سلام
شب خوش
من یک وبلاگ درست کردم
اگه دوست داری بیا یک سر بهم بزن
اگه خواستی می تونم لینکت رو ثبت کنم
آرامش
هرچه بر درد ِ من دلشده درمان بخشند
باز آرامش پیش از دم طوفان بخشند
سرم آنست که هرگز نپذیرد سامان
دوستان بیهده کوشند که سامان بخشند
گرد صد قافله اندوه به خاطر دارم
کاش این آینه را روح درخشان بخشند
فصل گل ترسم از آنست که اشباح عسس
دُرد وحشت ،عوض باده ،به مستان بخشند
تا ز هر خارُبنی خون شکاری جاریست
ناز را کی به غزالان بیابان بخشند
لاف پرهیز و غم جاه زهی لاف دروغ
این نه آن گونه گناهیست که آسان بخشند
باش تا صبحگه حشر ببینی به عیان
چون به هنگامه ی این سلسله پایان بخشند
لاله را فخر همین بس که چو روئید از خاک
بر دلش آتشی از داغ شهیدان بخشند
راثی از دولت عشق است و قبول خاطر
حسّ وحالی که بر این نظم پریشان بخشند!
سه شنبه 25 خرداد1389 ساعت: 0:12
نویسنده:
سه شنبه 25 خرداد1389 ساعت: 14:35
سلام جناب دکتر راثی پور، تاریخ شعرتان مرا به گذشته ها
برد . پنجشنبه گذشته آقای سیف الدینی آمده بودند-ایشان ساکن تهران شده
اند. مدام می نویسند و ترجمه های زیبایی را می سپارند دست انتشاراتی چون
ققنوس وغیره. صحبت شما بود . می گفتند خیلی وقت است که از شما بیخبرند.
گفتم که اردبیل تشریف دارند. شاید در تیر ماه سفری به اردبیل داشته باشم و
بتوانم زیارتشان کنم. ایشان کار جالبی را شروع کردند . رفتند سراغ
داستانهای عامیانه و حسین کرد شبستری ، شیرویه نامدار و امیر ارسلان را
ویراستاری حسابی کردند و از طریق ققنوس منتشر شد. بنگر فرات خون است و آب
خوردن مورچگان دو جلد از رمان سه جلدی یاشار کمال بود که ترجمه واز ققنوس
منتشر شده است. و اخیرا داستانی از خودشان منتشر کرده اند. به وبلاگشان
سربزنید از کارهایش بیشتر مطلع می شوید. از بابت شماره تلفنتان بسیار
ممنونم. قربانتان
خدا نگهدار
خدا نگهدار
نویسنده:
سه شنبه 25 خرداد1389 ساعت: 21:16
سلام
امروز بیست و چندم خردادماه
اینجا تهران است ، بی صدا و بی سیمای هرچه از جمهوری و ایران و اسلام نشان دارد!!!
امروز بیست و چندم خردادماه
اینجا تهران است ، بی صدا و بی سیمای هرچه از جمهوری و ایران و اسلام نشان دارد!!!
نویسنده:
چهارشنبه 26 خرداد1389 ساعت: 12:5
سلام دوست من به روزم منتظر قدمهای سبزتان می مانم
چه می شود که تو چایی دراستکان باشی
بنوشمت و تو گرمی استخوان باشی
بگیر دست مرا چونکه دوستت دارم
چه می شود که تو با من هم آشیان باشی
بچرخ با من و کیهان، نترس عاشق باش
بگیر دست مرا رقص کهکشان باشی
چه می شود که تو چایی دراستکان باشی
بنوشمت و تو گرمی استخوان باشی
بگیر دست مرا چونکه دوستت دارم
چه می شود که تو با من هم آشیان باشی
بچرخ با من و کیهان، نترس عاشق باش
بگیر دست مرا رقص کهکشان باشی
نویسنده:
چهارشنبه 26 خرداد1389 ساعت: 12:36
وبلاگ کاریکاتور..
سر بزنید ممنون میشم...
http://abukoorosh.blogfa.com/
سر بزنید ممنون میشم...
http://abukoorosh.blogfa.com/
نویسنده:
چهارشنبه 26 خرداد1389 ساعت: 17:38
سلام
شرمنده که برای این دو پست اخیر یکباره اومدم
درگیر امتحانات بودم روزهایی رو
حتما وقت بازتر شد بیشتر خدمت خواهم رسید
شاد باشید و پاینده
شرمنده که برای این دو پست اخیر یکباره اومدم
درگیر امتحانات بودم روزهایی رو
حتما وقت بازتر شد بیشتر خدمت خواهم رسید
شاد باشید و پاینده
نویسنده:
چهارشنبه 26 خرداد1389 ساعت: 19:37
چیست این حکایتِ غریبِ ملای روم ؟!!
سلام و عصر بخیر ، دریچه به روز شد ...
سلام و عصر بخیر ، دریچه به روز شد ...
نویسنده:
چهارشنبه 26 خرداد1389 ساعت: 23:26
سلام
بر دوست عزیز
----------------------------------------- زیباست ---------------------
لاله را فخر همین بس که چو روئید از خاک
بر دلش آتشی از داغ شهیدان بخشند
---------------------------------------- عالیست -----------------------
بر دوست عزیز
----------------------------------------- زیباست ---------------------
لاله را فخر همین بس که چو روئید از خاک
بر دلش آتشی از داغ شهیدان بخشند
---------------------------------------- عالیست -----------------------
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 0:27
راثی پور عزیز سلام
باش تا صبحـــــگه حشر ببینــــــی به عیـــان
چون به هنگامه ی این سلسله پایان بخشند
واقعا شعرت زیباست. گاه به آنهایی چنین استادانه واژه ها را به رقص در می آورند، حسودی ام می شود و خود را الکنی می پندارم که احساسات در بند کشیده شده ام در هوایی غبار آلود پژمرده می گردد. ولی گاه به این فکر می کنم که اگر هرکسی چون من می توانست شعر بگوید، پس جایگاه شما استادان صاحب دل و فرهیخته کجا قرار داشت.
حق یارت
از نظر زیبایی که در وبلاگم گذاشتی بسیار ممنونم.
دوستان عزیزتان را به خواندن مطلبی با عنوان " فصل و وصل " در وبلاگ نسیم دماوند دعوت می نمایم
باش تا صبحـــــگه حشر ببینــــــی به عیـــان
چون به هنگامه ی این سلسله پایان بخشند
واقعا شعرت زیباست. گاه به آنهایی چنین استادانه واژه ها را به رقص در می آورند، حسودی ام می شود و خود را الکنی می پندارم که احساسات در بند کشیده شده ام در هوایی غبار آلود پژمرده می گردد. ولی گاه به این فکر می کنم که اگر هرکسی چون من می توانست شعر بگوید، پس جایگاه شما استادان صاحب دل و فرهیخته کجا قرار داشت.
حق یارت
از نظر زیبایی که در وبلاگم گذاشتی بسیار ممنونم.
دوستان عزیزتان را به خواندن مطلبی با عنوان " فصل و وصل " در وبلاگ نسیم دماوند دعوت می نمایم
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 0:55
دوست خوب من حضرت راثی پور : غزل زیبا و استوار تان را
خواندم و از زبان فخیمش لذت بردم با دوغزل عاشقانه به روزم لطفا سری بزنید
و نظر بدهید با احترام
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 18:46
سلام
مهربان: اری این چرخ گردون فلک است که می رود و می آید ولیکن ما می رویم و
نمی آئیم وهمچنان خاطراتمان نقش نگار فلک می ماند...دعوتتان را همیشه
اجابت و بر تخته سیاه وبتان خط خطی خواهم نمود امیدوارم در این ماه از رحمت الهی مستفیض گردید و زیبا سروده اید و پر از واژه های بامعنا و در خور دوران و قابل تقدیر
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 20:50
سلام جناب راثی پور عزیز
غزل زیبایتان را خواندم
هرچه بر درد ِ من دلشده درمان بخشند
باز آرامش پیش از دم طوفان بخشند
سرم آنست که هرگز نپذیرد سامان
دوستان بیهده کوشند که سامان بخشند
بسیار زیبا و دلنشین بود
ممنون و موفق باشین
غزل زیبایتان را خواندم
هرچه بر درد ِ من دلشده درمان بخشند
باز آرامش پیش از دم طوفان بخشند
سرم آنست که هرگز نپذیرد سامان
دوستان بیهده کوشند که سامان بخشند
بسیار زیبا و دلنشین بود
ممنون و موفق باشین
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:40
سلام استاد گرامی آقای راثی پور عزیز !
... که من حال و هوای شعرهاتون رو خیلی می پسندم .
عریانی مفاهیمی که وارد قالب می کنید و اون نظم پریشان یا اون پریشانی منظمی که در ناخودآگاه شما جستجوش می کنیم و باطن شعر همه دارای هارمونی و انتظام ادبی و عاطفی محکم و رسایی هستند . گرچه مصادیقی که شاعر روی اونها انگشت می گذاره کمی بوی کهنگی می ده اما همونها صاحب قدمت و عقبه ای هستند که غیر قابل انکاره .
مورد علاقه ی منند شعرهای شما و دوستشون دارم.
پرحرفی من و ببخشید و ندیده و نخوانده بگیرید !
یا علی مددی ...
... که من حال و هوای شعرهاتون رو خیلی می پسندم .
عریانی مفاهیمی که وارد قالب می کنید و اون نظم پریشان یا اون پریشانی منظمی که در ناخودآگاه شما جستجوش می کنیم و باطن شعر همه دارای هارمونی و انتظام ادبی و عاطفی محکم و رسایی هستند . گرچه مصادیقی که شاعر روی اونها انگشت می گذاره کمی بوی کهنگی می ده اما همونها صاحب قدمت و عقبه ای هستند که غیر قابل انکاره .
مورد علاقه ی منند شعرهای شما و دوستشون دارم.
پرحرفی من و ببخشید و ندیده و نخوانده بگیرید !
یا علی مددی ...
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:44
برادرگرامی درود برشما
بسیار زیبا و روان سرودید
بسیار زیبا و روان سرودید
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:44
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:45
خیلی زیبا بود استاد
هرچه بر درد ِ من دلشده درمان بخشند
باز آرامش پیش از دم طوفان بخشند
ممنون
هرچه بر درد ِ من دلشده درمان بخشند
باز آرامش پیش از دم طوفان بخشند
ممنون
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:46
ممنون زیبا بود.
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:48
شعر دلنشینی بود همواره پایدار و موفق باشید و جای هیچ ایراد و خرده ای نداشت
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:48
سلام استاد عزیز
آفرین بر ذوق و هنر و طبع شما . احسنت . بسیار باشکوه و زیبا بود . فصیح و بلیغ .
آفرین بر ذوق و هنر و طبع شما . احسنت . بسیار باشکوه و زیبا بود . فصیح و بلیغ .
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:50
لاف پرهیز و غم جاه زهی لاف دروغ
این نه آن گونه گناهیست که آسان بخشند
باش تا صبحگه حشر ببینی به عیان
چون به هنگامه ی این سلسله پایان بخشند
بازم که سیاسی نوشتی بزرگوار
این نه آن گونه گناهیست که آسان بخشند
باش تا صبحگه حشر ببینی به عیان
چون به هنگامه ی این سلسله پایان بخشند
بازم که سیاسی نوشتی بزرگوار
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:51
فوق العاده بود
سپاسگذار
پاینده باشی
سپاسگذار
پاینده باشی
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:52
تا ز هر خارُبنی خون شکاری جاریست
ناز را کی به غزالان بیابان بخشند
ممنونم
سبز باشی
ناز را کی به غزالان بیابان بخشند
ممنونم
سبز باشی
نویسنده:
جمعه 28 خرداد1389 ساعت: 23:53
خیلی زیبا وعالی بود.......مرسی استاد.بازم سی یا سی بنویس lol
نویسنده:
شنبه 29 خرداد1389 ساعت: 1:20
سلام
الحق عالی بود جدی جدی میگم دست مریزاد خصوصا این که شاه بیته
سرم آنست که هرگز نپذیرد سامان
دوستان بیهده کوشند که سامان بخشند
الحق عالی بود جدی جدی میگم دست مریزاد خصوصا این که شاه بیته
سرم آنست که هرگز نپذیرد سامان
دوستان بیهده کوشند که سامان بخشند
نویسنده:
شنبه 29 خرداد1389 ساعت: 9:52
لاله را فخر همین بس که، چو روئید از خاک...
زیباست ، دست مریزاد
زیباست ، دست مریزاد
نویسنده:
شنبه 29 خرداد1389 ساعت: 12:27
همه ی رفقای من
خسته نباشی...درود بر قلمتان پاینده باشید
منتظرتم
خسته نباشی...درود بر قلمتان پاینده باشید
منتظرتم
نویسنده:
شنبه 29 خرداد1389 ساعت: 12:29
سلام و عرض ادب
بی نهایت عالی و زیباست و دلنشین ....روان و گیرا
درود بر قلم توانمند شما....
در پناه حق مستدام باشید
بی نهایت عالی و زیباست و دلنشین ....روان و گیرا
درود بر قلم توانمند شما....
در پناه حق مستدام باشید
نویسنده:
شنبه 29 خرداد1389 ساعت: 21:49
سلام و مشتاق دیدار
در دیر مغان صوفی و زاهد همه مست
ما که آشفته ی حالیم چه" تاکی" بخشند
در دیر مغان صوفی و زاهد همه مست
ما که آشفته ی حالیم چه" تاکی" بخشند
نویسنده:
یکشنبه 30 خرداد1389 ساعت: 1:44
سلام برشما استاد.
عشقتان پایدار وطبعتان سرشار. لذت بردم
عشقتان پایدار وطبعتان سرشار. لذت بردم
نویسنده:
یکشنبه 30 خرداد1389 ساعت: 10:14
بعد از دو سال سکوت
آمده ام
با شعری تازه که:
«حکم ِ اعدام ِ دزد ِ ریش تراش»
منتظر خواندنت هستم
با عشق و نکبت
و با متنی کوتاه برای روزهای بلندی که نبودم
از آنچه گذشت
و خیلی ها نمی خواهند بگویند
و خیلی ها نمی خواهند بدانند
طاهره کوپالی به روز شد
هرچند
کسی منتظرش نبود...
آمده ام
با شعری تازه که:
«حکم ِ اعدام ِ دزد ِ ریش تراش»
منتظر خواندنت هستم
با عشق و نکبت
و با متنی کوتاه برای روزهای بلندی که نبودم
از آنچه گذشت
و خیلی ها نمی خواهند بگویند
و خیلی ها نمی خواهند بدانند
طاهره کوپالی به روز شد
هرچند
کسی منتظرش نبود...
نویسنده:
یکشنبه 30 خرداد1389 ساعت: 11:25
بینندگان سلام کجائید بعد ازین
اخبار نزد ماست بیائید بعد ازین
ما آنچه لازم است خبر،شرح می دهیم
بیهوده گرد هیچ مگردید بعد ازین
اخبار بیست و سی همگان را در آورد
از چنبر توهم و تردید بعد ازین
در صنعت پفک نمکی خود کفا شدیم
در گردش است چرخهء تولید بعد از این
هر روز می رسد خبری از یک اختراع
بر این همه نبوغ ببالید بعد ازین
امپریالیسم سلطه گر غربو شرق را
باید سرش به سنگ بکوبید بعد ازین
این آب منحصر به کشاورزی است و بس
بر آسیای خصم مریزید بعد ازین
...........
اخبار بیست و سی بشنو شک بکن به چشم
تا جور دیگری شودت دید بعد ازین!
اخبار نزد ماست بیائید بعد ازین
ما آنچه لازم است خبر،شرح می دهیم
بیهوده گرد هیچ مگردید بعد ازین
اخبار بیست و سی همگان را در آورد
از چنبر توهم و تردید بعد ازین
در صنعت پفک نمکی خود کفا شدیم
در گردش است چرخهء تولید بعد از این
هر روز می رسد خبری از یک اختراع
بر این همه نبوغ ببالید بعد ازین
امپریالیسم سلطه گر غربو شرق را
باید سرش به سنگ بکوبید بعد ازین
این آب منحصر به کشاورزی است و بس
بر آسیای خصم مریزید بعد ازین
...........
اخبار بیست و سی بشنو شک بکن به چشم
تا جور دیگری شودت دید بعد ازین!
نویسنده:
یکشنبه 30 خرداد1389 ساعت: 21:38
مرغ پکن ناله سر کن ... !
خاطرات جلال رفیع از شکنجه گاه کمیته مشترک ضد خرابکاری ...
سلام و درود و شب بخیر ...
دریچه با دو مطلب ویژه به روز شد .
...
خاطرات جلال رفیع از شکنجه گاه کمیته مشترک ضد خرابکاری ...
سلام و درود و شب بخیر ...
دریچه با دو مطلب ویژه به روز شد .
...
نویسنده:
دوشنبه 31 خرداد1389 ساعت: 15:50
سلام. وبلاگ دانلود آپدیت شد. خوشحال میشم یه سری هم به وبلاگ من بزنی 
نویسنده:
دوشنبه 31 خرداد1389 ساعت: 21:14
با قطعه و مثنوی که حاصل شاعرنشینی من در شب های توست....
دور از چشم چارپاره ها به روزم و منتظر یک نقد نفس گیر...
.
.
.
فقط همین!
دور از چشم چارپاره ها به روزم و منتظر یک نقد نفس گیر...
.
.
.
فقط همین!
نویسنده:
جمعه 4 تیر1389 ساعت: 1:10
سلام استاد
بسیار زیباست دست مریزاد.
وب سای
بسیار زیباست دست مریزاد.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد