.

.

.

.

معرفت و علوم

......به مناسبت میلاد مولای متقیان ،مراسمی در دانشکده ...ترتیب داده شده است.خطیب مشهور و محترم در فرازی از سخنان خود درباب  سجایا ی امیر المومنینن می فرماید:

" روایت می کنند که روزی حضرتشان در مورد فردی شک به شرک برد

 و بلا درنگ ذولفقار از نیام بر کشید و سرش را ازتن جدا کرد.در این بین به ذهنش خطور کرد که ممکن است اشتباه کرده باشد.لذا آب دهان مبارک خود را به گلوی بریده او زد و سر را به پیکرش چسباند که مرد زنده شد و بر لب شهادتین را جاری کرد..."

دستی بالا می رودکه سوالی دارم یا شیخ:

-اگر به معصوم بودن حضرت علی قائل باشیم باید این را هم قبول کنیم که آن امام همام نمی تواند به صرف ظن و شک فردی را بی گناه به قتل برساند!

همهمه ای در بین حضار در می گیرد و خطیب سعی در جمع و جور کردن حرفش دارد:

 

-البته من عرض کردم که روایت شده است!

 

2

به همان اندازه که رصد کردن ستارگان شب ظلمانی به ابزار و آلاتی فراتر از حواس پنج گانه نیاز دارد،تمیزنورهای کم سو شده حقیقت درتو به توی ظلمات شبهات به اتکاء عقل نارس و برداشت فردی آسان نیست و حتی در استوار ترین شناخت ها امکان خطا وجود دارد و ماهیت لغزش پذیر شناخت انسان اقتضا می کند که از بازبینی عقاید و آرا خود بی نیازنباشد و این انعطاف و تحمل را داشته باشد تا به عقاید مخالف و تردید افکن مجال بروزدهد.بشر پای در خاک دارد و سر بر افلاک،از این رو به داشتن امر قدسی نیازمند است و امر قدسی یعنی معرفت و معنویت که جز در پرتو تفکر و ریاضت حاصل نمی آید.

......به مناسبت میلاد مولای متقیان ،مراسمی در دانشکده ...ترتیب داده شده است.خطیب مشهور و محترم در فرازی از سخنان خود درباب  سجایا ی امیر المومنینن می فرماید:

" روایت می کنند که روزی حضرتشان در مورد فردی شک به شرک برد

 و بلا درنگ ذولفقار از نیام بر کشید و سرش را ازتن جدا کرد.در این بین به ذهنش خطور کرد که ممکن است اشتباه کرده باشد.لذا آب دهان مبارک خود را به گلوی بریده او زد و سر را به پیکرش چسباند که مرد زنده شد و بر لب شهادتین را جاری کرد..."

دستی بالا می رودکه سوالی دارم یا شیخ:

-اگر به معصوم بودن حضرت علی قائل باشیم باید این را هم قبول کنیم که آن امام همام نمی تواند به صرف ظن و شک فردی را بی گناه به قتل برساند!

همهمه ای در بین حضار در می گیرد و خطیب سعی در جمع و جور کردن حرفش دارد:

 

-البته من عرض کردم که روایت شده است!

 

2

به همان اندازه که رصد کردن ستارگان شب ظلمانی به ابزار و آلاتی فراتر از حواس پنج گانه نیاز دارد،تمیزنورهای کم سو شده حقیقت درتو به توی ظلمات شبهات به اتکاء عقل نارس و برداشت فردی آسان نیست و حتی در استوار ترین شناخت ها امکان خطا وجود دارد و ماهیت لغزش پذیر شناخت انسان اقتضا می کند که از بازبینی عقاید و آرا خود بی نیازنباشد و این انعطاف و تحمل را داشته باشد تا به عقاید مخالف و تردید افکن مجال بروزدهد.بشر پای در خاک دارد و سر بر افلاک،از این رو به داشتن امر قدسی نیازمند است و امر قدسی یعنی معرفت و معنویت که جز در پرتو تفکر و ریاضت حاصل نمی آید.

اگر به تاریخ تمدن پر فراز و نشیب تاریخ تمدن بشری و تطور دستآورد های علمی و جامعه شناسی بطور جزئی نگر نظری داشته باشیم متوجه می شویم که حرکت تکاملی علم و اندیشه بصورت خطی مستقیم ونبوده و حرکتی زیگزاگ و گاها شتابزده و گاهی قهقرائی داشته است.

هرچند بر آیند این حرکتها به سمت تعالی بوده است و آنچه سبب برآیند صعودی این حرکات شده است روح نقاد و شکاک اندیشمندانی بوده است که با مورد سوال قرار دادن بدیهیات و اصول پذیرفته شده کهن از خاموش شدن چراغ تعقل و اندیشه جلوگیری کرده اند.

پذیرفتن دربست اموری که بر اساس شناخت پیشینیان جنبه حقیقت و واقعیت گرفته اند در عین حال که موجب ازکار افتادن سازو کارهای شناخت در انسان می شود راه را برای تحریف و جزمیت گرائی باز می کند.و در نتیجه به جای تضارب اندیشه کار به اسطوره سازی ،رابطه مرید و مرادی تفتیش عقاید و ... می کشد.این را می توان همان گناهی دانست  که موجب محرومیت انسان از هدایت می شود:

« اذا ارذل الله عبدا حظر علیه العلم» (نهج البلاغه، حکمت 288) هر گاه خداوند بنده اى را به خاطر گناهانش پست شمارد، علم و دانش را از او منع مى کند

بر این مبنا اگر معرفت راامری رازناک و فرامادی و مجموعه ای ازاعتقادات مقدسی در محدوده محرمات بدانیم ازبالیدن این آتش در برابر کوران انتقاد  ها و ابهامها خودداری کنیم ،خواه نا خواه مانع نور گرفتن بیشتر آن می شویم.*

در نتیجه شمعی نیمه جان و پیه سوزی پردود و دم خواهیم داشت که نه حقیقتی را روشن می کند و نه موجب خود آگاهی به گذشته و آینده می شود.

تعمیق مبانی معرفتی زمانی میسر می شود که باب سوال و بحث مفتوح باشد و هر نقد و اظهار تشکیکی  به دستاویز افشاندن بذر تردید در محکمات تخطئه نشود که تبعات این رویه ناصحیح ناتوانی مبانی معرفتی در گشودن گره ابهاماتیست که برای نسل جدید در مواجهه با مسائل مستحدثه بوجود می آید:

           

هیچ چیزی در جهان بر جای نیست

              جمله در سیر تغییر سر مدیست

شد مبدل آب این جو چند بار 

               عکس ماه و عکس اختر بر قرار 

پس بد مطلق نباشد در جهان  

              بد به نسبت باشد اینراهم بدان

صلح اضداد است عمر این جهان  

        جنگ اضداد است عمر جاودان

هــــر بنایی را که آبادان کــنند   

          باید اول از پی اش ویران کنند

بار دیگر از فلک پران شوم      

          آنچه کاندر وهم ناید آن شوم

نام فروردین نیارد گل بباغ      

           شب نگردد روشن از ذکر چراغ

 

3

قسمت اعظم آنچه را  که به عنوان متون معرفت و شناخت می شناسیم فراورده های روحی حاصل استنباطها و استتقرای نسل قبل ازماست که توسط برخی متولیان محافظه کار که موجودیت و اهمیت خود را به آن گره زده اند تبلیغ و ترویج می شود ،متولیانی که دریافت و استنباطشان از معارف قبلی تنها به سطح محدود می شود و در عین حال سعی می کنند  با غامض و مبهم جلوه دادن محفوظاتشان خود را برای عوام عمیق نشان دهند زیرا عوام گمان می کنند اگر نتوانند به کنه چیزی برسند آن چیزلزوما عمیق است. و پذیرش القائات این متولیان  تن دادن به  استیلای ذهنیتی بسته است .ذهنیتی بسته که یا باید خود را برکنار و بی اعتنا در برابر مسائل نسل خود نشان دهد و عملا نقشی فعال در مبادلات اجتماعی نداشته باشد و یا دن کیشوت وار آسیاب جریانهای نظری و فکری را اژدهای تهدید کننده بپندارد و به آن حمله کند که قطعا نمی تواند رفتار مناسبی برای اثبات حقانیت خود باشد.

از سوی دیگر ،قرآن‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ حق‌ در یک‌ موضوع‌ به‌ اهمیت‌ شناخت‌ آن‌ اشاره‌ کرده‌ و ما را از سخن‌ گفتن‌ و اظهارنظر دربارة‌ چیزهایی‌ که‌نسبت‌ به‌ آنها عالم‌ نیستیم‌ و دلایل‌ و مدارکی‌ نیز بر صحت‌ آنهانداریم‌ نهی‌ کرده‌ است‌:

وَلاَ تَقْفُ مَالَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ انَّ السَّمْعَوَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَئ'´کَ کاَنَ عَنْهُ مَسْؤُلاَ.42
«هرگز بر آنچه‌ علم‌ و اطمینان‌ نداری‌ دنبال‌ مکن‌ که‌ (در پیشگاه‌خدا) گوش‌ و چشم‌ و دل‌، همه‌ مسؤولند.»


 تاویلها و تفسیرهائی که عالمان دینی به مقتضای زمان و آبشخور ادراکشان از متون مقدس ارائه داده اند در پرتو علوم مرسوم آن زمان بوده که به آن مجهز بوده اند،حال چه ضرری دارد که به مدد قابلیت های بر آمده از آزمون و خطای علوم جدید  امروز در  تعمیق و ریشه دارتر کردن مبانی معرفتی اهتمام به عمل آید تا بیم ازتندباد شبهات نداشته باشیم.


*1.تعبیری از ماریو بارگاس یوسا

 عدالتخواه

سه شنبه 23 فروردین1390 ساعت: 2:57
سلام
روایتی از پیامبر هست که در شناخت دین به دوچیز اتکا کن عقل و قران اگر ان موضوع خارج از این دو بود مورد تایید نیست ما که معتقدیم اسلام حق است و این نه حرف ما که حرف خداست
"هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضى نمى‏شوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروى کنى. بگودر حقیقت، تنها هدایت خدا است که هدایت (واقعى)است و ...."سوره بقره
با چنین اعتقادی به حق بودن اسلام چرا نباید ابزار شناخت ما عقل و قران باشد؟
عقل سلیم می گوید که علی(ع)معصوم بودپس نمیتوانست گناه بکند همان عقل سلیم می گوید معصوم کرامت دارد اما معجزه ندارد پس علی (ع) نمی توانست مرده را زنده کند همین عقل سلیم میگه پای منبر همچین خری هیچوقت نشین
باورکن قرانم میگه!
والعاقبة للمتقین
نویسنده: علی کشکولی
سه شنبه 23 فروردین1390 ساعت: 6:27
سلام و ادب خدمت شما عزیز گرامی

چون عاشقی آمد، سزاوار نباشد این گفتار که : خدا در قلب من است ،
شایسته تر آن که گفته آید : من در قلب خداوندم
درود بر شما
نویسنده: سید محمدرضا هاشمی زاده
سه شنبه 23 فروردین1390 ساعت: 7:49
بدون شک شخصیت مولاعلی در تمام زمینه ها در عالم هستی بی نظیر است وحتی امکانزنده کردن آن فرد نیز وجود دارد.....ولی معصوم خطا نمیکند حتی شک که منجر به خطا شود....وقتی مولاعلی میفرماید اگر تمام پرده ها کنار روند چیزی بر یقین علی اضافه نخواهدشد......پس وعاظ باید باکمال علم واستدلال در این موارد بر منابر مطالبی را با استدلال کامل مطالعه وبمردم بگویند وگرنه گفتن بی منطق وبدون استدلال مشکلات متعددی ایجاد میکند نسبت به دین در ذهن مردم....هیچ چیز را بدون علم واستدلال نه خودتان بپذیرید ونه بمردم بگوئید
....................
سلام عزیز صمیمی جناب رائی پور
.............
همسفر با مسیر سبز وگل اندیشه ی کاروان بهار سرود دلنشین همدلی ومحبت
را زمزمه می کنیم.حضورصمیمی شما در خلوت تنهــائی ام.باعث شکوفایی دل وجان ،وتوان بیشتر جهت ارائه آثاربهتروتعالی اشعارم خواهدبود..امیدوارم با جسن نظرو اندیشه ی
ارزشمند شما در سال جدید هم..این ارتباط صمیمی وتاثیر گذار استمرار یابد وچنانچه به علت عدم صحت کامل وفرصت اندک نتوانستم نقدی در خور مطلب ارزشمندتان داشته باشم از محضرتان پوزش میخواهم..قلم وقدمت همیشه ی ایام سبز..ومعطر. دوستیتان پایدار

تا به اوج آسمــــان با بـالِ نـو بینم تـــورا.......از طبیعت سبز تر با حالِ نو بینم تـــورا
برشما فرخنده باد این سال ونوروز سعید...درشکوفایی چو گلها سالِ نو بینم تـــورا
نویسنده: لطف الله
سه شنبه 23 فروردین1390 ساعت: 9:4
جانا سخن از زبان ما می گویی ولی افسوس تعصب چنان چشمه عقل را کور می کند که وادار به انکار بدیهیات عقلی هم می کند
نویسنده: توتقون
سه شنبه 23 فروردین1390 ساعت: 9:24
منیم دونیادا سلطانیم علیدیر...
نویسنده: شاهده
سه شنبه 23 فروردین1390 ساعت: 11:34
هو
سلام علی من اتبع الهدی
مطالبتان را خواندم...بنده جسارت نمی کنم نظر شخصی خود را بیان می کنم...
خوبه که یک مقدار دید و ظرفیت علمی و معرفتی مان را بالا ببریم و تنگ نظر نباشیم زیرا که علم فقط خط نوشته شده بر روی کاغذ نیست...درک می خواهد پیش زمینه می خواهد...در نظرات دیدم که شما را استاد خواندند...ولی به نظر حقیر تا انسان به اعلی کمالات نرسد نشاید که استاد خوانده شود...اهل علم باشیم نه یدک کش اسم استادی و حامل چند کتاب هرچند که تعدادش به هزار برسد...
انشاءالله که شما در این دسته نباشید...
فی امان الله


سلام.ممنون از حضور و نظرتان

با شما هم عقیده ام که

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

بسیاری ازعناوین بر حسب مداهنه و تعارف استعمال می شود و قابل استناد نیست
نویسنده: سالک
سه شنبه 23 فروردین1390 ساعت: 14:40
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

مطلب قابل تاملی بود.

آن روایت مذکور با مبانی علم کلام و حتی با آیات محکم و روایات متواتر تضاد روشنی دارد.متاسفانه بعضی از خطبا بدون توجه به این مطالب لب به سخ میگشایند که موجب به وجود آمدن مفسده هایی خواهد شد.

ان شا الله جمال دل آرای دین مبین اسلام خودش را از پس پرده ها خارج کند و به ما بنماید
نویسنده: دردانه
سه شنبه 23 فروردین1390 ساعت: 20:13
سلام و درود بزرگوار فرهیخته ....ایام تان نیک
معرفت و آگاهی زیبایی در مطالب تان بود که بی نهایت بهره بردم ...شناخت ،قضاوت و کسب دانش در هر زمینه ای ، مبتنی بر نگاه به حقیقت و لمس واقعیت های موجود و تفکر است و همان گونه که گفتید به اشتراک گذاشتن نظرات و دانسته ها در دایره وسیعتری از چالش و اندیشه با دیگران است و البته باعث غنی تر شدن دانش و به روز رسانی آن میشود ....بی شک" همه چیز را همگان دانند" و در این بین ،اتکا به یقینها و علوم گذشته که البته باز باید با دید باز و عقل سلیم پذیرفته شود ...در مورد باورهای دینی و باورهایی که پایه زندگی دنیایی هر فرد رو شکل و سمت و سوی عمل رو تشکیل میده نیز به نظرم تنها چراغ روشن همان قرآن و شناخت آگاهانه پیامبران و امامان معصوم و پروراندن روح و شناخت درونی با تعقل و تامل و ارتباط با حق است .....
از مطلب ارزشمندتان نهایت بهره را بردم .....سپاس و تشکر
مانا و مستدام باشید
نویسنده: نسترجهان
سه شنبه 23 فروردین1390 ساعت: 21:34
سلام مهربان: امیدورم حال و هوای بهار،بر مشامتان عطر اگین،و بر احولاتتان نشاط و سرور . اینک توفیقی بر قلم ما حاصل شد. و بختی بر ما یار بود. تا بیاد جناب بزرگوار عطار نیشابوری دمی بر اریم :

ای بی نشان محض، نشان از که جویمت؟
گم گشت در تو هر دو جهان،از که جویمت؟
پیدا بسی بجستمت، اما نیافتم
اکنون مرا بگو، که نهان از که جویمت؟
چون در رهت یقین و گمانی هم رود
ای برتر از یقین و گمان از که جویمت؟
در جست و جوی تو دلم از پرده او فتاد
ای در درون پرده ی جان، از که جویمت؟
درود برشما دوست فرهیخته و همیشه یار ما
نویسنده: روح الله
چهارشنبه 24 فروردین1390 ساعت: 9:9
یاالله
سلام خسته نباشی برادر
یاحق
نویسنده: علی حیدری
چهارشنبه 24 فروردین1390 ساعت: 12:12
سلام استاد
من شما را استاد می نامم چون در این باب اطلاعتان از من بیشتر است و از شما می آموزم و هرکس خود را بیشتر از شما دید می تواند استادتان ننامد. انان که مطالب کلی مطرح می کنند به مصداق -- ذکات علم نشر اوست -- منت بگذارند و توضیح دهند وگرنه همینطور که نمی توان فردی را مخاطب قرار داد که سوادت را بالاتر ببر و تنگ نظر نباش . چه تنگ نظری در نوشته ی متین شما بود؟؟ بیان بفرمایند سپاسگزار می شوم.
اما بعد فقه جعفری(ع) با توسل به مباحثات باز و آزاد علما در محضر امام جعفرصادق (ع) رشد کرد که امروز می گوییم مکتب جعفری داریم خوبست اندکی از آن علوطبع و متانت پیشوای ما در ما باشد. خواندم و لذت بردم پایدار بمانید و شاداب
نویسنده: نقویان
چهارشنبه 24 فروردین1390 ساعت: 12:20
http://etedal1001.blogfa.com/
نویسنده: حجری
پنجشنبه 25 فروردین1390 ساعت: 3:5
گفت و گوی کسروی با مدعی
سرچشمه:
kasravi-ahmad.blogspot.com


• روزی به یکی گفتم:
• «خیام چه می گوید که اینهمه نامش به زبان ها افتاده؟»

• گفت:
• «فلسفة مخصوصی دارد.»

• گفتم:
• «چه فلسفه ای؟»

• گفت:
• «می گوید:
• «من نمی دانم از کجا آمده ام و به کجا می روم.»

• گفتم:
• «اگر می دانست، می شد فلسفه.
• ندانستن که فلسفه نیست.
• پیره زن های روستائی نیز نمی دانند که از کجا آمده اند و به کجا می روند.»

• گفتم:
• «بسیار خوب، نمی داند، از کجا آمده و به کجا می رود، چه کار باید کرد؟»

• گفت:
• «می گوید:
• «باید دم را غنیمت دانست و به خوشی گذرانید.»

• گفتم:
• «آیا این فلسفه است؟!
• پس بگویید، شما فلسفه را به چه معنی می آورید؟
• اگر فلسفه به معنی اندیشه ها یا دستورهای بخردانه است، اینکه بسیار بی خردانه می باشد.
• این شیوه هر بی غیرت و بی درد است که پروای گذشته و آینده نمی کند، تنها در اندیشة خوشی آن دم می باشد، ولی خردمند با غیرت چنین رفتاری را به خود نتواند پسندید.»


پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.
نویسنده: نقویان
پنجشنبه 25 فروردین1390 ساعت: 14:18
بیایید برای دفاع از علامه حسن زاده نظر خود را اعلام کنید؟چرا نمیخواهید ریشه تعصبات بیجا را بخشکانید؟

تندروی برخی شاگردان حجه الاسلام صمدی و ارجحیت وی بر علامه حسن زاده آملی را در این وبلاگ بخوانید
http://www.etedal1001.blogfa.com
نویسنده: فرزانه
جمعه 26 فروردین1390 ساعت: 1:10
سلام
همین حرفها را با ظاهری کمابیش متفاوت از زبان کسانی می شنویم که بر کرسی های علم نشسته اند با این همه چه جایگاهی برای علم می توان تصور کرد؟
ای دریغ ...
نویسنده: گِل
شنبه 27 فروردین1390 ساعت: 1:22
درود
نمونه ای از هزارن
گمان کنم یادتان باشد که من هم در مثنوی ای بلند و داستانی به همین موضوع پرداختم
نویسنده: حسین شیردل
شنبه 27 فروردین1390 ساعت: 7:43
سلام
کافی است پای منبر نشین باشی تا کلی از این روایت ها و احادیث که معلوم نیست از کجا ساخته و پرداخته شده اند را بشنوی روایاتی که ذره ای با عقل جور در نمی آیند .
نویسنده: شعر زلال
یکشنبه 28 فروردین1390 ساعت: 22:11
اینبار با زلالهایی عارفانه به روزیم



با سلام و احترام بر خدمت شما زحمتکش گرامی و همراه زلالدل

سپاس بیکران آفریدگار مهربان را که از کلام گهربار و احساس جوشانتان می نوشیم و مکرر محظوظ لحظاتی سبحان در سایه ی زحمات ارزشمندتان می گردیم.

با چهار زلال عرفانی از چهار شاعر عزیز ( فخار،لولی وش،عارفی،بیلوردی) به روز و منتظر چشیدن نظراتیم. قلمتان به روی چشم.


و یک خبر:

آدرس جدید وبلاگ اختصاصی شعر زلال این است:
www.sherezolal101.blogfa.com
لذا دوستان عزیزی که شعر زلال قبلی (www.sherezolal100.blogfa.com ) را لینک فرموده اند، خواهشمند است نسبت به اصلاح لینک اقدام فرمایند.
و بزرگوارانی هم که لینک نفرموده اند و میل بر تبادل لینک دارند، آگاهمان فرمایند.
با تشکر
نویسنده: خورشید
دوشنبه 29 فروردین1390 ساعت: 2:46
درود
از اینکه من را به خواندن نوشته ارزشمند خود فرا خواندید سپاسگزارم، درباره شماره 1 می توانم بگویم امان از خرافات و دین، هنگامی که به افیون توده ها تبدیل می شود

با "معاونت ساخت و گسترش پیام کوتاه" به روزم
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود
نویسنده: علی حیدری
دوشنبه 29 فروردین1390 ساعت: 20:14
سلام استاد ارجمند
به روزم و آرزومند دیدار
نویسنده: هماسعادتمند
دوشنبه 29 فروردین1390 ساعت: 20:16
سلام
شاعر گرامی

با احترام دعوتید به دلتنگی 3.
منتظر نقد و نظر ارزشمندتون هستم

همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد