باور مکن که قصه این شب به سر رسد
یا از طلوع صبح رهائی خبر رسد
با بخل این هزاره قحطی بعید نیست
آتش اگر به خرمن هر خشک و تر رسد
در نیمه راه صاعقه ء قهر می شود،
هر ابر رحمتی که بر این بوم و بر رسد
شاخی مصون نماند از آفات و ای دریغ
ما همچنان نشسته که فصل ثمر رسد!
سودای اوج پخت و ندانست سینه سرخ
بس تیر ها از این خطرش بر جگر رسد
پای سخن فرا مگذار از مدار حزم
ترسم هزار فتنه از این رهگذر رسد!
سهم من و تو نیست بجز کوله بار رنج،
در عسرت زمانه به ما این قدر رسد!
تبریز تیرماه 1377
سلام
راستش می خام بگم این بلاگسکای خیلی سوت و کوره
آدم دلش می گیره
سلام.متشکرم از حضورتون بزرگوار
سلام و ادب خدمت شما عزیز گرامی
زیبا پستی بود دست مریزاد خصوصا این بیت
در نیمه راه صاعقه ء قهر می شود،
هر ابر رحمتی که بر این بوم و بر رسد
................
موقع چیدن گلها
یادتان باشد ...
چشمان شاپرکی ، نگران به دستان شماست !
بگذار بر شاخه بماند ...
تا شاید قلب کوچکش آرام گیرد .
کوچک است ، اما ... گل را به رنگی از خدا می شناسد .
بگذار بر شاخه بماند .
شاید بالهای کوچکش
بوی خدا را به کوچه ی تنهائی تان که آرزو در آن زندانی است بیاورد .
بگذار بر شاخه بماند !
درود بر شما
سلام
خیلی زیبا بود و با مفهوم
ممنون
از غزل های دلنشینی بود که خیلی وقت بود نشنیده بودم
عالی بود بزرگوار
میلاد باسعادت قلب تپنده ی ایران ز مین هشتمین خورشید ولایت.عالم آل محمد ص..آقا اما رضا ع..بشما تبریک وتهنیت..میگویم
در خراسان.ای رضا جان .قبله ی دلهای شدی
کعـــبه ی آمال مـــردم..مهـــــر این دنیا شدی
در شب مــــا آفتـــــابا کاش پیــــدا می شدی
روز محشـــر باشفاعـــت ضامن ما می شدی .
.............
سلام عزیز بزرگوار صمیمی . جناب رائی پور
به خلوت تنهایی ام خوش آمدید..از اینکه در این عصر بی تکیه گاهی وغربت بازهم بمن سر میزنید وفراموشم نمیکنید بسیار سپاسگزارم...واز اینکه به علت مشکلات جسمی. بخصوص ناراحتی های مستمر چشمی..و عدم فرصت کافی نتوانستم نقدی در خور آثار ارزشمند شما داشته باشم پوزش می خواهم
..................
نگاه هر خیابان بــــر گ، پاییز.......و آوای درختـان، بــرگ ،پاییز
طنین خسـته ی نـارنجی شهر....هوای گـریه، باران،بـرگ، پاییز
...........
از زمزمه شعر دلنشین وباطراوتتان که بامضامین ارزشمند وتعبیرات محکم ونواندیش.وتازه.وحال وهوایی لبریز از احساسی معطر..وزبانی صمیمی وزلال همرا بود لذت بردم...همیشه به عطر شعر معطر باشی...ودرمسیر زلال شعر جاری
سلام
کما فی السابق زیبا بود .
سلام
با احترام لینک شدید
سلام جناب دکتر
سپاسگزارم از حضور و نظر لطفتان. غزل زیبایتان را هم خواندم و بهره بردم.
پاینده باشید.
سلام عزیز...ممنونتم.شعرت خیلی قشنگ و بازگو کننده ی حقیقتی تلخ .
شاد و سلامت باشی.
گلی.گل.
درود
۱- استاد گرامی از اینکه به کشکول گوشه چشمی دارید سپاسگزارم
۲- باید باور کنیم و امید داشته باشیم که قصه این شب به پایان می رسد چراکه ما به امید رسیدن صبح٬ زنده ایم
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود
سلام و درود استاد ارجمند ......ایام تان نیک و موفق
سروده تان را چندین بار خواندم و هر بار بیشتر بر عمق کلمات آن تامل کردم ...همیشه از انتخاب نیکوترین واژه ها برای رساندن غایت معنای سروده تان بهره می برید و این باعث می شود در واژه های اندک معنایی بزرگ بگنجد ...انتخاب سینه سرخ و پس از آن نوشتن « بس تیرها از این خطرش بر جگر رسد ».....درود و سپاس ...قلم تان نویسا
درود دکتر درود.
خیلی زیبا و استوار است این غزل. در حد کارهای بزرگتران.
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنت.
سلام بر دوست و شاعر ندیده ام!
غزل استوار ی بود به گمانم تا مدتی زمزمه اش کنم
با بدرود ودرود
سلام[گل]
شقایق های آبی با یک غزل به روز شد[بدرود]
پای سخن فرا مگذار از مدار حزم
ترسم هزار فتنه از این رهگذر رسد!
سهم من و تو نیست بجز کوله بار رنج،
در عسرت زمانه به ما این قدر رسد!
-----
واقعا همین طوره که نوشتی.
از حضورتو لینکت کمال تشگر را درام،
به همه دوستان قول دادم تا لینک ها رو بیست مهر ماه بذارم که طبیعتا شما رو هم به این لیست افزودم.