.

.

.

.

خواندنی ها۶

1.تعظیم

 

یکی ازشیطنت های عجیب معمر قذافی –دیکتاتور استکبار ستیز لیبی- این بود که سران کشورهائی به اصطلاح دوست و برادر را بجای کاخ ریاست جمهوری در خیمه اختصاصی خود به حضور می پذیرفت

و ارتفاع  ورودی این چادر را تعمدا  کوتاه کرده بود که شخص وارد شونده ناچارا خم می شد گوئی در حال تعظیم به قذافیست و عکاس مخصوصش بدون فوت وقت از این صحنه عکس می گرفت..

مقام رهبری که در آن زمان سمت ریاست جمهوری داشت هنگام دیدار با قذافی متوجه این شیطنت شد و حین وارد شدن به چادر ناچارا پشتش را به قذافی کرد تا امکان سوء استفاده سلب شود!

 

منبع:ویژه نامه نشریه جام جم-سال 1387

 

2.چرک نویس

 

 روزی ب. الف –شاعر معاصر تبریز بسیار بر افروخته و ناراحت در کافه شعرا نشسته بود و بقدری دچار تالمات روحی بود که هر آن احتمال می رفت دچار سکته قلبی شود.وقتی دلیل ناراحتی ایشان را پرسیدم گفتند اخیرا شعری سروده ام.که پس از اصرار فراوان شعرش را خواند که شعری متوسط و از هر حیث معمولی بود.پس از کمی تعریف و تمجید زورکی پرسیدم حالا چرا این قدر ناراحت است.

ب. الف آهی کشید و گفت نمی دانی که چه اشتباه بزرگی کرده ام.

گفتم چه اشتباهی

گفت: چرکنویس این شعر را گم کرده ام.

پرسیدم چرک نویس این شعر به چه دردت می خورد؟

گفت چرا بدرد نمی خورد.فردا محققین ادبی از کجا بدانند که بین پاک نویس و چرک نویس شعر من  فقط یک کلمه اختلاف وجود دارد و من فقط یک کلمه را اصلاح کرده ام!

 

منبع: راوی جمشید علی زاده

 

3.تنظیم

 

در ایام دانشجوئی قهوه خانه ای در حاشیه شهر پاتوق ما بود که در مجاورتش مسجدی قرار داشت و به جهت استفاده کسبه از دستشوئی مسجد همیشه شلوغ به نظر می رسید و ازهر تیپ و دسته مشتری داشت..روزی بحث داغی در میان دوستان در گرفته بود با این عنوان که چرا این مملکت پیشرفت نمی کند و دلیل این همه عقب ماندگی و نا کار آمدی در چیست.

ناگهان راننده یک تریلی وارد بحث ما شد و گفت:

ببخشید پابرهنه قاطی بحث  شما می شوم ولی وقتی حرفهای شما را شنیدم نکته ای به ذهنم رسید که شنیدنش خالی از لطف نیست.


.تعظیم

 

یکی ازشیطنت های عجیب معمر قذافی –دیکتاتور استکبار ستیز لیبی- این بود که سران کشورهائی به اصطلاح دوست و برادر را بجای کاخ ریاست جمهوری در خیمه اختصاصی خود به حضور می پذیرفت

و ارتفاع  ورودی این چادر را تعمدا  کوتاه کرده بود که شخص وارد شونده ناچارا خم می شد گوئی در حال تعظیم به قذافیست و عکاس مخصوصش بدون فوت وقت از این صحنه عکس می گرفت..

مقام رهبری که در آن زمان سمت ریاست جمهوری داشت هنگام دیدار با قذافی متوجه این شیطنت شد و حین وارد شدن به چادر ناچارا پشتش را به قذافی کرد تا امکان سوء استفاده سلب شود!

 

منبع:ویژه نامه نشریه جام جم-سال 1387

 

2.چرک نویس

 

 روزی ب. الف –شاعر معاصر تبریز بسیار بر افروخته و ناراحت در کافه شعرا نشسته بود و بقدری دچار تالمات روحی بود که هر آن احتمال می رفت دچار سکته قلبی شود.وقتی دلیل ناراحتی ایشان را پرسیدم گفتند اخیرا شعری سروده ام.که پس از اصرار فراوان شعرش را خواند که شعری متوسط و از هر حیث معمولی بود.پس از کمی تعریف و تمجید زورکی پرسیدم حالا چرا این قدر ناراحت است.

ب. الف آهی کشید و گفت نمی دانی که چه اشتباه بزرگی کرده ام.

گفتم چه اشتباهی

گفت: چرکنویس این شعر را گم کرده ام.

پرسیدم چرک نویس این شعر به چه دردت می خورد؟

گفت چرا بدرد نمی خورد.فردا محققین ادبی از کجا بدانند که بین پاک نویس و چرک نویس شعر من  فقط یک کلمه اختلاف وجود دارد و من فقط یک کلمه را اصلاح کرده ام!

 

منبع: راوی جمشید علی زاده

 

3.تنظیم

 

در ایام دانشجوئی قهوه خانه ای در حاشیه شهر پاتوق ما بود که در مجاورتش مسجدی قرار داشت و به جهت استفاده کسبه از دستشوئی مسجد همیشه شلوغ به نظر می رسید و ازهر تیپ و دسته مشتری داشت..روزی بحث داغی در میان دوستان در گرفته بود با این عنوان که چرا این مملکت پیشرفت نمی کند و دلیل این همه عقب ماندگی و نا کار آمدی در چیست.

ناگهان راننده یک تریلی وارد بحث ما شد و گفت:

ببخشید پابرهنه قاطی بحث  شما می شوم ولی وقتی حرفهای شما را شنیدم نکته ای به ذهنم رسید که شنیدنش خالی از لطف نیست.

جوان که بودم اخبار را زیاد دنبال می کردم.یادم می آید که در جریان جنگ شش روزه میان اعراب و اسرائیل

خبری مثل بمب صدا کرد که دختر موشه دایان-وزیر دفاع اسرائیل - که خلبان ماهری بود  در یک عملیات هوائی فرودگاه نظامی قاهره را بمباران کرده است و چنان دقیق به هدف زده است که نیروی هوائی  مصر از کار افتاده است.حالا شما این دختر جوان را داشته باشید و مقایسه کنید با حاج آقا های بازاری ما که پس از 60-70 سال هنوزیک فاصله 20-30 سانتی متری را نمی توانند تنظیم کنند و دستشوئی را همیشه به کثافت می کشند.

 

بابا شما  کجای کارید و از کی انتظار دارید؟.

 

منبع:روایت دکتر ناصر موید نیا

 

4.گرم تا کی بماند این بازار؟

 

رضا شاه در سالهای آخر سلطنتش فضائی پلیسی و پر اختناق را بر ایران بوجود آورد و بسیاری از فعالین مستقل سیاسی را به زندان و تبعید فرستاد.دکتر محمد مصدق نیز یک از این شخصیتها بود که نصف شب به خانه اش ریختند و در سرمای زمستان با لباس نازک به شهربانی منتقلش کردند.در شهر بانی مرحوم مصدق در حالی که از سرما می لرزید نگاهش به عکس رضا شاه افتاد پس با صدای بلند طوری که همه مامورین بشنوند خطاب به عکس گفت:

 

ای زبردست زیر دست آزار

گرم تا کی بماند این بازار؟

 

منبع:یادداشتهای مسعود بهنود

110

سه شنبه 24 اسفند1389 ساعت: 0:2
این متن و یه ناشناس برام فرستاده: به امام زمان دختری هستم از خوزستان که پزشکان از معالجه ام ناامید شدند شب در خواب حضرت زینب(س) را دیدم در گلویم آب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به 20 نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد، مرد دیگری اعتقاد پیدا کرد 20 میلیون بدست آورد، به دست کسه دیگری رسید عمل نکرد پسرشو از دست داد اگر به بی بی زینب اعتقاد داری این پیامو برای 20 نفر بفرست 20 روز دیگه منتظر معجزه اش باش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کامنت گذاری آنلاین در وبلاگ ها با : بلاگـ لیچ [دات] [کام]

مطابق فتوای علمای عظام باید از وهن اعتقادات مذهبی جلوگیری کرد.این پیام شما مصداق وهن مقدسات است.خدا همگان را هدایت کند.
نویسنده: تبسم های روشن
سه شنبه 24 اسفند1389 ساعت: 18:13
سلام
بسیار استفاده کردیم
سبز باشید و ماندگار
یا حق
نویسنده: رضا همراز
چهارشنبه 25 اسفند1389 ساعت: 9:15
سلام و احترام
کما فی السابق استفاده کردیم .
نویسنده: فرشته
چهارشنبه 25 اسفند1389 ساعت: 14:16
واقعا زیبا بود...
نویسنده: کلاغک
چهارشنبه 25 اسفند1389 ساعت: 20:56
باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن می گیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است ...

...
نویسنده: مهدی فر زه
پنجشنبه 26 اسفند1389 ساعت: 1:4
فرا رسیدن فرخنده نوروز باستانی بر شما همایون باد.
نویسنده: علی حیدری
پنجشنبه 26 اسفند1389 ساعت: 19:3
سلام استاد عزیز
عالی بود خدا کنه پنبه از گوششون دربیارند . سال نو مبارک
نویسنده: علی کشکولی
پنجشنبه 26 اسفند1389 ساعت: 22:5
سلام و ادب خدمت شما عزیز گرامی

زیبا و مملو پر از اندرز و پند اگر به دیده باطن نظاره گردد ممنون

پیشاپیش امیدوارم عید با شکوفه هایش، بهار با گلهایش
و سال نو با امیدهایش بر شما مبارک باشد . . .
نویسنده: لطف الله
پنجشنبه 26 اسفند1389 ساعت: 23:33
ما بارگه دادیم این رفت ستم برما
نویسنده: عدالتخواه
جمعه 27 اسفند1389 ساعت: 2:6
سلام
راستش اسم بهنود توجهمو جلب کرد چون من رمان خانوم و امینه ایشان و مجموعه مقالاتشون تحت عنوان گلوله بداست را خواندم چندسال پیش! حیفم میاد این قلم داره اونور هرز میره سزگذشت ایشان سرگذشت همین حاجی های خودمونه اونا کاسه توالت و اشتباه میگیرن اینا روشنفکری هر دو یک کار می کنند .نمیدونم میشه قیاسشون کرد و بد وبدتر کرد اما میدونم جفتشون باهم بد افتضاحی راه می اندازند
والعاقبة للمتقین
نویسنده: عبدالحسین انصاری
جمعه 27 اسفند1389 ساعت: 6:37
سلام
ضمن تبریک بهار
و به بهانه ی شنیدن صدای قدم هایش
به روزم و منتظر
در پناه بارون
نویسنده: سلام بر شبیر
جمعه 27 اسفند1389 ساعت: 11:56
سلام
با پست - هفت سین عاشقی - به روزم.
منتظر مهربانی های شما...
موفق باشید.
نویسنده: اصیل زاده
شنبه 28 اسفند1389 ساعت: 3:41
هو...
شماره دو و چهار... خیلی شیرین و بامزه بودند... یادمان باشد تعریف کنیم...!!
سال نو مبارک
نویسنده: سید هادی نژادهاشمی-(ه.مبهوت)
شنبه 28 اسفند1389 ساعت: 13:42
سلام دوست خوب من
لذتی دوچندان از اشعارتان
خوشحال می شوم سری هم به کلبه ما بزنید
http://mabhot1357.blogfa.com
نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)
شنبه 28 اسفند1389 ساعت: 15:48
نویسنده: خورشید
یکشنبه 29 اسفند1389 ساعت: 6:6
درود

با این همه زندانی و خانوده های چشم به راه و به سوگ نشسته، "عید" که نداریم ولی به پاس آمدن بهار نازنین، بهارت خجسته و سال پیش رویتان فرخنده و سراسر شادمانی و تندرستی باد
××××××××××××××××××××××××
شاید در این روز پایانی سال به روز شوم!
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود
نویسنده: عدالتخواه
یکشنبه 29 اسفند1389 ساعت: 13:30
سلام
"این انتظار را به بهاری تمام کن
یا ذره ای به ما بده از آن صبوریت
بی تو نفس کشیدن و مردن بدون تو
تقدیرمان مباد که سخت است دوریت"
اللهم عجل الولیک الفرج
سال نو باستانی ایرانیان برشما مبارک
والعاقبة للمتقین
نویسنده: مهدوی
یکشنبه 29 اسفند1389 ساعت: 13:47
ای صبح فرح افزا نوروز مبارک باد
ای نکهت شادی زا نوروز مبارک باد
ای خوب و ای یکتا، نوروز مبارک باد
ای شوق و سرور ما نوروز مبارک باد


سال خوشی را برایتان آرزو می کنم
نویسنده: الهام حیدری
یکشنبه 29 اسفند1389 ساعت: 20:18
بعد از مدتها نبودن
به روزم با شعر و سه تا کارتون فوق العاده:

ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی
چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم؟
و منِ نفرت انگیز!

منتظرتان هستم
با آرزوی بهترین ها برای شما در سال جدید
نویسنده: سلام
یکشنبه 29 اسفند1389 ساعت: 22:24
سلام جناب راثی پور عزیز.
بازمانده ها را خواندم و حظ وافر بردم.
ضمنا:
دو قدم مانده به خندیدن برگ
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
چشم در چشم بهاری دیگر...
سال نو بر شما مبارک باد.
نویسنده: الهام حیدری
دوشنبه 1 فروردین1390 ساعت: 2:1
ممنون از این که سر زدین و ممنون از لطف شما
اولین ساعت های سال جدید بر شما مبارک باد
نویسنده: پاییز رحیمی(طوفان بی ملاحظه)
سه شنبه 2 فروردین1390 ساعت: 1:55
سلام استاد.
بهارتان خجسته و فرخنده باد....

بازهم انتخابهای دقیق و شیرینی بود.
لذت بردم
نویسنده: محسن زاده
چهارشنبه 3 فروردین1390 ساعت: 12:11
سلام

انتخاب های زیبا و مناسبی بودند...استفاده بردم


سال نو هم مبارک


سرافراز باشید
نویسنده: شیوا
پنجشنبه 4 فروردین1390 ساعت: 1:18
سلام سال نو شما مبارک
مطالب جالب و جذابی بودند
استفاده کردیم ممنون
نویسنده: سید هادی نژادهاشمی-(ه.مبهوت)
شنبه 6 فروردین1390 ساعت: 14:56
سلام دوست خوب من
بروز هستم
منتظر قدوم سبز شما و نظرات ارزشمندتان
نویسنده: گِل
شنبه 27 فروردین1390 ساعت: 1:26
جالب بود
مخصوصا حرف راننده تریلی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد