.

.

.

.

بچه بودن/ا.خوئی

وقتی که من بچه بودم ،

پرواز یک بادبادک
می بردت از بام های سحرخیزی پلک
تا
نارنجزاران خورشید .
آه ،
آن فاصله های کوتاه .
وقتی که من بچه بودم ،
خوبی زنی بود که بوی سیگار می داد ،
و اشکهای درشتش
از پشت آن عینک ذره بینی
با صوت قرآن می آمیخت .

وقتی که من بچه بودم ،
آب و زمین و هوا بیشتر بود ،
وجیرجیرک
شب ها
درمتن موسیقی ماه و خاموشی ژرف
آواز می خواند .

وقتی که من بچه بودم ،
لذت خطی بود
ازسنگ
تازوزه آن سگ پیر و رنجور .
آه ،
آن دستهای ستمکار معصوم .


وقتی که من بچه بودم ،
می شد ببینی
آن قمری ناتوان را
که بالش
زین سوی قیچی
باباد می رفت –
می شد،
آری
می شد ببینی ،
و با غروری به بیرحمی بی ریایی
تنها بخندی .


وقتی که من بچه بودم ،
درهرهزاران و یک شب
یک قصه بس بود
تاخواب و بیداری خوابناکت
سرشار باشد .


وقتی که من بچه بودم ،
زورخدا بیشتر بود .


وقتی که من بچه بودم ،
برپنجره های لبخند
اهلی ترین سارهای سرور آشیان داشتند ،
آه ،
آن روزها گربه های تفکر
چندین فراوان نبودند .


وقتی که من بچه بودم ،
مردم نبودند .


وقتی که من بچه بودم ،
غم بود ،
اما
کم بود .


بیستم اردیبهشت 1347

الناز

سه شنبه 28 تیر1390 ساعت: 0:56
سلام دوست عزیز

برای کسب درآمداز طریق پیامک یک فرصت استثنایی در اختیار شماست

با عضویت رایگان در سیستم و فعال سازی اکانت خود، به ازای هر پیامکی که برای شما ارسال می شود، مبلغی به حساب شما در سایت افزوده می شود. که می توانید این مبلغ را پس از رسیدن به حد نصاب 5000 تومان دریافت نمایید. این سیستم کاملاً حقیقی می باشد و کلیه جوایز و قرعه کشی ها و مبالغ پرداختی توسط شرکت اینسا (به شماره ثبت 383296) تضمین گردیده است. لطفاً پس از ثبت نام حتماً حساب خود را با کدی که در اختیارتان قرار میگیرد فعال کنید.
موفق باشید
نویسنده: نازنین (برگ بی برگی)
سه شنبه 28 تیر1390 ساعت: 18:14
وقتی که من بچه بودم ،
غم بود ،
اما
کم بود ...

راست میگی ...
نویسنده: مهتاب
چهارشنبه 29 تیر1390 ساعت: 2:31
سلام دوست گرامی

وقتی که من بچه بودم

همه چی خوب بود ...... جز جدا شدن از دوستان در غروبهای تابستان

نویسنده: مهتاب
چهارشنبه 29 تیر1390 ساعت: 2:32
با دلنوشته ی خوشبختی گمشده به روزم

منتظر حضور سبزتان

نویسنده: خورشید
پنجشنبه 30 تیر1390 ساعت: 2:26
درود

سروده بسیار زیبایی است و شما بسیار بجا آن را برای نوشتن در وبلاگتان برگزیده اید
نوشته ای کوتاه با نام "دریوزگی" نوشته ام که دوست دارم دیدگاه شما را در باره ش بخوانم
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود
نویسنده: لطف الله
پنجشنبه 30 تیر1390 ساعت: 20:48
این شعر نازنین از دست رفته فرهاد عزیز خوانده
خدا به شما و دکتر خویی عزیز طول عمر عنایت کند و فرهاد عزیز را بیامرزد
نویسنده: مهدی نادری نژاد
جمعه 31 تیر1390 ساعت: 11:7
با سلام
پس یاد باد آن روزگاران
نویسنده: نسترجهان
جمعه 31 تیر1390 ساعت: 17:2
سلام مهربان

دریغ و درد که تا این زمان ندانستم // که کیمای سعادت رفیق بود رفیق

حافظ

اینک در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان هستیم ، دلها و ذهن را صیقل دهید

ازشعر بخاطر زیبایی و محتوا و معنای ان بی اغراق لذت بردم . درود
نویسنده: اوکتای
یکشنبه 2 مرداد1390 ساعت: 23:11
خودمونیم

عجب بچه تخسی بود ها
نویسنده: علی اصغر کیانی
دوشنبه 3 مرداد1390 ساعت: 12:40
سلام دوست گرامی

با غزلی به روزم و منتظر حضرتعالی
نظرات 1 + ارسال نظر
بی دار سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ق.ظ http://bidaram.blogsky.com

سلام
من عاشق این شعرم
مخصوصا با صدای فرهاد که یه چیز دیگه است
وبلاگ خوبی دارین
اگه خاستین توی وبلاگم اعلام کنین تا لینکتون کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد