.

.

.

.

این خانه جهنم است

این خانه جهنم است

مشخصات:کارگردان:سوسن تسلیمی-محصول سوئد

داستان فیلم:

آقای سربندی یک ایرانی مهاجر در سوئد است که در آنجا با مادر و همسرش نانا و دو دخترش گیتا و مینو و پسر کوچکش سامی زندگی متشنجی دارد. او یک آشپزخانه خانگی دارد و به همراه نانا که خیاطی هم می‌کند با فروش غذاهای ایرانی امرار معاش می‌کند ،اما همسرش با تعمیر کار چرخ خیاطی که گاه و بیگاه به آنان سر می زند ارتباطاتی مشکوک دارد.و سربندی بدلیل نیاز مالی که به کار همسرش دارد نمی تواند پیگیر این قضیه باشد.. دخترش مینو که سابقا آرایشگر بوده بعد از یک رابطه ء عشقی ناموفق و مخالفت پدرش به آمریکا می رود اما پس از مدتی به اصرار مادر سربندی و به رغم مخالفت سربندی تازه به خانه برگردانده شده است و اگر چه می‌گوید در آنجا در رستوران کار می‌کرده اما در واقع در یک کلوب استری...... می‌کرده است. دختر دیگرش گیتا در شرف ازدواج با مردی است که در جوارشان زندگی می‌کند، ولی این دو هم ظاهرا از مدتها قبل با هم ارتباط داشته‌اند. تفریح سامی نیز که یک نوجوان است سیگار کشیدن مخفیانه و تماشای مجلات ...رنوگرافیک با دوستانش است. به علاوه، مادر پیر سربندی که یک کلمه هم سوئدی بلد نیست با اصرارش در پیاده کردن آداب و رسوم ایرانی در خانه مشکلات را دو چندان می‌کند. در روز عروسی گیتا مشکلات خانواده اوج می‌گیرد ،پدر مینو را در اطاقی حبس می کند تا عروسی را بدون حضور او بر پادارد.ولی فرار مینو از اطاق و حضور در عروسی با لباس رقاص عربی منجر به درگیری و برهم خوردن مهمانی می‌شود.

آنچه مرا به نوشتن دربارهء این فیلم واداشت ،پیام و محتوای این فیلم بود و تضادی که وامی داشت تا در مورد چهرهء مثالیی که ازسوسن تسلیمی –بازیگز نقش فاطمه سریال سربداران-ساخته ام ،تغییر عقیده دهم،وگرنه بنده هیچ اطلاعی از سینما و شگردها و تکنیکهای آن ندارم.

هرچند در مورد ادبیات هتاکانه و رکیک این فیلم و تصویر مخدوش و فاسدی که از ایرانیان مهاجر نشان می دهد،اعتراض های زیادی شده است ولی بهتر است از زاویه ای بدون تعصب نیز به این این اثر نگریسته شود و کنش ها و واکنشها از منظره ای بی طرفانه مورد تحلیل قرار گیرد.

ین خانه جهنم است

مشخصات:کارگردان:سوسن تسلیمی-محصول سوئد

داستان فیلم:

آقای سربندی یک ایرانی مهاجر در سوئد است که در آنجا با مادر و همسرش نانا و دو دخترش گیتا و مینو و پسر کوچکش سامی زندگی متشنجی دارد. او یک آشپزخانه خانگی دارد و به همراه نانا که خیاطی هم می‌کند با فروش غذاهای ایرانی امرار معاش می‌کند ،اما همسرش با تعمیر کار چرخ خیاطی که گاه و بیگاه به آنان سر می زند ارتباطاتی مشکوک دارد.و سربندی بدلیل نیاز مالی که به کار همسرش دارد نمی تواند پیگیر این قضیه باشد.. دخترش مینو که سابقا آرایشگر بوده بعد از یک رابطه ء عشقی ناموفق و مخالفت پدرش به آمریکا می رود اما پس از مدتی به اصرار مادر سربندی و به رغم مخالفت سربندی تازه به خانه برگردانده شده است و اگر چه می‌گوید در آنجا در رستوران کار می‌کرده اما در واقع در یک کلوب استری...... می‌کرده است. دختر دیگرش گیتا در شرف ازدواج با مردی است که در جوارشان زندگی می‌کند، ولی این دو هم ظاهرا از مدتها قبل با هم ارتباط داشته‌اند. تفریح سامی نیز که یک نوجوان است سیگار کشیدن مخفیانه و تماشای مجلات ...رنوگرافیک با دوستانش است. به علاوه، مادر پیر سربندی که یک کلمه هم سوئدی بلد نیست با اصرارش در پیاده کردن آداب و رسوم ایرانی در خانه مشکلات را دو چندان می‌کند. در روز عروسی گیتا مشکلات خانواده اوج می‌گیرد ،پدر مینو را در اطاقی حبس می کند تا عروسی را بدون حضور او بر پادارد.ولی فرار مینو از اطاق و حضور در عروسی با لباس رقاص عربی منجر به درگیری و برهم خوردن مهمانی می‌شود.

آنچه مرا به نوشتن دربارهء این فیلم واداشت ،پیام و محتوای این فیلم بود و تضادی که وامی داشت تا در مورد چهرهء مثالیی که ازسوسن تسلیمی –بازیگز نقش فاطمه سریال سربداران-ساخته ام ،تغییر عقیده دهم،وگرنه بنده هیچ اطلاعی از سینما و شگردها و تکنیکهای آن ندارم.

هرچند در مورد ادبیات هتاکانه و رکیک این فیلم و تصویر مخدوش و فاسدی که از ایرانیان مهاجر نشان می دهد،اعتراض های زیادی شده است ولی بهتر است از زاویه ای بدون تعصب نیز به این این اثر نگریسته شود و کنش ها و واکنشها از منظره ای بی طرفانه مورد تحلیل قرار گیرد.

به مقتضای اجتماعی بودن انسان و ارتباط تنگاتنگ و گریز ناپذیر با هم دیگر که موجب می شود تبعیت دربست از غرایز به تصادم منافع آنان منجر شود و نتایج ناگوار به بار آورد ،قواعد نانوشته ای وضع شده است که با عنوان عرف و آداب و اخلاقیات ساری و جاری شده و با شدت و ضعف هائی در تمام جوامع انسانی ،از متمدن ترین اجتماعات شهری تا بدوی ترین قبیله ها وجود دارد.

حکمت و فلسفهء وضع این قوانین،همانا ادامهء تنازع بقا و صیانت نفس و هویت بخشی و معنا دادن به اعضاء این جمع است.چنانکه هویت و ماهیت اعضا با با باورها و تصویرهای ذهنیش تعریف می شود.

این رکن عرف و اخلاق به همراه دو رکن باورهای دینی و قوانین مدنی ضامن بقای هر اجتماع انسانی و حفظ آن از فروپاشیست.

در خانواده های مهاجر که در معرض تضارب با فرهنگی بیگانه قرار می گیرند،هرسه رکن به نسبتهائی ضعیف می شوند که نتیجهء آن تضعیف پیوستگی و انسجام خانواده است.بویژه در اعضاء جوانتر که به جای پرورش یافتن در محیط سنتی و سخت گیر مادر ،در فضای نا آشنا ولی جذاب و بدون موانع تنفس می کنند که جاذبه های آن فضا درآنان نیروی گریز از مرکز ایجاد کرده و آنها راا به افرادی هنجار گریز و عصیان گر بدل می کند.خانواده های مهاجر تقریبا حالتی شبیه به جمعیتهای حاشیه شهرهای بزرگ دارند که نه دل به فرهنگ سنتی برآمده از آن دارند و نه می توانند از فرهنگ مدنی شهر بهره ببرند و لذا مستعد هر گونه انحطاط اخلاق و عدول از معیار های ارزشی هستند و آمار جرم و بزه کاری در آنها بالا تراست.

چنان که این اتفاق در مورد فرزندان قهرمان فیلم –آقای سربندی-رخ می دهد.

سوسن تسلیمی یکی از دردهای بارز ایرانیان مهاجر را به تصویر می کشد؛اینکه چگونه فرهنگ پدر سالار ایرانی در تضارب با فرهنگ غربی بدلیل ضعف مالی پدر و اتکاء به کار مادر رنگ می بازد و در آن مستحیل می شود:

آنکه شیران را کند روبه مزاج /////////////////////احتیاجست احتیاجست احتیاج

آری وقتی پدر(آقای سربندی) که باید به منزله تیرک نگه دارندهء خیمه خانواده است قادر به ایفای نقش کاریزماتیک خود نباشد ، خیمهء عاطفه و محبت فرومی ریزد وهمسرش با تعمیرکار چرخ خیاطی نرد عشق می بازد.

پدر خانواده همهء این هنجار شکنی ها را می بیند ولی هم چنان سعی دارد همه چیز را عادی نشان دهد و به هر ضرب و زور و محبوس کردن دختر خطا کارش مراسم عروسی را به پادارد.این مسئله برایش تبدیل به مسئله ای حیثیتی شده که به نحوی جریان زندگی خود را پیش دوستان و آشنایان عادی جلوه دهد و حتی برای حل مسئله دختر خاطیش دست به دامان عاقله مردی که جانباز جنگیست می شود تا به زعم خود این ننگ را پاک کند و دخترش را به وصلت با او وادارد..اما حضور دختر خاطی با لباس نامناسب سوزنیست به حباب تصورات او .

.

ترسیدن ما چون که از آغاز بلا بود/////////////////// اکنون ز چه ترسیم که در عین بلائیم

سربندی در مواجهه با این صحنهء دلخراش عنان اختیارش را از کف می دهد و ناگفته هائی را که مدتهاست در دلش عقده شده باز گو می کند.دیگر حفظ اعتبار و آبرو برایش اهمیتی ندارد که پاک باخته است و آمال باخته!

ممکن است این سوال پیش بیاید که چرا نمود این تضاد و تعارض در جامعه ما بیشتر است؟ جواب به این سوال آسان نیست.شاید به این دلیل که اولا اینکه نسل جوان مشاهده می کند که خود کسی که او را به رعایت این قواعد می خواند دچار نوعی ریا کاریست و در مواقعی از این قواعد تخطی می کند؛مثل صحنه هائی که پدر خانواده با دوربینش به خانه ء زن همسایه سرک می کشد.

دوم اینکه این نسل با جزئیات این فرهنگ بطور قهری و آمرانه آشنا می شود و در انتخاب و در پیش گرفتن این رویه دچار اجبار است لذا به مجرد بر طرف شدن عامل سخت افزاری بر علیه آن طغیان می کند.و چه درست گفته است آن بزرگوار که گاهی نصیحت مشفقانهء پدر و مادر و بزرگتر کاری می کند که از عهده ء گشت ارشاد بر نمی آید.

اشکال عمده سوسن تسلیمی برجسته کردن معلول به جای علت است.او علت همه مصائب و مشکلات را از چشم پدر خانواده و فرهنگ پدر سالاریش می بیند و حتی در انتخاب بازیگر و تیپ آن از تمام عوامل دافعه برانگیز استفاده می کند.(مثل ظاهر همیشه نامرتب و با پیژامهء سربندی،بددهنی ها ، رفتار بدش با فرزندان و استراق سمع حرفهای همسرش با مشتریان).غافل از اینکه مشکل در جای دیگریست.فرهنگها و عرف و آداب برساختهء خرد جمعی قوم است و راهکاریست که از تجارب ارزنده ء نسلهای قبلی و پس از آزمون و خطا های بسیار فرادست آمده است و بدلیل ته نشین شدن در ضمیر ناخودآگاه افرادی که در این بستر فرهنگی تربیت شده اند قابل تغییر نیست.ضعف عمل کرد سربندی ها نباید به پای فرهنگ و سنت ما نوشته شود .مثلا در حال حاضر و در همین قرن بیست و یکم در کشور آمریکا جوامعی انتزاعی چون پیوریتانها و آمیش ها که مسیحیان متعصبی هستند وجود دارند و با فرهنگی که در قرن 18 متوقف شده زندگی می کنند و تغییرات روز افزون محیط اطراف تاثیری در آنها ایجاد نمی کند،چرا که فرزندان و نسلهای جدید همیشه در فراروی خود والدین متدین و متعصبی دارند که صادقانه به باورهای خود پایبندند و به آن عشق می ورزند.

تمام مشکلاتی که برای خانواده سربندی پیش آمده از لغزش دختر خانواده نشات گرفته است و پدر به جای در پیش گرفتن رویه ای درست سعی در پاک کردن صورت مسئله و حذف او از محیط خانواده داشته است.لذا بار حل این مسئله تنها بر دوش پدر افتاده است و همسرش نانا به او هیچ کمکی نکرده است چرا که خود با او مشکل دارد.باز وقتی دخترش به سوئد بر گشته است،واکنشی مناسب از پدر سرنمی زند و یا او را در اطاقی حبس می کند یا برایش جاسوس می گمارد .آیا همین رویه در جامعهء ما و مسئولین وجود ندارد. هنوز یادمان نرفته که تا مدتها محافل رسمی و تریبونهای خبری وجود بیماری ایدز را در ایران کتمان می کردند.سربندی و سربندیها در همین محیط رشد کرده اند وبر خورد غیر منطقی و شداد و غلاظشان ریشه در تفکرشان دارد.

مشکل عمدهء ما استبداد فرهنگی ثانویه به استبداد تاریخی ست که به جای رابطه انعطاف  پذیر قلبی و عاطفی با فرهنگ، رابطه ای مطیعانه و قهری و انعطاف ناپذیر را می طلبد و زور را بر تفکر مرجح می داند.

با تمام نقطه ضعفهائی که این فیلم دارد هشدار و تلنگریست به ما.هریک از ما می توانیم به جای آن پدر باشیم و از دغدغه های مشترک با او رنج ببریم.مهم این است که با اتخاذ رفتاری درست و منطقی و در حد توان مصداقی باور پذیر و دست یافتنی برای نسل جدید باشیم وآنان را به رعایت آگاهانه و داوطلبانهء خط قرمزهایمان واداریم.


این خانه جهنم است - 43 نظر

نویسنده: آذرین
دوشنبه 27 اردیبهشت1389 ساعت: 23:37
سلام

بر راثی پور عزیز


باید فیلم را دید

هر چه باشد به نظر من سوسن تسلیمی به عنوان فرد متشخص و تاثیر گذار

در صنعت فیلم ایران شناخته میشود


ممنون از اطلاعات هرچند مختصر شما






ممنون از لطف همیشه تان
نویسنده: اوکتای
سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 13:25
من این فیلم را ندیدم ولی ندیده قضاوتم اینست که چون یک زن آنرا درست کرده حتما تمام کاسه کوزه ها بایستی سر مرد بشکند.
نویسنده: علی کشکولی
سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 21:32
سلام دوست خوبم

من چند فیلم سوسن تسلیمی نه در سینما بلکه در سی دی دیدم باشو غریبه کوچک نمی دانستم که ایران نیست و یا کار گردانی میکند موفق باشید
نویسنده: گاه نوشت های دبیر ادبیات
سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 23:41
سلام و عرض ادب

ارتباط چندانی با فیلم ندارم. اما مطلب تحلیلی شما قابل تامل است. به هرحال ورود افراد از جوامع سنتی به جوامع مدرن و شاید پسا مدرن می تواند فاجعه به بار بیاورد.
نویسنده: گِل
سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 23:43
درود
زیاد سینمای ایران رو دنبال نمی کنم
البته به جز استثناتی که انگشت شمارند و انگار این فیلم هم جز همین استثنا’ هاست
باید ببینمش
شعر پست قبل رو هم خوندم
خیلی قشنگ و قوی و پخته بود
لذت بردم
ممنون
نویسنده: عدالتخواه
سه شنبه 28 اردیبهشت1389 ساعت: 23:50
سلام
یکی از اقوام که تو کانادا زندگی میکنه به من یک رمان هدیه داد با عنوان ارکستر شبانه چوبها احتمالا خوانده اید او اشاره می کرد که حال وروز ایرانیان خارج از کشور دقیقا به مثال سرگذشت افراد این کتاب است حقیقت اینه که ملت های بی هویت به راحتی خودشونو با شرایط جوامع بیگانه تطبیق میدن اما ملت هایی با قدمت وپیشینه بسیار هرچه که تلاش می کنند نمی توانند از دلبستگی هاشون جدا بشن پایان این تلاش یا بازگشت به خویشتن خویش است یا جنون معنی این جنون دیوانگی به معنای ظاهری نیست بلکه تغییر فضای تفکر به سمت بی تدبیری و بر مبنای هوا ی نفس تصمیم گرفتنه
به هر حال مردم با ارزوهای زیاد مهاجرت می کنند غافل از ان ابزاری که نیاز است برای رسیدن به ارزو من فیلم هایی از این دست را باور دارم اگرچه اغراق غرض های بد و...ممکن است وجود داشته باشد اما واقعا معدودی از ایرانیان مقیم خارج امثال پرفسور سمیعی اند
والعاقبة للمتقین
نویسنده: لطف الله
چهارشنبه 29 اردیبهشت1389 ساعت: 0:58
استاد عزیز مشکلی را که فیلم مطرح می کنند
مشکل تمام ایرانیان است از سنت بریده ایم و به مدرنیته هم نرسیده ایم
دوست دارمن فیلم را ببینم و یفهمم گارگردان محترم چه راه حلی ارایه داده است
نویسنده: الهام حیدری
چهارشنبه 29 اردیبهشت1389 ساعت: 11:33
مرسی از دعوت
نقد خوبی بود
من فیلم رو ندیدم
ولی تشویق شدم که ببینمش
نویسنده: اوکتای
چهارشنبه 29 اردیبهشت1389 ساعت: 12:47
نمی دونستم به فیلم هم علاقه دارین.
من از فیلمای ایرانی خوشم نمیاد و از فیلمای هالیوودی خوشم میاد.
بخصوص فیلمای تارانتینو
کارگردانای ما برا لای جرز خوبن و حالا حالا ها باید برن بوق بزنن.
دو تا پسر و دختر خوش قیافه رو میارن که یا می خوان ازدواج کنن یا می خوالن طلاق بگیرن.فقط به شعور مردم توهین می کنن.
نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)
چهارشنبه 29 اردیبهشت1389 ساعت: 12:58
نویسنده: قاسم ترکان
چهارشنبه 29 اردیبهشت1389 ساعت: 16:8
سلام . نگاه تیز حضرتعالی ستودنی است .بنده ارادت خاصی به شخصیت و تفکرات خانم تسلیمی دارم. چند سال پیش هم وقتی برای تصدی مقام وزارت فرهنگ سوئد کاندید شدند . من احساس سرفرازی داشتم. در کنار زاویه دید شما می توان از منظر دیگری هم نگریست.
مسئله پناهندگی در جامعه ما بعد از انقلاب اسلامی رخ داد . پیش از این بندرت پناهنده سیاسی داشتیم ، حال چه برسد به اجتماعی و غیره. اما ترکها پیش تر از ما پناهندگی را تجربه کرده بودند. اما با یک تفاوت .آنهم پناهندگی آنها سیاسی بود ،همین . اما در جامعه ما اتفاق غم انگیزی رخ داد . به خاطر پوشش و نوشش و گریختن از قیوداتی که حاکمیت با استناد به احکام شرعی، جامعه را موظف به رعایت اصولی می کرد که برخی از بیخ و بن اعتقادی به این اصول نداشتند یا به اصطلاح در بندش نبودند . نه اینکه این بنده خدا ها بی خدا بودند. سخن سیاسییون اجتماع هم حول وحوش آزادیهای اجتماعی می چرخید . برای گریز از این بگیر به بندها تفکر هات بودن را باخودشان به کشور مقصد بردند . افراط در مشروب ، افراط در همجنسگرایی ، افراط در مسائل جنسی از همه نوع ، گریبانگیر پناهندگان ایرانی شد تا جایی که در آثار مهاجرین محور یتی کسب کرد.
نویسنده: قاسم ترکان
چهارشنبه 29 اردیبهشت1389 ساعت: 16:9
2
دوست عزیزم آقای محمد امین سیفی اعلا از زلفی لیوانلی نویسنده و موسیقیدان شهیر ترک دو اثر به زبان فارسی ترجمه کرده اند که اولی "یک گربه، یک مرد، یک مرگ" بود که خوشبختانه چاپ دومش را نیز دیدم، دومی هم فکر کنم "چراغهای روشن یک شهر بزرگ" بود . در این دو اثر لیوانلی به مسایل پناهندگان پرداخته است اما تفاوت مسایل و مشکلات افرادی از این دو ملت همجوار در تبعید کاملا متفاوت است. ترکها به هر کشور مقصدی که پا گذاشته اند در آن جامعه با هویت قومی خود زیسته اند ، محله داشته اند ، در قهوه خانه هایشان قلیان چاق کرده اند وقهوه ترک را رایج کرده اند . اما ایرانی ها اغلب در کشورهای مقصد سریع مستحیل شده اند. آیا در 4 دهه گذشته هم این درد گریبانگیر مهاجرین ایرانی بود؟ علل این کنش ها چیست؟
از این رو خانم تسلیمی غیر از تصاویر موصوف چه می تواند ارایه دهد؟
از ایدز گفتید ،هنوز روبان قرمز را به عنوان سمبل بر روی بیلبوردها ارایه می کنند اما چند در صد مردم از فلسفه وجودی این روبان مطلع هستند ؟ مردم اگر بدانند که ابداع گر این سمبل یک خواننده همجنسگرای اروپایی است که در یک کنسرت به نفع ایدزی ها ی افریقا این روبان را پخش کرد و از آن پس دنیا برای کمک به مبتلایان ایدز این سمبل را پاس داشت شاید شاخ در بیاورند . ببخشید خیلی طولانی شد خدا حافظ
نویسنده: مهسا زهیری
پنجشنبه 30 اردیبهشت1389 ساعت: 1:0
سلام عزیز

به روز هستم با

همه چی آرومه / من چقد خوشحالم :
یک شعر + حرف هایی که خیلی خلاصه شد .
--
خوشحال می شوم سری بزنید
--
با احترام
مهسا زهیری
نویسنده: ramin
پنجشنبه 30 اردیبهشت1389 ساعت: 14:15
به تو سوگند که من
نروم راه دگر
ننهم جز در خلق
سر به درگاه دگر
نویسنده: عدالتخواه
پنجشنبه 30 اردیبهشت1389 ساعت: 16:7
سلام
"وای به روزی که بفهمیم چی شد" پاسخی به یک دعوت
منتظرم
والعاقبة للمتقین
نویسنده: نسترجهان
پنجشنبه 30 اردیبهشت1389 ساعت: 17:34
سلام مهربان: انشاالله بهارتان همچنان با طراوت باشد و روزهایتان بهاری، من که گیرکردم و نفهمیدم معنی آقازاده ها و مسئولین را...(راستش مسئله انگلیس است و تا اونها را فراری نداده اند لطفا" بیائید و نظر بدین تا منهم بفهمیم چه خبره؟!) [اپتون.. به به استاد راثی پور عزیز منتقد فیلم هم بودید ما خبر نداشتیم ولی باید فیلم خوبی باشد و دارای پیامهای اجتماعی و حال انان که اوازه دهل ازدو خوش را می بینند و سوسن تسلیمی هم بازیگر توانایی است . و من از نقد شما راضی ام و ازپندهایش عبرت گرفتم
نویسنده: دردانه
پنجشنبه 30 اردیبهشت1389 ساعت: 17:59
سلام و عرض ادب به شما بزرگوار گرامی

از خواندن مطلب فوق العاده شما و تحلیل زیبایی که از این فیلم داشتید لذت بردم ...
هر چند فیلم رو ندیدم اما با پیش زمینه ای که داده اید بسیار عالی نقد کردین ....
شاید این چنین تقابل های رفتاری و فرهنگی و فکری بین دو جامعه متفاوت و حتی دو نسل متفاوت یک جامعه وجود داره و این خلا باید به گونه ای مناسب پر بشه که اگر نشه رشته اتصال و ارتباط گسسته میشه و سردرگمی در پی داره....
ممنون و سپاس گزار از این مطلب عالی و البته از حضور و نظر ارزشمند شما ......

مانا باشید و در پناه حق
نویسنده: پابــرهنگان
پنجشنبه 30 اردیبهشت1389 ساعت: 18:29
سلام بر محمدرضای عزیز.

از ساخت فیلم توسط سوسن تسلیمی خبر نداشتم. یاد "باشو" افتادم با این نوشته. چقدر قشنگ در اون فیلم بازی کرده بود.

اظهار نظر در مورد این فیلم بماند بعد از دیدن فیلم.


ارادتمندیم.
نویسنده: متین
پنجشنبه 30 اردیبهشت1389 ساعت: 20:31
سلام بر استاد و بزرگوار گرامی

گذار و تحلیل رسای شما را از بر نظر گذراندم

حکیمانه و زیبا بسط کلام فرمودید

احسنت

نویسنده: فرشید
پنجشنبه 30 اردیبهشت1389 ساعت: 20:34
من یاد باشو غریبه کوچک افتادم!
!
سلام
به روزم پس از قرنها!!!!!!!!
نویسنده: مهدی فر زه
پنجشنبه 30 اردیبهشت1389 ساعت: 21:16
نویسنده: نسیم
جمعه 31 اردیبهشت1389 ساعت: 13:34
سلام استاد گرامی.

تحلیل و نقد شما از فیلم سوسن تسلیمی که متاسفانه موفق به دیدنش

نشدم بسیار مفید قابل تامل بود.

چون از معظلی صحبت کردید که در کشور خودمون هم بطور واضح باهاش روبرو هستیم.

فرهنگی که بدون منطق و از روی اجبار به خورد کسی بدند مطمئناً نتجه بخش نخواهد بود.

کسی که در تمام تفکر و اعمال و رفتار خودش پر از تضاد و دو رنگی و ریاست هرگز

نمی تونه آموزگار تفکری نو باشه و یا نمی تونه از تفکر و سنتها ی قدیمی دفاع کنه.

تعلیم و تربیت باید غیر مستقیم و با رفتارهای درست انجام بشه تا تاثیر گذار باشه.

تفکرات سنتی ما متاسفانه از زیشه های قوی برخوردار نیست.

و جز تعصب و سخت گیری و فشار چیزی از آن نمی بینیم .

فرهنگ ناب و اصیل ایرانی سالهاست که زیر پا گذاشته شده.

در فیلم ها و سریالهای وطنی خودمون دقت بکنید آیا در این دو دهه ی اخیر حرفی برای گفتن داشتند؟

آیا فیلمی ساخته شده که الگوی رفتاری درستی از زن و مرد اصیل ایرانی به نسل

جوان نشان داده شده؟

از حضور پر مهرتان ممنون

نویسنده: من
جمعه 31 اردیبهشت1389 ساعت: 14:44
سلام
ممنون از حضورت در من .این فیلم را ندیدم بعد از تماشا حتما نظرمو می گم
موفق باشید.
نویسنده: مسعود
جمعه 31 اردیبهشت1389 ساعت: 19:8
سلام
جناب رائی پور دستتون درد نکنه وبلاگ پر محتوایی دارید
موفق باشید
نویسنده: رضا
شنبه 1 خرداد1389 ساعت: 3:13
سلام راثی پور گرامی
نظرت را ثبت نکردم تا سر فرصت پاسخ مناسب هم برای مطلبت و هم برای نظرت بنویسم.
ابتدا شما را در پیوند های خودم قرار می دهم.
شاد باشید
نویسنده: توتقون
شنبه 1 خرداد1389 ساعت: 6:56
سلام، بنده گرچی این فلم را ندیده ام لیکن نظر حضرتعالی را درمورد کیفیت آن قبول دارم. موفق باشید
نویسنده: ژیلاراسخ
شنبه 1 خرداد1389 ساعت: 13:16


سلام/

ما که این طرفیم تا آنجا که میبینم ایرانیان همه سعی در حفظ فرهنگ وسنن ایرانی واسلامی هستند /

نویسنده: شاهرخ
شنبه 1 خرداد1389 ساعت: 18:39
سلام

بعد از غیبتی طولانی ، غزلی جدید از بنده محتاج گل واژه های شما میباشد .
مجلس ما را منور فرمایید .

نویسنده: علی کشکولی
شنبه 1 خرداد1389 ساعت: 18:40
سلام عزیز گرامی

عشق ورزیدن به کسی که لیاقت دوست داشتن را ندارد اسراف محبت است






حضرت محمد ص


به روزم

درود بر شما
نویسنده: ازاورادگل سرخ
شنبه 1 خرداد1389 ساعت: 20:53
سلام !
وقتی این فیلم را دیدم اولش یه کم بدم اومد راستش فکر می کردم ایرانیها رو تحقیر کرده .اما بدون پیش داوری که نگاه کردم دیدم انصافا معضلات مهاجران رو خوب بیان کرده . تازه این مشکل ممکنه تو جامعه ی خودمون هم باشه چیز عجیبی نیست که .
نویسنده: جواد نوروزی
شنبه 1 خرداد1389 ساعت: 20:13
« به نامش »

سلام دوست من

بهاری ترین جوونه ها رو برای دلت آرزو می کنم توی این شوره زار !

وبلاگ ترانه های پاپتی با یک شعر آزاد ، یک رباعی و یک ترانه به روزه و انتظار حضور معطرت رو می کشه

منتظرتم ...

به امید آرامش

یا حق
نویسنده: پاییز
یکشنبه 2 خرداد1389 ساعت: 0:14
سلام استاد.
ممنون از تحلیل وتوضیحاتتون. نمی دونم چراباخواندن مطلب شما درمورداین فیلم یاد این بیت خواجه افتادم-هرچند بی ربط باشه-:
خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست/پرده ای برسر صدعیب نهان می پوشم!!

خدا به داد عاقبت ونتیجه ی ریاکاری برسه. شادباشید
نویسنده: کلاغک
یکشنبه 2 خرداد1389 ساعت: 13:18
عصیان خلایق ار چه صحرا صحراست
در پیش عنایت تو یک برگ گیاست

هر چند گناه ماست کشتی کشتی
غم نیست که رحمت تو دریا دریاست


سلام و درود فراوان بر شما

دریچه به روز شد ...
نویسنده: JAY-Rch
یکشنبه 2 خرداد1389 ساعت: 15:19
سلام دوست من
برای نوشته های خود ارزش قائل بشید همونطور که خودتونم میدونید خیلی روش کار کردید پس حیف نیست بزارید از قالب هم لذت ببرند اینطوری تعداد بازدیداتون زیاد میشه و نگران قیمت نباشید فقط سفارش دهید اسکین های ما را در هیجا پیدا نخواهید کرد دو چیز باعث جذب بازدیدکننده میشه 1 نوشته خوب 2 قالب خوب...و بخاطر گرافیک خوب زیاد جذب میشوند روی خودتان امتحان کنید توی کدام وب ها بیشتر میروید و بیشتر گشت میزنید..اسکین های ما را در هیجا پیدا نخواهید کرد تک و ناب هستند و شما اولین میشید با ما تک میشوید ....حتی اگر اسکین وب سایتی هم مد نظر هست بگید ما آن را با تمام امکاناتش برای شما طراحی و ترجمه میکنیم حتی php.سفارش دهید ونگران قیمت نباشید......

اگه موافق بودید
ما را با نام
قالب های JAY-Rch یا قالب های نفرین شده
لینک کنید

منتظریم
تا بعد
بدروود
نویسنده: حر
یکشنبه 2 خرداد1389 ساعت: 17:28
نویسنده: حسین
یکشنبه 2 خرداد1389 ساعت: 17:48
سلام دوست عزیز

نمی تونم در زمینه ای که اطلا عاتی ندارم نظر بدم

منتظر حظورتان بر صفحه ی وبلاگم هستم

مارو از نظرتان بی بهره نسازین
نویسنده: ژیلاراسخ
یکشنبه 2 خرداد1389 ساعت: 17:52
نویسنده: رضا
دوشنبه 3 خرداد1389 ساعت: 1:42
سلام دوست گرامی،
ببخشید دیر کردم.
مطلب زیبایی است. مطلب از دو موضوع تشکیل شده. یکی فیلم خانم تسلیمی و دیگری رابطه های غلط نسل قدیم با جدید.
در مورد خانم سوسن تسلیمی باید بگویم، که ایشان همراه برادرشان سیروس تسلیمی در شناخت فرهنگ ایران به سوئدی ها کمک کردند تاجایی که آش آنقدر شور بود که دولت سوئد که زمانی به فکر دادن جایزه به ایشان بود، صدایش در آمد.
برای من یکی این خانم با بازی در فیلم "باشو " جایگاه خاصی داشت ولی چنان گامهای فمینیستی ایشان بلند بود که زد تیرک های حصار فمینیستی کهنه کاران سوئدی را هم خراب کرد و سر انجام منزوی و افسرده به کنج منزل نشست.
سال 2002 وقتی فیلمش به روی اکران آمد با کف و دف و شور حال رفتیم ببینیم. با خانواده بودم و آنقدر از آن تیکه های ساختار شکنش و پچ وپچ های سوئدی ها در سالن سینما، خجالت کشیدم که به بهانه خرید ذرت شکفته بیرون آمدم و راهی منزل شدم.
چند روز بعد کار ما شده بود اینکه در محل کارمان ( در شهر امئو) به مردم توضیح بدیم که بابا فرهنگ ما اینطوری نیست و به چشم هنر مندان ما اینجوری نگاه نکنید.
و اما محتوی بحث سخن از این دارد که نسل قدیم و یا پدران، نسل جدید را درک کنند.
آقای راثی پور این یک مقوله اخلاقی است و در این چارچوب بسیار درست می فرمایید. اما در چاچوب مدنی و اجتماعی، سرمایه داری کار خودش را می کند. من و شما چه بخواهیم و چه نخواهیم در دنیای مدرن کالای گذشته خریدار ندارد. اما چیزی که مرا آزار می دهد اینکه، همین نسل جوان و آیندگانی که گذشتگان به آنها عرضه کرده اند به کدام سو می روند. آیا جوانان اطراف شما به همان میزانی که شما با تمامی آن کمبودها و نارسایی ها و رنج ها از زندگی تان بهره بردید، می برند؟
شاد باشی
نویسنده: احمد(عاشق مست)
دوشنبه 3 خرداد1389 ساعت: 5:35
عاشق مست درمیان دلنوشته های هرشب بار دگر اهنگی تازه ساز کرد... و با تصویری از اندیشه های مستانه اش...قدم در میخانه نهاد...ای ستاره مهربانی باردیگر من بسر دروازه شهر گلهای قلبم را به کبوتران دادم تا به خانه امده و تو را بدیار شبهای من دعوت کنند....اری امشب دروازه های شهر دلم گشوده ان...بیا برای نوشتن برای گفتن....بیا تا منم با شرابت مستی دوباره کنم....
شبهای من بی حضورت فروغی ندارد......پس باغبان گلهای باغچه احساسم باش...پیشاپیش از حضورت سپاسگزارم
نویسنده: فرزانه
دوشنبه 3 خرداد1389 ساعت: 7:38
سلام آقای راثی پور
عجب پس خانم تسلیمی هم به کارگردانی رو آورده اند !!!
البته من در کودکی ام بیاد دارم که بزرگتر ها خیلی از بازی او تعریف می کردند و خودم هم در فیلم های بیضایی دیده امش
موضوعی که طبق تعریف شما در فیلمش به آن پرداخته گمانم آن قدر کاریکاتوری و اغراق شده است که در رده فیلم های مطرح قرار نمی گیرد
فیلمنامه ای که به ورطه آگراندیسمان بخش کوچکی از واقعیتها بپردازد از نظر من ارزش ندارد
نویسنده: کلاغک
دوشنبه 3 خرداد1389 ساعت: 10:26
با سلام
تا رفع مشکل از وبلاگ رضا رفیع ، عجالتاً به این آدرس مراجعه کنید...
http://www.kamitaghesmatijedi.persianblog.ir/
نویسنده: سالار
دوشنبه 3 خرداد1389 ساعت: 13:43
اللریز آغری ماسین
نویسنده: منتظر الامام المهدی (عج)
دوشنبه 3 خرداد1389 ساعت: 21:41
.......


با همهئ اعتقادی که به جریان آزاد اطلاعات دارم حذفتان می کنم چرا که مقدسات را بازیچهء اغراض سیاسی قرار دادید.
نظر شما
نام شما:
پست الکترونیک:
وب سایت:
  
       [حذف مشخصات]
عدد روبرو را تایپ نمایید:  
    





نظرات 1 + ارسال نظر
امیر دهنوی دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:13 ق.ظ http://www.linknegar.com

سلام. دوست عزیزم خوشحالم که وبلاگی پربار دارید. از طرف سایت لینک نگار دات کام مزاحمتون میشم. برای ورود به سایت ما می تونید تو گوگل بزنید لینک نگار دات کام تا براتون بیاره . تو این سایت سیستمی کاملا هوشمند طراحی کردیم که با توجه به پارامترهای کاملا عادلانه که از گوگل دریافت می کند تعداد بازدید شما را دریافت کرده و در گوگل و موتورهای جستجوی دیگه مثل یاهو ثبت می کنه. بنابراین هم مطالبتان در سایت ثبت می شود و هم در گوگل ایندکس میشود و هم اینکه تو کلی وبلاگ دیگه هم به نمایش در میاد حسن این کارم اینه که بازدیدتون بیشتر می شه و می تونین سایت پربازدهی رو مدیریت کنید. شما می تونید به هنگام آپ دیت وبلاگ خود لینک مطلب جدید رو تو لینک باکس قرار بدید تا در مدت زمان کمتری مطلبتون بازدید مورد نظرشو بگیره. برای ورود به جمع ما کافیه ثبت نام کنید و کد لینک باکس رو تو قالبتون قرار بدبد و بعدش لینکهاتون رو ثبت کنید. یه خواهش دیگه داریم اونم این که برای ثبت نام از اینترنت اکسپلور استفاده نکنید و از مرور گرهای دیگه ای مثل فایر فاکس، نت اسکیپ و ... استفاده کنید تا ثبت نام دقیق انجام بشه. قبل از ارسال لینک قوانین رو مطالعه بکنید و توجه داشته باشید که در صورت استفاده از یک لینک در زمان های مختلف سیستم به صورت هوشمند شما را حذف کرده و عضویت تان ملغی خواهد شد. اگر به مشکل برخوردین با ای دی ما تماس بگیرین تا کمکتون کنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد