.

.

.

.

یادگار

به یادگار چه باید نوشت بر دیوار؟

 

چه مشکلست که در این مسیر فرسوده


درنگ کرد چو سنگ


و چرخ خاطره را باز داشت از رفتار


ندید شور جوانی که در سیاهی شب


به زعم خویش چراغ سپیده افروزد


و آنچه را که به دیوارها بچسباند ،


کلید معجزه های محال می داند


ندید پارچه هائی که می کند اعلام



عروس مرگ گرفته ست از جوانان کام!

 


مرور این تکرار


تسلسلیست که سر گیجه آورد هر بار

 

به یادگار چه باید نوشت بر دیوار؟


شهریور هشتاد و هشت




 خیابان خوابها
سه شنبه 15 دی1388 ساعت: 13:54
سلام
دوست عزیز از شما دعوت می شود در نظر سنجی با موضوع 90 سیاسی شرکت کنید و موافقت یا مخالفت خود را با این حرکت که دیشب در برنامه 90 روخ داد اعلام کنید 
با تشکر

نویسنده: مصطفی
سه شنبه 15 دی1388 ساعت: 15:19

نویسنده: الیاس
سه شنبه 15 دی1388 ساعت: 16:54
عروس مرگ گرفته ست از جوانان کام!
این است یادگار نوشته ای بر دیوار

که شاید بشوید از دلها زنگار 
اما هیهات هیهات

نویسنده: فرشید
سه شنبه 15 دی1388 ساعت: 17:0
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
:
بسیار موافق حال و روان بود
یاحق
تابعد...

نویسنده: دررودی
سه شنبه 15 دی1388 ساعت: 19:27
جیگر فاطی اره 

شعرتان بسیار زیبا بود

نویسنده: آذرین
سه شنبه 15 دی1388 ساعت: 22:35
سلام 

دوست عزیز 

راثی پور نازنین 

عالیه 

به یادگار چه باید نوشت بر دیوار؟



چه مشکلست که در این مسیر فرسوده

درنگ کرد چو سنگ

و چرخ خاطره را باز داشت از رفتار


چقدر زیباست . 

دستتون درد نکند . 

دوست عزیز 

17 دیماه سالروز در گذشت زنده یاد جهان پهلوان تختی است 

اگه پستی خواهی داشت خبرم کن 

من هم حماسی سرودم برای ایشان . 


در پناه حق باشید و سرافراز 






نویسنده: الیاس
سه شنبه 15 دی1388 ساعت: 23:19
عروس مرگ گرفته ست از جوانان کام!
این است یادگار نوشته ای بر دیوار

که شاید بشوید از دلها زنگار 
اما هیهات هیهات زنهار رنهار

ببخشید عجله باعث شد زنهار جا بیافتد

نویسنده: قلم
سه شنبه 15 دی1388 ساعت: 23:46
سلام
شعری است زیبا و معطوف به اراده‌ی انسانی ما!

رونده باد!

نویسنده: زیتون
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 0:25
لعن علی عدوک یا حسین لعنت حق به دشمن میرحسین 
لعن علی عدوک یانبی لعنت حق به دشمن خاتمی 
لعن علی عدوک یامهدی لعنت حق به دشمن شیخ مهدی
---------------------------
پیروزی بزرگ اسلام امام خمینی(سبز)برفرقه مصباحیه درتقبیح عمل شنیع شیخ محمدیزدی رهبرفرقه مصباحیه درردآیت الله صانعی توسط مراجع تقلید راتبریک میگویم 

نویسنده: مسعودناظم رعایا
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 0:36
سلام راثی پور عزیز.نخست انکه شعرت به دلم نشست و بلافاصله با ذکر نامت ان را زینت سایت مردمی سده لنجان کردم.
و دوم انکه یکباره به یاد این شعر افتادم که "چرا بر خویشتن هموار باید کرد رنج ابیاری باغی کزان گل کاغذین روید"
و سوم انکه چقدر این بند زیباست
مرور این تکرار

تسلسلیست که سر گیجه آورد هر بار
شادکامی و زایایی طبعت ارزوی هماره ی من است.قربانت مسعود

نویسنده: مسعودناظم رعایا
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 0:38
سلامی دوباره
راستی قالب تازه ات دلنشین است.مبارک است انشا الله.بدرود

نویسنده: علی کشکو لی
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 6:28
سلام عزیز گرامی 

به یاد گار چه باید نوشت بر دیوار ؟ 

در این سردابها 

مردابها 

وین روزگار پست مردم کش 

چه باکی 

سینه سنگان بی دل را 

اگر پروانه ای سوزد ؟ 

درود بر شما 

نویسنده: سید محمدرضا هاشمی زاده
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 7:21
سلام بزرگوار صمیمی جناب رانی پور
..............
دلسروده ی با صلابت لبریز از نوشکفته های دلنشین وحماسه ای بامضامین بسیار نو ساختار وبلند
به یادگار چه باید نوشت بر دیوار؟...(.نقشی به رنگ وهییت دلهای ماندگار)
چه مشکلست که در این مسیر فرسوده
درنگ کرد چو سنگ.(..ای دوست در مسیر سپیدت درنگ مکن....پرواز کن همیشه و وخود را چو سنگ مکن)
و آنچه را که به دیوارها بچسباند ،
کلید معجزه های محال می داند...(.مازنده به عشقیم...زمردن نهراسیم)
به یادگار چه باید نوشت بر دیوار؟(نقشی به شکل خنده ی گل در دل خزان)

ارکار ارزشمند وباطراوتتا لذت بردم
.......................
خون سرخ تو زند سبز ترین نقش خـــدا 
چیست این معرکه و حرمت خون شهدا ؟
در این حال وهوای عرفانی وعطر دلنشین عاشورای حسینی وماه با کرامت محرم
حضور ارزشمند ومعطر شما همدل عزیزم...در دل زمستان...بهار ی را برایم به ارمغان آورد....بدون شک حضور شما اهل معرفت...غنیمتی بزرگ در این دنیای تنهایــــی 
است ...وهم نقدها واظهار محبت هایتان باعث تعالی وشکوفای بیشتر اشعارم خواهد شد....در دنیا زیارت آقا ابا عبد الله الحسین ودر آخرت از شفاعت آن بزرگوار بهرمند شویم....قدم وقلمتان همیشه ایام سبر .دوستیتان پایدار 
ای سبز ترین بهار ها در نامت........می آیی ومی شکوفم از پیغامت

نویسنده: پارتیانا
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 8:41
ما دوریم
اما
خورشید از دور دست طلوع می کند
بدرود

نویسنده: اصلاح طلب
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 10:32
سلام.
خوبین؟
شعر زیبایی بود.
مخصوصا پست پایینی .

نویسنده: مدیر سایت فری تم
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 12:9
سلام دوست عزیز درخواست ها زیاده تا آخر شب قالب شما را تحویل میدیم

نویسنده: آذرین
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 12:16
سلام 

دوست عزیز 

17 دیماه سالروز خاموشی جهان پهلوان غلامرضا تختی 

مثنوی جهان پهلوان تختی را ببینید . 


در پناه حق 

پوینده راه اصیل این پهلوان نامدار باشیم . 






نویسنده: آذرین
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 12:17
سلام مجدد 


قالب نو مبارک






نویسنده: گِل
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 17:8
درود جناب رائی پور گرامی
زیبا سروده ای از جناب استاد آذر رو نوشته بودی در پست قبلی که بهره مند شدیم
و این سروده ی زیبای این پست که نشان قلم توانای شماست
ممنون دوست گرامی

نویسنده: مهناز
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 18:26
عروس مرگ گرفته ست از جوانان کام!



سلام دوست شاعرم...

مانا باشید و سبز...وجد صرف کردم پای قلمتان...زیبا بود

نویسنده: اکرم
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 21:28
روزی که امیر کبیر گریست

نویسنده: لطف الله
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 22:54
مثل همیشه زیبا و باشکوه بود
در پناه ایزد منان

نویسنده: ازاوراد گل سرخ
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 22:59
واقعا زیبا بود .
عروس مرگ گرفته است از جوانان کام .

نویسنده: عدالتخواه
چهارشنبه 16 دی1388 ساعت: 23:38
سلام
مرگ منشور طلایی قضاست که به املا و به انشا خداست 
چوبشویم من از این دنیا دست رفقا مرگ برای همه هست
یارب این وادی خاموشان چیست مایه انس کفن پوشان چیست 
که کسی را به کسی کاری نیست هیچکس را به کس ازاری نیست
مگر اینقدرها هم که سیاه وکدرش می کنند زشت ونامعلوم نیست عالمی دارد
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
والعاقبة للمتقین

نویسنده: جواد نوروزی
پنجشنبه 17 دی1388 ساعت: 1:55
سلام جناب راثی پور 

"عروس مرگ گرفته ست از جوانان کام!"

خوندمت

زیبا بود و تأمل برانگیز

نگهدارت خدا باشه

یا حق

نویسنده: حمید(میثم دادخواه)
پنجشنبه 17 دی1388 ساعت: 7:20
سلام
به یادگار چه باید نوشت بردیوار؟
زنده باشی ممنونم از اینکه به یادم هستی 
(یاحق)

نویسنده: حسین شیردل(ساقی)
پنجشنبه 17 دی1388 ساعت: 7:51
سلام 
شاید تمام شعر فدای مصرع و جمله ی آخر می شه. 
شخصا این رو ضعف اثر می دونم 
شاید بهتر بود که در 
چند خط بالا از چرخ خاطره تا محال می داند رو به تصویر هایی میپرداختید که وضوح بیشتری مانند عروس مرگ یا جمله ی آخر داشته باشند.
شما قدرت این رو دارید که حرف و رک بزنید اما از شاعرانگی مطلب کاسته نشه. 
شاید از این شعر جمله ی آخرش بر دیوار ذهن ما به یادگار بمونه . اما 
جملات قبلی کجا می رن؟
در هر صورت در این وانفسای شعر و شاعری باید قدر این شعرهای به کمال رسیده رو دونست و 
من 
از شما تشکر می کنم.
عزیز مایی
یا علی مدد

نویسنده: دست خیال
پنجشنبه 17 دی1388 ساعت: 11:5
مرور این تکرار ... امان از این تکرارها و امان از عبرت نگرفتن ما
×××
راستی دست خیال در بلاگفا فیلتر شد و به همین نام در بلاگ اسکای کوچ کردم.

نویسنده: دررودی
پنجشنبه 17 دی1388 ساعت: 14:19
کتاب درسی پسران و دختران

قالب جدید مبارک

نویسنده: امیر نقی لو
پنجشنبه 17 دی1388 ساعت: 16:55
درود بر آقای راثی پور.
واقعا" عالی بود. لذت بردم. طوری که دو بار خوندمش. هیچ نظری در مورد این شعر نمیتونم بدم بجز اینکه عالی بود.

منم همین روزا بروز میشم با حال و هوایی ابری. خبرتون میکنم.

خدافس.

نویسنده: علی(وبلاگ ادبی طرفه)
پنجشنبه 17 دی1388 ساعت: 19:7
سلام
بسیار زیبا بود.
باید می بخشید که دیر خدمت رسیدم.
با مطلبی درباره الهی نامه عطار منتظرم.

نویسنده: من
پنجشنبه 17 دی1388 ساعت: 21:54
سلام
شعر خوبی بود ،
الحمدلله هر باری که به اینجا می آیم یک شعر سیاسی قسمت می شود
قالبتان هم خیلی خوب شده

فکر می کنم سطر سوم شعر مفهوم روشنی نمی دهد ، فکر نمی کنید بهتر بود اینگونه میگفتید؟ :
درنگ باید کرد چون سنگ

...

بیدل بزرگ است و من خواه نخواه از حضرتش تاثیر می گیرم . یاحق

نویسنده: yasin
پنجشنبه 17 دی1388 ساعت: 23:17
سلام دوست عزیز وبلاگ بسیار زیبایی داری اگر می تونی قالبشو عوض کن چون با دیال اپ کمی سخت بالا می یاد.راستی خواستی به منم سر بزن در خدمتت هستم

نویسنده: آذرین
پنجشنبه 17 دی1388 ساعت: 23:30
سلام 

دوست خوب من 

رباعیات آذرین را ببینید .




نویسنده: علی کشکو لی
جمعه 18 دی1388 ساعت: 0:44
سلام عزیز گرامی 

به روزم قدم شما توتیای چشمانم

نویسنده: فرید صلواتی
جمعه 18 دی1388 ساعت: 7:44
محمد رضای عزیزسلام .مانند همیشه شعرت زیبا و حرفهای زیادی درونش فوران می کرد .ممنون که برای خواندنش دعوتم کردی

نویسنده: وحید(تنها)
جمعه 18 دی1388 ساعت: 11:19
سلام
خوبین ؟
شعر جالبی بود
شاد باشید 
یا حق

نویسنده: mehran
جمعه 18 دی1388 ساعت: 11:38
سلام و دست مریزاد . . . 

پیران به دل میکده ها خاموشند
خم ها ولی از داغ وطن می جوشند

نویسنده: شرحه شرحه( م.ن.پروا )
جمعه 18 دی1388 ساعت: 12:8
سلام و عرض ادب به شما دوست گرامی:

بسیار زیبا و تامل برانگیز است! احسنت بر شما و یا حسن انتخاب شما!

و اما در مورد کامنتتان و اریک فروم ، راستش را بخواهید قدری به شک افتادم.
سپس برای اینکه شک ام بر طرف شود به زندگی اریک فروم مراجعه کردم و دیدم که ایشان آلمانی است و شرح حال او با " اریش فرید شاعر و مبارز اتریشی تبار " متفاوت است. فکر می کنم سو’ تفاهمی پیش آمده. 
لطفا به زندگینامه ی کامل او در بین کامنت های همان پستی که مطالعه کردید توسط جناب آقای کشکولی نظری بیندازید و بنده را از تردید برهانید.

بینهایت ممنون می شوم.

ضمنا به سروده ی بعدی ایشان نیز که در پست جدید آورده ام ، نظر عنایتی مبذول فرمائید.

نویسنده: سهراب ساعی
جمعه 18 دی1388 ساعت: 12:39
سلام بر جناب راثی پور عزیز و گرامی
ببخشین من دیر اومدم.
راستش هم کارم عوض شده هم محل کارم و هم ساعت کارم که بیشتر شده.به همین دلیل کمتر می تونم سر بزنم توی نت.اما در هر فرصتی سعی میکنم که بیام و به دوستان خوبم همچون شما سر بزنم.

شعر نوی نیمایی زیبایی بود:

مرور این تکرار 
تسلسلیست که سر گیجه آورد هر بار

به یادگار چه باید نوشت بر دیوار؟

درود بر شما.این بند آخر خیلی زیبا بود...

ممنون بابت چهار پاره زیبای زنده یاد استاد جواد آذر.بسیار زیبا و وزین بود.اگر در نت آدرسی سراغ دارین که این شعر را به صورت کامل داشته باشد ممنون می شوم آدرسش را بهم بدین.
مرسی و موفق باشین


نویسنده: آذرین
جمعه 18 دی1388 ساعت: 12:40


سلام بر دوست گلم راثی پور 

من خیلی هم ممنون میشوم یکی از من انتقاد بکند . برای اینکه موارد قصور مشخص 

میشود و این باعث تعالی میشود و عمل مثتتی است . 

بی تعارف میگویم به تمام شاعران و سروران بازدید کننده : 

اگر انتقاد سازنده از من بشود این منم که بایستی ممنون دار انتقاد کننده باشم 

یا راه خطا دارد که معلوم میشود .و یا راه درست رفته که لطفی در حق من کرده 

است .




ضمنا این بیت مورد بحث 

که نائل به کسب مدال است/چه نقره طلا
به ایران و دیگر ممالک ، جهان ، آسیا

را به خاطر عدم استفاده از اختیارات شاعری میتوان این چنین سرود .

به کسب جوایز، شده مفتخر، وی بسا .. 

به ایران و دیگر ممالک ، جهان ، آسیا . 



نویسنده: رضا خیری (اشکین)
جمعه 18 دی1388 ساعت: 13:59
سلام 
با تشکر 
همیشه بهار باشید

نویسنده: ژیلاراسخ
جمعه 18 دی1388 ساعت: 20:42
سلام /سروده زیبایی بود و حقیقت محض /

نویسنده: ضیا, مصباحی
شنبه 19 دی1388 ساعت: 8:49
سلام ممنون ازلطفت وحضورت شعرزیبای شما یه جورایی غمگینم کرد چه واقعیتی دران نهفته است
مانا باشی

نویسنده: مهدیه
شنبه 19 دی1388 ساعت: 12:39
سلام مرسی سر زدی 
شعری جالبی بود

نویسنده: اوای درون
شنبه 19 دی1388 ساعت: 14:13
سلام . ممنونم سرافراز کردید.کوتاهی ام راببخشید .
راستی چه باید نوشت بر دیوار وب؟
دیواری که در آن چینه ها کوتاه است و آگاهی رقص کنان ار روی چینه به پرواز در می آید و بر جان و دل جوینده قدم می نهد .خوشا که شما می دانید به یادگار چه باید بنویسید

نویسنده: فرزانه
شنبه 19 دی1388 ساعت: 14:36
با سلام 
رسیده ایم به نیما در لحظه ای ناب که نمی دانست قبای ژنده اش را به کجای این شب تیره بیاویزد؟

نویسنده: امیر نقی لو
شنبه 19 دی1388 ساعت: 16:59
سلام دوست عزیز.
دعوتید به خواندن یک غزل مثنوی برای دختر بچه ای سرطانی...

خبر رسیده که مویی نمانده روی سرت
و در تولد تو شانه میخرد پدرت

به جای شانه نگفتی که روسری بخرد؟
کلاه گیس و یا چیز دیگری بخرد؟

به امید دیدار

خدافس

نویسنده: حسین میدری
شنبه 19 دی1388 ساعت: 17:42
درود بر دوست نازنین!
نیمایی یاس آلود اما خوبی بود که تکرار چندین باره ی قافیه در آن موسیقی دلنشینی ایجاد کرده است، کام گرفتن عروس مرگ از جوانان هم زیبا بود،
اما این واژه را نپسندیدم: "چو" ؛ چرا که بسیار قدیمی ست و زبانتان را دچار 
چالش میکند، در یک سطر مانده به پایان نیز تسلسلیست را کاش اینطور 
می نوشتید: تسلسلی ست.
سپاس از فراخوانتان،
چشم براه دیگر سروده ها،
جاودانه نیک اندیش بمانید...

نویسنده: رضاپارسی پور
یکشنبه 20 دی1388 ساعت: 2:2
سلام رضا جان...ممنونتم.به راستی چه باید نوشت بر دیوار؟!


علی حیدری
یکشنبه 20 دی1388 ساعت: 12:8
سلام دوست ارجمند
از راهنمایی برادر تان دریغ نفرمایید 

سلام دوست عزیز.
شما خود استاد و بزرگوارید

نویسنده: دردانه
یکشنبه 20 دی1388 ساعت: 15:14
سلام به شما عزیز بزرگوار :
سروده تان به واقع تجلی یک احساس گنگ از نا امیدی و بیم و امید است....
بسیار زیبا این احساس را به شعر نوشته اید ...عالی بود....

و شاید باید بر روی دیوار نوشت که این جا تکرار مکرر خاطره های تلخ است
از تلاشی موهوم و امیدی خیالی 

در پناه حق باشید 

نویسنده: م - رنجیده
دوشنبه 21 دی1388 ساعت: 4:39
.
=
سلام جناب راثی پور عزیز ...
------------------------------------------

در نیمه های شب به راستی سرشار شدم از عشق و زیبایی و محبت....

شعری بسیار زیبا ، پخش آهنگی دلنشین باصدای جاودانه شجریان و وبلاگی

درخور تحسین . همه چیز را سرجای خودش یافتم ...

خسته نباشی.....و همواره سربلند و کامران باشی ...

لطفا بازهم خبرکنید ...

ازتو به یک اشاره از ما به سر دویدن

نویسنده: علی حیدری
دوشنبه 21 دی1388 ساعت: 7:31

نویسنده: علی حیدری
دوشنبه 21 دی1388 ساعت: 12:35
سلام استاد
امکانش هست که اجازه بدین این وبلاگتونو لینک کنم؟؟





سلام

خواهش میکنم

نویسنده: آذرین
دوشنبه 21 دی1388 ساعت: 14:7
گل]

این درست است 


دوستانم بهر هر یک جان سپارند ..


به عطر و خو نهال عشق کارند . 


همیشه شاد و سربلند باشین . 


از هر دو متشکرم

نویسنده: فرید صلواتی
دوشنبه 21 دی1388 ساعت: 16:22
سلام به پسرم نامی

نویسنده: علی اصغر کیانی
دوشنبه 21 دی1388 ساعت: 18:26
سلام جناب رایی پور

با سرگیجه ای که داریم چه بر دیوار بنویسیم جز هذیانی از اندوه بسیار 

نویسنده: عزیزی
سه شنبه 22 دی1388 ساعت: 2:57
سلام برادرراثی پور...نگاه این شعررادوست داشتم زبان را...مراقب خودت باش...یاحق!

نویسنده: محمد روحانی ( نجوا کاشانی )
سه شنبه 22 دی1388 ساعت: 9:24
سلام و عرض ارادت
.............
من که بر دیوار دل دیریست
می نویسم دوستت دارم
دیگران را هم نمی دانم
هرچه می خاهند بنویسند
یادگاری بهتر از این نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد