عنوان مجموعه اشعار : پرسه در رگبار
شاعر : محمد راثی
عنوان شعر اول : عشق۱۷
همچنان دارم دلی بی تاب و سرگردان عشق
نیست سامانی مرا جز بی سر و سامان عشق
کی بداند پایبند چار دیوار صلاح
لذت آواره گردی در غریبستان عشق
ناخدای عقل سکان وا گذارد بهتر است
چون نیاید از پس هنگامه طوفان عشق
گر کلیم ا... هم باشی نمی آری دوام
چون ببینی احتشام جلوه جانان عشق
می خورد پشتش بدون جنگ بر خاک شکست
رستم شه نامه وقتی می رسد بر خوان عشق
گفتم آن مژگان چرا خون در دل ما می کند
گفت این طغرا گرفته از کف خاقان عشق
باز شیرین است بر رغم همه تکرار ها
کس نخواهد دید هرگز قصه پایان عشق
عنوان شعر دوم : هجویههجویه
شما که آینه هاتان همیشه زنگاریست
جهان تیره تان پر ملال و تکراریست
بجز ممات ندانید از حیات لذا
صدای دلکشتان زنجموره و زاریست
کدام درد به اکسیر تان شفا یابد
شما که حرفه دیرینتان خود آزاریست
نرسته است بجز نفرت از مزارعتان
مگر که در رگتان زهر دشمنی جاریست
معانی همه واژه نامه تان شده عکس
گناه عین ثواب و غرورتان خواریست
به اختیار چنین دشمن آفرین نشدید
که پاچه گیریتان از عوارض هاریست
چو از دروغ و دغل گشته اید رویین تن
فقط سلاح حقیقت به جانتان کاریست
عنوان شعر سوم : ..