.

.

.

.

نقدی بر شعر برکه

حتی انتزاعی ترین و شخصی ترین آثارادبی که مخاطبان معدودی دارد،ناظر بر نوعی شناخت و شناساندن است که از مکاشفه و تجربه درونی هنرمند نشات می گیرد. .این مکاشفه و تجربه ء سوبزکتیو ،باید حالت ابژکتیو پیدا کند تا مخاطب با ذهنیت عینیت یافته هنرمند آشنا شود و در این بین ،بار القاء مفاهیم را عناصر ملموس بر دوش می کشند.عناصر ملموسی که سنگ پایه ء نماد و تمثیل را تشکیل می دهند و گاه با یک اشاره مفهوم مورد اشاره شاعر را می رسانند.هر نماد تصویری محسوس و مالوف است که بر معنا و حقیقت سخن می افزاید و آنرا به شکل بالقوه در ذهن انسان پرورش می دهد.

نماد و تمثیل از دیرباز برای القاء وافاده پیامها و مفاهیم مورد نظر شاعران کاربرد داشته است و وسیله ای بود برای بیان مفاهیمی اجمالی که در سایه سار آن عمیق ترین پیامها داده می شد.بسیارشاعران با توصیف خصوصیات یک پدیده ملموس و عینی آنرا به مفاهیم مجرد مورد ذهن خود ربط می دادند.مثلا هرجا که می خواستند از رحمت بیکران الهی سخن برانند به دریا و گستردگی آن اشاره می کردند و یا وقتی می خواستند مصداقی از حقیقت را ذکر کنند از خورشید و سخن می راندند. یکی از بارز ترین مثالهای آن قصیده های سبک خراسانی است که با تشبیب یعنی مقدمه چینی شروع شده و در بیت براعت استهلال به مدح ممدوح می رسد.مثال این قصیدهء سوزنی سمرقندی:

آمد چنانکه کرد ستاره شمر شمار

شاه ستارگان به حمل شهریار وار

تا بوستان به تابش شاه ستارگان

بر شاخ آسمان گون،آرد ستاره وار

بستان شود چنانکه ندانیش زآسمان

چون گشت ابر بر رخ بستان ستاره بار

بر شاخسار بستان بلبل نوا زند

نوی است خوش نوائی بلبل ز شاخسار

در جویبار سرو بیاید ز بهر آن

تا فاخته بنالد ،بر سرو جویبار

..........................

اردیبهشت ماه به ساقی کند ندا

خیز ای بت بهشتی و آن جام می بیار

تا شهریار داد به دستوری خرد

جام می از تو گیرد دستور شهر یار

"صدر کبیر"عالم عادل بهاء دین

آن هر حدیث او به بها درّ شاهوار

.....

این شگرد در اشعار آئینی کاربرد بیشتری دارد که ارتباطی فراگیر با مخاطبان را می طلبد ،مخاطبینی از طیف عوام که از طریق اعتقادات قلبی و باورهایشان از شعر متاثر می شوند نه عقل سود و زیان اندیش.

خانم خدیجه رحیمی –ادیب و فاضل گرامی در شعر برکه (این نام را برای

حتی انتزاعی ترین و شخصی ترین آثارادبی که مخاطبان معدودی دارد،ناظر بر نوعی شناخت و شناساندن است که از مکاشفه و تجربه درونی هنرمند نشات می گیرد. .این مکاشفه و تجربه ء سوبزکتیو ،باید حالت ابژکتیو پیدا کند تا مخاطب با ذهنیت عینیت یافته هنرمند آشنا شود و در این بین ،بار القاء مفاهیم را عناصر ملموس بر دوش می کشند.عناصر ملموسی که سنگ پایه ء نماد و تمثیل را تشکیل می دهند و گاه با یک اشاره مفهوم مورد اشاره شاعر را می رسانند.هر نماد تصویری محسوس و مالوف است که بر معنا و حقیقت سخن می افزاید و آنرا به شکل بالقوه در ذهن انسان پرورش می دهد.

نماد و تمثیل از دیرباز برای القاء وافاده پیامها و مفاهیم مورد نظر شاعران کاربرد داشته است و وسیله ای بود برای بیان مفاهیمی اجمالی که در سایه سار آن عمیق ترین پیامها داده می شد.بسیارشاعران با توصیف خصوصیات یک پدیده ملموس و عینی آنرا به مفاهیم مجرد مورد ذهن خود ربط می دادند.مثلا هرجا که می خواستند از رحمت بیکران الهی سخن برانند به دریا و گستردگی آن اشاره می کردند و یا وقتی می خواستند مصداقی از حقیقت را ذکر کنند از خورشید و سخن می راندند. یکی از بارز ترین مثالهای آن قصیده های سبک خراسانی است که با تشبیب یعنی مقدمه چینی شروع شده و در بیت براعت استهلال به مدح ممدوح می رسد.مثال این قصیدهء سوزنی سمرقندی:

آمد چنانکه کرد ستاره شمر شمار

شاه ستارگان به حمل شهریار وار

تا بوستان به تابش شاه ستارگان

بر شاخ آسمان گون،آرد ستاره وار

بستان شود چنانکه ندانیش زآسمان

چون گشت ابر بر رخ بستان ستاره بار

بر شاخسار بستان بلبل نوا زند

نوی است خوش نوائی بلبل ز شاخسار

در جویبار سرو بیاید ز بهر آن

تا فاخته بنالد ،بر سرو جویبار

..........................

اردیبهشت ماه به ساقی کند ندا

خیز ای بت بهشتی و آن جام می بیار

تا شهریار داد به دستوری خرد

جام می از تو گیرد دستور شهر یار

"صدر کبیر"عالم عادل بهاء دین

آن هر حدیث او به بها درّ شاهوار

.....

این شگرد در اشعار آئینی کاربرد بیشتری دارد که ارتباطی فراگیر با مخاطبان را می طلبد ،مخاطبینی از طیف عوام که از طریق اعتقادات قلبی و باورهایشان از شعر متاثر می شوند نه عقل سود و زیان اندیش.

خانم خدیجه رحیمی –ادیب و فاضل گرامی در شعر برکه (این نام را برای سهولت اشاره من بر آن گذاشتم)سعی کرده اند با دیدی نو و با استفاده از نمادسازی به حادثه تاریخی غدیر و دوران 25ساله ء غربت حضرت علی بپردازند؛موضوعی که دستمایه ء بسیاری از شاعران در این 1400 سال شده و از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته و هریک از شعرای عرب و عجم و متاخر و متقدم ،به فراخور مشرب ذهنی و دیدگاههای خود تاثر خود را از این فراز تاریخی بیان کرده است.

بندهء حقیر که اطلاعات ناچیزی در زمینه ادبیات دارد و در زمینه شعر آئینی افتخار تلمذ محضر استاد عابد را داشته ام در این مجال کوتاه قصد نقد و برشمردن معایب و محاسن شعر سرکار خانم رحیمی را ندارم که سراینده خود شاعریست استاد و و از مواهب طبع سیال و تحصیل آکادمیک توامان برخوردار است.هدف از نگاشتن این مطلب ،نوعی همراه شدن با تجربه شاعریست که می خواهد با دیدی دیگر به تاریخ نگاه کند و اثبات اینکه چقدر توانسته است در این کار دشوار تقریب ذهن داشته باشد.

درست آنطرف برکه بود یادم هست

صدای ملتهب مرد در فضا پیچید

صدا نسیم شد و در محیط جریان یافت

ز ماسه ها رد شد لای بوته ها پیچید

طنین حنجرهء مرد مثل صاعقه ای

به روی پیکر تبدار صخره ها افتاد

و اشتیاق عجیبی که در صدایش بود

به شکل موج شد و در تن هوا افتاد

صدا چه داشت با خود ؟چه رویدادی را

که کاروان شتر ها به برکه برگشتند

نگاههای سرآسیمه در پی پاسخ

چه اتفاق افتاده چه شد که برگشتند

دوتا درخت به شکل دودست بالا رفت

ستاره شد کلمات و صدا صدا تابید

دوتا پرنده خبر را به قطب ها بردند

خبر شد آفتاب و به برفها تابید

زمین بعد از این پشت پشت جنگل شد

تمام دریا ها خواب برکه را دیدند

همین که حادثه آن دو دست جاری شد

پرنده ها همه شان سوی برکه کوچیدند

شاید تنها وجه پیوستگی این منظومه که جزء اول و سوم آن در قالب چهارپاره و جزء دوم آن در قالب قطعه سروده شده است،تکرار واژه برکه و وزن بحر مجتث مثمن مخبون محذوف باشد که البته در وزن برخی سطور بنده با سوا د اندک خود اما و اگرهائی دارم:

دو تا پرنده خبر را به قطب ها بردند

خبر شد آفتاب و به برکه ها تابید

زبان مورد انتخاب شاعر، زبان شعر حوزه است با تاثیری مستقیم از سهیل محمودی و قیصر امین پور.شاعربدلیل بر کشیدن برکه، برای القاء منظور خود به نوعی نماد سازی متوسل شده و بر اساس شباهتهای ماهوی و تاریخی قهرمانان مد نظر خود را در قالب عناصر طبیعت تجسیم کرده است ،شگردی که خوش ننشسته است و نوعی قابلیت حدس زدن در شعر ایجاد کرده که بدنبال تصویر اول، تصویرهای دیگر اتو ماتیک وار ساخته می شود و خلاقیت در ایجاد آن دخالت ندارد:

درست آنطرف برکه بود یادم هست

صدای ملتهب مرد در فضا پیچید

صدا نسیم شد و در محیط جریان یافت

ز ماسه ها رد شد لای بوته ها پیچید

از دید یک مخاطب نا آشنا با هدف سراینده،ارتباطی با مفهوم و مضمون شعر برقرار نمی شود.مقایسه کنیم این شعر را با دوبیت اول قصیده بعثت از م.آزرم:

بخوان بنام خدائی که آفرید بشر

طنین فکند صدا در میان کوه و کمر

درون غار حرا-خلوت شکفتن راز-

به روی بستر اندیشه داشت مردی سر

یا قصیده غدیراز همان شاعر

تمام قافله گیرد به جای خویش قرار...

منادیان همه کردند حکم را تکرار

کویر بود، افق تا افق، گداخته مس

بر آن گداخته مس، کاروان، خطی ز غبار

...
گرفت دست علی و نمود بر همه خلق

علی ست زین سپس او را امیر و حکم گذار

شروعی چنین نفس گیر و روشن کجا و شروعی چنان گنگ کجا.کاش لااقل تلمیحی در این بین مورد استفاده قرار می گرفت یا به فضای کاروان و کجاوه شتران تاکید می شد که موجب تداعی آن برهه تاریخی شود.

در مورد خانم رحیمی باید سخت گیر بود چون با شاعری استاد و ادیب سرو کار داریم.شاعری که مضایق کلام را می شناسد و در غزلی استادانه چنین به شرح مصائب مولا پرداخته:

شاعران از تو به یک آه کفایت کردند

کوه بودی و به یک کاه کفایت کردند

روزهایت چه شد ای مرد که مردم تنها

به تو در بغض شبانگاه کفایت کردند

هیچ کس هیبت فریاد ترا داد نزد

به تو در حد همان چاه کفایت کردند

راز دستان تو اسطوره نامکشوف است

به تو در لفظ ید الله کفایت کردند

هر حادثه داستانی و تاریخی فراز و فرودهای دراماتیک دارد که از منظر راوی می تواند به انحاء مختلف روایت شود به قول عزیزی می توان اثری در باره عظمت جهان نوشت که به بال مگسی نیرزد و برعکس می توان مطلبی در باره بال مگسی خلق کرد که به دنیائی بیرزد؛این راوی است که با جهت گیری و جانب داری خود حس و نظر خود را به خواننده انتقال می دهد و او را به هم دردی برمی انگیزد؛چنانکه فردوسی در فراز جنگ رستم و اسفندیار چنین می فرماید:

ببینیم تا اسب اسفندیار

ز میدان بیاید همی بی سوار

و یا باره رستم جنگ جوی

به ایوان نهد بی خداوند روی*

مشکل این شعر از آن ناشی می شود که مابین مشبه و مشبه به یعنی ظرف و مظروف تناسبی درست وجود ندارد.عناصر طبیعی با همه عظمت و بزرگی و پاکی که دارند بدون آماده کردن ذهن مخاطب نمی توانند تداعی کننده همه جنبه های شخصیتی قهرمانان شاعر باشند و سجایای آنها را به ذهن متبادر کنند شاید آوردن یک تشبیه و یا اشاره ء غیر مستقیم کار ساز تر بود.

بند دوم شعر در قالب قطعه سروده شده و زبانش کمی صریح تر است:

هنوزبرکه مرا یاد شب می اندازد

شبی که حادثه ای سرخ اتفاق افتاد

شبی کز آتش خشم شغالهای سیاه

هزار شعله ء سرکش به جان باغ افتاد

هجوم زرد ملخ ها به شاخه شاخه باغ

بهانه ای نو شد دست هر اجاق افتاد

مدار نظم زمین رو به انحراف گذاشت

ستاره های جهان در شب عراق افتاد

ستون خانهء هستی دچار زلزله شد

و سقف از هم پاشید چلچراغ افتاد

چقدر مرغابی از فرات برگشتند

چقدر رود به دامان باتلاق افتاد

غروب بود که من پرده را کنار زدم

دلم گرفت و غمی سرخ در اتاق افتاد

جالب اینکه بار اول که این بند را خواندم هنوز متوجه اشاره شاعر به غدیر نشده بودم و تجب می کردم که در این قطعه فرات و عراق به چه مناسبت استفاده شده است.شاعر در پیش رو نهج البلاغه را با آن زبان پر تمثیل و غیر مستقیم داشت و چقدر راحت می توانست با اشاره به انها عمق و پشتوانه شعرش را قوی تر از این کند.

صنایع و آرایه های ادبی و فرهنگ و ذهنیت اعتقادی شاعر ابزارهائی هستند که هم می توانند یاری گر شاعر در این تجربه انتزاعی باشند و هم می توانند به عنوان عاملی دست و پا گیر عمل کنند.بویژه اگر شاعر بخواهد ایدئولوژی خاصی را تبلیغ کند که این تعلقات ذهنی با انرژی خاصی مانع از آزادی عمل شاعر می شود.

شاید مشکل شعر از این جا ناشی می شود که شاعر خواسته است در باب یک فراز طولانی تاریخی که هر لحظه آن قابل تامل است و جای سخن دارد بحث کند و عظمت حادثه مجال پرداخت جامع تر را از آن سلب کرده است.

آخرین بند شعر که حکم نوعی فلاش بک را دارد بر خلاف شروع شعر محکم و منسجم تر است.و تداعی برکه استادانه در شعر نمود می یابد.

به خویش آمده دیدم که برکه شعر نبود

شروع حادثه تلخ باغ و اتش بود

دو تا پرنده به سمت غروب می رفتند

هوای برکه چشمان من مشوش بود

شعر از تصویرسازی های استادانه بی بهره نیست همچون:

صدا نسیم شد و در محیط جریان یافت

ز ماسه ها رد شد لای بوته ها پیچید

و

نگاههای سرآسیمه در پی پاسخ

یا

همین که حادثه آن دو دست جاری شد

پرنده ها همه شان سوی برکه کوچیدند

ولی چه فایده که در کلیت شعر جا نیفتاده است و گاه استفاده از عناصر نامتجانس چون قطب و چلچراغ

که قابلیت تداعی پذیری ضعیف دارند موجب خدشه دیدن منطق نمادین شعری شده است.

در خاتمه باید گفت که این شعر برغم تصویر سازی های قشنگ و زاویه دید بدیعی که دارد

یک حک و اصلاح اساسی می طلبد تا هم تراز با شعرهای درجه اول استاد رحیمی قرار گیرد.

*این نکته را از جمشید علی زاده شنیده ام


مریم صابری
سه شنبه 4 آبان1389 ساعت: 1:0
سلام ودرود...
استفاده و بهره ی کافی بردم منم به روزم
نویسنده: نازنین ( برگ بی برگی )
سه شنبه 4 آبان1389 ساعت: 8:23
نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی زاده
سه شنبه 4 آبان1389 ساعت: 11:38
سلام گرانمایه همدل..چناب رائی پور
به خلوت تنهاییم خوش آمدید

چقدر مشتاقم که این اثر ارزشمند را بخوانم....با آرزوی توفیقات بیشتر برای این اندیشمند بزرگوار و فضای معطر کتابشان با نام واندیشه ی رلال وبینهایت مولاعلی ع
و نقد هنرمندانه ومتعالی و دقیق شما هم.بدون شک...بر شناخت بیشتر این اثر ارزشمند افزوده است
در فصل خطر امیر را گم نکنید........این وسعت بی نظیر را گم نکنید
تنها ره جنت از علی می گذرد.....ای همسفران غدیر را گم نکنید......هاشمی زاده
نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)
سه شنبه 4 آبان1389 ساعت: 14:31
نویسنده: کلاغک
سه شنبه 4 آبان1389 ساعت: 14:54
بپوش و بنوش و به دیگر بده
برای پسین روز چیزی بنه
مبادا که در دهر دیر ایستی
مصیبت بود پیری و نیستی !

سلام و درود فراوان بر شما
بعد از مدتی تاًخیر دریچه به روز شد
...
نویسنده: عدالتخواه
سه شنبه 4 آبان1389 ساعت: 20:59
سلام
ممنون از نظرات ارزشمندتون من همیشه به وبلاگ شما سر میزنم اما گاهی فکر میکنم بیان نظرم هم شان با موضوع و ارزش ان نیست چون شعر تخصص شماست نه بنده حقیر اینکه خدمت رسیدم برای عرض ادب
والعاقبة للمتقین
نویسنده: رضا شیبانی
سه شنبه 4 آبان1389 ساعت: 21:42
سلام آقای دکتر
مطلبتون رو به طور کامل خوندم.جدای از عمق ادبی مطلب اون چیزی که برام جالبه اینه که این اندیشه ورزی های عمیق در حوزه ی ادبیات رو فردی انجام داده که رشته اش ادبیات نیست
نویسنده: کوج وا
سه شنبه 4 آبان1389 ساعت: 22:17
بعد از 2 ماه از آموزشی برگشتم
با شعری تحت عنوان " سربازعاشق "
تنهایم نگذارید
نویسنده: پاییز(طوفان بی ملاحظه)
سه شنبه 4 آبان1389 ساعت: 22:58
سلام استاد بزرگوار وعزیز.

از لطف و توجه شما به بنده وشعرم بسیار سپاسگزارم.

ممنون که شعر را با دقت خواندید وبه نکات ارزشمندی اشاره فرمودیدو این صفحه را به کار من اختصاص دادید.

بازهم سپاسگزارم
نویسنده: بهشته_س
چهارشنبه 5 آبان1389 ساعت: 0:10
ممنونم از حضور سبزتان
نویسنده: ضیا, مصباحی
چهارشنبه 5 آبان1389 ساعت: 1:3
نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی زاده
چهارشنبه 5 آبان1389 ساعت: 8:30
سلام عزیز صمیمی
.........
با اشعاری تازه....چشم براه حضور معطر شما..همسفر صمیمی بزرگوارم

تورا به وسعت دنیای عشق منتظرم........بیا به خوانش اشعــار تازه ترم
نویسنده: اصلاح طلب
چهارشنبه 5 آبان1389 ساعت: 10:8
سلام
خسته نباشید
تمثیل یا نماد کمک به مخاطب هست برای فهم بیشتر معنا که حقیقتا در شعر ایرانی زیباست و جای خود را پیدا کرده
من کل شعر رو خوندم و به نظرم تصویر سازی زیبایی داشت

ولی نامتجانس بودن در لغات را حس نکردم
نویسنده: مهتاب
چهارشنبه 5 آبان1389 ساعت: 11:45
سلام دوست و استاد گرامی

حضور شما باعث افتخار من است که حدود یکسال قبل از طریق وبلاگ دومم با نوشته ها و اشعارتان در ارتباط بودم و متاسفانه یار دلنواز بارها فیلتر شد و فعلا در این وبلاگم مطالب غیر سیاسی مینویسم از خودم و دیگران

نقد شما را خواندم و مواردی را که ذکر کردید قبول دارم.
خوشحال میشوم دوباره با شما تبادل لینک داشته باشم.

در پناه حق ، سلامت و موفق باشید
نویسنده: توتقون
چهارشنبه 5 آبان1389 ساعت: 11:59
سالام جناب دکتر با تشکر از مطلب پربار و نقد عمیق شما، یقینا که ، کتاب خوب و خواندنی است، انشا اله به دست ما هم می رسد و می خوانیم، دست مریزاد.
نویسنده: عزت خلیفه زاده
چهارشنبه 5 آبان1389 ساعت: 12:10
برداشتمش ببینم سر هم می زنی یا نه
نویسنده: اوکتای
چهارشنبه 5 آبان1389 ساعت: 23:14
سلام

به مضرات اعتیاد دعوتی
نویسنده: والی
پنجشنبه 6 آبان1389 ساعت: 9:55

نوشتید: نحو ... آمدم تا نزدیک ببینم. مشخص است که متون غنی است.ایکاش میدانستم: چند سال دارید و چه (بک گروندی). این روزها ادم باسواد کم گیر میاد. بای
نویسنده: niusha
پنجشنبه 6 آبان1389 ساعت: 14:41
سلام دوست عزیز
مطالب جالبی دارید
از آشناییتون خوشحال شدم
نویسنده: ژیلاراسخ
پنجشنبه 6 آبان1389 ساعت: 20:32
نویسنده: مهدی فر زه
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 0:49


سلام استاد رائی پور عزیز

مطالب شما را حتما می خوانم چون وبلاگ شما را در لیست وبلاگ دوستانم قرار داده ام .موفق باشید.
نویسنده: لطف الله
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 9:40
استاد از محبتهایت تشکز می کنم
از اینکه گاهی ما را به شعری از خودت و یا دیگری مهمان می کنی متشکرم
نویسنده: دردانه
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 15:16
سلام به شما استاد گرانقدر و بزرگوار ......
نقد ارزشمند و ظرافت مندانه شما رو چند مرتبه خواندم و هر بار به نکات بیشتری از نوشته شما و نقد شما پی بردم .....به نکات زیبای ادبی ارزشمندی اشاره داشتین که واقعا برای من جای تامل و یادگیری گذاشت ....ممنونم از شما
امیدوارم قلم همه اساتید و شاعران گرانمایه چون خانم رحیمی و شما بزرگوار همیشه جاری باشد و همیشه نویسا......
نویسنده: باغ ادب
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 15:56
سلام و عرض ادب

مانند همیشه استفاده کردیم.
نویسنده: امیر نقی لو
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 17:18
سلام.

با مثنوی چشم بروزم...

خیره شدن به چشم تو نوعی حماقت است
سبزینه! در نگاه تو حرف از سیاست است...

به امید دیدار
نویسنده: امیر ثابت قدم
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 17:52
باسلام وتشکر ازحضور شما دروبلاگ شماره 1 - وبلاگ شماره 2 راهم که جنبه ادبی وهمخوانی با وبلاگ شمارادارد آوردم . بازهم شمارابه بینم . موفق باشید. وبلاگ شماهم متنوع وزیبا بود.
نویسنده: احسان قدیمی
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 18:34
سلام مطلب عالی بود ممنونم از دعوتت استفاده بردم
نویسنده: خطی زدلتنگی
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 19:1
سلام بر شما !
این شعر یک از شعرهای خوب ائینی و دارای تازگی هایی هم در مضمون وهم در فرم وساخت شعری است . و کار متفاوتی است .
بنده هم در جلسه نقد کتاب ایشان به طور مفصل به این شعر پرداختم .
نویسنده: بهنام خسروانی
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 19:57
سلام جناب راثی پور عزیز
از آشنایی باشما خوشبختم
از نوشته ی نغز و پرمعناتون کمال استفاده رو بردم.
ضمنا با احترام لینک شدید.ممونم از حضور و نظر محترمت.
نویسنده: علی کشکولی
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 21:57
سلام و ادب

حقیر که با دقت کامل خواندم و بهره بردم شعر جانداری بود ممنون
نویسنده: زرقانی
جمعه 7 آبان1389 ساعت: 22:6
سلام وسپاس.
زیبا بود.
نویسنده: محمد خواجوی (فریاد)
شنبه 8 آبان1389 ساعت: 2:27
درود بر شما
ممنون که لطف کردید و تشریف آوردید و نظر نوشتید.
"فریادنامه" باز هم پذیرای قدوم شماست
بدرود
نویسنده: بی تا امیری
شنبه 8 آبان1389 ساعت: 8:41
سلام
ممنون از دعوتتون
مطالب جالبی دارید
شاد باشید
نویسنده: فرزانه
یکشنبه 9 آبان1389 ساعت: 1:30
سلام آقای راثی پور
غرض عرض سلام و ادبی بود
مقاله تان در حوزه تخصصی شعر و ادبیات بود که معلوماتی در آن ندارم
نویسا و پایدار باشید
نویسنده: خورشید
یکشنبه 9 آبان1389 ساعت: 18:45
درود
سپاس و دست مریزاد
نوشته جدیدم درباره نمایش "هملت ماشین" را بخوانید
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود
نویسنده: لازم دات کام
سه شنبه 11 آبان1389 ساعت: 1:19
عکس تبلیغاتی روز
سایت لازم دات کام ،که مجری تبلیغات و آگهی تبلیغاتی بر روی اینترنت می باشد سرویس فرهنگی تازه ای ارائه کرده است که محیط مناسبی را جهت تبادل نظر و بحث کارشناسان تبلیغی و طراحان گرافیک نموده است .
به این صورت که هرروز یک سری عکس تبلیغی برتر دنیا در این سایت نمایش داده می شود و کاربران و کارشناسان نظرات و نقدهای خود را پیرامون کالا ،طراحی ،ایده و… به صورت پرسش و پاسخ و یا تحلیل در زیر همان عکس می آورند ،که این حرکت باعث ایده پردازی و تحول نگاه و پویایی گرافیک تبلیغاتی می شود.
شما نیز چنانچه مایل به دنبال نمودن این بحثها هستید می توانید با قرار دادن کد مربوط به این قسمت در سایت و یا وبلاگ خود عکسهای به روز شده را روزانه به مخاطبان خود نشان داده و دیگر کاربران را در لذت تلفیق هنر و صنعت سهیم نمایید.

برای اضافه کردن آخرین تصاویر در سایت خودتان کد را از آدرس زیر کپی کنید:
http://www.lazem.com/site_gallerycode.php


www.lazem.com
هر آنچه لازم دارید
لازم دات کام مجری تبلیغات و نیازمندیهای رایگان اینترنتی
وب سای
نظرات 1 + ارسال نظر
مریم صا بری شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:41 ب.ظ http://www.taakestan.blogf.com

سلام بر استاد گرامی...

نمی دانم قبلا نظری گذاشته بودم یا نه؟! به هر حال دست شما درد نکنه استاد .

استفاده کردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد