با یاد ابالفضل العباس:
... رو به سوی شاه « قدقامت » گرفت
عشق جان عقل را راحت گرفت...
بروزم!
چقدر مثل همیشه قوی و زیبا و بدون افراط بود در بیان واقعه ی سرخ عاشورا
یاحق
چشمه طبعتان همیشه زلال و جاری باد
سروده زیبا و ارزشمندی است، دست مریزاد
بخشی از نوحه هیئت بعثت یزد، سروده "سعید شریف فرد" را در پی می آورم:
همه جا نیرنگ و تباهی، همه جا تزویر و ریا
قحط نور و فصل سیاهی، نامی از دین مانده به جا
سایه ای افکنده غریبی، به سر آیین خدا
بشریت را که رهاند، ز شب تاریک دغا
×××××××××××××××××××××××××××××
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود
دو پست اخیر را خواندم. شعر زیبا بود و مطلب سودمند.
قلمتان همواره پویا و سوگواریهایتان قبول.
سوغاتی این روزهای دوری
آدرسی برای
دانلود رایگان مجموعه «یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها»ست
منتظرتان هستم
با دو تا شعر
و کلی خبر و لینک خوب
و غم های مشترکمان که هرگز تمام نخواهد شد
هرگز...
انتشار اولین کتاب شعر در سبک زلال با مقدمه ی دادا بیلوردی ( بنیانگذار این ژانر جهانی )
http://www.ibna.ir/vdchwxnw.23nvqdftt2.html
استاد گرامی، با ("خ" حرف تاثیرگذار) به روزم، گوشه چشمی بیندازید
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود
عاشق بود . هر کاری از دستمون بر میومد انجام دادیم تا بالاخره یه روز زنگ زد و گفت "ساغر ! خونواده ها راضی شدن"
یه روز زنگ زد و گفت "ساغر ! متن کارت عروسیمون رو تو بنویس" یه روز زنگ زد و گفت "دفاع پایان نامهء ارشدم بیا" یه روز ... یه روز ... یه روز ... تا چند روز پیش . روزهای تعطیلات با مناسبت و بی مناسبت . زنگ زد و گفت "ساغر ! سیامک توی کماست..."
پریشون خودمو رسوندم به بیمارستان که دیدم مادرش توی خیابون منتظرمه . تا منو دید مثل یه ابر سیاه بغضش صاعقه زد و رگبار اشک امونش نداد . گفت "ساغر ... تموم کرده اما شیوا نمی دونه . فقط تو می تونی بهش بگی. باید بگی که مرگ مغزی شده و دکترا واسه اعضای بدنش رضایت می خوان..." گفت " ما می ترسیم بهش بگیم" .
همهء اینها رو گفتند و گفتم و دو روز بعد صدای گم شده در شیون های شیوا بود که پشت تلفن بهم گفت "ساغر! متن کارت عروسیمون رو تو نوشتی ، نامهء خدا حافظی مون رو هم بنویس..."
من هیچ وقت اون طور با صدای بلند گریه نکرده بودم!
×××××××××××××××
باز هم دیر آمدنم را ببخشید و باز هم تنهایم نگذارید .
با سوگنامه ای برای شیوا منتظرتان هستم .
اینبار قلم در دستم خندید تا چند سطری را به نیمچه طنزی اختصاص بدهم.طنزی با
عنوان " هدفمند شدیم حسابی "
خوشحال میشم نظر شما را هم در مورد نوشته ام بدانم
یا علی
جزیره ای که مکان تو بود، آب گرفت...
غزل زیبا و سوزناک بود، دست مریزاد.
از سرور شهیدان یاد کردین در سوگش .....درود و دستمریزاد ..........
بسیار دلتگ شما هستیم
کم سعادتی از ما بود که خدمت نرسیدیم
ارادتمندیم
تشریف بیاورید و دلشادمان بفرمایید
علاوه بر این آدمی بی اختیار یاد سعدی می افتد: صورت چشمه و سیرت سراب: دیالک تیک فرم و محتوا. البته در هر دو مورد، ناخوانی تأسف انگیز حرف با عمل، فرم با محتوا.