.

.

.

.

پاپیون

"...ای مرد گستاخ،اگر فکر می کنی می توانی از دستم فرار کنی اشتباه می کنی.کسی نمی تواند به خوبی دستان مرا که به چنگالهای قوی شباهت دارد ببیند ولی بدان که با این چنگالها وجود ترا از هم خواهند درید و دستور این عمل از درون مغز من صادر خواهد شد.

اگر تمام وکیل مدافعان از من می ترسند و مرا به عنوان خطرناکترین دادستان می شناسند به این خاطر است که هرگز اجازه نداده ام کسی از دست من فرار کند.

برایم مهم نیست که تو مقصری یا بی گناه ولی در هر صورت باید تمام قدرت خود را علیه تو به کار ببرم و در این جدال از زندگی بی سر و سامان تو در "مون ماتر"گرفته تا شهادت پلیس ها و اظهارات آنها کمک خواهم گرفت.

 

*فرازی از کتاب پاپیون

 

کتاب پاپیون که به شرح تلاشهای  هانری شاریر که به اتهام واهی قتل دستگیر و به حبس ابد با اعمال شاقه در مستعمرات فرانسه محکوم شده است در عین مضمون جذاب و نفس گیری که دارد و خواننده را به اتمام این کتاب 606 صفحه ای ترغیب می کند حاوی ویژگی های دیگریست که پرداخت مفصل آن در این مجال کوتاه میسر نمی شود،اما این مانع ازین نمی شود که درباره نکات برجستهء این کتاب بحث نشود.

هرچند این داستان شرح زندگی مشقت بار و تلاشهای محکوم به شکست قهرمان این داستان برای فرار از زندان و رسیدن به آزادیست ولی در ورای این لحظات خشن و پرتنش ناگفته هائی از ارزشهای انسانی و بایدها و نباید ها وجود دارد که خواننده بطور غیر مستقیم به ان واقف می شود.

هانری قربانی یک دسیسه شده است و بار سئولیت قتلی را به دوش می کشد که ذمرتکب ان نشده است؛لذا روحی سرخورده و نا آرام دارد که نمی تواند سرنوشتی را که برای او رقم زده اند بپذیرد.

"...ای مرد گستاخ،اگر فکر می کنی می توانی از دستم فرار کنی اشتباه می کنی.کسی نمی تواند به خوبی دستان مرا که به چنگالهای قوی شباهت دارد ببیند ولی بدان که با این چنگالها وجود ترا از هم خواهند درید و دستور این عمل از درون مغز من صادر خواهد شد.

اگر تمام وکیل مدافعان از من می ترسند و مرا به عنوان خطرناکترین دادستان می شناسند به این خاطر است که هرگز اجازه نداده ام کسی از دست من فرار کند.

برایم مهم نیست که تو مقصری یا بی گناه ولی در هر صورت باید تمام قدرت خود را علیه تو به کار ببرم و در این جدال از زندگی بی سر و سامان تو در "مون ماتر"گرفته تا شهادت پلیس ها و اظهارات آنها کمک خواهم گرفت.

 

*فرازی از کتاب پاپیون

 

کتاب پاپیون که به شرح تلاشهای  هانری شاریر که به اتهام واهی قتل دستگیر و به حبس ابد با اعمال شاقه در مستعمرات فرانسه محکوم شده است در عین مضمون جذاب و نفس گیری که دارد و خواننده را به اتمام این کتاب 606 صفحه ای ترغیب می کند حاوی ویژگی های دیگریست که پرداخت مفصل آن در این مجال کوتاه میسر نمی شود،اما این مانع ازین نمی شود که درباره نکات برجستهء این کتاب بحث نشود.

هرچند این داستان شرح زندگی مشقت بار و تلاشهای محکوم به شکست قهرمان این داستان برای فرار از زندان و رسیدن به آزادیست ولی در ورای این لحظات خشن و پرتنش ناگفته هائی از ارزشهای انسانی و بایدها و نباید ها وجود دارد که خواننده بطور غیر مستقیم به ان واقف می شود.

هانری قربانی یک دسیسه شده است و بار سئولیت قتلی را به دوش می کشد که ذمرتکب ان نشده است؛لذا روحی سرخورده و نا آرام دارد که نمی تواند سرنوشتی را که برای او رقم زده اند بپذیرد.

او در هر فرصتی که بدست می آورد فرار می کند و بدین نحو می خواهد باز خورد این رفتار غیر عادلانه را در خود به نمایش بگذارد.مثلا در منولوگی می گوید:

"......بله این دادستان مسئول تمام بدبختی های من است.این لاشخور قرمز پوش مرا وادار می کند که او را به طرز عجیبی به سزای اعمالش برسانم.بعد از دیولن(اسم مسبب اصلی قتل) و پلیسها نوبت اوست.یک ویلا اجاره خواهم کرد که یک سرداب خیلی گود با دیوارهای ضخیم و سنگین داشته باشد وقتی ویلا را اجاره کردم ،بلافاصله او را خواهم ربود و به زنجیر خواهم کشید و به حلقه هائی که در آن در و دیوار ضخیم کار گذاشته ام خواهم بست....."

 

در درون هنری شاریر ،انسانی معصوم و نجیب زندگی می کند؛انسانی که برغم اینکه غسل تعمید نشده و مومن به دین مسیح (ع)نیست ولی در هر فرصتی درجاتی از پایبندی خود را به معنویت ابراز می کند.

پاپیون که به مناسبت پروانه ای که در تنش خال کوبی شده به این نام معروف شده،در طی زندگی خشونت آمیز خود فقط یکبار اقدام به قتل می کند.آن هم زمانی که پس از 4 ماه تلاش  در پی تهیه قایقی برای فرار از زندان ،نقشه اش توسط خبر چینی لو می رود.

شاید هدف اصلی هنری شاریر از تقریر سرنوشت خود انعکاس بی عدالتی و نا کار آمدی دستگاه قضائی فرانسه و تاثیر وارونهء آن در عدم اصلاح بزهکاران است، اما پیام های دیگری نیز در لایه ها و فراز و

فرودهای این داستان القا می شود ؛نخست آنکه این امید است که به زندگی انسان معنا و مفهوم می دهد و بدون این عصاره محرکه انسان فرقی با سنگ و چوب ندارد.یکی دیگر از پیامهای این داستان القاء این نکته است که هیچ کس به طور مطلق خوب خوب یا بد بد نیست.حتی آن دادستان شبیه به کرکس که به خون قهرمان داستان تشنه است،خود پدریست مهربان در خانواده اش که با همسر و دخترش در نهایت عطوفت و ملاطفت رفتار می کند.

هنری بر خلاف زندگی در این محیط خشن ،روحیهء بسیار لطیفی دارد و نمی تواند آزار و کشته شدن افراد را به چشم خود ببیند.دیدن جسد دوستش ماتیو که در آب توسط کوسه ها قطعه قطعه می شود چنان اثر سوئی بر روحیه اش می گذارد که فکر خودکشی به سرش می زند:

"....چقدر وحشتناک بود.جسد تازه داخل آب شده بود و من تصور می کردم که فورا به قعر دریا فرورفته است ولی ناگهان چند کوسه آنرا در روی هوا بلند کردند و حتی قبل از اینکه قایق از آن مسیر فاصله گیرد گونی را قطعه قطعه کردند.از جسد بجز یک دست ،باقی نماند."

صحنه های توصیف هانری از سیاه چال نیز بسیار نفسگیر و جذاب است و فضا را به خوبی برای خواننده ترسیم می کند:

cm و پهنای دو انگشت....."

یکی از نکات قوت این رمان نثر عامیانه و تند و خشن و گاه بی ادبانه آن است که با توجه به روایت داستان از زبان یک متهم اجتناب ناپذیر است.و مترجم مسلط آن هوشنگ حافظی پور به خوبی توانسته است از عهده نقل مضمون و انتقال فضای آن بر آید.

در ضمن فیلمی هم بر اساس این داستان ساخته شده است که یکی از شاهکارهای اقتباس از ادبیات داستانی می باشد و با صحنه پردازی های  گیرا و سور رئالیستی و بازیهای تاثیر بر انگیز به خوبی توانسته است از عهده رمان بر اید.


نویسنده: فرید صلواتی
سه شنبه 17 آذر1388 ساعت: 23:6
رائی عزیز سلام .ممنون از ابراز لطفی که به حقیر دارید. برای من باعث خوشحالیست که دوستی چون شما دارم.

نویسنده: علی(وبلاگ ادبی طرفه)
سه شنبه 17 آذر1388 ساعت: 23:14
درود بر جناب راثی پور
من متن رمان را نخوانده ام اما فیلمی که بر مبنای آن ساخته شده بسیار زیبا است.
با توجه به قطعاتی که زحمت کشیدید به نظر رسوندید، فکر می کنم خواندن متن رمان هم خالی از لطف نباشد.
ممنون از شما
برقرار باشید

نویسنده: ل.ت.
سه شنبه 17 آذر1388 ساعت: 23:33
قسمتهای جالبی رو انتخاب کردی. من هم رمان رو نخوندم ولی فیلمش رو دیدم.

نویسنده: دست خیال
سه شنبه 17 آذر1388 ساعت: 23:35
رمان رو که نخوندم اما فیلم رو دیدم.خیلی سخته ساختن فیلم بر اساس رمان و پایبند موندن به اون.

نویسنده: دردانه
سه شنبه 17 آذر1388 ساعت: 23:54
سلام به شما بزرگوار :
واقعا با این توصیفات و قسمت هایی از کتاب که نوشته اید به نظر می رسد کتاب زیبایی باشد .از قسمت هایی که نوشته اید می توان به خوبی تلاش برای اثبات حقانیت و زنده نگاه داشتن امید در خود رو حس کرد ...و نهایت انزجار از بی عدالتی .....و البته اینکه انسان صرفا خوب یا صرفا بد نداریم.........
فیلم پاپیون رو قبلا دیده ام با حالت نمایش تصویر خاصی که دارد ......

همیشه پایدار مانید 

نویسنده: نازنین ( برگ بی برگی )
چهارشنبه 18 آذر1388 ساعت: 0:3
کتاب بسیار جالبی است و فکر می کنم ترجمه ی چنین آثاری بسیار سخت باشه ... ممنون از توضیحات شما ...

نویسنده: دررودی
چهارشنبه 18 آذر1388 ساعت: 2:2
به روزم و منتظر حضور گرمتان

جالب بود

نویسنده: الیاس
چهارشنبه 18 آذر1388 ساعت: 8:2
سلام
فیلمش را دیده ام آنهم بیش از یکبار. 
البته آنقدر در فیلم عمیق نشده بودم اما این پست شما باعث شد تا عمیق تر به این داشتان زیبا بنگرم

نویسنده: حفره
چهارشنبه 18 آذر1388 ساعت: 8:46
فیلمش را دیده ام ... فوق العاده است ...

نویسنده: مصطفی
چهارشنبه 18 آذر1388 ساعت: 11:17

نویسنده: سید محمد رضا هاشمی زاده
چهارشنبه 18 آذر1388 ساعت: 15:29
سلام عزیز بزرگوار....صبحتان به خیر وخوشی..جناب رانی پور
از معرفی کتابهای سودمند واین کار ارزشمندتان سپاس

نویسنده: آذرین
چهارشنبه 18 آذر1388 ساعت: 19:7
سلام 

بر راثی ارجمند

راثی پراز اندیشه های بزرگ 

آفرین بر شما 

واقعا که از هر دری سخنی 

سرافراز باشی و پایدار 



نویسنده: نیلوفر
چهارشنبه 18 آذر1388 ساعت: 20:39
سلام
با پستی جدید به روزم

نویسنده: حسین
چهارشنبه 18 آذر1388 ساعت: 20:43
ضمن عرض تبریک به شما دوست عزیز که توانسته اید با زحمات فراوان وبلاگ بسیار زیبای خود را به ثبت برسانید...و تشکر فراوان بابت مطالب بسیار ارزنده و فواید ان برای هر بازدید کننده ای...شما را به گروه بزرگ اوکسین ادز جهت درج وبلاگ خود و زیباسازی محیط وبلاگ، به ازای ثبت وبلاگ و واریز پول توسط ما به شماره حساب بانکی شما دعوت مینماییم...
ثبت نام با شما....بازدید روزانه از وبلاگتان و واریز پول به حساب بانکی شما توسط ما...کافیست در سایت زیر ادرس وبلاگ و شماره حساب بانکی خود را درج نمایید..در هر کجا که هستید..بعد از 24 ساعت تاثیر انرا خواهید دید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید. 
عضویت سریع:
h

همچنین سایت های پر بازدید ایران ، عضویت فعالی دراین گروه دارند....به ازای هر کدام از وبلاگهایتان پول در میاورید......تعداد زیاد اعضای این گروه نشاندهنده رسمیت این گروه و هیچ گونه سوء استفاده است. فقط وبلاگ خود را ثبت نمایید و پول پارو کنید...بدون هیچ گونه چشم داشت و تضرر مالی....در هر کجا و در هر زمان و درهر وضعیت مالی که هستید..به گروه بزرگ اوکسین ادز بپیوندید.

نویسنده: حمیدافشاری
پنجشنبه 19 آذر1388 ساعت: 0:19
در روزنامه تهران امروز تاریخ هفدهم آذر ماه مطلبی نوشته شده بود با عنوان ماموریت جهانی مبلغان شیعه که بخشی از آن را در بالا ذکر کرده ام .با خواندن مطالب ذکر شده چه احساسی به شما دست میدهد؟یا چه افکاری از ذهن شما میگذرد؟ من خودم نظرات بسیاری دارم اما بعد از نظرات شما دوستان.منتظر حضور شما هستم.

نویسنده: مسعودناظم رعایا
پنجشنبه 19 آذر1388 ساعت: 7:10
با سلام بر راثی پور عزیز و با ذوق متن نوشته ان را خواندم و حظ بسیار بردم.برای انکه دیگر مردمان ما هم از تو چیزهایی بیشتر یاد بگیرند با اجازه ات نوشته را با نام خودت در سایت مردمی سده لنجان گذاشتم.قربانت مسعود

نویسنده: سردبیر نارنج سبز سیاسی اجتماعی
پنجشنبه 19 آذر1388 ساعت: 8:44
سلام
وبلاگ ما مجددا فیلتر شد . 

موکدا خواهش می کنیم از این آدرس استفاده بفرمائید تا مجدد پیام برای شما نگذاریم
لینک ما را اگر ممکن است اصلاح بفرمائید :

Narenjesabz.tk

این دامین به وبلاگ متصل است چنانچه مجددا وبلاگ فیلتر شود و وبلاگ جدیدی تاسیس گردد شما را از اصلاح پیوند ها بی نیاز می گرداند آدرس وبلاگ فعلی
Narenjesabz2.blogsky.com
می باشد . اگر دو پیچ رنگ در وبلاگ مشاهده می کنید هر کدام برای یک آدرس است یعنی دات تی کی ما با رنک 3 و وبلاگ جدید با صفر است . پس تعجب نکنید .قبلا از همکاری صمیمانه شما متشکریم .
درضمن وبلاگ جریان شناسی سیاسی و آشنایی با مکاتب سیاسی نارنج سبز به آدرس
Narengesabz.blogsky.com
Narengesabz.tk
بزودی راه اندازی می شود . این وبلاگ سایت به معرفی جریان های سیاسی اجتماعی و مکاتب فکری جهان می پردازد و سعی در بالابردن اطلاعات سیاسی دوستان دارد.

موفق و سربلند باشید

نویسنده: پگاه امیرسرداری
پنجشنبه 19 آذر1388 ساعت: 23:37
سلام. متشکرم از حضور و دعوتتون.
لطفی ست بزرگ، قیاس شعر من با شعر فروغ...
چنین قیاسی را قبلا" از استادم شنیده بودم.
ممنون از شما.

نویسنده: جواد نوروزی
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 1:15
سلام محمدرضای عزیز 

ممنونم که با عطر حضور نازنینت توی منزلگاه بی نور و چراغم نور معنویت به دل سوت و کورم بخشیدی

متاسفانه به علت مشغله ی خیلی زیاد اصلا فرصتی برای مطالعه برام نمونده
که اگر هم فرصتی پیش بیاد صرف خوندن یا سرودن شعر و ترانه میشه !!!

البته فیلم فوق العاده ی پاپیون رو بارها دیدم و هنوز هم گاهی هوس دیدنش رو دارم 

ممنونم

امیدوارم این آشنایی تداوم داشته باشه
شاد باشی
یا حق

نویسنده: علی کشکو لی
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 7:40
سلام عزیز گرامی 

حقیر این فیلم را چند مرتبه هم در قبل و هم در بعد انقلاب دیده ام قبل در سینما 

پا سار گاد بابل که الان به ویرا نه ای مانند چیز های دیگر ؟ مبدل شده است 

دوست عزیز بسیار بجا این مطلب را در این اشفته بازار اوردی دست مریزاد 

این هم تقدیم همه درد کشانی که جز صبر سلاحی دیگر ندارند 

بگذار تا پرنده بخواند 

بگذار در مزارع گندم 

تا زنجره هماره بنالد 

شاید که زنجره عطش ساقه های گندم را 

در قحط چشمه سار زلال و تزانه جوبار 

فریاد می کند 

شاید پرنده نیز 

اسوده در قفس 

پرواز سرخ رهاییست 

بگذار در کشاکش امواج 

دریا هماره بغرد 

شاید که جوشش دریا 

شور هماره خلق است 

بگذار زندگی 

در نای هر پرنده بجوشد 

در غرش پیاپی امواج 

دریا 

پیوسته و همیشه بطوفد 

یا حق مددی 

نویسنده: احمدی
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 11:56
سلام
به انفجارهای شبانه ات

پک می زنم

با چند گروه خونی

وجنازه های رنگارنگ
به روزم ومنتظر حضور گرمتان البته بانقد

نویسنده: امیر نقی لو
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 12:42
سلام دوست عزیز. خواندمتان. واقعا" از هر دری سخنید. 
خوشحال شدم که هم شهری چنین ماهری رو پیدا کردم.
به زودی لینک میشید هم شهری .

نویسنده: سردبیر نارنج سبز سیاسی اجتماعی
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 13:10
سلام
ممنون از پیام و لطف شما
اگر ممکن اسن لینک را هم به عنایاتتان اضافه فرموده تصحیح فرمائید
موفق و سربلند باشید

نویسنده: عدالتخواه
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 13:20
سلام
این کار شما یعنی دعوت به کتاب خوانی آن هم بدون جهت دهی و خط دهی خاص نشان از شعور یک هنرمند وشاعر اصیل ایرانی دارد کسی که برایش مهم است ملتش کتاب بخوانند نه ان چیزهایی که گروهی دوست دارند این اقدام شما قابل ستایش است
در ضمن موسیقی زیبایتان اگه قطع ووصل نشه واقعا لذت حضور در وب شما را بیشتر کرده
والعاقبة للمتقین

نویسنده: مائده
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 14:13
سلام
کتاب جالبی باید باشه
همیشه فکر میکنم آنقدر عمر نمیکنم که همه ی کتاب هایی رو که دوست دارم بخونم 

از خوندنتون لذت بردم 
شاعرانه باشید برای همیشه هایتان 

نویسنده: مهناز
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 15:20
صدای ضجهء هر برگ پنجه زد در من)

سلام دوست عزیز

وجد صرف کردم پای قلمتان

فروزان باشید

نویسنده: آذرین
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 17:41

نویسنده: ژیلا راسخ
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 18:55
درود/ در کرشمه 1و2 بروزم ومنتظر شما دوست عزیز هستم 

نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 22:19
سلام
شدیدا دلتنگم...

نویسنده: گاه نوشت دبیر ادبیات
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 23:6
سلام

فراوان سپاس

نویسنده: گِل
جمعه 20 آذر1388 ساعت: 23:11
درود دوست گرامی
ممنون از حضور گرمت
نگاهی کلی به وبت انداختم
مطالب متونعی بود و از همه بهتر اشعار زیبا و روان شما بود
زیبا میسرایید
شاد باشی

نویسنده: شرحه شرحه( م.ن.پروا )
شنبه 21 آذر1388 ساعت: 0:58
سلام و عرض ادب به حضور جناب راثی پور ارجمند:

از حضورتان در شرحه شرحه و ابراز لطفتان سپاسگزارم.

حقیقتا تفکر عمیق به هر واقعه ای در این عالم عمر نوح می خواهد. 
داستان جالبی را انتخاب کردید.

لطف حضرتعالی مستدام

نویسنده: آذرین
شنبه 21 آذر1388 ساعت: 7:9
سلام 

راثی پور عزیز 

من نشستم پای صحبت باکسان ..

سالخورده ، سن میانه ، نو جوان .

-------

-----

--------



نویسنده: مهران
شنبه 21 آذر1388 ساعت: 10:33
سلام و ادب
با یک غزل تازه به روزم . . . به امید دیدار

نویسنده: مهدیه
شنبه 21 آذر1388 ساعت: 13:23
سلام

ممنون از حضورتون توی وبلاگم اینجا هم مطالب زیبایی هست 
حیف که وقت به من اجازه نمی ده همه شون رو بخونم
www.gazebe88.blogfa.com

نویسنده: حر
شنبه 21 آذر1388 ساعت: 13:58
سلام
انتخابات جالبی بود
منظورم انتخابات شما از پاپیون بود
نه آن انتخابات
پیروز باشید

نویسنده: م.ائلیاز
شنبه 21 آذر1388 ساعت: 15:54

نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)
شنبه 21 آذر1388 ساعت: 23:5
سلام عزیز 
وبلاگ دیگری که گفتید کار جالبی بود و اشعار خوبی خواندم در جوابها
ممنونم
اما دو پیشنهاد
ظاهرا امکان درج نظر در آنها نیست... باشد بهتر است... نیست؟
و اینکه اشعار اصلی را بنویسید و بعد جواب را زیرش بنویسید تا متوجه شویم چهبوده که این جوابش شده
من اشعار دیگرون رو متوجه نشدم و طبعا دیگرون هم اشعار من رو.//
همیشه شاد باشید

نویسنده: سمانه غلامی
یکشنبه 22 آذر1388 ساعت: 2:5
سلام اقای راثی پور 
ممنون و خوشحالم از حضور مهربانتون 
اشعارتون حس زیبایی برایم به ارمغان اورد ...
همواره موفق باشی 

نویسنده: اشکان
یکشنبه 22 آذر1388 ساعت: 8:10

نویسنده: فرزانه
یکشنبه 22 آذر1388 ساعت: 13:25
سلام آقای راثی پور 
خیلی وقتها موسیقی روی وبلاگ واقعاً اضافی و مزاحم است 
اما انتخاب شما بسیار دقیق و دل نشین است و مانع بستن پنجره وبتان می شود
فیلم پاپیون را دیده ام که بسیار عالی و تاثیرگذار بوده آن اول که حرفهای دادستان را نوشته اید در ذهنم آنها را با حرفهای دادستان کل کشورمان مقایسه می کردم و ..

نویسنده: سویدا
یکشنبه 22 آذر1388 ساعت: 13:58
سلام و پورش بابت تاخیر در سرزدن. حوندنی بود. ممنون بابت معرفی اثر. بخشهای انتخابی هوشمندانه بود بسیاری از مسایل حال حاضر حاکمیت ایران رو به ذهن متبادر می کرد. سپاس.

نویسنده: دررودی
یکشنبه 22 آذر1388 ساعت: 18:38
دوباره به روزم بدو بیا

نویسنده: رضاپارسی پور
دوشنبه 23 آذر1388 ساعت: 2:45
سلام دوست عزیز...ممنونتم.منو ببخش بخاطر تاخیرم.شرمنده ی خوبیهاتم.

نویسنده: اصلاح طلب
دوشنبه 23 آذر1388 ساعت: 9:0
سلام.
خسته نباشید.
کتاب انقلابیه جالبی به نظر میاد!!

نویسنده: وحید
دوشنبه 23 آذر1388 ساعت: 10:45
سلام


با پست ِ ( بسیجی مجرم نیست ، یک بیمار است ! ) به روزم .

نویسنده: فرشید
دوشنبه 23 آذر1388 ساعت: 13:2
سلم جناب رائی
خوبین...؟
.
جدا از جذابیتی که قصه داره نوع روایتی که از قضیه داشتین خیلی واسم جالب بود
حس کردم دارم رادیو گوش می کنم!
یاد بینوایان هم افتادم.
.
با حرف هایی... هستم!
مچکر
تابعد...

نویسنده: لطف الله
دوشنبه 23 آذر1388 ساعت: 20:6
استاد پاپیون جلددوم هم دارد به نتم بانکوکإ هردو شرح انسانی است که ظلم را برنمی تابد و علیه آن می شورد باید هردو کتاب را خواند و سپس در موردش قضاوت کرد از تو هم بسیار متشکرم

 


نظرات 1 + ارسال نظر
مسعود امیرجلالی دوشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 ق.ظ http://amirjalalimasoud.blogfa.com

سلام دوست عزیز انتخاب جالبی بود .ضمنن به این نکته اشاره میکنم که قهرمان داستان در پی کوشش و تلاشی که برای رسیدن به هدفی مقدس که همانا رهایی و آزادی بود سرانجام بدان دست یافت و از آن باز نماند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد