.

.

.

.

آواز کوچه باغی

پارسال حول و حوش همین ایام  نوشتن در وبلاگ از هر دری سخن را را آغاز کردم و امسال می خواستم که در باره یکساله شدن وبلاگم  مطلبی بنگارم .دیدم بهترین حرف   همان اولین پستیست که ارسال کرده ام.در عین حال خوشحالم که در دنیای مجازی دوستانی یافته ام که فهیم و اهل فضل بوده و پرتو نظرشان همیشه و همواره راهنمای این کمترین است.

 

آواز کوچه باغی

حق داری ای سکوت که رسوائی مرا
با طبل بی صدایی خود فاش میکنی
و از سر گرانی دردت
پرخاش میکنی
حق داری
اظهار درد را
سر بر کدام شانه گذاری
ماخائفان خاموش
سنگیم وهیچ چیز نمی فهمیم
ما را مجال حرف زدن هیچ کس نداد
حتی برای لحظه کوتاهی
ازما کسی نپرسید
آیا در این دقیقه که محکوم میشوید
حرفی برای گفتن دارید
آنگاه
مشت رئیس محکمه بر میز دادگاه
آهنگ تیره بختی مارا نواخت باز

 

ما را مجال حرف زدن هیچ کس نداد
تا چشم باز کردیم
اشباح عرصه های دسیسه
در نی نی فسون شده چشمهای ما
صدها هزار شعبده کردند
خوردند
بردند
ما پشت میله های تماشا
ماندیم ودم زدن نتوانستیم
زیرا که در تشنج آغاز اعتراض
لب ناگشوده خیل رفیقان مهربان
بر پندهای مسخره کردند استناد:
زنهار کاین زبان بود از بهر حفظ جان*
هشدار! میدهد سر سبزت زبان به باد**

آنگاه
دریافتیم حنجره اعتراض را
دستی که می فشارد معمولا
دست شفیق دوست دلسوز ست
نه پنجه های دشمن

آه ای دروغ شیرین آزادی
ای کاش کوچه باغی بودی
تا من شبانه در تو
مست از شراب شوق
آواز کوچه باغی میخواندم

افسوس
ما را مجال حرف زدن هیچ کس نداد!!!

بهمن 1374

*زبان در دهان پاسبان سرست

**زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

 

پارسال حول و حوش همین ایام  نوشتن در وبلاگ از هر دری سخن را را آغاز کردم و امسال می خواستم که در باره یکساله شدن وبلاگم  مطلبی بنگارم .دیدم بهترین حرف   همان اولین پستیست که ارسال کرده ام.در عین حال خوشحالم که در دنیای مجازی دوستانی یافته ام که فهیم و اهل فضل بوده و پرتو نظرشان همیشه و همواره راهنمای این کمترین است.

 

آواز کوچه باغی

حق داری ای سکوت که رسوائی مرا
با طبل بی صدایی خود فاش میکنی
و از سر گرانی دردت
پرخاش میکنی
حق داری
اظهار درد را
سر بر کدام شانه گذاری
ماخائفان خاموش
سنگیم وهیچ چیز نمی فهمیم
ما را مجال حرف زدن هیچ کس نداد
حتی برای لحظه کوتاهی
ازما کسی نپرسید
آیا در این دقیقه که محکوم میشوید
حرفی برای گفتن دارید
آنگاه
مشت رئیس محکمه بر میز دادگاه
آهنگ تیره بختی مارا نواخت باز

 

ما را مجال حرف زدن هیچ کس نداد
تا چشم باز کردیم
اشباح عرصه های دسیسه
در نی نی فسون شده چشمهای ما
صدها هزار شعبده کردند
خوردند
بردند
ما پشت میله های تماشا
ماندیم ودم زدن نتوانستیم
زیرا که در تشنج آغاز اعتراض
لب ناگشوده خیل رفیقان مهربان
بر پندهای مسخره کردند استناد:
زنهار کاین زبان بود از بهر حفظ جان*
هشدار! میدهد سر سبزت زبان به باد**

آنگاه
دریافتیم حنجره اعتراض را
دستی که می فشارد معمولا
دست شفیق دوست دلسوز ست
نه پنجه های دشمن

آه ای دروغ شیرین آزادی
ای کاش کوچه باغی بودی
تا من شبانه در تو
مست از شراب شوق
آواز کوچه باغی میخواندم

افسوس
ما را مجال حرف زدن هیچ کس نداد!!!

بهمن 1374

*زبان در دهان پاسبان سرست

**زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد

 

یسنده: یک ایرانی

شنبه 30 خرداد1388 ساعت: 10:37

افسوس




می دانم که هستی چون همین کامنت را دو سه روز پیش برایت فرستاده بودم.خوش باشی

 

نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی زا ده

شنبه 30 خرداد1388 ساعت: 15:20

همدم صمیمی اندیشمندم ســــــــلا م.....رانی پور شعر معطرتان لبریز از زبلاترین نو اندیشه های بکر وتازه وصمیمی بود با زبانی صمیمی وهمدل
.............................
وقتی با پیامت دلنشینت از باغ با طراون وسر سبز اندیشه ات...دریچه ای به
خلوت تنهاییم میگشایی....دل وجانم تازه میشود.عشق وامید در قلبم شکوفا 
وانگیزه رویش وتعالی ونو اندیشی در شعر هایم بیشتر میگردد...قدم وقلمت
همیشه ی ایام سبز ومعطر
دلِ آزاده ی خو درا به دلــــــم بند بزن
مثل گل باش و به روی همه لبخند بزن
هرکجا...هر قفسی بود...بیا در باشیم
دوشقایق...دوهم آوا....دو کبوتر باشیم.....هاشمی زا ده.

وب سایت

 

نویسنده: حمیدرضا

شنبه 30 خرداد1388 ساعت: 16:2

با سلام , زیبا بود و لذت بردم , لذت , متاعی که درین آشفته روزگار به کیمیا ماند .

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: دست خیال

شنبه 30 خرداد1388 ساعت: 19:18

اشکم امان نداد و خدا در گلو شکست...

وب سایت

 

نویسنده: مهتاب

شنبه 30 خرداد1388 ساعت: 22:33

.. ما که تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و آن نگفتیم که به کار آید.

وب سایت

 

نویسنده: مسعود ناظم رعایا

شنبه 30 خرداد1388 ساعت: 22:36

راثی پور عزیزم درود.
نخست انکه تولد وبلاگت مبارک باد.تولد هر وبلاگ گامی به سوی قله دوستی است.خوشا به حال من که در دنیای مجازی مهربانی چون تو دارم و خوش به حال همه ی دوستانت که گاه و بیگاه بر سفره شعر و شعورت مهمانند.
دوم انکه تاریخ تولد این شعر بنا بر نوشته به سال 74 بر می گردد و برای وبلاگی در 87 به کار رفته و اکنون هم که 88 است گویا هنوز از حیز انتفاع نیفتاده و این به ان نوشین عسل سبلانی می ماند که در سرعین می گفتند تا 1000سال دیگر مفید فایدت است و الان هم به یاد شهید بلخی افتادم که در سوگش آن دوبیت مشهور را گفتند و هنوز کهنه نشده و من بر این باورم که 14 سال خیلی سن کمی برای یک شعر است اما این که امروز هم مانند سال74 میتوان از این شعر بهره برد تیز هوشیت را می رساند و شعور بالایت را ودیگر هیچ نمی گویم جز گفتن این ارزو که سلامتی را برای تو و همه ی خوانندگانت می خواهم که یکی از آنها هم منم.
قربانت مسعود

وب سایت

 

نویسنده: آشیانه پرستو

یکشنبه 31 خرداد1388 ساعت: 1:25

وب سایت

 

نویسنده: احمد درفشی

یکشنبه 31 خرداد1388 ساعت: 19:11

آه ای دروغ شیرین آزادی
آه ای دروغ شیرین آزادی
آه ای دروغ شیرین آزادی
تو چقدر خوبی!
این فریاد بشریت در تمام اعصار است وقتی خیال می کند که در اقیانوس آزادی شنا می کند. بی گمان، آزادی تجربه ای است که انسان هنوز بدان دست نیازیده و شاید در کالبد خاکی هرگز نیازد.
دست مریزاد.

وب سایت

 

نویسنده: حنا

دوشنبه 1 تیر1388 ساعت: 8:16

سلام و ممنون از حضور شما 

تولد یک سالگی نوشته هاتون رو هم بهتون تبریک میگم آرزو میکنم سالهای زیادی بنوسید. 

 

نویسنده: قلم

دوشنبه 1 تیر1388 ساعت: 9:39

"چه بگویم که دل‌افسردگی‌ات
از میان برخیزد؟..."

م. سرشک
********************************************************
روز جمعه دیگر دلم طاقت نیاورد و شبانه عازم "ویران‌شهر" شدم و در طول دو روز دیدم آنچه می‌‍شنیدم و باور نمی‌کردم و کاش اصلاً نمی‌رفتم و نمی‌دیدم و از سویی با این‌که دلم قرار نگرفت، "یقین گم‌شده" را برهنه یافت و "از آستان یأس بانگ برکشید: آه ای یقین یافته، بازت نمی‌نهم!..."
********************************************************

دریغا دریغا دریغا دریغ
ازین عهد سر تا به سر زیر تیغ!
...

********************************************************
زنده باد تا سالیان! 

 

نویسنده: اصلاح طلب

دوشنبه 1 تیر1388 ساعت: 13:45

سلام.
خوبین؟
گاهی تو کامنهتا میبینم دوستان شمارو استاد خطاب کردن.
استاد!
شعر بسیار زیبایی بود.وبرای آغاز این تارنما شروع امیدوار کننده....
یکسالگی تون رو تبریک میگم.


اولا این نظر لطف بعضی دوستان است.ثانیا استادی صور و اسباب و مراتبی دارد که این کمترین هنوز حائز آن نشده ام.به قول استاد اخوان ثالث
هیچیم و چیزی کم
ما نیستیم از اهل این عالم

وب سایت

 

نویسنده: خورشید

دوشنبه 1 تیر1388 ساعت: 14:21

درود
نخست سپاسگزارم که با بزرگواری به وبلاگ من سر می زنید، راستش امروز پس از مدت ها به وب دوستان سرزدم ولی وبلاگ شما را نتوانستم از راه پیوندی که کنار وبلاگم هست باز کنم! الان هم که خدمت رسیدم از راه یاداشتی که برایم گذاشته بودید امدم!!
درباره سروده تان که من چیزی برای گفتن ندارم جز اینکه با توجه به تاریخ سرایش آن می توانم بگویم که نشان از دید باز و ذوق سرشار و پویای شما دارد و دیگر اینکه در سال 74 نیز فضا به گونه ای بوده که شما را به سرودنی وازگانی وا داشته که امروز هم تازه و مناسب به نظر می رسد!!!
و دیگر آفرین به شما برای این سروده و افتخار به اینکه فرهیخته ای چون شما نوشته های من را می خواند
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید 
بدرود

وب سایت

 

نویسنده: فرشته(آخرین پرواز)

دوشنبه 1 تیر1388 ساعت: 14:26

سلام از آشنایی با وبلاگتون خوشحالم. و از اینکه در شرایط کنونی حرفی برای گفتن نمانده ناراحت.

وب سایت

 

نویسنده: نازنین ( برگ بی برگی )

دوشنبه 1 تیر1388 ساعت: 15:3

سلام آقای رائی پور 
یکسالگی وبلاگتون مبارک ... امیدوارم همیشه قلمتون جاری باشه ....

وب سایت

 

نویسنده: ابوسفیان مرزایی

دوشنبه 1 تیر1388 ساعت: 20:47

سلام دوست داشتنی عزیز مه خداکند که دارای صحت کامل
باشید، عزیزم میدونی تو محشر کردی با این سلیقه جزاب و زیبای
خود من ازش خیـــــلی خیــــــــــــــــلی خیـــــــــــــــــــــــــلی .... خوشم اومد راسش زیبا ترین
هستید شما چه میشه من رو توی این وب خود لینک کنید به این نام

(عاشقانه ها -::- موج خروشان عشق)

و به من هم خبر بده که من وب شمارو به کدام اسم قشنگ لینک کنم
واز زیبای عطر و طراوت شما وب خودرا زیبا تر کنم

وب من :
http://www.ashiqanaha.tk

وب شخصی من:

http://www.abosufiun.tk

موفق تر بشه توی همه زندگی من منتظرم بدو بیا دیگه 1 2 3 ....... ...
Email: abosufiun9@yahoo :----: abosufiun9@gmail.com

وب سایت

 

نویسنده: مهدی فر زه

سه شنبه 2 تیر1388 ساعت: 12:40

سلام آقای رائی پور

یکسالگی وبلاگتون مبارک ... امیدوارم همیشه قلمتون جاری باشه ....

با نظر شما در مورد شعر ماخ اولا موافقم تشبیهات بدیع و دلنشینی دارد اما ...



وب سایت

 

نویسنده: حسن راثی پور

سه شنبه 2 تیر1388 ساعت: 13:15

سلام .
مرکزی است که از من آغاز می شود و تا شعاع دید محدود من پیش می رود و هر کجا ایستاد و هر کجا دیگر ردپایی از من نبود دیواری ساخته می شود که افق دید مرا تشکیل می دهد و افق خطی است که مرز مرا با فراسوی طبیعت تعیین می کند. آن دیگر سو همیشه مرموز و دلرباست، خوشا به حال شما که بخش عمده ای از زندگی تان آکنده از آن دیگر سو است.
یادش بخیر ایام پاک کودکی تان آن هنگام که تاریخ بهترین دلمشغولیت بود و طراحی صحنه های تاریخی زینت بخش حاشیه کتابهایت. 
شعر می خواندی شعر می نوشتی و نقاشی می کردی و اکنون باغ طراوت گل داده است و ما را از عطر نبوغ خود سرشار می کند. سبد احساست پر گل باد .

 

نویسنده: بی نشان

سه شنبه 2 تیر1388 ساعت: 23:25

دوست ارجمند ، سلام. 
بسیار زیبا و شیوا سروده اید. اجرتان با حضرت عشق.

 

نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)

چهارشنبه 3 تیر1388 ساعت: 11:1

سلام
تشکر از شما...
اندیشه تان را خواندم و بسیار لذت بردم
گاهی سکوت برنده تر از حرفهاست
باز هم سر بزنید...

وب سایت

 

نویسنده: حمید ربیعی

چهارشنبه 3 تیر1388 ساعت: 13:40

دریغ ودرد...

وب سایت

 

نویسنده: سویدا

چهارشنبه 3 تیر1388 ساعت: 14:37

لالا لالا دیگه بسته گل لاله
بهار سرخ امسال مثل هر ساله
هنورم تیر و ترکش قلبو میشناسه
هنوز شب زیر سرب و چکمه ویرانه
نخواب آروم گل بی خار و بی کینه
نمی بینی نشسته گوله تو سینه
آخه بارون که نیست رگبار باروته
سزای عاشق های خوب ما اینه
نترس از گوله دشمن گل لادن
که پوست شیره پوست سرزمین من
اجاق گرم سرمای شب سنگر
دلیل تا سپیده رفتن و رفتن
نخواب آروم گل بادوم نا باور
گل دل نازک خسته گل پرپر
نگو باد ولایت پرپرت کرده
دلاور قد کشیدن رو بگیر از سر
دوباره قد بکش تا اوج فواره
نگو این ابر بی بارون نمیزاره
مثل یاردلاور نشکن از دشمن
ببین سر میشکنه تا وقتی سر داره
نذاشتن هم صدایی رو بلد باشیم
نذاشتن حتی با هم دیگه بد باشیم
نگو رفت تا هزار آفتاب هزار مهتاب
نگو کو تا دوباره بپریم از خواب
بخون با من نترس از گوله ی دشمن
بیا بیرون بیا بیرون ازاین مرداب
نگو تقوای ما تسلیم و ایثاره
نگو تقدیر ما صد تا گره داره
به پیغام کلاغهای سیاه شک کن
که شب جز تیرگی چیزی نمی باره
نخواب وقتی که هم بغضت به زنجیره
نخواب وقتی که خون از شب سرازیره
بخون وقتی که خوندن معصیت داره
بخون با من بیا تا من نگو دیره
سکوت شیشه های شب غمی داره
ولی خشم تو مشت محکمی داره
عزیز جمعه های عشق و آزادی
کلاغ پر بازی با تو عالمی داره
بخواب ای حسرت سفره گل گندم
نباش تو دالون های قصه سر در گم
نخواب رو بالش پرهای پروانه
که فریاد تو رو کم دارم ای فردا 
لالا لالا دیگه بسته گل لاله !
"شهریار قنبری"
سلام آقای رائی پور. من هم همین روزها بود که وبلاگم یکساله شد و منم مثل شما خوشحالم که وبلاگ بهانه ای شد برای یافتن دوستانی که شاید هرگز اگه وبلاگ نبود با اونها آشنا نمیشدم. اما خوب دو روز پیش به مناسبت یکسالگی وبلاگم مورد عنایت بلاگفا قرار گرفتم و وبلاگم حذف شد. حالا یه وبلاگ جدید زدم. از این به بعد با آدرس جدید منتظر حضورتون هستم.
اما در مورد شعر زیباتون باید بگم:
من ندانم با که گویم شرح درد
قصه رنگ پریده، خون سرد؟

وب سایت

 

نویسنده: سهراب ساعی

چهارشنبه 3 تیر1388 ساعت: 16:8

سلام دوست خوبم جناب راثی پور عزیز و گرامی
ممنون که آمدید و خوشحالم کردید.
ببخشید دیر به دیر می آیم .این روزها مثل خیلی دیگر از ایرانیها حال و روز خوشی ندارم
تولد یکسالگی وبلاگتون رو تبریک میگم و امیدوارم که هرچه پربارتر از همیشه باشه مطالب خوبتون.
ممنون که سر زدین و واقعا قلم ناتوان است و زبان قاصر در این مصیبت...
به هر حال امیدوارم روحش شاد باشه و امیدوارم خون پاکش به ناحق زمین نریخته باشه و پایمال نشود.هرچند در ایران بسیاری خونها به ناحق ریخته شدند و پایمال گردیدند.
شعر بسیار زیباتون رو هم خوندم.درود بر شما
با اینکه مربوط به سالیانی پیش می شود(بهمن 1374) اما بوی تازگی میدهد و انگار همین دیروز برای وقایع اخیر گفته شده است.انگار در ایران هرگز وقایع کهنه نمی شوند و هرگز تجددی برای سیاست نیست.همیشه همان سیاست سرکوب و خفقان و استبداد و توتالیتاریانیسم و میلیتاریسم.زمانی شاهنشاهی، زمانی اسلامی و شیخی
مرسی و موفق باشین.

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: یه غریبه

چهارشنبه 3 تیر1388 ساعت: 16:48

تبریک بخاطر یکساله شدن وبلاگتون و تسلیت برای این همه مصیبتی که دامن ملتمون رو گرفته و آرزوی روزی که در ازادی و بدون دغدغه های اینچینینی بنویسیم

وب سایت

 

نویسنده: حمید ربیعی

چهارشنبه 3 تیر1388 ساعت: 17:44

درود دوست عزیز
به روزم
در 
روزهای خاکستری....

وب سایت

 

نویسنده: اصلاح طلب

چهارشنبه 3 تیر1388 ساعت: 19:33

با 
"انتخابات با ما چه کرد؟"

به روزم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد