.

.

.

.

معما




هرچند آشنائی ما با تمدن غرب و مظاهر آن بیشتر از طریق شکستهای خفت بار سلسله قاجار در جنگ با دول روس و انگلیس بوده و طبقه نخبگان زمانی به حیاتی بودن این آشنائی پی بردند که غرش توپهای دولتهای استعماری را پشت دروازه های شهر شنیدند اما هرگز در صد کشف علل عقب ماندگی خویش و پیش رفت دشمن نیامدند و با پیچیدن نسخه های ناقص و نادرست بر بی درمان بودن این درد کهنه صحه گذاشتند.

و جالب آنکه برخی نیز از بیخ منکر هرگونه پیشرفت غرب شدند و با بزرگ نمائی و بر کشیدن مشکلات این جوامع پیش بینی کردند که عنقریب این جوامع مادی در منجلاب فساد غوطه ور خواهد شد و شرق دوباره بر خواهد خاست.غافل از این که انکار دن کیشوت وار حقیقت نتیجه ای جز فراهم ساختن اسباب ریشخند خود ندارد و هنوز هم که هنوز است به آسیاب های توطئه حمله می بریم و متوجه فاصله گرفتن خود از کاروان مدنیت و ترقی نیستیم.

و چه ظریف بود و باریک بین مرحوم محمد علی جمالزاده که به این واکنشهای کودکانه و از سر لج بازی هم وطنانش در دومین کتابش-راه آب نامه- اشاره می کند:

" وقتی دور هم جمع می شویم بدلیل مبهوت شدن از این همه نظم و بسامانی ، همه رفتار و آداب ایرانی را به سخره می گیریم و در مقایسه با تمدن غرب برایمان مایه تفریح می شود در این میان گاهی کسی یک خصلت ایرانیان را می ستاید و بزودی نظرمان عوض می شود و سریعا شروع به تعریف از صفا و عاطفه و ادب ایرانیان کرده و احساساتی که می شویم می خواهیم از همان فردا به وطن برگردیم."

هنوز برای بنده این معما باقی ست که چرا رویه معتدلی در برابر غرب اتخاذ نکرده ایم و یا مثل مرحوم سید حسن تقی زاده گفتیم از فرق سر تا نوک پا باید غربی شد و گاه مثل مرحوم جلال آل احمد همه چیز غرب را انکار کرده ایم. و شده ایم یک غرب ستیز هیستریک.راستی آیا حد وسطی در این میان وجود نداشت.

به قول یکی از دوستان عزیزم که هرکجا هست خدایش سلامت داراد : آدم زمانی می تواند عقل و علم را انکار کند که همچون مولوی به درجه اشراف و احاطه بر علوم زمانه نائل شود وگرنه با عقل ناقصی که ما داریم انکار علم و پیشرفتهای علمی غرب جز واکنش منفعلانه نیست.

هرچند به جامعه غرب و جهان بینی حاکم بر آن اشکالات عدیده ای مترتب است،اما اصول و مبانی اخلاقی حاکم بر آن چند ویژگی منحصر به فرد دارد که کفه ء محسنات آن را در برابر اشکالاتش سنگین تر می کند.نخست اینکه این مناسبات اخلاقی و اجتماعی نتیجه خرد جمعی ست و لذا حکم تابو و مطلق ندارد د و می تواند به مقتضای زمان و تغییر یابد.دوم اینکه معیار انتخاب رویه های آن تجربه بشری و آزمون و خطاست این یعنی اینکه بطور تنگاتنگ عمل گراست ،یعنی اینکه بیشتر از اینکه بر مبنای ایده آلها باشد بر مبنای واقعیت هاست.

این ویزگی تصحیح پذیری و دینامیسیته جامعه را در برابر انحطاط و فساد بیمه می کند و در عین حال در برابر هر اندیشه ضد خود خود به تدبیر مناسبی وا می دارد.

به عنوان مثال با پیدایش تفکرات مارکسیستی در قرن هجدهم و ایجاد زمینه های نارضایتی در اقشار کارگری

جوامع سرمایه داری برای مدتی دچار چالشهای شدیدی شدند.حتی چنان شد که مارکس پیش بینی کرد که به زودی دوره سرمایه داری به تاریخ خواهد پیوست و در برابر پرولتاریا به زانو در خواهد امد.مارکس کشورهای صنعتی اروپا را خاستگاه و کانون آینده خیزش پرولتاریا دانست اما این پیش بینی در عمل به وقوع نپیوست و دست اندرکاران جوامع سرمایه داری با بهبود وضع معیشتی و زندگی کارگران و سهیم کردن کارگران در سود از بروز این تنش جلو گیری کردند.

در چوامعی که ایدئولوژی لایتغیری حاکم است و بر مناسبات و روابط اجتماعی سایه افکنده است ،در ابتدا همه ء کارها خوب پیش می رود چون فاصله ء زمانی زیادی بین تکوین آن ایدئولوژی و مسائل ساری و جاری وجود ندارد.به مرور زمان که نسلی دیگر جایگزین نسل قدیمی می شود و فضا و مناسبتی دیگر می طلبد و پرسش هائی برایش مطرح می شود که در چارچوب انعطاف ناپذیر باورهای ایدئولوژیک که سلب کننده ء هر گونه تردید و تشکیک است نمی گنجد و با پاسخهای کلیشه ای که قصد توجیه و نه مجاب کردن او را دارد دچار تعارض می شود.

در ضمن در تریبون رسمی شارحان این مکاتب که در فضائی دگماتیک و خرد ستیز پرورش یافته اند،انعطاف پذیری رویاروئی با مسائل مستحدثه وجود ندارد.لذا نا کارآمدی خود را به صورت برخوردهای شدّاد و غلاظی   با هر سوال نشان می دهد.و زمینه های تجدید نظر طلبی در اذهان برخی نخبگان مومن که هنوز قدرت استدلال و تجزیه تحلیلشان سالم مانده چون موریانه رسوخ می کند.جنانکه در جوامع کمونیستی این جریان روی داد و به وزیدن نسیم پروستریکا این کاخ پوشالی را فرو ریخت.

هرچند آشنائی ما با تمدن غرب و مظاهر آن بیشتر از طریق شکستهای خفت بار سلسله قاجار در جنگ با دول روس و انگلیس بوده و طبقه نخبگان زمانی به حیاتی بودن این آشنائی پی بردند که غرش توپهای دولتهای استعماری را پشت دروازه های شهر شنیدند اما هرگز در صد کشف علل عقب ماندگی خویش و پیش رفت دشمن نیامدند و با پیچیدن نسخه های ناقص و نادرست بر بی درمان بودن این درد کهنه صحه گذاشتند.

و جالب آنکه برخی نیز از بیخ منکر هرگونه پیشرفت غرب شدند و با بزرگ نمائی و بر کشیدن مشکلات این جوامع پیش بینی کردند که عنقریب این جوامع مادی در منجلاب فساد غوطه ور خواهد شد و شرق دوباره بر خواهد خاست.غافل از این که انکار دن کیشوت وار حقیقت نتیجه ای جز فراهم ساختن اسباب ریشخند خود ندارد و هنوز هم که هنوز است به آسیاب های توطئه حمله می بریم و متوجه فاصله گرفتن خود از کاروان مدنیت و ترقی نیستیم.

و چه ظریف بود و باریک بین مرحوم محمد علی جمالزاده که به این واکنشهای کودکانه و از سر لج بازی هم وطنانش در دومین کتابش-راه آب نامه- اشاره می کند:

" وقتی دور هم جمع می شویم بدلیل مبهوت شدن از این همه نظم و بسامانی ، همه رفتار و آداب ایرانی را به سخره می گیریم و در مقایسه با تمدن غرب برایمان مایه تفریح می شود در این میان گاهی کسی یک خصلت ایرانیان را می ستاید و بزودی نظرمان عوض می شود و سریعا شروع به تعریف از صفا و عاطفه و ادب ایرانیان کرده و احساساتی که می شویم می خواهیم از همان فردا به وطن برگردیم."

هنوز برای بنده این معما باقی ست که چرا رویه معتدلی در برابر غرب اتخاذ نکرده ایم و یا مثل مرحوم سید حسن تقی زاده گفتیم از فرق سر تا نوک پا باید غربی شد و گاه مثل مرحوم جلال آل احمد همه چیز غرب را انکار کرده ایم. و شده ایم یک غرب ستیز هیستریک.راستی آیا حد وسطی در این میان وجود نداشت.

به قول یکی از دوستان عزیزم که هرکجا هست خدایش سلامت داراد : آدم زمانی می تواند عقل و علم را انکار کند که همچون مولوی به درجه اشراف و احاطه بر علوم زمانه نائل شود وگرنه با عقل ناقصی که ما داریم انکار علم و پیشرفتهای علمی غرب جز واکنش منفعلانه نیست.

هرچند به جامعه غرب و جهان بینی حاکم بر آن اشکالات عدیده ای مترتب است،اما اصول و مبانی اخلاقی حاکم بر آن چند ویژگی منحصر به فرد دارد که کفه ء محسنات آن را در برابر اشکالاتش سنگین تر می کند.نخست اینکه این مناسبات اخلاقی و اجتماعی نتیجه خرد جمعی ست و لذا حکم تابو و مطلق ندارد د و می تواند به مقتضای زمان و تغییر یابد.دوم اینکه معیار انتخاب رویه های آن تجربه بشری و آزمون و خطاست این یعنی اینکه بطور تنگاتنگ عمل گراست ،یعنی اینکه بیشتر از اینکه بر مبنای ایده آلها باشد بر مبنای واقعیت هاست.

این ویزگی تصحیح پذیری و دینامیسیته جامعه را در برابر انحطاط و فساد بیمه می کند و در عین حال در برابر هر اندیشه ضد خود خود به تدبیر مناسبی وا می دارد.

به عنوان مثال با پیدایش تفکرات مارکسیستی در قرن هجدهم و ایجاد زمینه های نارضایتی در اقشار کارگری

جوامع سرمایه داری برای مدتی دچار چالشهای شدیدی شدند.حتی چنان شد که مارکس پیش بینی کرد که به زودی دوره سرمایه داری به تاریخ خواهد پیوست و در برابر پرولتاریا به زانو در خواهد امد.مارکس کشورهای صنعتی اروپا را خاستگاه و کانون آینده خیزش پرولتاریا دانست اما این پیش بینی در عمل به وقوع نپیوست و دست اندرکاران جوامع سرمایه داری با بهبود وضع معیشتی و زندگی کارگران و سهیم کردن کارگران در سود از بروز این تنش جلو گیری کردند.

در چوامعی که ایدئولوژی لایتغیری حاکم است و بر مناسبات و روابط اجتماعی سایه افکنده است ،در ابتدا همه ء کارها خوب پیش می رود چون فاصله ء زمانی زیادی بین تکوین آن ایدئولوژی و مسائل ساری و جاری وجود ندارد.به مرور زمان که نسلی دیگر جایگزین نسل قدیمی می شود و فضا و مناسبتی دیگر می طلبد و پرسش هائی برایش مطرح می شود که در چارچوب انعطاف ناپذیر باورهای ایدئولوژیک که سلب کننده ء هر گونه تردید و تشکیک است نمی گنجد و با پاسخهای کلیشه ای که قصد توجیه و نه مجاب کردن او را دارد دچار تعارض می شود.

در ضمن در تریبون رسمی شارحان این مکاتب که در فضائی دگماتیک و خرد ستیز پرورش یافته اند،انعطاف پذیری رویاروئی با مسائل مستحدثه وجود ندارد.لذا نا کارآمدی خود را به صورت برخوردهای شدّاد و غلاظی   با هر سوال نشان می دهد.و زمینه های تجدید نظر طلبی در اذهان برخی نخبگان مومن که هنوز قدرت استدلال و تجزیه تحلیلشان سالم مانده چون موریانه رسوخ می کند.جنانکه در جوامع کمونیستی این جریان روی داد و به وزیدن نسیم پروستریکا این کاخ پوشالی را فرو ریخت.

اخیرا مقاله ای حاوی دیدگاههای دکتر علی شریعتی در مورد تمدن غرب نوشته جناب ا.گ بدستم افتاد و که با کمال حیرت متوجه برداشتهائی جانبدارانه و گاه افراطی از آن مرحوم شدم و به این باور رسیدم که مردان بزرگ اشتباهات بزرگ هم می توانند کرد.چگونه می توان مبانی نظری و تجزیه و تحلیل اجتماعی را از دپارتمانهای بلاد فرنگ فرا گرفت و آنگاه منکر قابلیتها ی آن مراکز شد.

قطعا اگر عمر استاد شریعتی کفاف می داد تجدید نظرهائی در عقایدشان می دادند.

پیشاپیش از لحن رکیک و زننده این مطلب که بنا به رسم حفظ امانت مجبور به نقل آن شدم عذر می خواهم.

شریعتی غرب را چنین تصویر می‌کرد: «تمدن آن بربریت، تکنیک آن جلادی، علم آن حیله‌گری، هنر آن جادوگری، فلسفه آن دغل کاری، بشر دوستی و دموکراسی آن نفاق و در یک کلام همه دانش‌های غربی کارگزاران مذهب پول شده‌اند و فلسفه اصالت مصرف54

شریعتی می‌گفت باید از سارتر و فانون آموخت که: بمبی را به دست گرفته‌اند و آن را می‌خواهند در قلب و مرکز پلید تمدن امروز سرمایه داری و روسپی خانه ی بورژوازی که پاریس است منفجر کنند55. در جای دیگری دوباره تکرار می‌کند که سارتر بمب مغضوبین زمین را در دست گرفته و می‌گوید: «من این بمب را در قلب کثافت بورژوازی دنیا که پاریس باشد منفجر می‌کنم، هم برای نجات مستعمرات و هم برای نجات اروپا56

شریعتی در تحلیل فرهنگ و جوامع غربی از زبان دشنام استفاده می‌کرد. در سال ۱۳۵۵ درباره‌ی آمریکا می‌نویسد:

«آمریکا! آمریکا! این بلاهت عظیم و توحش متمدن و بدویت مدرن و خشونت با اتیکت و غارت قانونمند و خوشبختی زشت و آزادی لش و دموکراسی احمق و اندیویدوالیسم قالب ریزی شده و استانداردیزه و بالاخره همان جاهلیت عرب57.» آمریکا می‌خواهد از طریق ژندارمش (شاه): «جوونهای ده [ایران] را، همه جاکش بار بیاره، زن‌های ده را و دخترهای ده را، همه روسپی و بدکاره58

هرگاه کسی را می‌دید که از آمریکا آمده و شیفته‌ی آزادی فردی و لیبرالیسم و حقوق بشر شده است، از خود می‌پرسید چرا از «نفرت نسبت به سرمایه داری وآن همه تبعیض و فریب و ددمنشی و پستی» که در آمریکا نهفته است خالی است59. آمریکا «الویس پریسلی‌ها را بت نسل جوان آلمان می‌کند» تا «روح حماسی» آلمانی را «لش و فلج» کند60.
درسال ۱۳۵۵ در باره ورودش به اروپا می‌گوید:

«اما عظمت این هیولای پولاد، که بر روی طلا و سکس خوابیده است و نامش تمدن جهانگیر مغرب است و دارد نقش تمدن منحصر به فرد بشریت را بازی می‌کند، مرا برخود لرزاند. با این دستمایه از فرهنگ و ایمان، تنها، می‌توانم با این دیو سیاه برآیم که با یک خیز مرا نبلعد و در معده‌اش که سنگ آهن و صخره خارا را هضم می‌کند، جذب و هضم نشوم، آن چنان‌که خودپرستی و جنسیت و کار اقتصادی و شغل فنی، و تمایل به رفاه و لذت و مصرف و پیشرفت را که با مزاجش سازگار است، در خونش بریزد و نگه دارد و تمام احساس‌های معنوی، ارزش‌های اخلاقی، ایده‌آل‌های خدایی و همه‌ی انگیزه‌ها و آموزش‌ها و اندوخته‌هائی را که از مذهبم و تاریخم به ارث گرفته‌ام، از ماتحت خود دفع کند61.» چرا باید ایتالیایی و یونانی و ایرانی و چینی عقب مانده باشند، و «آمریکایی خوک و سوئیسی خر آقاهای جهان باشند62

در جنگ جهانی دوم «بول و غایط به جان هم افتاده بودند63.» روشنفکرانی که با اندیشه‌های رایج در ۱۹۶۷ آشنا می‌شدند، «مموش های زلفی، و قرتی های مزلف که جهان بینی شان را چند تا صفحه جاز و بیتل و دید زدن دم مدرسه دخترانه تشکیل می‌دهد» بودند64. «تحصیل کرده‌ها... لش جامعه‌اند65.» مردم ایران قبل از اسلام «ملت یائسه و عقیم» بود66. جوان به زور مذهبی شده: «مثل سگ ارمنی سرپا می‌شاشد67.» «بچه‌های ما دو جورند، یکی روح لش دارد، پفیوز است و سطحی است68

«هر بچه‌ی مزلف بدبخت و نکبت و پیزوری که اساسی‌ترین کار حیاتش استمنأ است به خودش اجازه می‌دهد که به رویت چنگال کشد و تمام عقده های رانده شده به قسمت بی‌شعوری‌اش را بر سرت به راحتی خالی کند، و هم اسواران رعیت نواز قدرشناس سفله پرور، دستی به سر و گوشش کشند و آخورش را آباد کنند.پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف69.» غربیان: «همچون دسته دسته روباه‌های مکار و گرگ‌های خونخوار و کفتار های مرده خوار و نبش قبر کن و سگ های هار زنجیر گسسته‌ای که از قفس گریخته باشد ... بر شهر ها و آبادیها و بازارها و مسجدها و خرمن ها و حتی خانه های ما ریختند و غارت کردند و آمدند و کشتند و سوختند و بردند... و نرفتند70

«فروید یکی از همین گوساله های بورژوازی طلب است. در درون این گوساله علم، باز بینش و روحیه آزادی طلب است که بانگ بر می دارد... این پیغمبر بورژوازی اسمش فروید بود، و مذهبش جنسیت، و معبدش فرویدیسم و نخستین قربانی اش که در کنار این معبد ذبح شد، ارزشهای انسانی زن بود71

۳-۲- شریعتی و سکولاریسم:

شریعتی در نقد و رد سکولاریسم هم از همین زبان استفاده می‌کند. در مقام تعریف لائیسیته می‌نویسد:

«لائیسیته یعنی غیر مذهبی بودن نه ضد مذهبی بودن، بنابراین وقتی می‌گوئیم حکومت لائیک، یعنی حکومتی که برمبنای مذهب استوار نیست، اما روحش ضد مذهبی هم نیست، مبارزه لائیسیته در اروپا عبارت بود از غیر مذهبی کردن مدارس، انجمنها، دانشکده ها و تمام موسسات اجتماعی72

شریعتی اگر چه غیر مذهبی شدن حکومت را برای جهان غرب مفید می‌دانست، اما آن را نه تنها برای ایران مفید تلقی نمی‌کرد، بلکه استعماری و توطئه‌ی قداره‌بندان جلوه می‌داد. در سال ۱۳۵۵ در این خصوص به انقلابیون می‌نویسد:

«اکنون نیز می‌بینیم که صادق‌ترین روشنفکران ما، درست هنگامی که اسلام برای نجات از بند قرنها ارتجاع و خرافه پرستی و نجات دادن مسلمانان از قید استبداد و استعمار و سرمایه داری تحمیلی بپاخاسته و چهره‌ای مهاجم و انقلابی یافته است، آن را به تیرهایی نشانه گرفته‌اند و هر زخمی که بر آن وارد می‌کنند، سبب می‌شود برق شوقی از چشم دشمنان مشترک‌شان بیرون جهد. ما خود به چشم دیده‌ایم یا به گوش شنیده‌ایم که چه موجی برخاست، از میان روشنفکرانی که شعار تفکیک روحانیت از سیاست می‌دادند. این شعار، شعاری بود که در اروپا کلیسای ضد مردم و ضد عقل و علم را از صحنه زندگی و حرکت و آزادی کنار زد. اما روشنفکر ما، بی آنکه اختلاف محیط و زمان و مکان و شرایط و حتی اختلاف موضوع را درک کند ، این شعار را در جامعه ما تکرار کرد ... این درس بزرگی است که گاه می‌بینیم یک روشنفکر مترقی در حالی شعار یک نهضت انقلابی و مترقی و آزادیبخش عصر دیگر و شرایط دیگر را در عصر دیگر و شرایط اجتماعی دیگر مطرح می‌کند، برخلاف احساس کاذبی که دارد، وارث ضدانسانی‌ترین و فریبکارانه‌ترین و زشت‌ترین توطئه‌های قداره‌بندان و رژیم های ضد بشری می شود و حتی بازیچه‌ی تر و تازه استعمار ... اگر چهره های مترقی مذهبی ما ... منبر می روند، در عمل سیاسی نیز شرکت کنند ... [ اگر مبارزان] در میان خود چهره های علمای مذهبی و شخصیت‌های اسلامی را ببینند ... این عمل، ایدئولوژی آنها را در جامعه ... به وجهی روشن و صریح و انقلابی ارائه می‌دهد73

مدلل بودن یا نامدلل بودن سخن شریعتی محل نزاع نیست، زبان او مهم است. شریعتی یکی از افرادی بود که به وفور از این زبان استفاده می‌کرد.

.
نظرات 2 + ارسال نظر
نقی زاده یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:20 ب.ظ http://www.asanrank.com

سلام گلم خوبی میخوای آمار شمارشگر وبلاگتو منفجر کنی زود بیاتو اسان رنک ثبت نام کن و وبلاگت هم ثبت کن حتما صفحه راهنما رابه دقت مطالعه کن ممنون

امیر دهنوی یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:06 ب.ظ http://www.linknegar.com

سلام دوست گلم. وبلاگتو خوندم دیدم مطالبت بی بدیل هست برا همین خواستم برای افزایش بازدید وب قشنگت سایت لینک نگار دات کام رو خدمتت معرفی کنم. تو این سایت سیستمی کاملا هوشمند طراحی کردیم که با توجه به پارامترهای کاملا عادلانه که از گوگل دریافت می کند تعداد بازدید شما را دریافت کرده و در گوگل و موتورهای جستجوی دیگه مثل یاهو ثبت می کنه. بنابراین هم مطالبتان در سایت ثبت می شود و هم در گوگل ایندکس میشود و هم اینکه تو کلی وبلاگ دیگه هم به نمایش در میاد حسن این کارم اینه که بازدیدتون بیشتر می شه و می تونین سایت پربازدهی رو مدیریت کنید. می تونی به هنگام آپ دیت وبلاگ خود لینک مطلب جدید رو تو لینک باکس قرار بدی تا در مدت زمان کمتری مطلبت بازدید مورد نظرشو بگیره. برای ورود به جمع ما کافیه ثبت نام کنی و کد لینک باکس رو تو قالبت قرار بدی و بعدش لینکهای با حالت رو ثبت کنی رو ثبت کنید. بی زحمت قبل از ارسال لینک قوانین رو مطالعه بکن سیستم هوشمند حذف نکنه خدا نکرده چون واقعا ناراحت کننده هست که دوستی مثل شما رو از دست بدیم. نکته آخر این که اگر به مشکلی برخوردین با ای دی بغل سایت تماس بگیر تا دربست کمک حالت باشیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد