.

.

.

.

تاملی در اشعار انتخاباتی 2

من به خوبی های تو ای شیخ دارم اعتراف
حیف باشد در جناح دوستان افتد شکاف
کم کمک از رای دادن می کنی ما را معاف
دور ایمیل است می باید حذر از تلگراف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

این همه شغل این همه مسند ، چه می خواهی دگر؟
می روی این روزها از خرج خود دائم سفر
گاه هم جای سیاهی لشکرت ما را ببر
حضرت شیخ اجل! بد نیست گاهی انعطاف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

ساز داری، سازه داری، مرحبا بر شیخنا
تو در و دروازه داری، مرحبا بر شیخنا
گر چه طرح تازه داری، مرحبا بر شیخنا
شد دهان این همه مستضعفان امروز صاف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

فکر کن از فکر، یک باراک”اوباما” می شود
کار کن از کار کردن کار پیدا می شود
طرح پنجاهیت پس کی قسمت ما می شود؟
انتخابات است و جز یک تن همه باشند اضاف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

دور دور راستی ها و چپی ها شد رفیق!
دور هیپی ها و دوران رپی ها شد رفیق!
روز هاپوها و دوران هپی ها شد رفیق!
پیچ در پیچ است و سر در گم دریغا این کلاف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

پیش از ا ن بودی رییس کل بنیاد شهید
مدتی هم سرمربی باش در تیم امید
می توانی بود در هر جا یکی فرد مفید
می توانی بود امیرالحاج در وقت طواف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

پیش از بحث در باره ادامه مطلب گذشته باتوجه به کامنت های دوستان لازم دیدم مطلبی را عرض کنم و آن اینکه عده ای از دوستان عزیز با ورود شعر به این عرصه مخالف بودند .بنده هم قویا بر این عقیده هستم و شخصا نظرم این است که اگر قرار باشد شعر به عنوان ابزاری برای توجیه ارباب قدرت به کار رود همانا عدمش به ز وجود.ولی از طرفی دخالت نداشتن شعر را در تعارضات و مسائل پیش روی جامعه را نمی پسندم و به زیان بقای شعر می دانم.مقایسه کنیم نقش شعر در اعصار پیشین را که به تنهائی بار داستان ،موسیقی،تصویرسازی و حتی مقالات تعلیمی را بدوش می کشید و در کل هنری بود جامع الاطراف با الان که از آن همه طنطنه و طمطراق چیزی جز بازی های کودکانه کلامی و موجهای مصنوعی باقی نمانده است که حتی به زور رسانه های گروهی و جراید ادبی توجهی بر نمی انگیزد.بی شک مسببان این امر هیچ کسی جز برخی منتقدین ادبی نیست که با گرته برداری از تئوری های شعر غرب ایهام را ابهام و پیچیدگی را با تعقید و مغلق گوئی اشتباه گرفتند و نو آمدگان را به زبانی هدایت کردند که جز یاجوج و ماجوج از آن سر در نمی آورد.:

من به خوبی های تو ای شیخ دارم اعتراف
حیف باشد در جناح دوستان افتد شکاف
کم کمک از رای دادن می کنی ما را معاف
دور ایمیل است می باید حذر از تلگراف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

این همه شغل این همه مسند ، چه می خواهی دگر؟
می روی این روزها از خرج خود دائم سفر
گاه هم جای سیاهی لشکرت ما را ببر
حضرت شیخ اجل! بد نیست گاهی انعطاف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

ساز داری، سازه داری، مرحبا بر شیخنا
تو در و دروازه داری، مرحبا بر شیخنا
گر چه طرح تازه داری، مرحبا بر شیخنا
شد دهان این همه مستضعفان امروز صاف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

فکر کن از فکر، یک باراک”اوباما” می شود
کار کن از کار کردن کار پیدا می شود
طرح پنجاهیت پس کی قسمت ما می شود؟
انتخابات است و جز یک تن همه باشند اضاف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

دور دور راستی ها و چپی ها شد رفیق!
دور هیپی ها و دوران رپی ها شد رفیق!
روز هاپوها و دوران هپی ها شد رفیق!
پیچ در پیچ است و سر در گم دریغا این کلاف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

پیش از ا ن بودی رییس کل بنیاد شهید
مدتی هم سرمربی باش در تیم امید
می توانی بود در هر جا یکی فرد مفید
می توانی بود امیرالحاج در وقت طواف
شیخ اصلاحات جان مادرت الانصراف!

پیش از بحث در باره ادامه مطلب گذشته باتوجه به کامنت های دوستان لازم دیدم مطلبی را عرض کنم و آن اینکه عده ای از دوستان عزیز با ورود شعر به این عرصه مخالف بودند .بنده هم قویا بر این عقیده هستم و شخصا نظرم این است که اگر قرار باشد شعر به عنوان ابزاری برای توجیه ارباب قدرت به کار رود همانا عدمش به ز وجود.ولی از طرفی دخالت نداشتن شعر را در تعارضات و مسائل پیش روی جامعه را نمی پسندم و به زیان بقای شعر می دانم.مقایسه کنیم نقش شعر در اعصار پیشین را که به تنهائی بار داستان ،موسیقی،تصویرسازی و حتی مقالات تعلیمی را بدوش می کشید و در کل هنری بود جامع الاطراف با الان که از آن همه طنطنه و طمطراق چیزی جز بازی های کودکانه کلامی و موجهای مصنوعی باقی نمانده است که حتی به زور رسانه های گروهی و جراید ادبی توجهی بر نمی انگیزد.بی شک مسببان این امر هیچ کسی جز برخی منتقدین ادبی نیست که با گرته برداری از تئوری های شعر غرب ایهام را ابهام و پیچیدگی را با تعقید و مغلق گوئی اشتباه گرفتند و نو آمدگان را به زبانی هدایت کردند که جز یاجوج و ماجوج از آن سر در نمی آورد.:

شعرت را خواندم ایر رفیق فضائی!

عجب ایجازی داشت

یک قطره روی برگ!

من شخصا از ا اتیدی چون محمد حقوقی و م.آزاد و رضا براهنی در باره شعر نو مطالب زیادی فرا گرفتم و آویزه گوش خود کردم ولی اقرار می کنم که از خواندن اشعار آنان کمتر حظ ذوقی برده ام.و ابتدا این را به حساب بی ذوقی و بی استعدادی خود گذاشتم اما بعدا دیدم که بیشتر دوستان من هم بر این باورند.چرا م.آزاد فقط با کی دو شعر ساده ای که اول گفته بود شناخته می شود یا فریدون مشیری فقط با شعر کوچه شناخته می شود؟علتش آنست که این اشعار صمیمیانه سروده شده است و همین عامل اقبال عام آن بوده است و شاعر نخواسته است توانائی های خود را به رخ خواننده بکشد.

۲/ارزش ادبی و تکنیک های به کار رفته:

هرچند با معیار های ادبیات کلاسیک این شعرها قابل سنجش نیست و در این اشعار زبان سخته و شسته رفته ادبی به کار نرفته و اصطلاحات محاوره ای و ادبیات نسل سوم مورد استعمال قرار گرفته ولی باز مبنای ارزش گذاری این اشعار همان زیبائی شناسی و معیار های صنایع بدیع است.لذا هرچه شاعر در این ظرایف ورزیده تر باشد شعرش مقبول تر است.مثلا همان طور که در رباعی پیام اصلی باید در مصرع چهارم منتقل شود در این اشعار هم این قاعده لازم الاجراست:

آنان که به دولت نهم خندیدند /درعرصه بی کفایتی گندیدندآ
با طعنه زدن به قطره خون شهید / با ساز و نوای دشمنان رقصیدند

افسوس از ا ن حکایت درد آلود/ که پاسخ خدمتت فقط تهمت بود
در صبروتحمل وغرض ورزی ها / افسانه شدی مثل جومونگ ای محمود

با مردم مظلوم تو محشورشدی/کابوس شبانه زر و زور شدی
دست تو نمک نداشت ای ظلم ستیز/مظلوم ترین رئیس جمهور شدی

ایران به خرداد چه شاد است یقین/چون فتنه احزاب به باد است یقین
بر برگه رای مردم دین پرور/ گلولژه احمدی نژاد است یقین

در این اشعار هر رویداد سیاسی می تواند مضمون قابل توجهی برای شاعر باشد.مثل سیب زمینی:

زادی و عدل رنج و سختی دارد / تسلیم و رضا سیاه بختی دارد ×× آن سیب زمینی ات گَل ِریش ِ خودت / خرداد فقط سیب درختی دارد!

گاها شاعر در این قماش اشعار حرفهائی می زند که زبان دل همه افکار جامعه ست هرچند قدری آگراندیسمان شده است لذا به دل می نشیند

جناب حــــاج مهدی ضد حال

بیا بگیر بشین بابا ، بی خیال

فک کنم از شصت گذشته باشی

الان بــاید بــــــاز نشسته باشی

هی نزن اینقد گره روی گره

بکش کنار بذار مهندس بره

الان مهندس امتیــازش پــــــره

چونکه خودش ترکه ، عیالش لره

در اینجا بد نیست کمی به عقب برگردیم و نگاهی به برخورد شاعران متقدم با شعر سیاسی داشته باشیم.روایت است که مرحوم عارف قزوینی در کنسرتی که در مشهد داده بود شعری بر علیه خانواده قاجار خواند و رسما در آن به فتحعلی شاه نیای ایرج میرزا توهین کرد با این مضمون که :

چو جغد بر سر ویرانه های کشور جم/نشست عارف و نفرین به روح خاقان کرد

این شعر بر ایرج میرزا گران آمد و لذا با سرودن مثنوی عارفنامه به او چنین جواب داد که:

شنیدم در تاتر باغ ملی //// برون انداختی حمق جبلی

نمود اندر تماشاخانه عام //// ز اندامت خریت عرض اندام

به جای بد کشانیدی سخن را //// بسی بی ربط خواندی آن دهن را

نمی گویم چه گفتی شرمم آید ///// ز بی آزرمیت آزرمم آید

چنین گفتند از آن چیز عادی //// همی خوردی ولی قدری زیادی

الهی می زد آواز ترا سن //// که کس دیگر نمی دیدت سر سن

ترا گفتند تا تصنیف سازی //// نه از شیشه اماله قیف سازی

کنی با شعر بد عرض کیاست //// غزل سازی و آنهم در سیاست

تو آهویی مکن جانا گرازی //// تو شاعر نیستی تصنیف سازی

عجب اشعار زشتی ساز کردی //// عجب مشت خودت را باز کردی

به اعتقاد ایرج اشعار عارف مایه ادبی نداشت و تنها به زورتحریر و لحن صدای عارف بود که قابل تحمل می شد:

نمایند اهل معنی ریشخندت //// چو می خوانند اشعار چرندت

کسانی می زنند از بهر تو دست //// که یا مثل تو نادانند یا مست

شود شعر تو خوش بازور تحریر //// چو با زور بزک روی زن پیر

به داد تو رسیده ای دل ایدل //// وگرنه کار شعرت بود مشکل

تو این کرم سیاست چیست داری //// چرا پا بر دم افعی گذاری

سیاست پیشه مردم حیله سازند //// نه مانند من وتو پاکبازند

تماما حقه باز و شارلاتانند //// به هرجا هرچه پاش افتاد آنند

این نظر ایرج میرزا در مورد اشعار سیاسیست و عارف را از پرداختن به آن نهی می کند.به هر حال این هم یک کاربرد از شعر است هرچند مقایسه این با شعر ناب مقایسه کرباس با حریر است ولی همین مصداق گویای ظرفیت هائی از شعر است که مغفول مانده است.

ادامه دارد

دب مرد به ز دولت اوست....
برای پیروزی اخلاق و ادب بر بی ادبی و شارلاتانیزم همه با هم به میر حسین موسوی رای می دهیم

 وب سایت   ایمیل

 

 

 

 

 

پنجشنبه 21 خرداد1388 ساعت: 23:28

توسط:قلم

جناب راثی‌پور عزیز،
سلام!
بسیار خوشحالم که با حضور شما در بلاگفا، ازین پس می‌توانم به‌روز شدن مطالبتان را از طریق «وبلاگ دوستان» دنبال کنم.
از خواندن این پست هم مانند دو پست قبلی استفاده کردم.
قلمتان روان باد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد