.

.

.

.

خوشه چین خرمن عشق

آنچه که موجب تمایز و توفیق یا عدم توفیق  یک اثر ادبی می شود ،در وهلهء اول توانائی و پشتوانه ء فرهنگی خالق آن اثر می بشد.یعنی آفرینندهء آن اثر ،صرف نظر از موضوعی که می خواهد مطرح کند ،از چه شگردی استفاده می کند تا موضوع را به مخاطب انتقال دهد و موجب بر انگیخته شدن احساسات او شود.

این مسئله در آثاری که به تبلیغ مفهوم و مکتبی خاص پرداخته و مفاهیم معنوی را دستمایه خود قرارداده است ،به ویژه اشعار رثائی بسیار حائز اهمیت است و کسانی که در سرودن شعرهای مذهبی قلم فرسائی کرده اند می دانند که پروراندن تصویری تازه و موضوعی نو در مورد حادثه عظیمی که لحظه به لحظه اش در تاریخ ثبت شده و از زوایای گوناگون مورد توصیف و تصویر پردازی اساتید متقدم قرار گرفته است چه مایه مشکل است.

حادثه عظیم عاشورا و جان فشانی پیروان حضرت ابی عبدالله بر سر ایمان خویش سوای آنکه از لحاظ وسعت و عظمت ماورای بضاعت ادراک بشریست و بال تخیل محبان آل علی توان نائل شدن به این اوج اثیری را ندارد ،بدلیل هاله ء تقدسی که قهرمان این واقعه را احاطه کرده برای سرایندگان این اشعار محذوراتی قرار داده که نمی توانند برای ترسیم و تجسیم رفتارها و فدا کاری های این بزرگواران از مصدایق و ما به ازا های مرسوم در شعر استفاده کنند.

آنچه که موجب تمایز و توفیق یا عدم توفیق  یک اثر ادبی می شود ،در وهلهء اول توانائی و پشتوانه ء فرهنگی خالق آن اثر می بشد.یعنی آفرینندهء آن اثر ،صرف نظر از موضوعی که می خواهد مطرح کند ،از چه شگردی استفاده می کند تا موضوع را به مخاطب انتقال دهد و موجب بر انگیخته شدن احساسات او شود.

این مسئله در آثاری که به تبلیغ مفهوم و مکتبی خاص پرداخته و مفاهیم معنوی را دستمایه خود قرارداده است ،به ویژه اشعار رثائی بسیار حائز اهمیت است و کسانی که در سرودن شعرهای مذهبی قلم فرسائی کرده اند می دانند که پروراندن تصویری تازه و موضوعی نو در مورد حادثه عظیمی که لحظه به لحظه اش در تاریخ ثبت شده و از زوایای گوناگون مورد توصیف و تصویر پردازی اساتید متقدم قرار گرفته است چه مایه مشکل است.

حادثه عظیم عاشورا و جان فشانی پیروان حضرت ابی عبدالله بر سر ایمان خویش سوای آنکه از لحاظ وسعت و عظمت ماورای بضاعت ادراک بشریست و بال تخیل محبان آل علی توان نائل شدن به این اوج اثیری را ندارد ،بدلیل هاله ء تقدسی که قهرمان این واقعه را احاطه کرده برای سرایندگان این اشعار محذوراتی قرار داده که نمی توانند برای ترسیم و تجسیم رفتارها و فدا کاری های این بزرگواران از مصدایق و ما به ازا های مرسوم در شعر استفاده کنند.

لذا سخن وری که به طبع آزمائی در این زمینه می پردازد ، اگر می خواهد اثر شایسته ای بیافریند باید مطالعاتی دقیق و عمیق توامان در فنون مذهبی و صناعتهای ادبی داشته باشد تا ضمن ادای مکنونات صمیمانه قلبی خود نا خواسته خط قرمز ها را زیر پا نگذارد.در این مهم هرچه بضاعت ادبی سراینده بیشتر باشد اثر موفق تری ارائه خواهد داد.

مگر اینکه انگیزه ء سرودن او ، شدت علاقه و  غلیان عشق باشد که در این صورت بار عاطفی کلام بر بار ادبی می چربد و ضعف های شعر را می پوشاند.چنانکه این موضوع در نوحه ها و مراثی مرحوم بیضای اردبیلی صدق می کند.مرحوم بیضا علی رغم اینکه در طول زندگی پر بار خود از تحصیلات مدون بهره  نبرده و از حیث تامین معاش از چنان تمکنی برخوردار نبوده که اوقات خود را صرف مطالعه و استنساخ متون ادبی قدیمی کند به یاری همین اخلاص و عشق توانسته است آثاری جاودانه با طرز خاص خود در عرصه شعر آئینی ارائه کند و در حافظه ادبیات رثائی باقی ماند.

در این مجال کوتاه سعی شده است در حد بضاعت مزجاه در باره طرز بیضا صحبت شود .و پیشاپیش از صاحب نظران بویژه اردبیلی های فرهیخته که عشق و ارادت ویژه ای به این شاعر شوریده دارند تقاضا دارم در تکمیل نقائص این وجیزه بنده حقیر را از راهنمائی های خود محروم ندارند.

تشبیه یکی از شگردهای شاعران برای تداعی معانی دراذهان مخاطبان می باشد.در شعر های غیر مذهبی دست شاعر برای تشبیه و ایجاد یک ما به ازا ی خارجی برای موصوف باز است و مثلا  می تواند عاشق را از فرط دلدادگی به مجنون تشبیه کند یا دل معشوق را از نظر انعطاف نا پذیری به سنگ تشبیه کند.یا وقتی می خواهد از شجاعت کسی که از او تعریف می کند صحبت کند شیر را مثال می زند.چنین امری در اشعار رثائی که موصوف و ممدوح شاعر ، شهدا ی کربلا می باشد بدلیل عدم هم طرازی مشبه و مشبه به ، موجبات وهن ممدوح را فراهم می آورد.

بیضا با عنایت به این نکته بجای استفاده از عشق زمینی ، از اصطلاحات عشق عرفانی و صوفیانه استفاده کرده است:

 

عارفم عشقیمده یوخ بیر ذره نقصانیم منیم

مو به مو اجرا اولا آحاد پیمانیم منیم

واردی تقدیم ائتمه گه بیر جفت قربانیم منیم

تا اولام منده برابر  ائل برادر یولداشا

 

وادی وحدتده اوللام محو جانان قورخمارام

اولموشام چونکی ازل گون تارک جان قورخمارام

سر زنش لر ایله سه خار مغیلان قورخمارام

گوهر و مرجان اولا دریای احمر قورخمارام

 

ترجمه

 

عارفم و در عشق قدر ذره ای نقصان ندارم

و آحاد پیمانم را مو به مو اجرا می کنم

برای تقدیم یک جفت قربانی دارم

تا من هم برای دوست ایل و برادر باشم

 

دروادی وحدت محو جانان می شوم نمی ترسم

چون از روز ازل تارک جان شده ام نمی ترسم

از سرزنش های خار مغیلان نمی ترسم

گوهر و مرجان اگر دریای خون شود نمی ترسم

 

شگرد دیگر بیضا ایجاد قرینه سازی و مقایسه جانبازی شهدای کربلا با انبیا و برقراری نوعی موازنه میان مشبه و مشبه به است که در مواردی موفقیت آمیز است:

 

عالمده مسیحا بیر اوزی داره چکیلدی

عیسای زمان عترتی بازاره چکیلدی

گزدیر مدیلر عترتین آواره یئر اوزره

قانلو باشینی چکمه دیلر داره یئر اوزره

عریان بدنی دوشمه دی صد پاره یئر اوزره

آنجاق ذکریا اوزی نیشاره چکیلدی

یحیانون اگر چه باشیینی کسدیله تشته

قویمادی عدو قانیلی جاری اولا دشته

بوینوندا حسین عترتی تک ظلمله رشته

اولادی هاچان مجلس اغیاره چکیلدی

نمرود لعین آتدی اگر ناره خلیلی

گوردیله دوشوب گلشن گلزاره خلیلی

اوخشاتماق اولوب زینب بی یاره خلیلی

گلدی نچه یول شمر الینن ناره چکیلدی

 

ترجمه

 

مسیحا فقط خود به دار کشیده شد

اما عترت عیسای زمان(منظور امام حسین) به بازار کشیده شد

عترتش ا آواره دشتها نکردند

سر خونینش را در زمین نگرداندند

بدن عریانش را صد پاره نکردند

زکریا تنها خودش شکنجه شد

یحیا را تشنه لب سر بریدند

اما عدو نگذاشت که خونش به زمین بریزد

بر گردن عترت حسین رشته ظلم بستند

اولا د اینها کجا به مجلس اغیار برده شد

نمرود لعین خلیل را به آتش انداخت

اما دید که به گلشن فرود آمده است

مگر می شود زینب را به خلیل تشبیه کرد

زینبی که چندین بار با آتش ظلم شمر معذ ب شده است

 

گویا بیضا در این ابیات حدیث پیامبر را در مد نظر دارد که مداد علمای امت اسلام را از خون انبیاء بنی اسرائیل افضل می داند.

یک وجه فارق دیگر اشعار بیضا غلو و مبالغه در مقام شهید کربلاست.بیضا در موارد متعددی عظمت مقام او را به مرتبه خدائی می رساند و اعمالی را به او نسبت می دهد که تنها از عهده ذات احدیت بر می آید.مثلا در شعر ذیل که در توصیف سر بریدهء امام است:

 

تکیه ائتجک نیزه یه چون صورت یکتا چکوب

معنی انی انا اللهی نئجه زیبا چکوب

گوئیا اولدی مصور صورت هو کاشیه

هاله تک نور الهی یوزده وئرمیش حاشیه

آفرین صد آفرین صورت گر نقاشیه

دوره تصویره هاله بیرگوزل سیما چکوب

سویله انی انا الحق کل لما یبصرون

بیر اشاره ایلیه بیلم بو چرخی واژگون

ساخلیان بو گنبد مینائی محکم بی ستون

تک ارادمدی اداره ایلیوب بر پا چکوب

 

 

ترجمه:

درحالی که به نیزه تکیه داده ،صورت یکتا را کشیده است

و چقدر معنی انی انا اللهی را زیبا  کشیده است

انگار صورت هو بر کاشی مصور شده است

که نور الهی بر آن هاله وار حاشیه کشیده است

آفرین و صد آفرین بر صورت گر نقاش

به دور نصویر ،هاله منظره ای زیبا کشیده

که می گوید انی انا الحق،کلکم لایبصرون

با یک اشاره می توانم چرخ را واژگون کنم

چیزی که این مینای بی ستون را محکم نگه می دارد

تنها اراده منست که بر پا گذاشته است

 

این بدعنت گذاری از دیدگاه یک شیعه معتقد  به اصول ، ایراد بر انگیز است.حتی استاد ائلچی در مقدمه ای که بر کتاب بیضا نگاشته سعی کرده است با تغامض از این مسئله بگذرد و با نسبت سطحی نگر دادن به معترضان صورت مسئله را پاک کند:

 

"...شور عارفانه بیضا حد و حصری نمی شناخت ، به طوری که عشق آتشین خود را نسبت به مولا با بی پروائی به زبان می آورد و همین امر موجب گردید که برخی از قشریون به او نسبت کفر گویند..."

حال آنکه شطح نویسی مقوله ای جداگانه در ادبیات عرفانیست و به مواردی اطلاق می شود که عاشق سرگشته در مراتب جذبه و بی خودی آنچنان به معشوق نزدیک می شود که خود را با او یکی می بیند و از زبان معشوق ازلی سخن گفته کرامات معشوق را به خود نسبت می دهد آن چنان که شاه نعمت الله ولی می فرماید:

 

ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم

صد درد را به گوشه چشمی دوا کنیم

 

مرحوم بیضا بطور علنی به مبالغه در شان شهید کربلا می پردازد و اعتراف می کند که اگر چه زاهد و عابد به من اعتراض می کند ولی بگذار همه جا بگویند که بیضا حسین اللهی ست:

 

دیون هر یئرده بو بیضا یه حسین اللهی

زاهد و عابد اگرچه منه ایراد ایلیوب

 

ترجمه

 

بگذارید بگویند حسین اللهیست

بگذارید که زاهد به من ایراد کند

 

استاد ائلچی اظهار می دارد که
"... بیضا در زمانه ای نفس می کشید که پرده جهالت و خرافات بر قلوب عوام الناس گسترده شده بود و همین وضعیتهای نابه سامان فکری و فرهنگی سبب انزوا گرائی و درنتیجه فراموشی او و آثار گرانقدرش گردید..."

 

اصولا هر اثر ادبی باید درمحدوده زمانی متعلق به خود و با پارامترهای زیبائی شناسی و فکری مربوط به زمان خود سنجیده شود.بطور مثال اگر کسی بخواهد با دیدگاه امروزی در مورد این شعر فردوسی اظهار نظر کند:

روا گر نبودی زنان را زدن

مر او را مزن نام بودی نه زن

زن و اژدها هردو در خاک به

که گیتی از این هردو ناپاک به

 

و یا در مورد شعریاز سعدی که به اطاعت بی چون و چرا از سلطان توصیه می کند:

 

خلاف رای سلطان رای جستن

بود از جان شیرین دست شستن

و گر خود روز را گوید شب است این

بباید گفت اینک ماه پروین

 

خواه ناخواه نخواهد توانست حق مطلب را در مورد برجستگی ها و ویژگی های شخصیتی این بزرگان ادا کند و لذا ملاک و معیار ها در مورد قضاوت و ارزش گذاری در این اشعار ،آن مقطع زمانی است که که بیضا در آن می زیسته است و این موارد از غلو و مبالغه خواه نا خواه در اذهان ساری و جاری بوده است.

فراموش نکنیم که زمان حیات بیضا مقارن با نفوذ فرقه شیخیه و طرفداران شیخ احمد احسائی بود که قائل به اغراق و مبالغه در مقام ائمه اطهار بودند و بعید نبود بیضا از این عقاید متاثر نشود و اشعار رثائی شاعر بزرگ مرثیه سرای شیخی مذهب  مرحوم نیر- را در مد نظر خود قرار ندهد.

امروزه به مدد مساعی و همت مراجع روشن اندیش در برخی از بدعتها و کج روی ها که قابل دفاع و محاجه نبود تجدید نظر به عمل آمده است ولی در  برهه زمانی بیضا این موارد ساری و جاری بود.

زبان شعری بیضا با زبان فاخر فضولی و نسیمی فرق دارد.بیضا برای وسعت بخشیدن به دایره مخاطبان خود به زبان محاوره ای روی آورده است و به زبان مردم عامی کوچه و بازار شعر سروده است.با همه اینها سقف سخن در شعر بیضا تنزل نیافته است و خالی از شاعرانگی نیست.

حتی برغم اینکه حتی برخی قواعد وزنی را نیز مورد عنایت قرار نداده مثل

 

التقاء عین با الف:

 

منی پیغمبروزون ایله ایون اوغلی خطاب

ائتمیون فاطمه دلبندی علی اوغلی حساب

 

یا التقا ها با الف

 

باغلانیب زینب و کلثوم طناب ستمه

قیرخا یاوخ حرم آهو لری بی معجر همه

 

یکی دیگر از ویژگی های شعر بیضا به کار بردن لهجهء اردبیلی است که فی نفسه در گسترش غنای زبان ترکی نقش به سزائی دارد:

 

دگوبدور بیر بیره ارکان عالم

گریبان چاک الوبدور فوج آدم

 

یا

 

نجور عمرونده گمانینده واریمیش بو خیال

کی هاچان باغلیا صورت منه بو امر محال

 

سبک اشعار بیضا با سبک مراثی تبریز تفاوتهائی نیز دارد. و آن شرح بی پرده مصائبیست که بر اهل بیت وارد شده.بسیاری از نوحه سرایان تبریزی به ملاحظه دور بودن هرگونه وهن از مقام شامخ شهدا خیلی پوشیده و غیر مستقیم به مطلب اشاره می کنند.برخلاف بیضا که زبانی صریح دارد:

 

فاطمه قیزلارینی خوار گلون ایلمیون

باش آچیق داخل بازار گلون ایلمیون

قاسم و اکبر و عباسیمی ای قوم پلید

ایلدوز تشنه اولاری بو بیاباندا شهید

 

 

بیضا اشعار فارسی هم دارد که تقریبا در همان مایه های اشعار ترکی اوست و مع الاسف که در کوران روزگار بیشتر آن از بین رفته است:

 

چگونه محنت کرب و بلا توان گفتن

مپرس از من بیدل بجدّ افزون است

ز عشق عارض اکبر به گردن لیلی

زدند سلسله آهنین که مجنون است

هنوز بوی گل از خاک کربلا آید

چه کربلاست ندانم من این چه هامون است

 

یا

آه از دمی که لشکر غم ملک جان گرفت

زینب به عجز دامن شاه جهان گرفت

فریاد کرد و گفت که ای وارث خلیل

آتش به خیمه تو ز نمرودیان گرفت

آندم بدشت ماریه محشر پدید شد

 

 

در یک جمع بندی کلی می توان گفت که این عشق حسینی ست که در مس کلمات بیضا در آمیخته و و به طلای شعرش بدل کرده است.وگرنه بوده اند و هستند شاعرانی قوی تر و ادیب تر که قدرت طبع خود را صرف خوض در باطل کرده اند و جز گرد نسیان عایدشان نشده است. و قدم زدن در این راه خود منوط به توفیق الهیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد