امیدواریم شما یکی از این افراد نباشید!
اسراف یعنی زیاده روی در مصرف، بیهوده مصرف کردن، بیش از نیاز مصرف کردن، مصرف کنترل نشده، دور ریختن چیزی که میتوان از آن استفاده کرد. کافیست با محاسباتی ابتدایی متوجه شوید که میزان اسرافی که در کشور به عناوین مختلف همه روز در حال انجام است اگر جلوگیری می شد، چه میزان در صرفه جویی خانوادگی و ملی اثر می گذاشت و مشکلات چه تعداد از مردم حل می شود
انتخاب شده از سایت banki.ir
شعری، خدای را
بی
"خیلی دلم گرفته"
شعری در ستایش از لبخند
از سلام
و لذتی که دارد یک جرعه چای گرم
همراه یک رباعی خیام
شعری،
نزدیک تاب کودک در پارک
پهلوی خندهی نگران مادران
شعری که کودکان را بازیگوشتر کند
دیروز کاغذی را شاعر سیاهکرد
امروز
کاغذ سفید بود
شب واژهها گریخته بودند
شعری که واژهها را با هم مهربان کند
شعری که واژهها را آبی کند
هوا را پاک
چین کاغذ را صاف
شعری که باغبان چو بخواند به خشکسال
گندم به شورهزار بروید
شعری
خدای را
شعری عاشقانه
شعری ناممکن در این دیار.
از کتاب نردبان اندر بیابان
۱
سالها پیش به خاطر سوء تفاهمی بین استاد شهریار و اساتید انجمن ادبی تبریز نقاری رخ داده بود و با توجه به طبع حساس شهریار اساتید می خواستند به این کدورت پایان بدهند.استاد سلطان آبادی وقتی از جریان باخبر می شود می گوید من خودم قضیه را حل می کنم.لذا یک روز بعد از ظهر قرار می شود چند استاد با گل و شیرینی دسته جمعی به منزل استاد در محله مقصودیه بروند.
رفقا سر وقت در محل حاضر شده و پس از مدتها دق الباب از پشت در صدای استاد را می شنوند.وقتی استاد در را باز می کند از دیدن آنان بسیار ناراحت می شود و شروع می کند به توپیدن به آنها که با چه روئی به خانه او آمده اند و کسی لام تا کام چیزی نمی گوید. در این حیث چشم استاد به سلطان آبادی می افتد که با خونسردی دارد به حرفهای نه چندان خوشایندش گوش می دهد لذا عصبانی تر می شود که :
-سلطان آبادی ،تو که رسما دیوانه ای .تو دیگر برای چه اینجا آمدی؟
سلطان آبادی جواب می دهد:
والله به من گفتند که بخش روانی گمش قیه(نام محله ای در تبریز) در مقصودیه یک شعبه زده ،چون بهر حال به من مربوط می شود خواستم ببینم درست گفته اند یا نه؟
عصبانیت استاد از این جواب رندانه فروکش می کند و ماجرا ختم به خیر می شود!
ادامه مطلب ...
سالها پیش در دهه پنجاه با مرحوم محمد حقوقی مصاحبه ای شده بود و در بین سوالات نظرش را در مورد ترانه های روز جویا شده بودند.ایشان در چند جمله کوتاه بدرستی وضعیت و ماهیت این ترانه ها را توصیف کرده بود و اظهار داشته بود:حقیقتا نوعی تصنع و دوگانگی درمتن این ترانه ها وجود دارند.هرچند متن این ترانه ها مملو از کلماتی چون عصمت، نجابت ، صداقت و صمیمت است اما نمی دانم چرا هنگام اجرا و شنیده شدن جز مفاهیم وقاحت و گناه و دروغ را القا نمی کند .این آمبی والانس و دوگانگی بعدها توسط دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی شناوری نام گرفت به این عنوان که کلمات از بار معنائی تهی شده و معنای اصلی خود را از دست بدهند.این دگرگونی از کلمات به رفتارها و منش ها و مناسبات اجتماعی تسری می یابد و فضائی پر دروغ و تظاهر را پدید می آورد که جز تباهی طبایع و قریحه ها تبعاتی ندارد.تبعاتی که تا عصر حاضر با قی مانده و بدلیل دخالت ابزار های ارتباطی و رسانه های گروهی افکار و آرای مردم به نفع اربابان قدرت سمت و سو داده می شود و حقیقت ها مصادره به مطلوب می شود . حال سوال این است که ،هنرمندان مستقل ،چگونه می توانند وظیفهء خطیر خود را انجام دهند.؟چگونه می توان در شناور شدن ارزشها و بی اعتباری مفاهیم و تعبیر وارونه از خوب و بد بر باورهای خود پافشاری کنند و تسلیم این جو مسموم نشوند؟
اگر در این مهم ،چشممان به پیش کسوتان باشد ،با توجه به تفاوت دنیا و دیدگاههای ما با آنان،آیا کمیتمان همچنان لنگ نمی ماند.پاسخ به این سوال چندان آسان نیست؛جانمایه هدف هر هنر مند و شاعر مستقل بطور کلی ستایش ارزشها و حقیقت ها و نفی ضد ارزش ها و دروغها و زشتی هاست،به نحوی که پنجره ای فراروی ادراک مخاطبان بگشاید و آفاق تازه ای از معرفت را به آنان بنماید.هر چند این تعریف کوتاه و کلیشه ای همه مطلب را ادا نمی کند ولی اگر هر هنرمندی تنها به این حداقل بسنده کند، در محدوده کار خود کاری کرده است کارستان.
متاسفانه پیشینیان ما که ذهن و زبانشان در دوران مطلق گرائی نشو و نما یافته بود همه چیز را یا سیاه سیاه می دیدند و یا سفید سفید.بر مبنای چنین دیدگاه انعطاف نا پذیر قادر به درک و تجزیه تحلیل بسیاری از معضلهای پیش روی خود نشدند و با عقب ماندن از جنبش های سیاسی و اجتماعی ناچارجز واکنش انفعالی از خود نشان ندادند.لذا اگر امروز یک نوع بدبینی نسبت به فضای روشنفکری وجود دارد تاوان همین واکنش انفعالیست که ایجاد ارتباط اقلیت نخبه را با بدنه عامه مشکل کرده است.
واکنش انفعالی شعر زمان بویژه شعر نو در بر خورد با انقلاب اسلامی و جاماندن آن از تحولات ایجاد شده و رخوت و سستیی که در شاعران بوجود آمد میدان را برای ظهور مجدد شعر کلاسیک باز کرد و شاعرانی که با استفاده غیر امانتدارانه از امکانات شعر نو در قالب غزل هم با نو آوری های ظاهری شاعران جوان را جذب کالای هنری خود کردند و هم با تخطئه نو سرایان فضائی پر از بدبینی نسبت به انان فراهم آوردند .این نسل شاعران حتی اگر در قالبهای نیمائی طبع ازمائی می کردند غرضشان استفاده از این حربه بر علیه نوسرایان بود:
ادامه مطلب ...