به گزارش خبرآنلاین، چند روز پیش علیرضا قزوه در مراسم بزرگداشت مرحوم عمران خلیلی، در مورد خانه شاعران سخنانی را بر زبان آورد و اتهاماتی را متوجه هیات مدیره این انجمن کرد.
اتهاماتی که باعث شد تا ساعد باقری، فاطمه راکعی و سهیل محمودی در جمع خبرنگاران حاضر شوند و پاسخ آن را بدهند. فاطمه راکعی درباره عضویت خودش در حزب مشارکت سخن گفت، ساعد باقری درباره بودجه انجمن شاعران ایران و سهیل محمودی درباره نوع تفکر و گرایش انجمن شاعران.
درابتدای این جلسه، فاطمه راکعی، به بیان اهداف و برنامههایی پرداخت که انجمن شاعران برای تحقق آنها تلاش میکند. این سخن او واکنشی به آن بخش از حرف های قزوه بود که می گفت: « این خانه وابسته به حزب منحلشده مشارکت است و سالانه مبالغ زیادی از اموال بیتالمال را خرج میکند. کسانی بر ذهن و افکار برخی کار میکنند و متأسفانه فتنه میسازند و از بودجههای آنچنانی هم برخوردارند.»
راکعی با تاکید بر اینکه انجمن شاعران یک NGO است، از برنامههای مشترکی حرف زد که قرار بوده با وزارت ارشاد به صورت مشترک انجام دهند ولی طی هشت سال گذشته هیچ کدام عملی نشده است: «مطابق با اساسنامه؛ سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، مشفق کاشانی، ساعد باقری و من هیات مدیرهی انجمن را تشکیل دادیم و سهیل محمودی و افشین اعلا نیز در ادامه به هیات مدیره اضافه شدند. همچنین بسیاری از شاعران برجستهی کشور عضو مجمع عمومی این انجمن شدهاند.»
او به ساختمان انجمن شاعران نیز اشاره کرد. ساختمانی که قزوه گفته بود مجبوریم آن را پس بگیریم: «ساختمانی که در آن مستقر شدهایم، در سال ۷۸ توسط شهرداری منطقهی سه در اختیار ما قرار گرفت اما به هر حال ما یک NGO هستیم و هزینههای خاص خود را داریم؛ نظیر هزینهی پرسنل، برنامهها، بخش انتشارات، بخش آموزش و بخش پژوهشهای مربوط به حوزهی شعر. همچنین برگزاری بزرگداشتها و جشنوارهها نیز بخش دیگری از هزینههای ما را موجب میشود؛ مراسمهایی همچون شهر آرامش (در ماه رمضان)، شبهای نینوایی (در محرم) و....»
سهیل محمودی اما مشکل را عکس شاعرانی می دانست که بر در و دیوار انجمن شاعران نصب شده بود. شاعرانی چون قیصر امینپور، سیدحسن حسینی، سلمان هراتی، هوشنگ ابتهاج، نیما یوشیج و... او اگرچه در آغاز جلسه می گفت که با هیچ کس دعوا ندارد ولی اعتقاد داشت: «مشکل آن ها با تفکر ماست؛ تفکری که همه این شاعران را با هم و در کنار هم می خواهد.»
قزوه آرزو داشت به خاطر مشارکت محاکمه شوم
راکعی در این جلسه به گفته خودش تصمیم گرفته بود برای یکبار هم که شده درباره عضویتش در حزب مشارکت تمام حرف ها را بزند. اما سخنانش را با گله از کسانی آغاز کرد که در آن جلسه بودند و نسبت به سخنان واکنشی نشان نداند. «من از دوستانی که در آن جلسه بودند و نسبت به سخنان ایشان واکنشی ولو در حد یک تذکر دوستانه نداند گله دارم و آن این است که چرا در مقابل آن همه اتهامات بیپایه و اساس، هیچ اعتراضی به آقای قزوه نکرده و به ایشان تذکری ندادهاند؟ چراکه شرط جوانمردی این بود که در مقابل این اظهارات که از وجدان به دور است و تبعات حقوقی ایجاد میکند، واکنشی صورت میگرفت. البته شاید این اتفاق افتاده و ما بیخبریم. احتمالا آنها نیز به خاطر حرمت خلیل عمرانی چیزی نگفتهاند.»
او گفت:«اما کسانی که مرا میشناسند میدانند من همیشه به عنوان یک استاد دانشگاه، سعی کردهام در دانشگاه فقط تدریس کنم و حتی وقتی شاگردانم آخر ترم از من خواستهاند یک شعر برایشان بخوانم قبول نکردهام. زمانی هم که نماینده مجلس بودم و دوستان از من میخواستند که در نطقهایم از شعرهایم استفاده کنم به آنها میگفتم که مجلس جای شعر خواندن نیست. واگرچه آقای قزوه خیلی آرزو داشتند که من به خاطر مشارکتی بودنم محاکمه و مجازات شوم ولی چون بزرگانی هستند که مسائل را درک میکنند و آنها را از هم تفکیک میکنند، این اتفاق نیفتاد.»
راکعی گفت که به خودش هرگز اجازه نمی دهد از دیگران درباره عقاید سیاسی شان بپرسد. چه در مورد خلیل عمرانی «که آنقدر مهربان بود که حتی به فکرمان هم نمی رسید از او در این باره چیزی بپرسیم» و چه در مورد دیگران. مثلا مشفق کاشانی که عضو انجمن قلم هم شده است: «ما در انجمن شاعران آنقدر دمکرات هستیم و دمکراسیمان را هم از اصل اسلام گرفتهایم که به عقاید سیاسی آدمها کار نداشته باشیم. یک بار هم به خودم اجازه نداده ام از کسی درباره مشی سیاسی اش سئوال کنم. مثلا استاد مشفق کاشانی که عضو انجمن قلم هم هستند و با این حال اینجا ریاست هیات مدیره را برعهده دارند.حضور من در اینجا به معنی این است که من در این نهاد فقط در خدمت آن هستم و اگر برادرانم مرا لایق دانستهاند که امور مدیریتی اینجا را به من بسپارند باعث افتخار من است.»
او با بیان این مطلب که هر آدمی چند هویت دارد. من هم در عرصه زنان فعال هستم، هم در دانشگاه هم در انجمن شاعران ولی در هر کدام به فراخور جایگاهم فعالیت میکنم، گفت:«من عضو حزب مشارکت بودم و همچنان هم به تحزب معتقدم. از وقتی هم اعلام کردند حزب منحل است با اینکه هیچ وقت اعلام رسمی نشد، نه فعالیتی داریم نه برنامهای. اصلا نمیفهمم چرا باید این مسئله مدام مطرح شود. ایشان باید ثابت کند که دوستان دیگر ما در انجمن هم وابسته به حزب مشارکت هستند. کما اینکه بنده اگر جرمی داشتم تا به حال نهادهای مسئول به جرم من رسیدگی میکردند.»
مگر عموهای فرزندان سلمان هراتی مرده اند؟
یکی دیگر از نکاتی که به شدت مورد اعتراض اعضای هیات مدیره انجمن شاعران قرار گرفت حاشیه هایی بود که در مراسم بزرگداشت سلمان هراتی در تنکابن رخ داده بود. مراسمی که قزوه متولی آن بود و طی برگزاری آن ظاهرا اختلافاتی با فرزندان سلمان هراتی پیدا کرده بود.
ماجرا به مخالفت فرزندان این شاعر برای برگزاری این مراسم باز می گردد و همچنین سخنان قزوه در آن همایش که گفته بود پسر سلمان هراتی باید به احترام پدرش در این مراسم شرکت می کرد. او به کاتالوگی که پسر این شاعر منتشر کرده و در اختیار شرکت کنندگان در مراسم هم گذاشته بود اعتراض داشت. کاتالوگی که در آن رسول هراتی درباره پدرش نوشته بود و این که او حواس پرت و اهل تفریح بود و یک بار در زمان دانشجویی سنتوری خریده بود که به خاطر مخالفت خانواده به جای مضراب سال ها خاک خورد.
قزوه فرزندان هراتی را به خاطر همین موضع گیری ها اهل فتنه دانسته بود و گفته بود که این اعضای هیات مدیره انجمن هستند که این بچه ها را این چنین پرورش داده اند.
عمده سخنان را اما سهیل محمودی دراین باره زد. آنجا که گفت:«سلمان هراتی در کنار سید حسن حسینی و قیصر امینپور سه تن از بهترین دوستان ما هستند که از نظر ما زندهاند، اما از نظر آنها چون این عزیزان شعرهایی درباره دفاع مقدس گفتهاند قابل مصادرهاند. این درست است که که تو صد واندی آدم را ببری تنکابن آن هم کسانی که نه تلقی شعریشان به سلمان نزدیک است نه تفکرات و دردمندی او را دارند.»
این شاعر افزود: «بعد هم دو دسته گلهای سلمان رابعه و رسول را که مخالف مصادره پدرشان توسط تشکیلاتی هستند که تو نماینده آنی، آنجور اذیت و تهدید کنید؟ آیا مخالفت آنها با تو و خیمهشب بازی که درآوردی دلیل میشود که تو برعلیه آنها پروندهسازی کنی؟ به قول ساعد باقری عموهای رسول و رابعه نمردهاند. چرا برای این بچهها آن هم در یک شهر کوچک پروندهسازی میکنی؟ شرف و حیثیت تو کجاست؟ اگر دو نفر لات با سخنان تو تهییج شوند و بروند به این بچهها تعرضی کنند، جواب خانم هراتی که بیست و چند سال با عفت و پاکدامنی این دو بچه را بزرگ کرده چه میدهی؟»
باقری هم گفت: «واقعیت این است که خانه شاعران فرزندان سلمان را فتنهپرور نکرده. گفتن این حرف تف سر بالا و کمال شرمندگی است ولی ما سالها بود که از این بچهها خبر نداشتیم.»
این همان چیزی بود که راکعی نیز به آن اشاره داشت: « واقعا این که بگویند بچههای سلمان هراتی که با کمال شرمندگی سالهاست ازشان بیخبرم و در یک شهر دیگر زندگی میکنند، مشارکتیاند فقط میتواند زاییده یک ذهن مریض باشد و بس.»
ما شاعر دولتی هستیم و دستی در کتاب های درسی داریم؟
در آن سخنرانی قزوه گفته بود که اعضای هیات مدیره انجمن شاعران به مرحوم خلیل عمرانی تهمت شاعر دولتی میزنند ولی خودشان متوسط سالی صد میلیون تومان بودجه میگیرند. ساعد باقری این حرف را آغاز فتنهانگیزی قزوه دانست و گفت: «این حرفها از دهن کسی بیرون میآید که مدعای پیشگامی در قلمرو ادبیات انقلاب دارد. او با غبارآلود کردن فضا، سعی کرده دیگران را به ظن خود با خود یار کند و با زرنگی مطالبی را به مخاطبان خود القا کند که گویی این مطالب پیشتر اثبات شده هستند.»
او افزود: «دروغی به این بزرگی؛ آن هم در مراسم بزرگداشت شاعری که به قول خود ایشان خانهاش را تبدیل به حسینیه کرده، واقعا عجیب است.یک سند بیاورید کدام ما درکجا مرحوم عمرانی را به تهمت شاعر دولتی نواختیم؟ او در ادامه گفته شخصیتی مثل عمرانی باید در کتب درسی ما حضور داشته باشد ولی امروزه اینگونه میبینیم که دیگران را به جای او مطرح میکنند.»
باقری با اظهار تعجب از این جمله و زدن مثالی از خودش گفت:«مگر ما جزو دستاندرکاران کتابهای درسی هستیم؟ شعر مرا که برای شهید خرمشهر مهدی فرید طالبنیا سروده بودم از کتابهای درسی حذف کردهاند، حالا ما دستاندکار کتابهای درسی هستیم و باید جوابگو باشیم که چرا خلیل عمرانی در کتابهای درسی نیست؟»
باید ثابت کند چه کسانی با پول بیت المال خانه و زنشان را عوض کرده اند
اما آن بخش از سخنان قزوه مبنی بر این که این افراد با پول بیت المال خانه و زن عوض کرده اند یکی دیگر از نکاتی بود که به شدت مورد اعتراض این شاعران قرار گرفت. هرچند باقری می گفت که قزوه به او گفته منظور من شخص تو نبوده است اما باقری اظهار داشت: «به او گفتم من شناسنامه و سند خانه ام را می آورم ببینم کدام شان را عوض کرده ام؟ گفت با تو نبوده ام ولی این فرقی نمی کند به چه کسی می گوید، ایشان باید برای اثبات حرفش سند بیاورد. تک تک اعضای هیات مدیره از ایشان شکایت دارند و او باید به خاطر توهین و تهمت به این بزرگی پاسخگو باشند.»
محمودی هم با بیان این که این سخن قزوه زندگی ها را نابود می کند از تبعات سخنان قزوه گفت: «فقط آبروی آدم ها نیست که با این حرف ها می رود، زندگی ها را هم نابود می کند. آیا این حرف ها باعث نمی شود همسران ما به حق بپرسند که ماجرا چیست و کدام شما زن عوض کرده اید؟»
اگر قرار بود از قالیباف پول بگیریم در انتخابات هم باید از او حمایت می کردیم
«باقری با اشاره به سخنان قزوه در مورد زمینی که در اختیار این انجمن قرار گرفته گفت:« آقای قزوه اشاره کردهاند که در ایام پیش از انتخابات زمینی در منطقه ۲۲ تهران به تشکلی که این افراد در آنها بودهاند داده شده است. دیدیم که چگونه آن را به نام خودشان زدند و بعد از آن به دیگران تهمت میزنند و خودشان را شاعر آزاده مینامند.»
باقری در پاسخ به این اتهامات اظهار داشت: «اولا ما ناچار شدیم توضیح دهیم خانه هنرمندان که سالهاست در پی تشکیل و ساماندهی تعاونی مسکن است بانی این کار بوده است. یک سند را هم دیروز در سایت منتشر کردیم و آن نامهای است که از ما خواسته شده اسم کسانی که میخواهند خانه بگیرند را به آنها بدهیم. در آن لیست نام هیچ یک از اعضای هیات مدیره انجمن نیست و شاعرانی که مطرح شدهاند متعلق به نحلههای متفاوت و متنوع شعری و فکریاند.»
او از سه بار گفتوگویش با علیرضا قزوه بعد از گفتن این سخنان در آن مجلس خبر داد و گفت: «ایشان به من میگویند من این نامه را دیدم مگر اسم خانم راکعی در آن نیامده؟ به او گفتم تو که مدعی هستی به همه اسناد این مملکت دست داری، مگر اسناد سازمان بازرسی را ندیدی که دال بر پاکدستی ماست؟ خانم راکعی به عنوان رییس هیاتمدیره این نامه را امضا کردهاند.»
باقری اظهار داشت:«ما در هشت سال گذشته به دروغگویی، بیاخلاقی، بیپروا تهمت زدن و ... متاسفانه عادت کردهایم ولی در این حد بیپروایی که آدمی بیاید و چنین دروغی را دیگر نشنیده بودیم که بیایند و بگویند این آدمها با پول بیتالمال خانه و زن عوض کردهاند.»
این شاعر افزود: «به قزوه گفتم تو احتمالا به نظام قضایی ما سوءظن داری و فکر میکنی که با زدن برچسب فتنه به این آدمها میتوانی از بار حقوقی زدن اتهاماتی به این سنگینی فرار کنی و آنها اگر شکایت کنند هم کسی پاسخگویشان نیست. حالا ما به نظام سوءظن داریم یا تو؟»
او تاکید کرد: «اگر ادعای ایشان که ما از شهرداری یعنی آقای قالیباف پیش از انتخابات زمین گرفتهایم صحت داشت، ما باید در ایام انتخابات از ایشان دفاع میکردیم در حالی که اینطور نیست. مواضع ما پنهان نبوده و اصلا از این که در آرایمان همسو با مردم بودیم بیمناک نیستیم.»
متاسفم که لقب «بابا» نگرفتم
در این نشست همچنین ساعد باقری به طنز تاسف عمیق خود را از اینکه نتوانسته از علیرضا قزوه لقب «بابا» بگیرد ابراز کرد: «به من میگوید ساعد من میخواستم به خاطر پاکدستی و مرام تو بتو لقب «بابا» بدهم ولی خودت نگذاشتی. خیلی متاسفم که این لقب را از دست دادم. به او گفتم فعلا که زنمان دادهای، دیگر بچه برایمان نساز. من حتی برای فرزندانم علی و الهام حق پدری قائل نیستم و به خودم اجازه نمیدهم بهشان بگویم چه کار بکنند و چه کار نکنند. کما اینکه آنها هم جوری تربیت نشدهاند که گوش به فرمان باشند و همین شاید برای بعضیها نگرانکننده است.»
او ادامه داد: « ولی دوستانی که با پول بیتالمال دنبال مریدپروری هستند دنبال این سخنان میروند. یک عزیزی محترمانه آمده و کتاب بیدل آقای قزوه را نقد کرده است. بعد ایشان در یک مصاحبه خطاب به او گفته یادت رفته که آنقدر بیپول بودی که پول پوشک بچهات را من میدادم؟ پس چه شد حق نمک؟»
این شاعر همچنین گفت که قزوه بعد از شنیدن سخنان او گفته که ساعد تو وجدان مرا قلقلک دادی، نه، زیر و رو کردی. باید کاری کنم که فردا تیتر یک همه روزنامهها این باشد: قزوه با گل به دیدن باقری رفت! او در پاسخ به این سخنان گفت: «من به او گفتم اولا ما مگر چقدر مهم هستیم که بخواهیم تیتر یک روزنامهها باشیم؟ ثانیا تو در تیراژ چند میلیونی اتهاماتی به این سنگینی به ما وارد کردهای و حالا میخواهی به همین راحتی از زیرش در بروی؟ ثالثا خیال میکنی حواسم نیست که میخواهی بیایی از سر بزرگواری دستی به سر دزدها بکشی؟»
او ادامه داد: «قزوه به من گفت که منظور من از این سخنان تو نبود. به او گفتم تو بچه کجایی؟ سر کدام سفره بزرگ شدی که به من میگویی سرت را بدزد می خواهم رفیقت را بزنم؟»
مشکل جای دیگری است
باقری یکی از دلایل ایجاد مشکل قزوه با انجمن شاعران را مصاحبه افشین علاء با مجله مهرنامه دانست و گفت: «تصور ایشان این است که ما اینقدر بیکاریم که افرادی را بر علیه ایشان جمع کنیم. به من میگوید برو مجله مهرنامه را بخوان. من آن مصاحبه را مطالعه کردم. در آن مصاحبه خبرنگار دائما از افشین علاء میپرسد آیا شما از آرمانهایتان فاصله گرفتند و او میگوید نه ما عوض نشدهایم. تیتر مصاحبه هم این است: ما عوض نشدهایم، آنها عوض شدهاند. ولی افشین از احدی در این مصاحبه اسم نبرده است من نمیدانم چرا قزوه این حرف را به خودش گرفته و معتقد است که به او متلک انداختهاند.»
این شاعر اما علت اصلی مشکل را چاپ کتاب «سکانس کلمات» سیدحسن حسینی دانست و گفت که قزوه به او گفته اصلا میدانی خانم حسینی این کتاب را توسط چه ناشری و با مقدمه چه کسی میخواهد چاپ کند؟ چرا تو نباید بر این کتاب مقدمه بنویسی؟ او ادامه داد: «به او گفتم به من چه؟ اصلا ما چه کارهایم. سید، همسرش و قیصر امینپور را وصی خود قرار داده است. حالا که قیصر هم رفته هر چه خانم حسینی صلاح بدانند ما هم صلاح میدانیم.»
او افزود: «باز میگوید این همان کتابی است که من پول چاپش را از آقای زم به هزار بدبختی گرفتم. ده بار به او توضیح دادم که علی اینگونه حرف نزن. نه احسان بکن نه منت بگذار. اصلا تو باید دنبال سیدحسن حسینی میدویدی. یعنی سید اینقدر بیچاره شده بود که تو واسطه چاپ کتابش شوی؟»
باقری خطاب به قزوه: فرق بین اعتبار و پول نقد را نمی دانی
باقری با بیان این که دروغگو کم حافظه است به بخش دیگری از سخنان قزوه مبنی بر گرفتن بودجه پانصد میلیون تومانی توسط انجمن شاعران اشاره کرد و اظهار داشت: «زرنگیاش اینجاست که میگوید ما به واسطه یک نماینده مجلس از این موضوع باخبر شدیم و به آنها گفتیم بیایید لااقل مشکل فلان شاعر را حل کنید. اصلا انگار قبح ادبیات معاملهگری ریخته است. اشاره ایشان به بیماری مرحوم تیمور ترنج است. من توضیح دادم که آن سال ما ۲۰۰ میلیون تومان برای انجمن و ۲۰۰ میلیون تومان برای دفتر شعر جوان اعتبار گرفتیم. اعتباری که تا سال ۸۴ بود و بعد از آن دیگر قطع شد. به او گفتم تو فرق اعتبار و پول نقد را نمیدانی. اعتبار یعنی اینکه برای هر قران پول برنامه ارائه دهی. اگر انتظار داشتی ۳ میلیون تومان به مرحوم ترنج بدهیم، معنیاش این بود که سه کتاب شعر جوان شهرستانهای مختلف را چاپ نمیکردیم یا سه برنامه میهمان ماه را برگزار نمیکردیم تا بتوانیم پولی به مرحوم ترنج بدهیم.»
او ادامه داد: «قزوه همچنین گفته از آن همه پول خانم راکعی فقط ۳۰۰ هزار تومان به مرحوم ترنج دادهاند. من از خانم راکعی معذرت میخواهم اما باید بگویم که آن ۳۰۰ هزار تومان را هم خانم راکعی از جیب خودش پرداخت کرده و نه از بودجه انجمن.»
این شاعر افزود:«ایشان در فضاهای مدیریتی نه چیزی از هزینه پرسنل میدانند و نه از هزینه آب و برق و گاز خبر دارند. در شیوه مدیریتی آنها فقط پروژه تعریف شده است و نمی دانند روشن ماندن این چراغ هزینه دارد. آخر در این سالها عزتت کم بود؟ درآمدت کم بود؟ گرفتاریات چیست؟ نبوغ نمیخواست که بفهمی شرایط آن ۸ سال به کجا ختم خواهد شد؟»
به این آدم تریبون ندهید
در این میان اشاره محمودی به بسته شدن خانه سینما و تلاش های قزوه و همفکرانش برای بستن انجمن شاعران نیز جالب بود: «آن نگاه که در پی تخریب انجمن شاعران است قبلا در سیاست و فرهنگ و در بستن خانه سینما امتحانش را پس داده است. همان کسانی که از بستن خانه شعر خوشحال میشوند از بسته شدن خانه سینما هم خوشحال شدند ولی خانه سینما با سرافرازی اعضایش دوباره باز شد و خانه شعر هم با سرافرازی اعضایش هیچ وقت بسته نخواهد شد.»
او در ادامه سخنانش ترجیح داد مسئولان حوزه هنری را خطاب قرار دهد و بگوید: « ایشان از جایگاهی حرف میزند که منسوب شماست. من از این دو عزیز میپرسم که ایشان با چه جراتی با حکم مدیریتی که از شما گرفته سوءاستفاده می کند و در مکانی که متعلق به شماست زندگیها را از هم میپاشاند؟»
محمودی ادامه داد: «به نظرم این آدم کاملا به هم ریخته است. آقای خاموشی، آقای مومنی شریف به این آدم تریبون ندهید. من تنها دو نفر دیدم که وقتی صحبت میکنند باید پریزشان را از برق کشید. یکی آن مردی بود که میگفت بگم، بگم و مشکلات بسیاری را برای یک ملت درست کرد و یکی دیگر هم این آقا که مشکلات زیادی برای فرهنگ به وجود آورده است.»
سلام
علیرضا قزوه اگر شاعر است بادمجان هم میوه است
دیده ام که می گویم ها :)