.

.

.

.

آنسوی تصور

پنداشتی کرامت قدیسان

باطل کند دسیسهء شیطانی

اینگونه در حصار گمان،کردی

عصیان ته نشین شده زندانی


برتربت عقیم یقین سودی

پیشانی خلوص هزاران بار

هول و ولای خوف و رجایت سوخت

در شعلهء ریاضت و استغفار


اما چو ابر تیرهء ناکامی

بارید بر قلمرو پندارت

دیدی کلید معجزه کاری نیست

بر قفل زنگ خوردهء انکارت


وقتست با جرقه ای از تردید

آتش زنی به باور پوشالی

پیدا کنی فروغ حقیقت را

آنسوی این تصور توخالی

11/5 88


پنداشتی کرامت قدیسان

باطل کند دسیسهء شیطانی

اینگونه در حصار گمان،کردی

عصیان ته نشین شده زندانی

 

برتربت عقیم یقین سودی

پیشانی خلوص هزاران بار

هول و ولای خوف و رجایت سوخت

در شعلهء ریاضت و استغفار

 

اما چو ابر تیرهء ناکامی

بارید بر قلمرو پندارت

دیدی کلید معجزه کاری نیست

بر قفل زنگ خوردهء انکارت

 

وقتست با جرقه ای از تردید

آتش زنی به باور پوشالی

پیدا کنی فروغ حقیقت را

آنسوی این تصور توخالی

11/5 88

!! نوشته شده توسط محمد رضا راثی پور | 13:39 | چهارشنبه چهاردهم مرداد 1388 • 40

 


نویسنده:
 نازنین ( برگ بی برگی )

چهارشنبه 14 مرداد1388 ساعت: 13:41

زیبا بود ... 
وقتست با جرقه ای از تردید

آتش زنی به باور پوشالی

وب سایت

 

نویسنده: مصطفی

چهارشنبه 14 مرداد1388 ساعت: 14:13

سلام 



وقتست با جرقه ای از تردید

آتش زنی به باور پوشالی

پیدا کنی فروغ حقیقت را

آنسوی این تصور توخالی


بسیار زیبا بود //قلمتان پایدار

وب سایت

 

نویسنده: نیلوفر

چهارشنبه 14 مرداد1388 ساعت: 14:18

من با یقین کافر جهان با شک مسلمان با این حساب اهل جهم فرق دارند.
سلام و درود بر شما شعر بسیار زیبایی بود سرشار از کنایه و استعاره واقعا لذت بردم .
پایدار باشید

وب سایت

 

نویسنده: مسعود ناظم رعایا

چهارشنبه 14 مرداد1388 ساعت: 16:44

سلام.شعرتان زیباست.سرشار از مفهوم و با تصاویری اندک.تشبیه هایی معقول و در گریز از تشبیهات محسوس.فضایی سیاه با پرسپکتیوی تیره و سرشار از گمان.استعاره های مکنیه ای که ادمی را وادار به اندیشیدن می کنند.یک کلام سمبلیک سمبلیک.با فضایی قابل تفسیر و تاویل.شعری انسانی.به گمانم از بند جامعه ای یا فردی معین رهیده است.به مرزهای انسانی رسیده است.اگر ترجمه پذیر باشد برای بسیاری از جوامع همدرد ما چون بولیوی و سومالی و افغانستان و ....قابل درک است و این یعنی هنر شاعر.اما به جای همزه می توانید از واژک "ی"بهره مند شوید.خیلی وقت است این رسم الخط باب شده است.

وب سایت

 

نویسنده: مهدی فر زه

چهارشنبه 14 مرداد1388 ساعت: 18:25

 

نویسنده: سیدمحمدرضا هاشمی زا ده

چهارشنبه 14 مرداد1388 ساعت: 23:24

سلام عزیز همدل صمیمی رانی پور از چهار پاره معطر وبسیار دلنشینت که لبریز از با طراوت ترین تعابیر ونواندیشه های زلال
ولحظات بکر وتازه ومعطر بود با آن زبا نی روان صمیمی لذت بردم
...................
با حضور نورانی ومعطر ت به خلوت تنهاییم خوش آمدی
صفا وصمیمیت وهمدلیت گرانبهاترین هدیه در عصر دلتنگی ها برایم بود
قلم وقدمت همیشه ایام سبز ..دوستیت پایدار عزیز صمیمی
میلادقطب عالم امکان مرهم گذار دلهای سوخته وشکسته عدالت گستر عالم هسنی مهدی موعود فاطمه اطهرس به شما منتظر ارجمند فرخنده..امیدوارو در صبح معطر ظهورت...با عشق ولایتش دلهایمان شکوفا وچشمهایمان روش گردد..انشالله
..............
این سوال مهم سالهاست برای همه ما وحتی مخالفان شیعه مطرح میشود که مگر حضرت ولی عصر برای قیام صبح ظهور بیش از 313 نفر فدایی جان برکف ومخلص نیاز دارد...در ایران وبعضی کشورها قریب به صدوپنجاه ملیون شیعه داریم که همه خو درا
فدایی وجان برکف مولا میدانیم....پس اینها همه هیاهو و شعار است...و313 نفر عاشق جانباخته تا هنوزمهیا نشده....بیاییم بجای اینکه بجان هم بیفتیم وفریاد......
....و..اینهمه شعار ها ی پرشور سر دهیم ...در سالروز تولد مولا با حضرنش عهد وپیمان ببندیم که تا سال دیگر به عنوان هدیه چشن تولدش طوری در خط مستقیم وزلال حضرتش حرکت کنیم. وعمل نماییم.که حداقل 313عاشق راستین...313نفر
نفر فدایی جان برکف همرا مولا در صبح ظهور..و.قیام جهانی مهدی موعودزهرا س یار ومدد کار ش باشیم....ودشمنان شیعه را با عمل و اندیشه زلال..خودمان شرمنده کنیم...تا حکومت جهانی عالت مهدی برپا شود انشالله..یعنی منتظر واقعی باشیم
......................
ای عزیز فاطمه این آه وزاری تا به کی.....روز وشبها خون دل از دیده جاری تا به کی
در خزان هجر رویت بیقـــراری تا با کی...در فراقت این همه چشم انتظاری تا به کی
مهدیا دلهای ما را از چه پر خون میکنی
کی جمال نازنین از پرده بیرون میکنی..؟؟؟؟

وب سایت

 

نویسنده: نیلوفر

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 1:35

سلام به روزم با:


نامه مادر هنگامه شریفی به دخترش:

۴۰ روز است از او بیخبرم....
اکنون نوبت شماست که قضاوت کنید

وب سایت

 

نویسنده: احمد

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 6:0

درود بر جناب رائی پور عزیز

آری هنوز وقت هست اما این بار زودتر از همیشه دارد دیر می شود.

زیبا بود. سپاس.

وب سایت

 

نویسنده: آذرین

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 10:26

سلام 

تشریف میائی و با اشعار زیبایت حال و هوای دیگری میافرینی .

درود بر شما راثی پور عزیز (بعضی ها بالا نوشته اند رائی )

به آئینه یکی دیوانه بینم ....

ندانم خود چه ام زیبنده بینم ...

تمام فکر و ذکر و آرزویم ..

چنین است ، او چه بیند ، بنده بینم .

وب سایت

 

نویسنده: استاذنا

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 11:19

سلام؛
ضمن تبریک اعیاد شعبانیه به شما دوست گرامی در رابطه با مهدویت باید بدانیم که اندیشه و اعتقاد به مهدویت نشأت گرفته از اصل وحی و ارسال رسل است، و مهدویت یعنی حافظ شریعت و نگهبان او چون شریعت اسلام شریعت خاتم است مهدویت نیز برای حفظ این شریعت می باشد تا زمانی که اراده خداوند تعلق بگیرد. و چون مهدویت بدون اصل نبوت مفهوم نیست باید دانست که هدف انبیاء و پیامبر خاتم اسلام همان رشد دادن به انسانها و پرورش استعدادهای عظیم او و مهیا کردن و تربیت نمودن انسانهایی برای بهشت خداوند بوده است و با این نگاه مؤمن حتی در متن رنجها و مشکلات به سازندگی و تربیت خودش تحت برنامه وحی می پردازد و اگر فرض کنیم در زندگی هیچ مشکلی وجود نداشته باشد باز نیاز به مهدی(عج) وجود دارد، زیرا تربیت استعدادهای عظیم و ساخته شدن انسان برای منازل متعددی که در معاد در پیش دارد، ضرورت وجود یک معلمی که از غیب می داند و حافظ وحی و مربی انسانها و تکامل دهنده نفس انسانی می باشد و تکویناً بر من و نفس من احاطه دارد و از من به من نزدیک تر است (النبی اولی باالمومنین من انفسهم...) یعنی پیامبر از نفس مؤمنین بخودشان نزدیک تر است پس ضرورت وجود حضرت مهدی(عج) یک نیاز تربیتی و اعتقادی است و چون راه طولانی است (معاد) ضرورت وجود راهبر (نبی و وصی نبی) امری عقلی است زیرا که نشان دادن راه های طولانی تر و بزرگتر از سزح این جهان را وحی به عهده دارد و کسانی که وحی به آنها سپرده شده است عهده دار تربیت نفوس و ایجاد زمینه های مناسب برای این تربیت می باشد.


در ضمن اگر احساس می کنید چند وقتی است که در اثر مسائل زندگی و دچار روزمرهگیها شدن توجهتان نسبت به وجود نازنین حضرت حجت (عج) کم شده است مطلب جدید ما را بخوانید. لطفا بعد از مطالعه اگر صلاح دانستید ما را از نظرات ارزشمندتان آگاه سازید. متشکریم

وب سایت

 

نویسنده: حفره

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 12:12

درود بر شما ... من فقط لذت می برم از شنیدن و یا خواندن شعر ...

وب سایت

 

نویسنده: خورشید

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 12:43

درود
درودی همراه با مهر و ادب به شما استاد و دوست نادیده
ببخشید که دیر به دیر سر می زنم و البته سپاسگزارم از مهر شما که به من لطف دارید
سروده جدیدتان را خواندم و از پایانش بهره بردم:
 
وقتست با جرقه ای از تردید / آتش زنی به باور پوشالی ....

نوشته های دیگرتان را نیز خواندم و بهر بردم بویژه یادداشتتان درباره شادروان آذر یزدی و سروده ای که با نام "وصف حال" در وبلاگ آورده اید
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود

وب سایت

 

نویسنده: قلم

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 14:40

آفرین جناب راثی‌پور و آفرین‌ها!

بسیار شعر زیبایی‌ست، بسیار!

زنده باد

وب سایت

 

نویسنده: روشنان

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 18:23

سلام گرامی . مرسی که به وبلاگ محقر ما آمدین و ذوق مرگمان کردین...
شعرتون فوق العاده زیبا بود ...زیبا.
بابت تبریکتون هم ممنونم و امیدوارم همیشه پیروز باشید.

وب سایت

 

نویسنده: نیگن

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 21:31

آفرین

 

نویسنده: لطف الله

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 22:26

استاد عزیز مثل تمام اثارت دلنشین بود ولی من طلب غرلهای حافظ گونه شما هستم که از قدیم گفته اند یمکدن امید یاخچدی

وب سایت

 

نویسنده: آشنای دیار

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 23:11

با سلام دوست گرامی 
و با سپاس از حضورت
 
خامه ات در پرورش آراء و اندیشه ها پربار
 

وب سایت

 

نویسنده: من

پنجشنبه 15 مرداد1388 ساعت: 23:55

سلام ،
عیدتان مبارک ،
شعرتان را هم خواندم ، انصافا خوب بود

قربان رک گوییتان ، راستش را بخواهید حرف های شما را قبول دارم هیچ خودم هم نقد های بیشتری دارم ، اما برعکس شما از اینجور شعرها هم خوشم می آید ، یعنی می گویم شاعر خیلی نباید دنبال خلق اثر قوی باشد ، شاعر باید اول در خدمت دلش باشد و بعد در خدمت خرد شاعریش (هر چه دلم گفت بگو گفته ام) ، یعنی بعضی وقتها دلم می خواهد با ردیف مولا مثلا شعر بگویم ، واصلا هم دنبال آفرینش زیبایی نیستم ، فقط دلم می خواهد مثلا آن موقع با مولا دردودل کنم ، البته خودم یقین دارم با این رویه هیچ گاه اثر فاخری خلق نمی شود ، ولی دوست دارم گاهی اینجوری شعر بگویم ... والبته با تمام اینها قبول دارم شعر بسیار ضعیفی بود ، خطاب های "استاد و اهل فن" را هم حمل بر شوخی می کنم

عیدتان مبارک ...

یاعلی مدد

وب سایت

 

نویسنده: شبنم

جمعه 16 مرداد1388 ساعت: 1:18

سلام 
از حضور با محبتتون ممنون

وب سایت

 

نویسنده: اصلاح طلب

جمعه 16 مرداد1388 ساعت: 1:46

سلام.
عیدتون مبارک.
شعر زیبایی بود.


اونی که خوابیده رو میشه از خواب بیدار کرد ولی اونی که خودش رو به خواب زده هرگز...

وب سایت

 

نویسنده: نیلوفر

جمعه 16 مرداد1388 ساعت: 1:50

سلام عیدتون مبارک سبز باشید گر چه این روز ها هزینه سبز بودن بسیار زیاد شده

وب سایت

 

نویسنده: هانیه

جمعه 16 مرداد1388 ساعت: 2:19

سلام خوبی؟؟
وب زیبایی داری.
 
خوشحال میشم به وب من هم سری بزنی.
منتظر حضور گرمت هستم.

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: سهیل

جمعه 16 مرداد1388 ساعت: 4:39

درود بر تو. و اینچنین است که مدام تاریخ را تکرار می کنیم.

وب سایت

 

نویسنده: گفته ها و ناگفته ها

جمعه 16 مرداد1388 ساعت: 12:10

سلام


بسیار زیبا و مناسب این روزها ست.

وب سایت

 

نویسنده: سویدا

جمعه 16 مرداد1388 ساعت: 16:40

سلام
فوق العاده بود. جداَ عمیق و خوندنی بود خصوصاَ پایان شعر:
وقتست با جرقه ای از تردید

آتش زنی به باور پوشالی

پیدا کنی فروغ حقیقت را

آنسوی این تصور توخالی
افسوس که گویا این "باور پوشالی" و "تصور توخالی" آنچنان در ذهن ها ریشه می دماند که یارای تردید در ذهن صاحبان اون باقی نمیگذاره. اگر شک، این شاهراه رسیدن به یقین بود، شاید حقیقت آنچنان پر فروغ بود که.....
سبز باشید

 

نویسنده: دنیز

شنبه 17 مرداد1388 ساعت: 1:26

سلام
دمتون گرم ودلتون شادوهمه لحظاتتون زیبا باد.ببخشید که بی اجازت شما وبلاگ عالیتون رو لینک کردم.(بس که از خوندن مطالبش لذت بردم)

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: دست خیال

شنبه 17 مرداد1388 ساعت: 1:55

خواندم و خواندم و خواندم و لذت بردم و لذت بردم و ...
×××
تردید نردبان یقین است.هم از آن روست که کشیشان و روحانیان و خاخام ها و پدرها و ... از پرسش می ترسند که مبادا یقین باطل عوام به آنها از این نردبان سقوط کند و آن وقت ...

وب سایت

 

نویسنده: رضا

شنبه 17 مرداد1388 ساعت: 8:42

با سلام.. 
خوشحال میشم باز هم نظراتتونو بدونم

وب سایت

 

نویسنده: روح الله احمدی (بلبل)

شنبه 17 مرداد1388 ساعت: 10:31

سلام دوست عزیز
شرمنده ام برای تاخیر... سفر بودم
شعر پر مایه تان را خواندم و بهره بردم...
این اندیشه های سبز است که مرا سر ذوق آورده و باعث لذت من میشود
البته زبان شعر میشد که امروزی تر باشد
پایدار باشید دوست عزیز
راستی من مشتاقم شما را همسایه خود ببینم

وب سایت

 

نویسنده: محمد یزدی زاده

یکشنبه 18 مرداد1388 ساعت: 8:32

باسلام وتشکر از حضورتان در کلبه سلام هم وطن؛

موفق و پیروز و زنده باشید.

وب سایت

 

نویسنده: چتر باز

یکشنبه 18 مرداد1388 ساعت: 9:55

سلام 
وقتست.....

زیبا و عالی بود
 
به روزم

وب سایت

 

نویسنده: امین

یکشنبه 18 مرداد1388 ساعت: 14:55

درود استاد! خانه زیبایتان را زیباتر کرده اید. مبارک باشد. گرچه تمامی زیبایی از صفحهء دلتان است. جناب راثی پور، جداً که اگر اندکی شک در دل بعضی جرقه ای میزد، شاید حدود درست و نادرست خود را تغییر میدادند. بعضی ظلمی میکنند و کفاره اش را هم میدهند، آنها که برای دیگران ظلم میکنند دین و دنیا به باد می دهند. چه می شود کرد؟ آموخته اند شک به مقتدا کفر است، کفر! 
آن هفته آمدم پاسخ دوستی را بدهم که نظری در پای مطلبم آورده بود، آدرسش را که کلید زدم دیدم از این وبلاگ خانه نیستش کرده اند. شرط عقل دبدم که احتیاط کنم! در بلاگر هم به موازات وبلاگم جایی برای خود دست و پا کردم. ای کاش دوستان همه این کار را بکنند. انگشتان کلید فشار آقایان جباارتر از این حرفهاست.
آدرسش را در بخش صفحات همین وبلاگ خودم گذاشته ام و البته شما آنجا هم لینک هستید.

وب سایت

 

نویسنده: ا-ازاد

یکشنبه 18 مرداد1388 ساعت: 22:58

جناب استاد چون همیشه سبز باشید و طبع زلالتان هماره روان باد

وب سایت

 

نویسنده: شبنم

یکشنبه 18 مرداد1388 ساعت: 23:54

شب ها که در خیابان خلوت خواب 
پا به پای غرور و قافیه می روی
 
مرگ با لباس چین دار بلندش
 
پای پنجره ی اتاقم می آید
 
سوت می زند
 
و منتظر می ماند
 
قوطی قرص های این قلب بی قرار که سبک تر شد
مرگ هم بر می گردد
 
می رود سراغ سرایدار پیر همسایه
 
نه ! عزیز دلم
 
تازگی بوف کور هدایت را نخوانده ام
اینها که نوشتم حقیقت محض است
 
باور نمی کنی ، یک شب به کوچه ی دلتنگ ما بکوچ
 
کنار همان درخت که پر از خاطرات خط خورده است
 
بایست و تماشا کن
 
تا ببینی چکونه به دامن دریا و گریه می روم
 
بس کن ای دل ساده
 
صفحه صفحه برای که گریهمی کنی ؟
کتاب کبود گریه ها را آهسته ببند
 
تا خواب بی خروس بانوی بهار را بر هم نزنی
 
گوش کن! درمانده ی درد آلود
 
از پس پرده های پنجره
 
صدای سوت می آید
 
...............شبنم
سلام بر جناب رائی پور
 
سرتان سبز و قلمتان پایدار و برنده
 
بهانه ای جز تازه کردن دیدار یافت نکردم .
ما را نیز از نظراتان بی دریغ مگذارید .
منتظر حضور سبزتان هستم.
یا حق

 

نویسنده: خورشید

دوشنبه 19 مرداد1388 ساعت: 3:48

درودی دوباره
با "ما و آموزگاری به نام تاریخ" به روز شده ام
با افتخار و البته بدون اجازه شما آخرین سروده تان را پیوند داده ام
شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشی
بدرود

وب سایت

 

نویسنده: نیلوفر

دوشنبه 19 مرداد1388 ساعت: 13:42

سلام به روزم با :
(((((((((((((هدیه دولت دهم به خبرنگاران در روز خبرنگار))))))))))))))

وب سایت

 

نویسنده: solmaz

دوشنبه 19 مرداد1388 ساعت: 19:55

سلام وقت به خیر ممنون که سرزدید من طب شعر ندارم ولی می خونم .
راستی من یه بلاگ مورد علاقه هم دارم ممنون می شم به اون هم سربزنید و تبلیغ کیند سپاسگذارم

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: solmaz

دوشنبه 19 مرداد1388 ساعت: 19:57

http://nedayepilerood.blogfa.com/

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: یه غریبه

چهارشنبه 21 مرداد1388 ساعت: 10:12

شعر زیبایی بود . سبز باشید

وب سایت

 

نویسنده: خلیل جلیل زاده

چهارشنبه 28 مرداد1388 ساعت: 19:20

من خلیل جلیل زاده هستم .خالق هشتادداستان کوتاه .یک مجموعه شعر.سه ترجمه .نمایشنامه هایی نگاشته ام وچندطرح وسناریونیز. من خلیل جلیل زاده هستم ازسال 1369بی وقفه به امید نویسنده ی حرفه ای شدن نوشته ام .بلکه چهاردیواری اندیشه ام باشد وبنویسم . فعلا هستم .می نویسم .ازفروش مجموعه شعرم متضرروازچاپ مجموعه داستانهایم درهراس .مانده ام دراین تعلیق .معتقدم ادبیات میدان هماوردزایی نیست . هرکس به سرشت وجنم لغزان خود می نویسد .پس کسی راباکسی کاری نیست . این است که کمتر محفلی آفتابی می شوم .بااینهمه ی همیانم تابگویید پراست .الاخره به این دنیای مجازی نیز می آیم گاهی ودلتنگیهایم راوشعرهایم راوداستانهایم رامی گذارم به یادگار.با نرماده بروزم .منتظرحضورتان.آماده ام تاتبادل لینک هم داشته باشیم .
Shoolan.blogfa.comمدادومدار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد