.

.

.

.

توجیه

به چشم جوی من آن سنگ خارایم

که این سیالی و وارستگی را بر نمی تابم

زلال خواب او را با سیاهی ها می آلایم

 

به چشم من همین جوبار

گریز فرصت و عمر و توانائیست

و از آن روی بر این جوی ُخود را می کنم دیوار!

 

من از جوی جوانی همچو سنگی بر نشیب راه جا ماندم

همین بس نیست در توجیه این رفتار؟

 

اسفند ۸۷

alireza
سه شنبه 3 اسفند1389 ساعت: 23:42
نیا باران زمین جای قشنگی نیست من از اهل زمینم خوب می دانم که گل در عقد زنبور است ولی سودای بلبل داردو پروانه را هم دوست میدارد
نویسنده: رضا رشیدی
سه شنبه 3 اسفند1389 ساعت: 23:57
Iblis asked, "Can you tell a lie from the truth, you who are filled with illusion?" Mu`awiyah answered, "The Prophet has given a clue, a touchstone to know He has said, "That which is false troubles the heart, but Truth brings joyous t
نویسنده: لطف الله
چهارشنبه 4 اسفند1389 ساعت: 9:32
بسیارزیبا بود دوزاویه دید و هردو بسیار جالب جا افتاده بود سنگ از جوی ناراحت و جوی از سنگ اوج تراژدی زندگی هم در همین است که هیچکس مقصری نمی یابد
نویسنده: نسترجهان
پنجشنبه 5 اسفند1389 ساعت: 9:30
سلام مهربان و ممنون از حضورتان و شعر زیبا و در وصف گذران زندگی و معضلات ان و اینکه این عمر است که می گذرد ولیکن چه عاید شد و انچه در ذهن جوانی بود همه نقش بر سنگ شد و عمر سرازیر.بدرود تا درودی دگر
نویسنده: داودی
جمعه 6 اسفند1389 ساعت: 21:52
در زندگی باران مباش که دیگران گمان کنند با منت خودت را به شیشه می کوبی ، ابر باش تا انتظار باریدنت را بکشند .
نویسنده: سید محمدرضا هاشمی زاده
شنبه 7 اسفند1389 ساعت: 7:32
سلام دوست صمیمی جناب رائی پور
........
با وجود همه درد های غــربت در این عصر بی تکیه گاهی..حضورصمیمی شما در خلوت تنهــائیم.باعث شکوفایی دل وجان ،وتوان بیشتر درارائه آثاربهتروتعالی اشعارم خواهد بود...امیدوارم باحسن نظر واندیشه ی ارزشمند شما این ارتباط صمیمی موثر استمرار یابد..قلم وقدمت همیشه ی ایام سبز..ومعطر. دوستیت پایدار

می شود با نفس عشق، معطر باشیم.....دو صمیمی،دو هم آوا، دوکبوتر باشیم
آسمان مال من وتوست، به شوق پرواز.....هرکجا حجم قفس بود، بیــا در باشیم
................
شعر خوب ودلنشین ونواندیشت را زمزمه کردم...من هر شعر را در هر قالب که باشد اگر لبریز از اندیشه های تازه واحساس باشد..و زبان آن نیز صمیمی وجاری باشد... آن شعر را نـــو میدانم .شعـــر باطراوت شما با چنین حال وهوایی.از نظر مضمون و تصویر گرایی
واحساس لطیف...(...هرچند هنوز قالب این نوع شعر را نمی دانم وندیده ام.... ) ... از زمزمه آن لذت بردم...دوقسمت سه پاراگرافی است وقسمت آخر دوتایی؟ اگر شعر نیمایی است ساختار نوشتنش کمی متفاوت تر است
نویسنده: اصیل زاده
شنبه 7 اسفند1389 ساعت: 23:46
هو
بس است...!!!
چه خبر اخوی...؟!
نویسنده: پاییزرحیمی
یکشنبه 8 اسفند1389 ساعت: 19:0
سلام استاد عزیز.

چقدر زیبا بود این نیمایی شبیه به سه پاره!!

خیلی خیلی لذت بردم ومثل همیشه از شعرتون بهره بردم
نویسنده: ح.کرمی
یکشنبه 8 اسفند1389 ساعت: 19:1
سلام برشما....

خیلی خیلی زیبا و وزین و شیرین بود این شعر
نویسنده: سلام 2
یکشنبه 8 اسفند1389 ساعت: 19:2
استاد سلام.

به ما هم سر بزنید
نویسنده: دردانه
پنجشنبه 12 اسفند1389 ساعت: 0:39
سروده "توجیه " شما نیز معنای زیبایی در درونش داشت با مثالی زیبا ...توجیه و قانع کردن خود برای شکست واقعا ادامه دهنده شکست هست همیشه ....ماسوای معنای عالی شعر ، وزن سنگینی دارد سروده تان اما کاملا موزون است 

ممنونم از سروده و کلام ارزشمندتان
نویسنده: عزت الله
سه شنبه 24 اسفند1389 ساعت: 17:31
سلام
زیبا بود
خوشحال میشوم به من هم سری بزنید .
شاد باشی
نویسنده: فرشید
چهارشنبه 10 فروردین1390 ساعت: 15:38
سلام. مرسی از حس خوبتان.لطفا" برای منم وقت بذار. اسل 9 هم مبارک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد