاع دگرگون شد

پس از مبارزات مشروطه خواهان و خلع محمد علی شاه و تشکیل مجلس دوم ،شاعر" سرود شادی" را می سراید:

در طرب آئید مهان مجلس ملی شده باز

سینه سینای جهان طور تجلی شده باز

 

نا کارآمدی مجلس و عدم اهتمام وکلای  منتخب به اصلاح امور شاعر را از مجلس سرخورده می کند و او شمشیر انتقاد خود را متوجه وکلای خائن می کند:

از قول وکیلان به دلم باشد هول

زیرا که مطابقند در وعده و قول

فعلیت ازیشان مطلب چون به حساب

قولند و یکیست قول ایشان با بول

آخرین ملجا و مامن روح بی قرار او،جوانا ن و نسل فرداست.شاعر نسل جوان را به میهن دوستی و وطن پرستی و غیرت و حمیت می خواند:

تا زبر خاکی ای نهال برومند

مگسل ازین آب و خاک رشته پیوند

مادر توست این وطن که در طلبش خصم

نار تطاول به خاندان تو افکند

هیچت اگر هست دانش و دل و ناموس

مادر خود را به دست دشمن مپسند

ورنه چو ناموس رفت نام نماند

خانه نماند چو خانمواده پراکند

مرد چو رخت شرف ندوخت بر اندام

یا

مرد چو رخت شرف ندوخت بر اندام

باید پوشد به دوش خویش کفن را

هرکه ز حب الوطن نیافت سعادت

بسته به زنجیر تنگ گردن تن را

شعر ادیب الممالک از حیث مضمون و محتوا از اشعار دوره گذار به شمار می رود چرا که به رغم تغییر زاویه دید و محتوای بینش شاعر هنوز تاثیر زبان مغلق و غامض ادبیات بازگشت در آن باقیست.

نظرات 21 + ارسال نظر
خورشید دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ http://www.khorshid85.blogfa.com


درود
جالب بود، خدا کند همه ما زمینه بیداری وجدان را داشته باشیم

اصلا خدا کند وجدانمان هیچگاه به خواب نرود

راستی آن سروده ای که در ستایش مظفرالدین شاه سروده بوده چقدر مسخره و ضعیف بوده، اینگونه نیست؟!

راستی با «راه راست زورکی» به روزم
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود

hossein arezu سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:37 ب.ظ http://h-arezoo.blogfa.com

var ol sag ol

علی حیدری چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:22 ب.ظ http://ali9436.blogfa.com

سلام دوست فاضل بسیار آموزنده بود دستتان درد نکند. شاداب بمانید.

تمدید پنجمین جشنواره بین المللی شع چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:34 ب.ظ

مهلت ارسال آثار برای شرکت در ششمین جشنواره بین المللی شعر فجر تا 25 دی ماه 90 تمدیدشد.
ضمناً برابراطلاعیه صادره از دبیرخانه جوایزجشنواره برای هریک ازمنتخبین بدین شرح است:
نفرات اول هرگروه 10 میلیون تومان
نفرات دوم هرگروه 8 میلیون تومان
نفرات سوم هرگروه 6 میلیون تومان
ضمنابرای تمام برگزیدگان (15 نفر) چاپ یک مجموعه شعر و یک سفر فرهنگی خارج از کشور در نظر گرفته شده است.
این جشنواره کاملاًرقابتی است وتمام سنین، مضامین، قالبهاو حوزه های شعری(سنتی، نیمایی وسپید، سرودوترانه) وبخش ویژه کودک ونوجوان رادربرمیگیرد.
دراین دوره بخش ویژه ای به بررسی کتابهای پژوهشی حوزه شعرمنتشرشده ازفروردین 1385 تا پایان اسفند 1389 خواهد پرداخت.

شرایط شرکت:
1- ارسال مجموعه های شعرمنتشرشده درفاصله زمانی 1389 و1390یاحداقل10وحداکثر20صفحه شعر(ازتازه سروده ها)درهریک ازبخشهای موردنظرشاعران
2- تکمیل وارسال فرم شرکت درجشنواره به ضمیمه 1برگ تصویرشناسنامه یاکارت ملی
ستاد برگزاری:
تهران،خیابان شهیدمطهری،خیابان فجر(جم سابق)، پلاک7،طبقه4،کدپستی:1589743111
تلفن:88342979 نمابر:88861324

فرم شرکت در ششمین جشنواره بین المللی شعر فجر
نام
نام خانوادگی
نام پدر
شماره شناسنامه
محل تولد
تاریخ تولد
کدملی
نشانی محل سکونت
کدپستی
تلفن ثابت
شماره تلفن همراه
نشانی پست الکترونیکی
اینجانب بامشخصات فوق وباارسال ... جلد کتاب... صفحه شعر، آمادگی خودرابرای شرکت دربخش سنتی نیمایی و سپید سرود و ترانه و بخش ویژه کودک ونوجوان ششمین جشنواره بین المللی شعرفجر اعلام می دارم.
تاریخ
امضاء
[گل]

ناصرولی محمدی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:48 ق.ظ http://emran67.blogfa.com

استادراثی پور مهربان وهمزبانم!سلام.ازکوچه باغ طبع واحساس ونظراتتان بهره ها بردم.بایدزودترازاینهاخدمت می رسیدم که به بزرگواری خودتان می بخشید.
گوزلیم،گوزتده گزدن،کی گوزل،گزوندا،گزوار!

یولووی بیرغزله گودیرم.

علاقه مند پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ب.ظ http://shomayeaziz.blogfa.com

سلام بر دوستان ادیب و هنر مند

هدف ما از ایجاد این وبلاگ آشنائی با شما شاعران عزیز و نقد شعر است.

کسانی که علاقه به نقد شعرشان دارند می توانند با فرستادن اشعار خود به قسمت کامنتها از نقد شعرشان بهره مند شوند

دستتان را به دوستی می فشاریم

سید محمدرضا هاشمی زاده پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:38 ب.ظ http://sheredashti.blogfa.com

ما که در فصل خزان هم در جهان گل می کنیم
داغ آن زیبــــا تــرین گـــــل را تحمـــل مـی کنیم
.............
سلام بزرگوار صمیمی
از اینکه در این غم واندوه ومصیبت با من همدردی کردی وسهیم درد هایم شدی سپاسگزارم
.........
به خلوت تنهایی ام خوش آمدید در این عصر بی تکیه گاهی وغربت.. باعت آرامش دل وجان وتعالی اشعارم شدید...سپاس از حضور معطرتان...اگر به علت عدم صحت کامل وفرصت کافی نتوانستم نقدی در خور آثار ارزشمندتان داشته باشم پوزش می خواهم...همسفربا کاروان اسرای کربلا با امام سجاد ع وزینب کبری س پیام آور خون شهیدان باشیم
...........
تونخلی سربلند و سبز وخوبی ....سکوت ساحـل تنـگ غروبی
دلــت دریـــا تـرین شــور محبــت.....وگرمی مثل گــرمــای جنوبی......هاشمی زاده
...........

hossein arezu پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ب.ظ

yasha var iol.Dr

لطف اله پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:40 ب.ظ http://lh2shirinzaban.blogfa.com/

استاد از معرفی شاعران گمنام و صاحب سبک و سخن در این وبلاگ بسیاراستفاده می کنیم
امید در اینکارموفق و موید باشید

سلام جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:20 ب.ظ http://www.alirezafouladi.blogfa.com

سلام استاد نازنین.
خیلی استفاده بردم. اینجا واقعا خانه فکر و ذوق و روشنی ست.
به نظر بنده تحولات ادبی مبتنی بر تحولات اجتماعی است که نخست در نثر روی می دهد و بعد به ترتیب در محتوا و زبان و فرم شعر و ادیب الممالک از مظاهر تحول در محتوای شعر حوالی مشروطه است.
برقرار باشید.

علی اکبر لطفی شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:20 ب.ظ http://www.lotfi61;persianblog.ir

سلام و درود دوست عزیز
با دو غزل بروزم و مشتاق نظرات
در پناه حق

امین یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ http://kavehhomayon.blogfa.com

خوشحال شدم که سر زدی ...وب خوبی داری ازش استفاده کردم وباز هم میام خدمتتون.

امین یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ق.ظ http://kavehhomayon.blogfa.com

از اینکه شجریانی هم هستید بیشتر وبیشتر لذت بردم...منم عاشق موسیقی سنتی خاصه استاد شجریانم...دمت گرم وسرت خوش باد.

رند تبریزی یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ق.ظ http://www.tatanahoo.blogfa.com



ای که از صندلی جسم چو جان برخیزی
تو نفهمی غزل ناب من تبریزی
رند تبریزم و من شعر بدینسان گویم
که نه شعر از پی جن بلکه به انسان گویم
تو که خود جنی و چون جن زدگان را مانی
کی توانی غزل سوختگان را دانی؟

غزل ناب گر اینست نگفتن بهتر
سکه قلب توی مشت نهفتن بهتر
طاقت شوخی رندانه نداری جانا
لقب خویش به بی جنبه مبدل فرما
نظم سست تو بجز خدشه به حافظ نبود
بی مبالات پذیرای مواعظ نبود
غرضم وا شدن باب صفا بود ولی
کرد توهین تو آن چهره زشت تو جلی
گر برنجاندمت از شوخی رندانه خویش
تو ببخشای و مکن خاطر خود هیچ پریش

رند تبریزی یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:14 ق.ظ http://www.tatanahoo.blogfa.com



ای که از صندلی جسم چو جان برخیزی
تو نفهمی غزل ناب من تبریزی
رند تبریزم و من شعر بدینسان گویم
که نه شعر از پی جن بلکه به انسان گویم
تو که خود جنی و چون جن زدگان را مانی
کی توانی غزل سوختگان را دانی؟

خورشید یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.khorshid85.blogfa.com


درود
استاد گرامی، "در ستایش زبان پارسی" عنوان نوشته جدیدم در کشکول است
چنانچه بخوانید، سپاسگزارتان خواهم شد
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود

انوش یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ب.ظ http://anush44.persianblog.ir

سلام

به روزم

رضا شیبانی یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:22 ب.ظ

افسوس که این مزرعه را آب گرفته
دهقان مصیبت زده را خواب گرفته
سلام و سپاس و درود

نخودی دوشنبه 19 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ق.ظ http://www.sine8tom.blogfa.com

با درود به خانش شماره ی دیماه ماهنامه ی طنز مجازی سین 8 تم دعوتید.

جسارتن در شماره ی آذر ماه یک فروند از چارانه های شما را هم درج کرده بودیم که از این طریق حلالیت می طلبم.

vkد تبریزی سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ

غرضت هر چه که بودست غلط بنمودی

آتش عشق ندانی تو که خود چون دودی

صورت و سیرت من را به سه خط بشناسی

لیک خود را تو نفهمی که چه آس و پاسی

شوخی ات را تو بگفتی که هست رندانه

شوخی من ز چه علت شده است خنگانه؟

سکه ی قلب مرا هیچ خریداری نیست

ما نرنجیم از این گفته و انکاری نیست

نظم سست من اگر بر در حافظ ببرند

خوشتر از آنکه برش زاهد و واعظ ببرند

لیک بر وعظ تو من چشم خموشی کردم

تا بدانی که چه لطفی به چه موشی کردم

لیکن ای خوب تو فکر دل خود باش و نه زشت

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

جواب من

به اراجیف تو دیگر اهمیت ندهم
که مرا حوصله بحث گرانجانان نیست
با چنین بی ادبی طینت خود بنمودی
زشتی کار ترا بهتر ازین برهان نیست
شعر الوده به دشنام و به توهین نکنم
این رذیلت منش مردم با ایمان نیست
ماجرای من و تو قصه سعدیست که گفت
کینه توزی و توحش صفت انسان نیست
من همان بادیه گردم که سگم پای گزید
چه کنم بهر تلافی توام دندان نیست

دردانه یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ب.ظ http://www.taymaz14.blogfa.com

از مطلب " ادیب الممالک و وجدان بیدار " بی نهایت بهره بردم ....در واقع از این انقلاب درونی شاعر بیشتر .......بیان روشن رسالت شاعری ....

درود و سپاس فراوان از شما....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد