.

.

.

.

تردستی

دیدی چه سان کبوتری از جوف آن کلاه

بیرون کشید و حیرت خلقی عظیم را

بر خویش جلب کرد

اما

تردستیی شگفت تر از آنچه دیده ای

آزادی از کبوتر بیچاره سلب کرد!

شنبه 13 تیر1388 ساعت: 11:17

شنبه 13 تیر1388 ساعت: 11:17

دیدی چه سان کبوتری از جوف آن کلاه

بیرون کشید و حیرت خلقی عظیم را

بر خویش جلب کرد

اما

تردستیی شگفت تر از آنچه دیده ای

آزادی از کبوتر بیچاره سلب کرد!

ویسنده: فرزانه

شنبه 13 تیر1388 ساعت: 11:17

همین که باور کنیم که حقیقت نیست و تردستی ست خیلی خوب است

وب سایت

 

نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی زا ده

شنبه 13 تیر1388 ساعت: 11:49

همین که با نیرنگ ووعده آزادی به اسارت دیگر برسیم خودش حادثه ای عظیم تر ی ودرد ناک تر ای است
که از چنگال گرگم در ربوردی....چودیدم عاقبت گرگم تو بودی
................................
سلام عزیز صمیمی رانی پور
..............
آهسته وآرام چون هوای معطر گل در فضای بی ریای خلوت تنهایم پیچیدی
وکوله باری عشق وصمیمیت ومحبت و یکرنگی برایم به ارمغان آورری..تهفه ای
که در هیچ بازار جهانی به عطر وزلالی ان یافت نمیشود...باعث شکوفایی دلم وتعالی ونواندیشی در شعر هایم شدی....قلم وقدمت همیشه ایام سبز دوستیت پایدارار......................
پیامت را که اینجا میگذاری
به قلبم شکل دریا میگذلری
توبا لطف وصفای دلنشینت
قدم بر دیــده ی ما میگذاری

وب سایت

 

نویسنده: سویدا

شنبه 13 تیر1388 ساعت: 12:28

سلام. زیبا بود. اما تا ایران و جوان و جوانی و سبزی و امید! هست اجازه نخواهیم داد هیچ دولت تردستی و رمالی و شعبده بازی آزادی را از ما سلب کند!
بیش از هزار بار 
بانگ درای قافله آفتاب را
مشت درشت راهزن شب!
شکسته است.
از پشت میله های قفس،
من به این امید،
نفس می کشم هنوز
کز عمق این سیهی جانکاه،
ناگهان
فریاد سر دهم به جهان،
شب 
شکسته است.

وب سایت

 

نویسنده: سهیلا

شنبه 13 تیر1388 ساعت: 12:36

سلام .
ممنون از حضورتون .
تردستی ؟!!! چه واژه ی قشنگی برای توضیح دادن وقایع این روزها ...

وب سایت

 

نویسنده: قلم

شنبه 13 تیر1388 ساعت: 15:24

مرحبا جناب راثی‌پور!
بسیار لذت بردم!

زنده باد!

وب سایت

 

نویسنده: آذرین

شنبه 13 تیر1388 ساعت: 17:44

سلام بر راثی پور عزیز 
والبته تشکر از اون تک بیت اینجانب که در جای خیلی مناسبی نگاشتی 

فبلا که سایت از هر دری سخن را داشتی به این سرعت کامنت گذاری انجام نمی گرفت . 
ممنون از ابیات فی البداهه شما 
در تاریخ 8/4/88 چندروز قبل شاعر خوب کشورمان آقای محمد حقوقی در سن 72 سالگی در اصفهان مرحوم شد که خدا بیامرزدش .
من در وبلاگ یکی از دوستانم این مطلب را خواندم و همانموقع هم 2 بیت همسان برای این مرحوم سرودم که در وبلاگم در گزینه اشعار مناسبتی پست کردم . که عینا اینجا برای شما میاورم . 

آن حقوقی شاعر نیکوخصال ....

جسم و جان تسلیم کرده بر وصال ...

شاعر اشعار نو هم نقد حال ..

ماندگاراست نزد مردم در کمال . 

ضمنا راثی جان این دفعه که اومدی ای میل خود را برایم بگذار . ممنون

وب سایت

 

نویسنده: اصلاح طلب

شنبه 13 تیر1388 ساعت: 18:18

سلام.
خوبین؟
این شعر هم سروده خودتون بود؟
خیلی قشنگ بود.
با اجازه کپی کردمش.
اما نمیدونم نام چه کسی رو به عنوان سراینده اون بزارم.
.اقعا که چه راحت سر 70میلیون نفر ب این تردستی ساده کلاه گذاشتن....

وب سایت

 

نویسنده: دست خیال

شنبه 13 تیر1388 ساعت: 23:32

شعر زیبایی بود.سپاس.مدتهاست هر وقت نام کبوتر می شنوم بی اختیار یاد این شعر می افتم که:
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است

وب سایت

 

نویسنده: هادی حبیبی

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 0:32

با سلام و عرض تشکر، در خصوص محمد بن ادریس شافعی لازم به ذکر است دوره ایشان چیزی حدود 150 سال پس از عثمان بوده است! ضمن اینکه حکم نماز مسافر در صحاح مسلم و بخاری و در مسند احمد نیز که از منابع معتبر اهل تسنن هستند شکسته است. بنابراین به حکم منابع فقهی شیعه، تاریخ اسلام و منابع معتبر سنی نماز تمام عثمان به هنگام سفر مصداق بدعت یا حداقل عدم اطلاع از از احکام بوده است.

وب سایت

 

نویسنده: شهروز اقبال زاده

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 2:4

باید توجه داشت . این تردستی آنقدر ناشیانه بود که بعید نیست دودمان شعبده باز ترنادست را هم بباد فنا بدهد

وب سایت

 

نویسنده: محمد یزدی زاده

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 9:44

باسلام و تشکر از حضورتان در کلبه سلام هم وطن وبا پوزش از تاخیرم؛
زیبا بود. لذت بردم. با مطلب زیر به روزم:

خطر اصلی و واقعی برای انقلاب و نظام در چیست؟

وب سایت

 

نویسنده: پینه دوز

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 11:8

سلام 
روز خوش

بعد از کلی گرفتاری و ازاد شدن وقت امادم به سرزمینتان تا رسم ادب را به جا بیاورم

شاد باشید

وب سایت

 

نویسنده: پرستو

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 12:14

سلام راثی پور عزیز
مرسی از ردپای سبزتون
متن کوتاه و معنی عمیقی رو داشت بیچاره کبوتر ....
شاد باشی

وب سایت

 

نویسنده: اصلاح طلب

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 15:42

در ازل کاین جلوه در خاک و گل آدم نبود

مهر رخسار علی را از تجّلی کم نبود

از لب لعلش دمی در طینت آدم دمید

گر نبود آن دم نشان از هستی آدم نبود

عاشقان را با رخ و زلفش عجائب عالمی

بود کاندر وی خبر از آدم و عالم نبود

جام می بر نام او می زد دم از دور وصال

بزم عشرت را که در آن بزم نام از جَم نبود

بزم خاصان بود و با لعل لب میگون یار

جز لب پیمانه و ساغر لبی همدم نبود

دم زدی از راز عشقش حضرت خاتم اگر

مُهر خاموشی از این لب بر لب خاتم نبود

در کتابت نام او را اسم اعظم کرده اند

زانکه حق را نامی از نام علی اعظم نبود

گر نبودی این کرامت فیض آن صاحب کرم

نقش این خط لفظِ «کرّمنا بنی آدم» نبود




عیدتون مبارک....

وب سایت

 

نویسنده: باغ ادب

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 17:5

سلام

حداقل کاری که ناظران این شعبده بازی می توانند کنند این که دستی به تایید نزنند. 
گویند راهزنان مرد و زنی را به اسارت گرفتند و زن را مجبور کردند برای گرمی محفل به رقص در آید و زننیز چنین کرد اما در رقص سنگ تمام گذاشت. بعد از پایان مجلس مرد برآشفته خاطر به زن گفت: تو را مجبور کردند که به رقص آیی قبول! اما این همه ناز و کرشمه از بهر چه بود؟

وب سایت

 

نویسنده: احمد درفشی

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 19:32

سلام دوست عزیز

زیبا بود و پرمغز و اندوهبار. دست مریزاد.
این داغ همیشه بر دل ما تازه خواهد ماند.

وب سایت

 

نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 22:2

سلام
خواهش میکنم
اما آن شعری که شما میپسندیدید نه شعر من است و نه حرفهایی که من رده بودم.
شاعر است و حرفهایی که میخواهد بزند...

وب سایت

 

نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 22:5

بعد از تحریف شعر دیگر مال من نیست.... مال شماست...
البته قبلش هم قابل شما را نداشت!!!!!!!!

وب سایت

 

نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 22:6

شعر شما هم خوب بود البته من دوست ندارم شعر دیگران را تحریف کنم....
!!!

وب سایت

 

نویسنده: راثی پور

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 23:36

سلام و درود.دوست من.هر کس اثری می آفریند خواه ناخواه خود را در معرض قضاوت دیگران قرار می دهند و به تعداد خلق الله سلایق و علایق متفاوت وجود دارد.این حساسیت شما را به حساب جوانی می گذارم.شاید 20 سال پیش هم من چنین بودم.به همان اندازه که دوست دارید اثرتان مخاطب داشته باشد باید به نظر آنان نیز احترام بگذارید که بهترین و بی ریاترین منتقدانند.

 

نویسنده: قارون

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 23:48

بهرام که گور می گرفتی همه عمر ،دیدی که چگونه گور بهرام گرفت !
همیشه شکست ها زمینه ساز ژیروزی های بزرگه. مطمئن باش که ظلم هیچ وقت دووم نمیاره !

وب سایت

 

نویسنده: مهدی نادری نژاد

یکشنبه 14 تیر1388 ساعت: 23:49

با سلام 
شعر سپید خوبی است.
فقط اگر درباره انتخابات است مقداری چاشنی انتخاباتی اش بیشتر شود.
متشکرم.

وب سایت

 

نویسنده: امین

دوشنبه 15 تیر1388 ساعت: 10:50

چکامه ای کوتاه، پرمغز و زیبایی شده. 
با اجازهء آقای راثی پور، به دوست عزیز آقای مهدی نادر نژاد عرض کنم، همه شعری که از جنس اشعار نسیم شمال نیست؛ ظریف را یک اشاره کفایت می کند، که خدا را شکر همهء هموطنانم از اعلای ظرفا هستند. 
سبز باشید و چون سرو !

وب سایت

 

نویسنده: مسعود ناظم الرعایا

دوشنبه 15 تیر1388 ساعت: 13:29

سلام بر راثی پور عزیز.
تا انجا که یاد دارم فعل پیشوندی مرکب به خویش جلب کردن دیده بودم.گمان کنم پیشوند بر با این فعل نباشد.
ابهام را دهخدا چنین اورده اند
پوشیده گذاشتن . مجهول بگذاشتن . بسته کردن کار. (زوزنی ). بسته کردن . پوشیدن . پوشیده گفتن
گمان می کنم ابهام خلق را به خود جلب کردن تعقید معنوی شگرفی دارد و سلیس نیست.

 

نویسنده: راثی پور

دوشنبه 15 تیر1388 ساعت: 13:36

سلام و ممنون از نکته سنجی شما دوست عزیز.
آن بیت را اول می خواستم با یک رکن اضافه به صورت
بیرون کشید و حیرت و ابهام خلق را به سوی خویش جلب کرد
بنویسم.چنانکه اخوان ثالث نوشته
ای لولیان مست به ایام کرده پشت به خیام کرده رو
اما به نظرم نازیبا آمد.
در عین حال جایگزینی حروف اضافه از اختیارات شاعر است چنانکه حافظ می فرمایداین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند
که قاعدتا می بایست می فرمود ناز به غلام ترک میکنند ولی وزن مختل می شد.
هرچند بدنبال جایگزین مناسبی برای ابهام هستم ولی حالت فعلی آنرا هم غلط نمی دانم .تعقید به معنی نارسا بودن و مغلق نوشتن است که این سطر مورد اشاره شامل آن نمی شود.خیلی ممنون که سر زدید.لطف عالی مستدام

 

نویسنده: نازنین

دوشنبه 15 تیر1388 ساعت: 13:39

ممنون از شما 
راستی من تا امروز فکر میکردم شما رائی پور هستید امروز فهمیدم راثی پور هستید .... ببخشید اگه جایی اشتباه زدم

 

نویسنده: مصطفی

دوشنبه 15 تیر1388 ساعت: 14:17

سلام

لطفتان مستدام جنای دکتر راثی پور

وب سایت

 

نویسنده: فریبا یوسفی

دوشنبه 15 تیر1388 ساعت: 21:14

سلام. 
متشکرم. این روز خجسته بر شما نیز مبارک باد.

وب سایت

 

نویسنده: ازاورادگل سرخ

سه شنبه 16 تیر1388 ساعت: 10:38

شعبده -تردستی - کلاه و البته یک شعبده باز که پشت همه این واژه ها پنهان است ؛ این بود همه آنچه اتفاق افتاد .

وب سایت

 

نویسنده: لطف الله

سه شنبه 16 تیر1388 ساعت: 13:25

بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
چون عرض شعبده با اهل راز کرد
حافظ بزرگ

 

نویسنده: تلنگر

سه شنبه 16 تیر1388 ساعت: 16:10

سلام بر شما.
تردستیی که تنها پرنده ی اقبال او از کلاه بیرون آمد و این پرنده ی اقبال کرکسی بود که پس از بیرون آمدن با بوی خون بیشتر حریص تر شد برای شکار کبوتران پرشوق و بی خبر از بلاهایی که قرار است بر سرشان بیاید و بیچاره کبوترانی که این میان طعمه ی کرکسان شدند و صد افسوس برای نابودی آزادی این کبوتران که به معنای واقعی قربانی راه آزادی شدند...

 

نویسنده: سهراب ساعی

سه شنبه 16 تیر1388 ساعت: 22:10

سلام جناب راثی پور عزیز و گرامی
ممنون که آمدید
استاد زنده یاد حقوقی یکی از بزرگترین و نام آور ترین منتقدان به نام ادبیات معاصر به خصوص عرصه شعر نو بودند و هستند و خواهند بود.یادشان گرامی باد....

اما
تردستیی شگفت تر از آنچه دیده ای
آزادی از کبوتر بیچاره سلب کرد!

شعرتون بسیار زیبا بود .و چه سان کبوتران امید و آزادی را با تردستی ای، پر پرواز بستند.....
درود بر شما

مرسی و موفق باشین

وب سایت

 

نویسنده: طاهره دررودی

چهارشنبه 17 تیر1388 ساعت: 3:32

سلام:

ببخشید دیر اومدم شما رو با نام جدید لینک نکرده بودم وبلاگ تون باز نمیشد 

با تاخیر عید شما مبارک و روز پدر هم همینطور از اینکه سر میزنید ممنونم 

موید باشید

وب سایت

 

نویسنده: سامان

پنجشنبه 18 تیر1388 ساعت: 3:27

صدایی که رساست بی شک صدای عدالت وصداقت است 
سلام دوست عزیز وبلاگ آشتی ملی پس از 21 روز وبعد از توقیف بی دلیل وبا مطالبی نو وجذاب بروز شد از شما فرهیخته گرامی خواهشمندیم که وبلاگ ما آمده وبا نظرات کارشناسی خود وبلاگ را به حد مطلوب برسانید پیشاپیش حضورتان خیر مقدم عرض می نماییم 
سامان 
مدیربلاگ آشتی ملی 


آری آقای رائی پور اینان این چنین اند برادر
دوست عزیز لینک مارا بی زحمت به وبت بده چون آدرس تغییر کرده منتظرت هستم ای دوست عزیز

وب سایت

 

نویسنده: سامان

پنجشنبه 18 تیر1388 ساعت: 3:30

صدایی که رساست بی شک صدای عدالت وصداقت است 
سلام دوست عزیز وبلاگ آشتی ملی پس از 21 روز وبعد از توقیف بی دلیل وبا مطالبی نو وجذاب بروز شد از شما فرهیخته گرامی خواهشمندیم که وبلاگ ما آمده وبا نظرات کارشناسی خود وبلاگ را به حد مطلوب برسانید پیشاپیش حضورتان خیر مقدم عرض می نماییم 
سامان 
مدیربلاگ آشتی ملی

وب سایت

 

نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی زا ده

دوشنبه 2 شهریور1388 ساعت: 12:35

سلام گرانمایه دوست صمیمیمی جناب رانی پور
آدرس وبلاگتان را هم مرقوم نفرموده بودید
...............
خوش آمدی به خلوت تنهاییم عزیز...عطر گل محبت وصمیمیت ودوستی ارمغان وهدیه اوردی....دوستیت پایدار ...همسفر همدل
من به قربانت که یادم میکنی.....باز می آیی وشادم میکنی
در هوای غربتم پر می زنی......مثل گل می آیی ودر میزنی
...........................
...فرارسیدن ماه مبارک رمضان ماه خدا .ماه تزکیه وعبادت..وماه قرآن
بشما اهل عرفان ومعرفت.. مبارک وپر فیض و خیر وبرکت باد..امیدوار ار روزه داران واقعی این ماه پرفیض باشید..واز برکات والطاف بینهایت خداوندی متنعم...ومتجلی به نور مغفرت ورحمت واسعه ی الهی باشید وقدر دان شب قدرش..انشالله
...........
رمضان
...........
گنجینه ی نورانــــی قـــــــــرآن رمضان است
آرامش دلهـــای پریشــــــــــان رمضان است
مجموعه ی گلــــــهاست شب وروز عزیزش
یعنی به حقیقت که گلســتان رمضان است
در دامن این بحــــــــر گرانمــــــایه ببینــــــید
دریای گـــــــــهرهای فـــــراوان رمضان است
با ذکر مناجات خـــــــــدا در دل شـــب هــا
بر هستی ما دست گل افشان رمضان است
تصویر شفق گشته چوســـجاده ی مــــــولا
آیینه ی آ ن مــــــــهر فـــــروزان رمضان است
گرگوهر هستی به حقیقت شب قـــدر است
پس آن صدف نور به قـــــــرآن رمضان است
پس قدر شب قــــــدر بدانید در این مـــــاه
از پر تو قدراست که رخشـــان رمضان است
بشکســـــــته پر وبالــــم ومحـــتاج محـــــبت
ای دست کرم موقع احسـان رمضان است....شعر هاشمی زا ده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد