لطائف الشعرا

۱

ک.ا در ایام جوانی علاقه زیادی داشت که در غزلهایش از کلمات محاوره ای و روزنامه ای استفاده کند و این را برای خود نوعی تشخص می دانست.روزی در انجمن ادبی غزلی خواند که در بیتی از آن کلمه شبکار را به کار برده بود:

کار من هر شب شده از عشق تو آه و فغان

کامیار  خسته را شبکار کردی عاقبت 

مرحوم استاد شیدا پس از شنیدن شعر لبخندی زد و گفت

                           آقای .... شغل جدیدت را تبریک می گویم

ک با تعجب پرسید چه شغلی؟

-همین شبکاری دیگر.شبکار یعنی فاحشه!

* نام شاعر به تصحیف نوشته شده.

**.راوی : جمشید علی زاده

2

شهرداری به مناسبت سالگرد انقلاب مراسم شب شعری بپا کرده بود و در قحط الرجال شاعر آقای و را مسئول برنامه و مجری کرده بود که از قضا سواد چندانی نداشت.

وقتی خواست اقای شهبازی را به خواندن شعر دعوت کند چنین گفت:

-         و اینک از شاعر فقید جناب شهبازی دعوت می کنیم که برای خواندن شعر زیبایشان تشریف بیاورند.

-         شهبازی با که با شنیدن کلمه فقید نمی توانست از خنده جلوی خود را بگیرد حین بلند شدن گفت

-         خدا مرا رحمت کند!

 ۱

ک.ا در ایام جوانی علاقه زیادی داشت که در غزلهایش از کلمات محاوره ای و روزنامه ای استفاده کند و این را برای خود نوعی تشخص می دانست.روزی در انجمن ادبی غزلی خواند که در بیتی از آن کلمه شبکار را به کار برده بود:

کار من هر شب شده از عشق تو آه و فغان

کامیار  خسته را شبکار کردی عاقبت 

مرحوم استاد شیدا پس از شنیدن شعر لبخندی زد و گفت

                           آقای .... شغل جدیدت را تبریک می گویم

ک با تعجب پرسید چه شغلی؟

-همین شبکاری دیگر.شبکار یعنی فاحشه!

* نام شاعر به تصحیف نوشته شده.

**.راوی : جمشید علی زاده

2

شهرداری به مناسبت سالگرد انقلاب مراسم شب شعری بپا کرده بود و در قحط الرجال شاعر آقای و را مسئول برنامه و مجری کرده بود که از قضا سواد چندانی نداشت.

وقتی خواست اقای شهبازی را به خواندن شعر دعوت کند چنین گفت:

-         و اینک از شاعر فقید جناب شهبازی دعوت می کنیم که برای خواندن شعر زیبایشان تشریف بیاورند.

-         شهبازی با که با شنیدن کلمه فقید نمی توانست از خنده جلوی خود را بگیرد حین بلند شدن گفت

-         خدا مرا رحمت کند!

3

چند روز پس از تمام شدن همان مراسم کذائی شاعران در قهوه خانه جمع شده بودند و به اقای و می توپیدند که چرا عرضه این را نداشتی که مسئولان را وادار کنی لااقل یک قوطی شیرینی بخرند و مراسم بدون پذیرائی بر قرار نشود.آقای  و با حرارت می گفت که

- نمی دانید که، هرچی از دهنم در می اومد بهش گفتم.تازه،  تف کردم به کفش معاون شهر دار!

آقای صوفیانی که نمی دانم چه خرده حسابی با آقای و داشت با قیافه ای جدی گفت:

درست می فرماید من خودم شاهد بودم که تف کرد به کفش معاون شهر دار

و وقتی قیافه متعجب ما را دید ادامه داد:

-البته بعد از آن دستمالش را در آورد و کفشش را برق انداخت.

شلیک خنده حاضرین توجه همه را به جمع ما جلب کرد.

* موارد 2 و 3 را به عینه خودم شاهد بودم.

4

مرحوم حقانی یکی از رنود بذله گو و حاضر جوابی بود که از  ملازمین ثابت استاد عابد به شمار می رفت و در سفر و حضر همراه استاد بود و لاجرم با کم کیف کار شاعران نوحه سرا و توانائی هایشان آشنائی داشت.

روزی در قهوه خانه در حضور جمعی با اقای ط مواجه شد . پس از کمی سلام و احوال پرسی آقای ط با اصرار خواست شعر نوحه ای را که به تازگی سروده بود برای ایشان بخواند که حقانی قبول نمی کرد . وقتی اصرار ط را دید گفت به یک شرط به شعر تو گوش می کنم و آن اینکه هزار و هفتصد تومن جرینگی بپردازی.آقای ط پرسید چرا؟

حقانی گفت:

همین یک ساعت پیش هزار و هفتصد تومن دادم تا با یک  لول  سناتوری خودم را ساخته ام و کیفور شده ام.با شنیدن شعر تو همه آن هزار و هفتصد تومان هدر می شود!

* راوی:  احمد  خسرو شاهی