عنوان مجموعه اشعار : لب مهتابی اندوه
شاعر : محمد راثی
عنوان شعر اول : فریادپشت این شیشه که دنیای مرا
به همین عادت و تکرار تنزل داده
بیکرانیست پر از تجربه های تازه
کاش فریاد کمک خواهی این ماهی تنگ
می توانست از این شیشه فرا تر برود!
عنوان شعر دوم : ..
عنوان شعر سوم : ..
قوالبی که ساختاری از پیش تعیین شده را به
شاعر پیشنهاد می دهند در واقع ریسک مثله شدن و دفرمه شدن زبان را بالا می
برند . در بهترین حالت شاعر موفق می شود در همان ساختار منجمد ، زبان و
بیانی طبیعی را تعبیه کند و تا حد امکان به نرم طبیعی زبان نزدیک و بلکه بر
آن منطبق شود . قالب نیمایی همچون دیگر قوالب سنتی شعر فارسی ، همین خطر
را ایجاد می کند . شاید به همین دلیل باشد که این قالب شعری در حال حاضر
چندان مورد استقبال شاعران قرار نمی گیرد .
" محمد راثی " در شعر "
فریاد " موفق شده است که به این نرم نزدیک شود و حتی بر آن منطبق گردد .
همین امر به شعر او صمیمیتی بخشیده است که بر تاثیرگذاری متن افزوده است .
در
سه سطر ابتدایی شعر ، مخاطب با یک راوی انسانی روبرو می شود یا بهتر است
بگوییم گمان می کند که با چنین شخصیتی مواجه شده است . انسانی که پشت پنجره
ایستاده و یه بیرون خیره مانده است . انسانی خسته از تکرار عادات هر روزه و
دل مرده از روزمرگی ها . انسانی آرزومند تجربیات تازه ی آن سوی پنجره .
اما
ناگاه در دو سطر پایانی ، با تغییر زاویه ی دید و تغییر صدا و تغییر شخصیت
راوی از راوی متکلم وحده به راوی دانای کل ، مخاطب با وضعیتی تازه روبرو
می شود . حالا شاعر خوانشی جدید را پیشنهاد می دهد و بلکه بر مخاطب تحمیل
می کند . حالا دیگر راوی کل شعر ، یک ماهی زندانی در تنگ است ! این تغییر
مخاطب را شگفت زده می کند و این شگفت زدگی لذت آور است چون نامنتظره است .
نکته
آخر این که می توان بیان کلی این شعر را بیانی استعاری هم داتست . به
عبارت دیگر شخصیت اصلی این شعر همان شخصیت انسانی ست اما در انتها شاعر از
یک استعاره برای عینی ساختن و دیدنی کردن و هنری کردن تصویر گزارش گونه ی
ابتدایی شعر بهره برده است . ( گونه ای اسلوب معادله )