.

.

.

.

غزل قدمائی

رم کردی ای غزال و فغانم به درد خاست

واپس نگر که از دل زارم چه گرد خاست

گفتی فروغ مرتعشی بود از حیات

کز واپسین زبانه ء این شمع سرد خاست

چشم گره گشائیم از بخت خفته نیست

زیرا که هرچه خاست ازین خوابگرد خاست

کس چون دلم به حضرت تیغت نیافت راه

در این خطر اگرچه که بسیار مرد خاست

پروای سر مکن چو نشینی به نرد عشق

نتوان سلامت از سر این گونه نرد خاست

جز وادی جنون متصور نمی شود

فرجام آنکه با دل خود در نبرد خاست

راثی چه جای شکوه ز بیداد چشم او

این فتنه ایست کز فلک لاجورد خاست!

 

اسفند 75

تبسم های روشن

سه شنبه 13 اردیبهشت1390 ساعت: 0:19
سلام
عالی سروده ای. بسیار لذتمند شدیم.
من هم با دو دوبیتی به روزم و منتظر حضور استادانه شما.
سبز باشید و مانا
یا حق
نویسنده: سید محمدرضا هاشمی زاده
سه شنبه 13 اردیبهشت1390 ساعت: 8:0
هرچند ما را که سالها در راه تعلیم وتربیت سوختیم وساختیم..پیش کسوت میشناسند اما وجود عزیزان اندیشمند وارزشمندی مثل شما در حال وهوای دنیای مجازی به عنوان دوستی زلال و اندیشمند باعث دلگرمی وتلاش بهترو عشق به سرودنمان میشود....از همدلی صمیمانه ات سپاسگزارم عزیز همسفر
.........
هفته معلم به همه تلاشگران عرصه تعلیم وتربیت مبارک


معلـــــم عشق، در آهنــــــگ داری.......توساز زندگـــــی در چنگ داری
صدایت شروه ی شیرین دشتی ست.....عجب شوری دراین آهنگ داری
تـــــو آن نخـــــــل بلند آرزویـــــــــــی.....که یک عالم رطـب در پنگ داری
دلت چون کلبه ات از رنگ خالی است....ز..هر رنگ وریایی ننــــگ داری
تمام ریشه ی فرهنــــــــگ در توست.....اگر چه ریشــه در فـرهنگ داری
تـــو با دنیـــای زوز وزر ..همیــــشه........جـدایی تا به صد فـرسنگ داری
هاشمی زاده
...........................
سلام عزیز صمیمی رائی پور
.........
دراین عصر بی تکیه گاهی ، و قحط سال عشق ولبخند، حضور صمیمی وارزشمند شما در خلوت تنهایی ام...دلمرا شکوفا و خلوتم را روشن میسازد...وهم باعث تعالی و جذبه بیشتر در شعر هایم خواهد شد....قلم وقدمت همیشه ایام سبر ومعطر

بیـا ای هنفس باهــــم بمانیم.......اگر چه یک نفس باهم بمانیم
برای هم در این بی تکیه گاهی....زمان گرشد قفس با هم بمانیم.
.........
شعر باطراوتت را که لبریز از احساس و مضامین لطیف ومحکم..تغزلی ارزشمند با تعابیر وتصویر گری های نوشکفته...وزبانی صمیمی و وساختاری تازه و زلال و معطر...همسو باشعر پیشرو زمان بود زمزمه کردم ولذت بردم...
نویسنده: alireza
چهارشنبه 14 اردیبهشت1390 ساعت: 0:10
در دنیایی که همه یا گوسفندند یا گرگ...!! ترجیح می دهم چوپان باشم... شما همدیگر را جر دهید.. من نی می زنم
نویسنده: علی کشکولی
چهارشنبه 14 اردیبهشت1390 ساعت: 5:30
سلام و ادب خدمت شما عزیز گرامی

مانند همیشه اشعار از بار های ظاهر و باطن زیباست حقیر این بیت را شاه بیت میدانم این بیت مرا یاد حضرت منصور حلاج انداخت

کس چون دلم به حضرت تیغت نیافت راه

در این خطر اگرچه که بسیار مرد خاست






از خداوند خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد،
خداوند گفت: نه! من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری، از خداوند خواستم تا از رنج هایم بکاهد،
خداوند گفت: نه! رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر، و به من نزدیکتر و نزدیکتر می کند، از خداوند خواستم تا دردهایم را از من بگیرد، خداوند گفت: نه! رها کردن کار توست، تو باید از آنها دست بکشی، و خود را رها سازی،




درود بر شما
نویسنده: امین
چهارشنبه 14 اردیبهشت1390 ساعت: 10:8
با سلام

آیت الله دستغیب « هر کس بگوید من امام زمان(عج) را قبول دارم، ولی امام امت را قبول ندارم، دروغ می گوید، بدانید امام زمان را هم قبول ندارد. اگر امام زمان هم می آمد اطاعت او را نمی کرد. این یک اعتراف کذب زبانی است، دروغ می گوید. به خدا کسی که مخالفت با نایب امام زمان (عجل الله فرجه) می کند و می گوید، من به امام زمان عقیده دارم، عقیده ی خشک و خالی معنی ندارد، امام وقتی امام است که تو مأموم او باشی»
نویسنده: رضا همراز
چهارشنبه 14 اردیبهشت1390 ساعت: 10:24
با سلام و عرض ادب
زیبا بود . لذت بردیم . زنده باشید .
نویسنده: نوشین داودی
چهارشنبه 14 اردیبهشت1390 ساعت: 12:34
با سلام و عرض ادب ؛


احتراما ، دعوتید به خواندن یک غزل ...


آیه هایی به خط نستعلیق خرقه ای از نبوتم بخشید ...


منتظر نگاه مهربانتان هستم ...


نویسنده: اوکتای
پنجشنبه 15 اردیبهشت1390 ساعت: 0:58
سلام

دعوتید
نویسنده: نیما برگشادی
پنجشنبه 15 اردیبهشت1390 ساعت: 10:50
سلام ممنون
نویسنده: باران
پنجشنبه 15 اردیبهشت1390 ساعت: 15:36
سلام وعرض احترام
غزل زیبایی خواندم واز زبان استوار آن بهره بردم.
نویسنده: یاغمورلوق
پنجشنبه 15 اردیبهشت1390 ساعت: 19:41
سالاملار؛یاغمورلوق بیرشعرله یئنی لندی!یولونوزو گوزله ییریک؛ساغ اولون!سزه اوغورلار
نویسنده: شهاب
پنجشنبه 15 اردیبهشت1390 ساعت: 22:56
سلام
زیبا بود
با اخرین نوشته ام منتظرتون هستم
نویسنده: لطف الله
جمعه 16 اردیبهشت1390 ساعت: 16:39
راثی چه جای شکوه ز بیداد چشم او

این فتنه ایست کز فلک لاجورد خاست!

مطابق تمام غزلهایت زیبابود و باشکوه
نویسنده: سلام
شنبه 17 اردیبهشت1390 ساعت: 16:20
سلام.
قوی و گویای عمق آگاهی شما با شعر کلاسیک.
پاینده باشید استاد عزیز.
نویسنده: خورشید
یکشنبه 18 اردیبهشت1390 ساعت: 2:1
درود
مانند همیشه خوب و ارزشمند بود، دست مریزاد

"خواهش می کنم دیگر سرمان را گول نمالید!" نام نوشته جدید "کشکول" است

شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود
نویسنده: فرید صلواتی
یکشنبه 18 اردیبهشت1390 ساعت: 18:27
امان از دست ما ایرانی ها
نویسنده: علی حیدری
یکشنبه 18 اردیبهشت1390 ساعت: 20:49
سلام استاد ارجمندم
بسیار زیبا بود و عمیق . دست مریزاد
نویسنده: علی حیدری
چهارشنبه 21 اردیبهشت1390 ساعت: 20:40
روای سر مکن چو نشینی به نرد عشق

نتوان سلامت از سر این گونه نرد خاست

سلام استاد بسیار زیبا بود دست مریزاد زنده باشید و شاداب
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد